سلام دوستان
⬅️اگر به شما بگویند: از میان عقل، دین و حیا یکی را انتخاب کنید شما کدام را انتخاب میکنید؟
◀️امیرالمومنین علی علیه السلام میفرمایند: همین سوال را جبرئیل امین از حضرت آدم پرسید، و به او گفت: ماموریت دارم تو را در انتخاب عقل ، دین و حیا آزاد بگذارم و با برگزیدن هر کدام، آن دو مرخص می شوند و میتوانند نزد خداوند بالا بروند.
✔️به نظر شما حضرت آدم کدوم رو انتخاب کرد؟
⚖بله درست حدس زدین، بابامون حضرت آدم عقل رو انتخاب کرد.
◀️بعد جبرئیل به حیا و دین فرمودند: شما آزاد هستید می توانید بروید.
✔️آنها گفتند: به ما دستور داده شده هر جا عقل باشد ما نیز همراه او باشیم.
☑️بله دوستان انسانهای عاقل در پذیرش دین و حیا تعلل نمیکنند و اصلا به صورت اتوماتیک دین و حیا رو قبول می کنند .
◀️بنابراین نتیجه میگیریم کسانی که بی دینی و بیحیایی میکنند اینا عاقل نیستند.
✅پس بیایید قبل از هر چیزی عاقل باشیم و بی حیایی و بیحجابی را کنار بگذاریم.
#عقل_سلیم
#کرامت_خانواده
@mahale114
محله شهیدمحلاتی
بسم الله از اجرای برنامه پاورقی کنارهگیری کردم. دلایلش رو توی این ویدئو توضیح دادم. خلاصهش اینکه ق
پیام قابل تامل جناب آقای دکتر جبلی
ریاست محترم صدا و سیما
#من_انقلابیم
@mahale114
سخنرانی سپاه مازندران چهار رویکرد نسبت به مساله کشف حجاب تا براندازی .mp3
32.98M
🎙از فتنه «کشف حجاب» تا «براندازی»
➖چهار رویکرد نسبت به مساله کشف حجاب
➖خطر جریان خوارج ضد حاکمیت دینی
➖متدینین در پازل اسرائیل
➖تلاش ضد تمدنی اسرائیل علیه حجاب
➖از کشف حجاب تا امپراطوری شیطان در زمین
➖ اقدام عجیب علی مطهری و پزشکیان برای احیاء گشت ارشاد در دوره احمدی نژاد
📌جلسه بصیرتی به همت معاونت سیاسی سپاه کربلا مازندران
📍 تاریخ 1402/05/16
📍شیخ قمی
#بصیرت
#برعنداز
#حجاب_حکم_خدا
@mahale114
محله شهیدمحلاتی
بسم الله از اجرای برنامه پاورقی کنارهگیری کردم. دلایلش رو توی این ویدئو توضیح دادم. خلاصهش اینکه ق
الله اکبر
آقای شهبازی به پاورقی باز خواهد گشت.
#من_انقلابیم
@mahale114
شبنامه 1299 - @mrtahlilgar.mp3
12.4M
🚨#خبر مهم /
پشت پرده حمله به #شاهچراغ ! تلاش برای عضوگیری در جوانرود؟ / اسرائیل چگونه خبر داشت؟
شبنامه / تلاش داعش برای عضوگیری در جوانرود و زاهدان / عملیات برای تبدیل دولت خلافت مجازی به دولت واقعی؟ / روزی مسئله داعش بود، پشت پرده چه کسانی بودهاند / رژیم صهیونیستی چطور از عملیات خبر داشته است!؟ / همکاری مشترک داعش و وطن فروشها در آستانه ی سالگرد #مهسا_کومله /
#آقای_تحلیلگر
@mahale114
♨️اولین اقدام تروریستی در سالمرگ #مهسا_کومله از #شاهچراغ استارت خورد
📌دشمن میخواهد رعب و ترس ایجاد کند...
