محله شهیدمحلاتی
فصل نهم : صفحه دوم : نماز ناتمام #خاطرات_رزمندۀ_جانباز، حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
فصل نهم : صفحه سوم :
نماز ناتمام
#خاطرات_رزمندۀ_جانباز،
حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
....................
پس از فعالیتهای تمرینی در اردوگاه شهید مدنی، این بار بهسمت آبادان نقلمکان کردیم و در هتل پرشین اردو زدیم. روزبهروز به عملیات نزدیکتر میشدیم و تکاپو در گردان بیشتر میشد. یک روز برای توجیه منطقۀ عملیاتی، ما را به خرمشهر بردند. با بالا رفتن از منبع آبی بلند، منطقه زیر پایمان قرار گرفت. ابتدا شهرک ولیعصر خرمشهر و گنبد برافراشتهای در آن چشممان را گرفت. بین خاک ما و عراق، اروندرود قرار داشت. در وسط اروند، جزیرۀ امالرصاص مثل یک ابروی کشیده، رود را به دو نیم کرده بود و بعد از اروند، مواضع حزب بعث بهطور واضح خودنمایی میکرد.
از آن بالا بهخوبی همهچیز قابل تشخیص بود و کار فرماندهان را برای توجیه ما آسان میکرد. گردان ما باید با قایق از کارون به دل اروند میزد. سهراهی را بهسمت راست میپیچید. از کنار جزیرۀ امالرصاص، اروند را رو به بالا میآمد. خود را به انتهای جزیره میرساند. از آنجا وارد خاک عراق میشد و سپس هر دسته بهسمت هدف از پیش تعیینشده میرفت.
دستۀ ما وظیفه داشت از کنار امامزادهای در آنسوی اروند بهسمت مقر هلیکوپتری برود و با رزمندگان تیپ قمر بنیهاشم چهارمحالوبختیاری الحاق را انجام دهد. از امالرصاص خط بعثیها شروع میشد، اما چون وظیفۀ خطشکنی را گردانهای غواص بهعهده داشتند، ما نگرانی در اینباره نداشتیم. آنها از قبل راه را پاکسازی میکردند و ما خود را در مقر هلیکوپتری عراق تصور میکردیم.
شب عملیات فرارسید و فرمانده زحمتکش تیپ، حاجمهدی کیانی برایمان سخنرانی کرد. نمیدانم حس خود را چطور از شنیدن کلمات ایشان برایتان بازگو کنم، ولی صادقانه بگویم، کمی توی ذوقم خورد. زحمات بسیاری برای این عملیات کشیده شده بود، از شناساییها تا تأمین ادوات و مهمات. رزمندگان هم با استقبال کمنظیر خود، مهر پایانی بر این زحمات زده بودند و نوید پیروزی داده میشد، اما من آن تکیهای که همیشه به خدا میشد را در کلمات احساس نکردم. آنقدر این مسئله برایم پررنگ شد که همانجا با حاجحسین کیانی و حاجمیرزا سلگی آن را در میان گذاشتم.
گفتم: «حاجی، من این حرفها رو نمیفهمم. این تأکیدهایی که روی داشتههای ما میشه با کار ما سازگاری نداره.»
آن بزرگواران پاسخ میدادند: «اینطور نیست؛ شک نکن کار برای خداست.»
واقعاً کار خدایی بود که برخلاف آنچه شایع است، اکثر نیروهای رزمنده، سالم از کربلای4 برگشتند و توانستند خود را به کربلای5 برسانند؛ وگرنه روی کاغذ، همه باید آنجا قتلعام میشدند و هیچکس نباید از آن مهلکه جان سالم بهدر میبرد.
پس از پایان مراسم، سوار کامیونها شدیم و بهسمت خرمشهر راه افتادیم. در راه برای بچهها رجز خواندم و با حرفهایم آنها را تشجیع کردم. همه از لحاظ روحی، آمادۀ نبردی سرسختانه بودیم. در کامیون، هواپیمای جاسوسی دشمن را در آسمان دیدم که بالای سر ما پرواز میکند. احتمال میدادم دشمن غافلگیر نباشد، اما این مسائل جلودار ما نبود و با روحیۀ بالایی که داشتیم خود را حریف دشمنِ حتی آگاه میدانستیم.
