eitaa logo
محله شهیدمحلاتی
400 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
5.5هزار ویدیو
96 فایل
برای ارتباط برقرار کردن به آیدی زیر پیام بدهید : @STabatabai
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از محله شهیدمحلاتی
صفحه ششم حجت الاسلام حسین شیراوند (ضرغام) ........................... با شروع انتخابات مجلس، حاج‌محمد نامزد انتخابات شد و همۀ اعضای انجمن مشغول تبلیغات برای او شدیم. روزی جلسه‌‌ای در مسجد برای او تدارک دیدیم و از او دعوت کردیم برای مردم سخنرانی کند. او در سخنان تبلیغاتی خود یک‌به‌یک نامزدها را نام برد و ویژگی‌های مثبت آن‌ها را بیان کرد و خود را در عداد آنان برشمرد. پیرمردی بلند شد و گفت: «آقای طالبیان، شما برای خودتان تبلیغ می‌کنید یا برای دیگران؟» حاجی گفت: «من مسابقه نمی‌دم! وظیفه‌ای دیدم و به این عرصه اومدم. اگر رأی بدید که وظیفۀ من‌و سنگین‌تر کردید. اگر هم رای ندید، باری از روی شونه‌م برداشتید.» حاج‌محمد در انتخابات رأی نیاورد. این در حالی بود که حامیان دیگر کاندیداها تخلفاتی نیز داشتند. ما شدیداً به او اعتراض می‌کردیم که حق خود را بگیرد، اما حاج‌محمد چشم خود را بر روی همه‌چیز بست و از ما نپذیرفت که دوستانش تخلفی کرده باشند. شهید یونس با تمام مشغله‌های انجمن، به نهاوند می‌رفت و کارگری می‌کرد. از وقتی خبردار شدم، برنامۀ هر روزم همراهی با او بود تا کمک‌خرج خانواده باشم. آخرِ روز که کارمان تمام می‌شد، وسایلمان را که کیسه‌ای بیشتر نبود پشت کول می‌انداختیم و به‌سمت روستا راهی می‌شدیم. در بین راه، منافقین بساط پهن کرده بودند و کتاب‌هایشان را می‌فروختند. یونس می‌گفت برویم با آن‌ها بحث کنیم. یونس دیپلمه بود و من کلاس اول راهنمایی. نه چیزی بلد بودم تا در بحث‌ها مشارکت کنم و نه قد بلندی تا اگر دعوا شد کمکش کنم. اما یونس یک‌تنه می‌رفت و بحث می‌کرد. منافقین از ایدئولوژی داس و چکششان می‌گفتند و یونس بی‌وقفه جواب شبهه‌هایشان را می‌داد تا جایی که حرف‌های دیکته‌شده‌شان ته می‌کشید و جوابی برای حرف‌های یونس نمی‌یافتند. هر روز، وقتی می‌دیدند حرفی برای گفتن ندارند شعار می‌دادند، شلوغ می‌کردند و کار به زدوخورد می‌کشید. در این میانه، من نه از مارکسیسم سر درمی‌آوردم، نه از جبر تاریخ. نه می‌فهمیدم دیالکتیک چیست و نه ماتریالیسم آن. من فقط ‌‌هاج‌‌وواج به آن‌ها نگاه می‌کردم! تنها خوبی مناظره این بود که بعد از یک روز کارگری و خستگی، معنای «قیام برای طبقۀ کارگر» را می‌فهمیدم؛ که البته بیشتر به «قیام علیه طبقۀ کارگر» شباهت داشت. ادامه دارد @mahale114
هدایت شده از محله شهیدمحلاتی