#جنگ_رسانه_ای
#دشمن_شناسی
#برعنداز
@mahale114
وزیرکشور درحکمی محمدتقی شاهچراغی استاندار قم را به سمت معاون سیاسی وزیر کشور و رئیس ستاد انتخابات منصوب کرد....
۲شب پیش مرکز اطلاع رسانی این وزارتخانه از تغییر محمدرضا غلامرضا معاون سیاسی وزیر خبر داده بود
#خبر
#مجلس_انقلابی
#انتخابات
@mahale114
#امام_حسین علیهالسلام میفرمایند:
✍️ لَوْ وُلِـدَ لى مِـأَةٌ لاََحْبَبْتُ اَنْ لا اُسَمِّىَ اَحَدا مِنْهُمْ اِلاّ عَلِيّا؛
💠 اگر صـد فرزند براى من متولّد شود، دوست دارم نام هر يک از آنان را جز على نگذارم.
📚روضة المتقين، نشر بنياد فرهنگ اسلامى، ج۸، ص۶۲۵
#حدیث_روز
@mahale114
#سلام_همسایه
#پندانه
✍ راز آرامش و فراغت از اضطراب چیست؟
🔹مردی سوار هواپیما شد. سمینارش تازه به پایان رسیده بود. او میرفت تا در سمینار بعدی شرکت کند و دیگران را بهسوی خدا بخواند و به رحمت الهی امیدوار سازد.
🔸هواپیما از زمین برخاست. مدتی گذشت. همه به گفتوگو مشغول بودند. مرد در افکارش غوطهور بود که در جلسه بعدی چه بگوید و چگونه بر مردم تأثیر بگذارد. ناگاه، چراغ بالای سرش روشن شد که کمربندها را ببندید.
🔹اندکی بعد، صدایی از بلندگو به گوش رسید:
لطفاً همگی در صندلیهای خود بنشینید. طوفان بزرگی در پیش است.
🔸موجی از نگرانی به دلها راه یافت، امّا همه کوشیدند ظاهر خود را آرام نشان دهند. کمی گذشت.
🔹طوفان شروع شد. صاعقه زد و نعره رعد برخاست. کمکم نگرانی از درون دلها به چهرهها راه یافت. بعضی دست به دعا برداشتند. طولی نکشید که هواپیما در طوفانی خروشان بالا و پایین میرفت. گویی هماکنون به زمین برخورد میکند و از هم متلاشی میگردد.
🔸مرد نیز نگران شد. اضطراب به جانش چنگ انداخت. از آن همه مطالب که برای گفتن به مردم در ذهن اندوخته بود، هیچ باقی نماند. سعی کرد اضطراب را از خود دور کند امّا سودی نداشت.
🔹نگاهی به دیگران انداخت. همه آشفته بودند و نگران که آیا از این سفر جان سالم به در خواهند برد؟
🔸ناگاه نگاهش به دخترکی خردسال افتاد. آرام و بیصدا نشسته بود و کتابش را میخواند. آرامشی زیبا چهرهاش را در خود فروبرده بود.
🔹هواپیما زیر ضربات طوفان مبارزه میکرد. انگار طوفان مشتهای خود را به هواپیما میکوفت. امّا هیچکدام اینها در دخترک تأثیری نداشت. گویی در گهواره نشسته و آرام تکان میخورد و در آن آرامش بیمانند به خواندن کتابش ادامه میداد.
🔸مرد ابداً نمیتوانست باور کند. او چگونه میتوانست چنین ساکت و خاموش بماند و آرامش خویش را حفظ کند؟
🔹بالاخره هواپیما از چنگ طوفان رها شد و فرود آمد. مسافران شتابان هواپیما را ترک کردند، امّا مرد میخواست راز این آرامش را بداند. همه رفتند. او ماند و دخترک.
🔸مرد به او نزدیک شد و از طوفان سخن گفت و سپس از آرامش او پرسید که چرا هیچ هراسی در دلش نبود زمانی که همه آشفته بودند؟
🔹دخترک بهسادگی جواب داد:
چون خلبان پدرم بود. او داشت مرا به خانه میبرد. اطمینان داشتم که هیچ نخواهد شد و او مرا در میان این طوفان به سلامت به مقصد خواهد رساند.