در کنار پل خراب خرمشهر پیاده شدیم. تعداد زیادی قایق لب شط ایستاده بود و نیروها بهترتیب سوار قایقها میشدند. به دستۀ ما دو قایق رسید. بچهها را سوار کردم و به تعدادی که جلیقۀ نجات در اختیارم بود، توزیع کردم. به خودم جلیقهای نرسید. دیگر دنبال جلیقه برای خودم نرفتم و بدون تعلل سوار قایق شدم. خطشکنهای غواص لشکر انصارالحسین، لشکر 27 حضرت رسول و لشکر ولیعصر اهواز به خط زده بودند و صدای درگیری بلند بود. ناگهان جنگندۀ دشمن از خط مقدم بهسمت ما آمد و با شیرجهای، نیروهای در ساحل مانده را هدف قرار داد. عدهای مجروح و عدهای شهید شدند.
ما آمادۀ حرکت بودیم. با این انفجار، برادر بنادری معاون لشکر انصارالحسین(ع) در فرمان پیشروی تسریع کرد و با اعلام رمز عملیات در بلندگوی دستیاش، قایقها را حرکت داد. من عمامهای که از شهید علیپناه شیراوند به یادگار داشتم را تبرکاً روی سر گذاشته بودم. کولهباری سنگین از مهمات و تدارکات روی دوشم بود و اسلحه را هم بهصورت حمایل روی سینه داشتم. در کارون، خبری از دشمن نبود و قایقها پیشتاز بودند، اما همینکه از کارون به اروند پیچیدیم و جزیرۀ امالرصاص روبهرویمان هویدا شد همهچیز شروع شد.
بعثیها یک تانک گذاشته بودند همان ابتدای جزیره، که تیربارش یک جور و خود تانک جور دیگر قتلعام میکرد. خیلی از قایقها همینجا منهدم شدند. اگر از این مرحله جان سالم بهدر میبردیم و در اروند پیش میرفتیم، به تور دیگر جلادان در کمین نشسته میخوردیم. بعثیها در امالرصاص، بهترتیب گرینوف، دوشکا، ضدهوایی و... گذاشته بودند...
#بیاد_شهدا
#رهبر_انقلاب
#دفاع_مقدس
#جنگ_تحمیلی
#هفته_دفاع_مقدس
@mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥به هر کی که گفت زمان شاه با یه حقوق به اندازه یه خاور میشد خرید کرد، این کلیپ رو نشون بدید!
#زنان
#ایران_قوی
#جهاد_تبیین
#آینده_روشن
#پهلوی_بدون_روتوش
@mahale114
4_5940739415969105066.MP3
37.85M
🔊 سخنرانی استاد رائفی پور
📝 «نهضت سواد رسانهای و اهمیت فعالیت جریانهای انقلابی در فضای مجازی»
📅 ۲۶ دی ۱۳۹۷ - کرج
#فضای_مجازی
#سواد_رسانه_ای
#پسر_فاطمه_سرباز_میخواهد
@mahale114
امیرالمؤمنین #امام_علی عليه السلام میفرماید:
✍️ أيُّها النّاسُ، اعلَموا أنّهُ ليسَ بعاقِلٍ مَنِ انزَعَجَ مِن قَولِ الزُّورِ فيهِ، و لا بحَكيمٍ مَن رَضِيَ بثَناءِ الجاهِلِ علَيهِ
💠 اى مردم! بدانيد كه هر كس از سخن دروغ و ناحقّ درباره خود رنجيده شود، خردمند نيست و هر كس از مدح و ثناى نادان درباره خود خوشحال شود، حكيم نمىباشد.
📚 تحف العقول، صفحه ۲۰۸
#حدیث_روز
@mahale114
#سلام_همسایه
#پندانه
شگفتانگيزترين رفتار انسان
از افلاطون پرسيدند:
شگفتانگيزترين رفتار انسان چيست؟
پاسخ داد:
از كودكى خسته مىشود، براى بزرگشدن عجله مىكند و سپس دلتنگ دوران كودكى خود مىشود.
ابتدا براى كسب مال و ثروت از سلامتى خود مايه مىگذارد، سپس براى بازپسگرفتن سلامتى ازدسترفته پول خود را خرج مىكند.