فصل دوم صفحه اول ایثارگران برزول نماز ناتمام ، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام) نیروی رزمی-‌تبلیغی لشکر انصارالحسین(ع) استان همدان مصاحبه: مرتضی سمیعی‌نیا؛ کمیل کمالی تدوین: کمیل کمالی: جوانان روستا که از برنامۀ روزانۀ ما خبر داشتند به کمکمان می‌آمدند. آن‌ها با ماشین، دورتر می‌ایستادند تا دعوا شروع شود و جلو بیایند. پس از نجات ما از دست منافقین، ما را با ماشین به خانه می‌رساندند و با این کار مرهمی ‌بر جای کتک‌های آنان می‌گذاشتند. در مدرسه دبیری به‌نام محمود شیراوند، مشوق ما در پیروی از راه انقلاب و تبعیت از امام بود. او که همراه حاج‌محمد طالبیان در مبارزات انقلابی ید طولایی داشت، درس جدیدی برای ما آورده بود که از زبان شیوایش شنیده می‌شد و با حضور او در مسجد و نمازجمعه و پایگاه بسیج، مشق می‌شد. درسی که پایانش شهادت او در جزیرۀ مجنون بود و مردود شدن شاگرد تنبلی چون من. با عضویت در بسیج، به دورۀ آموزشی پانزده‌روزه‌ای رفتم که توسط آقا محمود در سراب گیان برگزار می‌شد. برای اولین بار سلاح m1 و برنو را در دستانم لمس کردم. باتوجه‌به جثۀ کوچکم اسلحه‌ای با این وزن و اندازه در دستانم، بدقواره می‌ایستاد؛ ولی سریع با آن خو گرفتم. در همان ایام، به‌دلیل کمبود نیرو، از زندان نهاوند درخواست نیرو می‌دادند و ما به‌عنوان نگهبان حاضر می‌شدیم. وقتی یکی از زندانیان می‌خواست به دستشویی برود هنگام عزا گرفتن ما بود. هرکدام از آن‌ها دوبرابر ما قد داشت و اسلحۀ بزرگی که در دست ما بود به‌جای اینکه آن‌ها را بترساند بیشتر می‌خنداند. در میانۀ تقویم پر جنب‌وجوش نوجوانی خبری غریب به‌سرعت همه‌جا را پر کرد و برگ جدیدی از زندگی‌ام را ورق زد. شهریور1359 ارتش بعث عراق به خاک ایران تجاوز کرده بود و هموطنان ما به خاک و خون کشیده می‌شدند. در سن سیزده‌سالگی هیچ تصور درستی از جنگ نداشتم و واقعاً نمی‌دانستم جنگ یعنی چه. گمان می‌کردم بعثی‌ها و ایرانی‌ها روبه‌روی هم صف کشیده‌اند و حالا اگر نه با شمشیر، با تفنگ به هم حمله می‌کنند و گلاویز می‌شوند! برادرانم این ‌بار در دفاع مقدس نیز پیش‌قدم بودند. احمد از طریق جهاد استان گیلان به جبهه اعزام شده بود و آنجا مسئولیت داشت. اصرار داشتم مرا به جبهه ببرد، اما او امتناع می‌کرد و اجازه نمی‌داد. بالاخره دست‌به‌دامن مادر شدم تا احمد را راضی کند. احمد وقتی اصرار مادر را دید که کم از اصرار خودم نداشت، راضی شد و بدین ترتیب در سال 1360، به‌همراه احمد عازم جبهۀ سومار شدم. در ابتدا دژبانی با دیدن من، اجازۀ ورود نداد و سن کم مرا بهانه کرد. احمد گفت: «مهمون بچه‌های جهاده. چند روزی بیشتر اینجا نیست.» دژبان به‌اعتبار احمد قبول کرد و زنجیر را انداخت. این چند روز دو ماه طول کشید! کم‌کم با همۀ بچه‌های جهاد عیاق شدم. برایشان چای می‌بردم. غذاها را تقسیم می‌کردم و در جستجوی معنای جنگ همراهشان می‌شدم. آن زمان، برادران جهاد در دل تپه‌ها مشغول احداث جاده بودند. وقتی سروصدای لودر و بولدوزر بلند می‌شد و کامیون‌ها رفت‌وآمد می‌کردند، بارانی از خمپاره بر سر ما باریدن می‌گرفت. به احمد می‌گفتم: «این جنگ که می‌گن کجاست؟ چرا رودررو نمی‌آن بجنگن؟ چرا خمپاره می‌زنن؟» احمد در پاسخ می‌خندید و می‌گفت: «همینه دیگه. این جنگ نامردیه.» اقتضای کار آن‌ها راهسازی و سنگرسازی بود و این آن چیزی نبود که من می‌خواستم. دائم به جانش نق می‌زدم که حداقل مرا ببر جلو، من آمده‌ام بجنگم. او هم می‌گفت: «جبهه همینه! کار ما که کم از جنگیدن نداره.» و دوباره به کارش ادامه می‌داد. بااینکه آنجا مقر جهاد گیلان بود، اما به‌لطف حضور اهالی برزول، فعالیت‌های فرهنگی انجمن اسلامی استمرار داشت و در جای‌جای مقر به چشم می‌خورد. بچه‌ها محمود مصباح را به‌عنوان خطاط آورده بودند و او تمامی تابلو‌ها، دیوار‌ها و حتی کوه‌ها را با خط زیبا و شعر و شعارهای حماسی آراسته بود. در قسمتی از آن مقر، رزمندگان در سنگر‌ها حضور داشتند. من به‌بهانۀ تقسیم کمک‌های مردمی، در سنگرها سرک می‌کشیدم و با بسیجی‌ها گفتگو می‌کردم. در سنگرها بعضاً به نوجوانانی هم‌سن‌وسال خود برمی‌خوردم که کلاه آهنی و سلاح در دست داشتند. برایم سؤال بود آن‌ها چطور به جبهه آمده‌اند؟ وقتی فهمیدم از بسیج اعزام شده‌اند و روند ثبت‌نام چگونه است، با خود گفتم چرا من از طرف بسیج نیایم؟ پس از دو ماه، موعد برگشت فرا رسید و مادر با آغوش گرم خود از من استقبال کرد. پسر ته‌تغاری‌اش حالا از جنگ برگشته بود و به‌قول خودش مرد شده بود. در این بین، استقبال معلم‌ها ویژه بود. خانم محجوب و آقامحمود که از جبهه رفتن من بسیار خوشحال بودند به هر بهانه‌ای مرا مثال می‌زدند و شرمنده می‌کردند ادامه دارد. @mahale114
محله شهیدمحلاتی
#تنت_به_ناز_طبیبان_نیازمند_مباد قابل توجه بیمه‌شدگان محترم درصورت شناخت فردی مبتلا به بیماری خاص و
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آموزش ثبت بیماری خاص و صعب العلاج و حمایت دولت در سامانه شهروندی بیمه سلامت هر شخصی که نیاز به دریافت کمک هزینه درمان دارد میتواند از طریق آموزش این ویدیو اقدام به ثبت اطلاعات نماید. @mahale114
❌عمامه‌های انگليسي.. با جریان شیرازی منحرف بیشتر آشنا شوید 👇👇👇 🚨 آیت الله شیرازی مرجع مشهوری که فتوای تحریم تنباکو را دادند برادری داشتند به نام آقابزرگ که نواده‌ای داشتندبه نام "سید مهدی" ایشان ۴ پسر داشتند حسن،محمد،صادق ومجتبی. 🌴حسن بعداز انقلاب درلبنان کشته شد. 🌴محمد درنجف ادعای مرجعیت کردند که چند تن ازعلما ازجمله آیت الله خویی( ره)مرجعیت ایشان راتایید نکردند.ایشان در زمان اقامت امام خمینی واکنش هایی را داشتند. 🔸از جمله در نجف مردم تمایل داشتند امام خمینی(ره) امام جماعت نماز حرم امام علی(ع)باشنداما ایشان مخالفت هایی داشت. 🔹درزمان انقلاب قرار بودشخصیت های زیر یعنی سیدمحمدصدر درعراق،امام در ایران، امام موسی صدر درلبنان قیام کنند. 