🔸گویی آب سردی بود بر بدن مرد، سخن از اطمینان گفتن و خود به آن ایمان داشتن، این است راز آرامش و فراغت از اضطراب.
🔹به خدای مهربانیها اعتماد کنیم، حتی در سهمگینترین طوفانها، و بدانیم او خلبان ماهری است.
@mahale114
این که گناه نیست 47.mp3
5.25M
#این_که_گناه_نیست 47
خدا منتظر نَنِشسته،
تا تو پاتُ کج بذاری؛
گوشاتو بگیره و بندازتت توی آتیش❗️
✴️مظاهر جهنم و بهشت؛همین جاست!
تویی که با رفتارت
یکی از این مظاهِـرُ، انتخاب میکنی
#ترک_گناه
@mahale114
محله شهیدمحلاتی
شیخ فضل الله نوری که بود و چرا اعدام شد؟ چرا با وجود گذشت 114 سال از اعدام شیخ فضل الله نوری، همچنا
/ ♦️نهم مرداد ۱۲۸۸ یکی از عجیب ترین حوادث تاریخ ایران بوقوع پیوست
♻️ پس با هم این حادثه تکان دهنده رو مرور میکنیم تا اگاه شویم و نه عبرت ایندگان
‼️روایتی غریب و سوزناک از وقایع بعد از شهادت شیخ فضل الله نوری (۹ مرداد ۱۲۸۸)، کیفیت غسل و کفن و دفن ...😭😥‼️
در اثر تلاطم و طوفان یک مرتبه طناب از گردن آقا پاره شد و نعش به زمین افتاد
جنازه را آوردند توی حیاط نظمیه مقابل در حیاط روی یک نیمکت گذاشتند جمعیت کثیری ریخت توی حیاط محشری برپا شد مثل مور و ملخ از سر و کول هم بالا می رفتند همه می خواستند خود را به جنازه برسانند دور نعش را گرفتند و آنقدر با قنداق تفنگ و لگد به نعش زدند که خونابه از سر و صورت و دماغ و دهانش روی گونه ها و محاسنش سرازیر شد . هر که هر چه در دست داشت میزد آنهایی هم که دستشون به نعش نمیرسید تف می انداختند
به همه مقدسات قسم که در این ساعت گودال قتلگاه را به چشم خودم دیدم یک مرتبه دیدم یک نفر از سران مجاهدین مرد تنومند و چهارشانه بود وارد حیاط نظمیه شد غریبه بود جلو آمد بالای جنازه ایستاد جلوی همه دکمه های شلوارش را باز کرد و روبروی اینهمه چشم شُر شُر به سر و صورت آقا شاشید!
▪️تحویل جنازه
عده ای از صاحب نفوذها یپرم ارمنی را از عواقب سوزاندن نعش شیخ و تحویل ندادن می ترسانند . یپرم راضی میشود و می گوید : بسیار خوب ... به نظمیه تلفون کنید که لاشه را به صاحبانش رد کنند. سه نفر از بستگان شیخ شهید و سه نفر از نوکر هایش توی آن تاریکی توپخانه در گوشهای با یک تابوت منتظر تحویل جنازه بودند. آقا لخت و عور آن گوشه همینطور افتاده بود لا اله الا الله جنازه را در تابوت گذاشتیم و با دو مجاهد ما را راهی کردند.
▪️جنازه را وارد حیاط خلوت خانه شیخ کردند. شیخ ابراهیم نوری از شاگردان شیخ جنازه را غسل داد.
بعد کفن کردیم و بردیم در اطاق پنج دری میان دو حیاط کوچک پنهان کردیم.
سر مجاهد ها را گرم کردیم. بعد تابوت را با سنگ و کلوخ و پوشال و پوشاک پر و سنگین کردیم.