طورى زندگى مىكند كه انگار هرگز نخواهد مرد، و بعد طورى مىميرد كه انگار هرگز زندگى نكرده است.
اینقدر به آينده فكر مىكند كه متوجه ازدسترفتن امروز خود نيست، در حالى كه زندگى گذشته يا آينده نيست، زندگى همين حالاست.
@mahale114
شبنامه 1047.mp3
9.96M
#خبر
ترور همزمان بزرگان بلوچ و مخالفین مذهبی اسماعیل زهی همزمان با اهتزاز رسمی پرچم تجزیه در نماز زاهدان
شبنامه / زاهدان و کردستان را میتوان دروازه ورود تروریستها به کشور ایران دانست. دو استانی که به شدت کوشیدهاند مسئله تجزیه و تکفیر را در آنها داغ نگه دارند. قابل تأمل است که دستی در تلاش است تا آشوب در هر دو استان را به هم گره زده و همزمان مخالفین حمید اسماعیل زهی و مهرههای ضدِ عربستان و حامی وطن را در آن ترور کند... / #آقای_تحلیلگر
@mahale114
سخنرانی-حجت-الاسلام-عالی-وفات-حضرت-معصومه-سلام-الله-علیها.mp3.mp3
5.66M
#منبر کوتاه
#حضرت_فاطمه_معصومه سلام الله علیها
استاد_عالی
‼️موضوع👇
رسالت حضرت معصومه سلام الله علیها
#حضرت_معصومه سلام الله علیها
#سخنرانی تاثیرگذار
#من_غلام_اهلبیتم
@mahale114
محله شهیدمحلاتی
فصل نهم : صفحه سوم : نماز ناتمام #خاطرات_رزمندۀ_جانباز، حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
فصل نهم : صفحه چهارم :
نماز ناتمام
#خاطرات_رزمندۀ_جانباز،
حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
.........
جلویمان پر از قایقهای نیمسوخته و در حال غرق شدن گردان 151 بود. آنها قبل از ما عمل کرده بودند و ما چنین سرنوشتی در پیش داشتیم. بعد از والفجر8 و فتوحات آن، اصلاً گمان نمیکردیم جزیرهای کوچک مانند امالرصاص برایمان مسئله شود و نگذارد از آن عبور کنیم. حالا نه خطی شکسته بود و نه اثری از خطشکنها پیدا بود. در آن گیرودار صدای حاجمیرزا را شنیدیم. در ساحل خرمشهر، بلندگویی دست گرفته بود و بچهها را بهسمت راست فرامیخواند. علیآقا چیتسازیان هم با چراغقوه چشمک میزد و برای پهلوگیری قایقها راه نشان میداد. با صدای حاجمیرزا قوت قلب گرفتیم و فهمیدیم یله و رها نیستیم.
در نزدیکی ساحل، رگبار بیرحم بعثیها قایقی که دیگر بچههای دستۀ جهاد در آن بودند را سوراخ کرد و بچهها به آب افتادند. سرعت آبِ اروند طبق آنچه بعداً گزارش شد، هفتاد کیلومتر بر ساعت بود و بچهها را به پاییندست میکشید. بقیهاش با خدا بود. اگر سر از ساحل خرمشهر درمیآوردند نجات پیدا میکردند و اگر بهسمت جزیرۀ امالرصاص میافتادند، کارشان تمام بود. چون قایق بچهها نزدیک ساحل بود، جز سه-چهار نفری که اطراف نیزار دستوپا میزدند، اغلب توانستند خودشان را به ساحل برسانند.
در همین حین، قایق ما به ساحل رسید. یک دلم پیش بچههای توی آب بود و یک دلم دغدغۀ بچههای قایق خودمان را داشت که هرچه سریعتر پیاده شوند. آنها را پشتسرهم میفرستادم تا سریع از زیر آتش و تیررس دشمن خارج شوند. بچهها با عجله به عرشۀ قایق میرفتند و با ضربۀ پایی به لبۀ قایق، خود را به ساحل پرت میکردند. با هر ضربه، قایق قدری عقب میرفت و کمی از ساحل دورتر میشدیم. وقتی همه پیاده شدند دیدم روی آب شناور شدهایم و همینطور در حال فاصله گرفتن از ساحل هستیم. دیگر امکان پیاده شدن من نبود.