🔸محمدصدر راشهید کردند وامام موسی صدر رانیز ربودند.لذا ایشان توقع داشت امام ایشان رامرجع عراق معرفی کرده واز ایشان حمایت کنند،که این طورنشد. لذابه کویت رفتند. 🔹بعداز انقلاب و بعد از رحلت امام به ایران آمدند و در قم ساکن شدند. در این حال دست به تفرقه زدندکه سبب شد تاسال80 در حبس خانگی باشند و سپس از دنیا رفتند و بنا به مصلحت در حرم حضرت معصومه(س)دفن شدند. 🔴بعداز ایشان برادرش سیدصادق جای ایشان راگرفت واتاق فکری درانگلیس شکل گرفت. 🔹یکی ازتئوریسین‌ها پیشنهاد داد برای مقابله باحکومت شیعه درایران باید یک حکومت شیعه راعلم و شیعه توسط شیعه ازبین رود. 🔸دراین حال جریان مزبورانتخاب شد. اینگونه شدکه سیدصادق درایران و برادرش مجتبی درکویت با حمایت مالی دولت بریتانیا فعال شدند. 🔹 بیش از15 سایت دراینترنت،وبیش از15 شبکه ماهواره ای در خدمت ایشان است. 🅰جریان شیرازی تخم نفاق را بین مذاهب اسلامی پاشیدند و با توهین به مقدسات اهل سنت توهین به عایشه، خلفا و ...آتش کدورت بین سنی وشیعه راشعله ور کردند. 🅱توهین‌های این جریان به ویژه توهین‌های آشکار یاسرالحبیب مانند نگارش وانتشار"کتاب الفاحشه وجه آخرللعائشه"سبب شیعه کشی بسیاری درمناطق مختلف دنیاشدند. 🔹این توهین‌هادرشبکه‌های مختلف جریان شیرازی به صورت مستقیم ودر تندترین عبارات هیجان اهل سنت راعلیه شیعه برمی‌انگیزد 🔸واینکه هفته"وحدت"را هفته"برائت"اعلان میکنند 🔹 این فرقه شیرازی‌ها، نه تنها امام خمینی(ره) وحضرت آيت الله خامنه‌ای و سیدحسن نصرالله راقبول ندارند،بلکه آیت الله بهجت راهم کافرو ملحد و زندیق می‌دانند. 🔸این علف های هرز،حتی علامه مطهری‌ها،حسن زاده‌ها،جوادی آملی‌ها وخلاصه،بزرگان دین وسیاست راقبول ندارندوهمه آنها راتکفیر می‌کنند.(کافر اعلام می‌کنند) 🔵لذا برهمه مسلمین لازم است این جریان انحرافیِ"شیعه لندنی"را بشناسند وبه همدیگه معرفیشون کنند. عوامل اصلی: 1-سیدصادق شیرازی 2-سیدمجتبی شیرازی 3-حسن اللهیاری 4-یاسرالحبیب 5-محمدهدایتی شبکه‌های ماهواره‌ای که دارند: 1-امام حسین1 2-امام حسین2 3-امام حسین3 4-اباالفضل العباس 5-بقیع 6-الانوار1 7الانوار2 8-سلام 9-چهارده معصوم 10-شبكه اينترنتی حضرت خديجه 11-الزهرا 12-المهدی 13-مرجعیت 14-امام صادق 15-اهل بیت 16-سلام 17-فدک 18-العقيلة 19-صوت العراق کشورهای حامی ایشان: آمریکا انگلیس اسرائیل عربستان اهداف: 1⃣ایجاد تفرقه بین پیروان مذاهب اسلامی(شیعه وسنی) از طریق توهین وافترابه مقدسات آنها 2⃣ایجاد فاصله بین شیعیان ومرجعیت معظم شیعه 3⃣کوبیدن وپایین آوردن دولتِ جمهوری اسلامی ایران ازحامی مستضعفان و شیعیان جهان به دشمن اهل بیت! 4⃣مقایسهٔ حکومت امام خمینی(ره)باحکومت عباسیان 5⃣دفاع ازآمریکا به بهانهٔ آزادی بیان در آن کشور 6⃣تبلیغ وترویج سبک‌های غلط،خرافی،موهن وخشن عزاداری،خصوصا قمه زنی 7⃣اهانت به علمای جهان اسلام 8⃣اعلام هفته برائت درمقابل هفته وحدت و... 🔝 @mahale114