یک لحاف هم تا کرده روی آن کشیدیم تابوت قلابی را با آن دو نگهبان سر قبر آقا فرستادیم. متولی قبرستان که در جریان بود مثلاً نعش را دفن کردو آن دو نگهبان با تابوت به نظمیه برگشتند.
صبح اوستا اکبر معمار آمد و درهای اطاق پنج دری را تیغه کردیم و رویش را گچکاری کردیم.
♦️دو ماه بعد از شهادت شیخ در اتاق پنج دری را شکافتیم جنازه در آن هوای گرم همانطور تر و تازه مانده بود. جنازه را از آنجا برداشتیم و به اتاقی دیگر آن سوی حیاط منتقل کردیم و دوباره تیغه کردیم.
🏴 کم کم مردم فهمیدند که نعش شیخ نوری در خانه است می آمدند پشتدیوار فاتحه می خواندند و می رفتند. از گوشه و کنار پیغام میدادند امامزاده درست کردید؟! ۱۸ ماه از شهادت شیخ گذشته بود. بازاری ها بخیال میافتند دیوار را بشکافند و جنازه را برداشته دورشهر بیفتند و وااسلاما و واحسینا راه بیندازند. پیراهن عثمان برای مقصد خودشان.
🕌حاج میرزا عبدالله سبوحی واعظ میگوید یک روز زمستانی خانم شیخ مرا خواست. دیدم زار زار گریه میکند گفت دیشب مرحوم آقا رو خواب دیدم که خیلی خوش و خندان بود ولی من گریه میکردم آقا به من گفت گریه نکن همان بلاهایی را که سر سیدالشهدا آوردند ، سر من هم آوردند. اینها می خواهند نعش مرا در بیاورند زود آن را به قم بفرست.
همان شب تیغه را شکافتیم و نعش را در آوردیم. با اینکه دو تابستان از آن گذشته بود و جایش هم نمناک بود اما جسد پس از ۱۸ ماه همانطور تر و تازه مانده بود فقط کفن کمی زرد شده بود به دستور خانم دوباره کفن کردیم و نمد پیچ نمودیم به مسجد یونس خان بردیم و صبح به اسم یک طلبه که مرده آنرا با درشکه به امامزاده عبدالله بردیم و صبح جنازه را با دلیجان به طرف حضرت معصومه حرکت دادیم.
شیخ شهید در زمان حیات خود در صحن مطهر برای خودش مقبرهای تهیه کرده بود و به سید موسی متولی آن گفته بود این زمین نکره یک روز معرفه خواهد شد
نزدیک قم کاغذ به متولی نوشتیم که زنی از خاندان شیخ فوت کرده می خواهیم در مقبره شیخ دفنش کنیم و به هادی پسر شیخ سپردیم در هنگام دفن جلو نیاید تا فکر کنند واقعا میت زن است و قضیه لو نرود. شب جنازه در مقبره ماند صبح خیلی سریع قبری به حد نصاب شرعی کندیم و با مهر تربتی که خانم داده بود جنازه را درون قبر گذاشتیم نعش پس از ۱۸ ماه کمترین بوی عفونتی نداشت.
و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون.
این آیه ای است که روی قبر شهید حاج شیخ فضل الله نوری نوشته شده است .
📗کتاب سرّ دار به قلم تندرکیا نوه شیخ شهید& نشر صبح ۱۳۸۹/ چاپ سوم - ص ۵۲ -
#بصیرت
#بیاد_شهدا
@mahale114
محله شهیدمحلاتی
نامه سرگشاده یک دانشجوی ساکن هلند. برسد به دست آقای خامنهای... ایرانیتر از همه ایرانیها د
10.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خطیب شهرستان اسلام شهر گل کاشت
چه تعبیر زیبایی! این آفتاب در آن کسوفه.
خداوند سایه رهبر فرزانه و حکیم انقلاب را بر سر ما مستدام بدارد.
#ایران_قوی
#رهبر_انقلاب
#ایران_کابوس_مستکبران
@mahale114