به سکاندار قایق گفتم: «روشن کن، کمی برو جلوتر.»
سکاندار در آن شرایط هولناک، هول کرده بود. هر کاری میکرد قایق روشن نمیشد. به خودمان که آمدیم دیدیم وسط کارون و در برابر دید مستقیم بعثیها هستیم. دیگر هرچه داشتند بهسمت ما گرفتند.
چند تیر دوشکا به قایق اصابت کرد. سکاندار وقتی دید قایق روشن نمیشود گفت: «الانه که قایق رو با آرپیجی منهدم کنن. بپر توی آب.»
با تمام تجهیزات پریدم توی آب. ابتدا کمی دستم را به قایق گرفتم، اما قایق بهطرز وحشتناکی هدف تیرها بود. بهناچار قایق را رها کردم و شروع کردم شنا کردن. نداشتن جلیقۀ نجات کار را سخت کرده بود. هرچه داشتم و نداشتم از تجهیزات و کنسرو و نارنجک درون کوله ریخته بودم و بالغ بر چهل کیلو وزن آن شده بود. علاوهبر آن، اسلحه نیز سنگینی میکرد و جداگانه مرا پایین میکشید. تلاش کردم کوله و سلاح را دربیاورم و در آب رها کنم، اما کوله به سلاح گیر کرده بود و بند سلاح از گردنم خارج نمیشد. هرچه زور زدم خودم را از شر آن وزنهها خلاص کنم نشد و بیشتر رفتم زیر آب.
در آن شرایط، عمامۀ شهید شیراوند به گردنم افتاده بود و هرچه میکردم درنمیآمد. با یک دست شنا میکردم و با دست دیگر عمامه را میکشیدم؛ اما نهتنها جدا نمیشد، بلکه بیشتر حلقه میخورد و خفهام میکرد. وقتی دیدم هیچ کاری از دستم برنمیآید شروع کردم بهسختی دستوپا زدن. از بین آن سه-چهار نفری که کنار نیزار افتاده بودند مجتبی زیوری را شناختم.
صدا زد: «آقای شیراوند، چه کنیم؟»
گفتم: «دیگه نگو شیراوند؛ فقط بگو خدا. وضع شیراوند بدتر از شماست. شما جلیقه دارید من همون رو هم ندارم.»
در همین حال که دستوپا زدن، مرا از پا انداخته بود و در برابر سرعت بالای آب کم آورده بودم، شاهد یکی از زیباترین مناظر عمرم بودم. تلاقی آب و آتش صحنۀ فوقالعاده زیبایی ساخته بود. قایقهای نیمسوخته شعله کشیده بودند و از آنسو، نیزار آرامآرام در حال سوختن بود. این آتش تلألؤ زیبایی از نور بر تلاطم آب انداخته بود و بوی دود و باروت همهجا را پر کرده بود. این صحنه، ناخودآگاه مرا یاد روضههای حضرت زهرا(س) و آتش و در انداخت. یادی که دیگر جدایی از آن امکانپذیر نبود.
شنا میکردم و فکر میکردم. آب میخوردم و خون دل میخوردم. زیر آب بودم و انگار در آتش بودم. کاش نقاش بودم و همۀ آنچه به چشم سر و چشم خیال در کارون دیدم میتوانستم به تصویر بکشم. غرق این افکار، غرق آب بودم و آب از سرم گذشته بود. بدتر از صدای خراش تیرها بر سینۀ آب، موجگرفتگی آزارم میداد. مرا کم موج نگرفته بود، اما موجگرفتگی درون آب با همۀ آنها فرق داشت. وقتی خمپارهای به آب میافتاد، موج آن مثل برق سهفاز درون آب پخش میشد و تا عمق جانم نفوذ میکرد. گویی با سوزن روی استخوان میکشند و استخوانم تیر میکشید.
#بیاد_شهدا
#رهبر_انقلاب
#دفاع_مقدس
#جنگ_تحمیلی
#هفته_دفاع_مقدس
@mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحبت فرمانده گردان کرار یگان امنیت شهر همدان
پ ن: آفرین به غیرت پلیس و مرحبا به عفت بانوی محجبه.