Ostad_Raefipour_ٍEtefaghat_Akhir_Irani_1402_06_25_Mashhad_48kb.mp3
29.72M
: استاد رائفی‌‌‌‌‌پور موضوع : 📑 «بررسی مسائل سیاسی روز» 🗓 ۱۴۰۲/۶/۲۵ - مشهد ✅ لینک فایل تصویری https://www.aparat.com/v/Nx3IJ @mahale114
شبنامه 1341 - @mrtahlilgar.mp3
11.71M
🚨 مهم ؛ آیا به جنگ در فلسطین نزدیک می‌شویم؟! غزه آماده ی دفاع ملی برابر صهاینه می‌شود شبنامه / آیا به جنگ در فلسطین اشغالی نزدیک می‌شویم؟! / تدارک رژیم صهیونیستی برای تنش/ مقاومت در غزه آماده ی نبرد می‌شود / فلسطینی ها نگران ضربه از سوی رژیم صهیونیستی هستند/ رژیم فهمیده که مقاومت دارد آماده ی مقابله می‌شود/ همه چیز درباره آینده فلسطین/ @mahale114
آقا و مولای شهیدمان حضرت علیه‌السلام میفرمایند: ✍️ تَبَسُّمُ الرَّجُلِ فِى وَجْهِ اَخيهِ حَسَنَةٌ وَ صَرْفُهُ القَذا عَنهُ حَسَنَةٌ وَ ما عُبِدَاللّه ُ بِشَى ءٍ اَحَبُّ اِلَيْهِ مِنْ اِدْخالِ السُّرُورِ عَلى المُؤمِنِ؛ 💠 لبخند انسان به چهره برادرش حسنه و كار نيک است و دوركردن خار و خاشاک و رنج و گرفتارى از برادر دينى حسنه است و خداوند به چيزى بهتر از شادكردن مؤمن عبادت نشده است. 📚 مصادقة‌الأخوان، ص۵۲ @mahale114
✍ هرگز با خودت قهر نکن 🔹به عارفی خبر دادند که یکى از شاگردان قدیمی‌اش در شهرى دور، از طریق معرفت دور شده و راه ولگردى را پیشه کرده است. 🔸عارف چندین‌هفته سفر کرد تا به شهر آن شاگرد قدیمى رسید. بدون اینکه استراحتى کند مستقیماً سراغ او را گرفت و پس از ساعت‌ها جست‌وجو او را در یک محل نامناسب یافت. 🔹مقابلش ایستاد، سرى تکان داد و از او پرسید: تو اینجا چه مى‌کنى دوست قدیمى؟ 🔸شاگرد لبخند تلخى زد و شانه‌هایش را بالا انداخت و گفت: من لیاقت درس‌هاى شما را نداشتم استاد! حق من خیلى بدتر از این‌هاست! شما این همه راه آمده‌اید تا به من چه بگویید؟ 🔹عارف تبسمى کرد و گفت: من هنوز هم خودم را استاد تو مى‌دانم. آمده‌ام تا درس امروزت را بدهم و بروم. 🔸شاگرد مأیوس و ناامید، نگاهش را به چشمان استادش دوخت و پرسید: یعنى این همه راه را به‌خاطر من آمده‌اید؟ 🔹عارف با اطمینان گفت: البته! لیاقت تو خیلى بیشتر از این‌هاست. درس امروز این است: «هرگز با خودت قهر مکن.» هرگز مگذار دیگران وادارت کنند با خودت قهر کنى. و هرگز اجازه مده دیگران وادارت کنند خودت، خودت را محکوم کنى. 🔸به‌محض اینکه خودت با خودت قهر کنى، دیگر نسبت به سلامت ذهن و روان و جسم خود بى‌اعتنا مى‌شوى و هر نوع بى‌حرمتى به جسم و روح خودت را مى‌پذیرى. 🔹همیشه با خودت آشتى باش و همیشه براى جبران خطاها به خودت فرصت بده. تکرار مى‌کنم؛ خودت آخرین نفرى باش که در این دنیا با خودت قهر مى‌کنى. درس امروز من همین است. 