آرزوی پلیس #امنیت و آرامش است و #کرامت_خانواده هم با حفظ #حجاب امکان پذیراست.
اگر هر کدام از ما مردم به همان اندازه ای که قانون به گردن ما گذاشته درست و دقیق به وظیفه خود عمل کنیم.
همه جای دنیا گلستان میشود....
✍️سیدنا
#حجاب
#پلیس_مقتدر
@mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹توبه در سنین بالا و تکلیف اعمال عبادی
⁉️اگر کسی در سن بالا توبه کند،باید نمازهای گذشته را قضا کند؟
💠 استادوحیدپور
#احکام
#کوتاه_اما_مفید
@mahale114
yeknet.ir_-_shoor_-_fatemieh_99.10.25_-_amir_kermanshahi.mp3
7.43M
زیر باران دو شنبه بعدازظهر
اتفاقی مقابلم رخ داد
وسط کوچه ناگهان دیدم
زن همسایه بر زمین افتاد
سیبها روی خاک غلطیدند
چادرش در میان گرد و غبار
قبلا این صحنه را... نمیدانم
در من انگار میشود تکرار
آه سردی کشید، حس کردم
کوچه آتش گرفت از این آه
و سراسیمه گریه در گریه
پسر کوچکش رسید از راه
گفت: آرام باش! چیزی نیست
به گمانم فقط کمی کمرم...
دست من را بگیر، گریه نکن
مرد گریه نمیکند پسرم
چادرش را تکاند، با سختی
یا علی گفت و از زمین پا شد
پیش چشمان بیتفاوت ما
نالههایش فقط تماشا شد
صبح فردا به مادرم گفتم
گوش کن! این صدای روضهی کیست
طرف کوچه رفتم و دیدم
در و دیوار خانهای مشکی است
با خودم فکر میکنم حالا
کوچه ما چقدر تاریک است
گریه، مادر، دوشنبه، در، کوچه
راستی! فاطمیه نزدیک است...
-_-_-_-_-_-_-_-_-
روضه مادرو از مادرها سوال کنید
روضه خون هاتونو این شبها حلال کنید
#روضه
#منبر
#فاطمیه
@mahale114
#خبر
⭕️ سرنوشت جاسوس خبرنگاران B.B.C و ایران اینترنشنال به کجا میرسد؟
♨️ خبرگزاری فرانسه شنبه ۲۸ آبان ماه ۱۴۰۱ اعلام کرد که خودروهای مسلح پلیس در خارج از استودیوهای تلویزیونی ایران اینترنشنال در لندن مستقرشدهاند که دو تن از خبرنگاران آن توسط مقامات تهران تهدید شدند.
🔻یکی از سخنگویان این شبکه سعودی به خبرگزاری فرانسه گفته است که پس از دریافت پیامهای تهدیدآمیز «شدید و معتبر» اخیراً علیه دو خبرنگار این کانال مستقر در بریتانیا، حدود هفت وسیله نقلیه در خارج از استودیو در پارک چیسویک در غرب لندن مستقرشدهاند.
🔴 سخنگوی این شبکه سعودی-لندنی افزوده که حضور خودروهای زرهی پلیس یک "بازدارندگی گسترده" ایجاد کرده است که به کارکنان این شبکه "اطمینان بخشیده است".
پلیس لندن هم تأیید کرده است که افسران پلیس انگلیس در پاسخ به تهدیدات احتمالی پیشبینیشده از سوی ایران علیه تعدادی از افراد مستقر در بریتانیا اقدام به این کار نمودهاند.
💢 اقدامات پلیس انگلیس در واکنش به سیاست رسمی جمهوری اسلامی ایران برای "تروریستی" اعلام کردن شبکه سعودی ایران اینترنشنال بوده است. در این راستا، حجتالاسلام سید اسماعیل خطیب وزیر اطلاعات صراحتاً گفت: "شبکه اینترنشنال از سوی دستگاه امنیتی ایران به عنوان سازمان تروریستی شناخته شده و عوامل آن تحت تعقیب وزارت اطلاعات قرار خواهند گرفت و من بعد، هر نوع ارتباط با این سازمان تروریستی به عنوان ورود به حوزه تروریستی و تهدید امنیت ملی تلقی خواهد شد".