🔸استاد پیشانى شاگردش را بوسید و بلافاصله بدون اینکه استراحتى کند به‌سمت دهکده‌اش بازگشت. 🔹چند هفته بعد به او خبر دادند که شاگرد قدیمى‌اش وارد مدرسه شده و سراغش را مى‌گیرد. 🔸استاد به استقبالش رفت و او را دید که سالم و سرحال در لباسى تمیز و مرتب مقابلش ایستاده است. 🔹عارف تبسمى کرد و او را در آغوش گرفت و آرام در گوشش گفت: اکنون که با خودت آشتى کرده‌اى، یاد بگیر که از خودت «طرفدارى» کنى. به هیچ‌کس اجازه نده تو را با یادآورى گذشته‌ات وادار به سرافکندگى کند. 🔸همیشه از خودت و ذهن و روح و جسم خودت دفاع کن. هرگز مگذار دیگران وادارت سازند دفاع از خودت را فراموش کنى و به تو توهین کنند. 🔹خودت اولین نفرى باش که در این دنیا از حیثیت خودت دفاع مى‌کنى. درس امروزت همین است. @mahale114
سرفصلهای ۱• مقام محمود نزدیکترین حالتِ معصومین به خداوند ۲• به رسمیت شناختن مقام محمود برای پیامبر و آل ۳• حسابرسی قیامت بر عهده صاحبان مقام محمود ۴•‌نحوه نزدیک شدن انسانها به جایگاه شفاعت استاد محمد شجاعی @mahale114
مقام محمود 12.mp3
12.41M
۱۲ ※ و أسئلهُ أن یُبَلّغنی المقامَ المَحمود لکم عندالله. | إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ / ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ (غاشیه /۲۵ و ۲۶) • خداوند در سوره غاشیه و چندین سوره دیگر، برای حسابرسی قیامت از واژه "ما" استفاده میکند. • استفاده از "ما" بدین معناست که کسانی در کنار خداوند حسابرسی قیامت را بعهده دارند. یعنی چه کسانی؟ • آیا می توان به چنین جایگاهی نزدیک شد؟ @mahale114
🔹خروجی‌های حوزه علمیه در دفاع مقدس: ۳ هزار و ۸۹۰ شهید ۳ هزار جانباز ۳۰۰ آزاده ۹۳ شهید روحانی مفقود الاثر ۱۵۶ شهید روحانی ترور ۳۰ شهید مجتهد مسلّم ۷۰ شهید روحانی غواص ۵۶۷ شهید در عملیات کربلای ۵ و به لحاظ جمعیت،۶ برابر دیگر اقشار جامعه، رزمنده، شهید، جانباز و آزاده تقدیم اسلام و میهن کرده است! @mahale114
تقدیر از نفرات برتر طرح تابستانه و افراد فعال در نماز جماعت مسجدامام حسن مجتبی علیه‌السلام در حضور نمازگزاران توسط امام جماعت مسجد حجت‌الاسلام نبی دوست و دو مربی گرانقدر در عرصه فرهنگی حجت‌الاسلام مدبری و حجت الاسلام آقا مهدی رفیعی. این مراسم در تاریخ چهارشنبه۱۴۰۲/۷/۵ بعداز نماز مغرب و عشاء برگزارشده و درآخر ازمربیان عزیز و زحمتکش تقدیر بعمل آمد. جزاکم الله خیرأ کثیرأ @mahale114
تقدیر از نفرات برتر طرح تابستانه و افراد فعال در نماز جماعت مسجدامام حسن مجتبی علیه‌السلام،در حضور نمازگزاران توسط امام جماعت مسجد حجت‌الاسلام نبی دوست و دو مربی گرانقدر در عرصه فرهنگی حجت‌الاسلام مدبری و حجت الاسلام آقا مهدی رفیعی. این مراسم در تاریخ چهارشنبه ۱۴۰۲/۷/۵ بعداز نماز مغرب و عشاء برگزارشده و در آخر از مربیان عزیز و گرامی تقدیر به عمل آمد. جزاکم الله خیرا... @mahale114