‼️در واقع مسئولین امنیتی انگلیس تصور میکنند که با استقرار چند دستگاه خودروی زرهی و شماری از نیروهای پلیس میتوانند از جان عناصر تروریست شبکه سعودی اینترنشنال محافظت کنند؛ که البته چنین پنداری غلط است و بیشتر رفتاری تبلیغاتی باشد تا راهکاری حفاظتی.
🔹در اینجا توجه به چند نکته قابل تأمل است:
🔻کاربست چنین شیوهای برای حفاظت از تروریستهای شبکه اینترنشنال باعث میشود که مزدوران این شبکه سعودی در مسیر را در مقابل خود ببینند:
1️⃣ برای مدت معینی در ساختمان اصلی تلویزیون اینترنشنال مستقر شوند یا به معنای دیگر خود را در آن محبوس نمایند.
2️⃣ برای بازگشت به محل زندگی خود از ساختمان شبکه اینترنشنال خارج شوند و به خانههای خود بازگردند.
💢 در حالت اول عملاً کارکنان این شبکه سعودی-لندنی در ساختمان اصلی زندان میشوند و هر زمانی که دوران قرنطینگی آنها به انتها برسد، آنها به خانه اول بر میگردند و تهدیدات برای تنبیه آنان تشدید میشود. چرا که آنها نمیتوانند برای همیشه در ساختمان تلویزیونی سعودی بمانند.
♨️ در حالت دوم یعنی اگر حفاظت پلیس انگلیس از مزدوران بنسلمان محدود به ساعات حضور آنان در محل کار باشد، کارکنان این شبکه برای بازگشت به خارج و در محل سکونت خود از مراقبت پلیس محرومند. چون پلیس لندن ظرفیت و توان حفاظت مؤثر از تکتک ۲۰۰ پرسنل اینترنشنال را ندارد و از انجام سایر مأموریتهای خود باز میماند.
⭕️ علاوه بر اینها، تجربه ناکام حفاظت از سلمان رشدی مرتد هم نشان میدهد که تمام دستگاههای امنیتی و پلیسی غرب برای تأمین امنیت جانی رشد شکست خورد؛ آن هم در شرایطی که قرار بود فقط از یک نفر محافظت کنند نه اینکه از همه عناصر یک رسانهٔ تروریستی مراقبت کنند.
💢 نویسنده مرتد کتاب "آیات شیطانی" در حالی که سالانه ۱۰ میلیون پوند برای حفاظت از وی صرف میشد، در قلب آمریکا با سلاح سرد مورد حمله قرار گرفت به طوری که تا به امروز از سرنوشت وی حتی یک تصویر و خبر موثقی منتشر نشده است.
🔺به نظر میرسد که سرنوشتی به مراتب بدتر از سلمان رشدی در انتظار جاسوس خبرنگاران بیبیسی فارسی و عناصر تروریست شبکه سعودی اینترنشنال خواهد بود.
#بصیرت
#فتنه_گر
#جنگ_ترکیبی
@mahale114
47.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♻️ نماهنگ زیبای هموطن سلام
به تهیه کنندگی و کارگردانی مردم عزیز ایران
تقدیم به شهدای ایران، مدافعان حرم، حاج قاسم سلیمانی، ملت بزرگ ایران و تقدیم به رهبر عزیزتر از جانمان...
#جانم_وطن
#ایران_قوی
#رهبر_انقلاب
#پسر_فاطمه_سرباز_میخواهد
@mahale114
🔻فروش ویژه کتاب نماز ناتمام🔺
شرح حال و مجاهدات حجت الاسلام شیراوند؛(ضرغام) نیروی رزمی تبلیغی لشکر انصارالحسین علیه السلام استان همدان
🔸قیمت پشت جلد:100/000 تومان
🔹قیمت با تخفیف 30 درصد: 70/000 تومان
🚙همراه با ارسال رایگان و تحویل درب منزل🏡
📚جهت خرید کتاب در ارتباط باشید:
@yahasan_adrekni
☎️شماره تماس:
09929831132
=----------------------=
📖برشی از متن کتاب نماز ناتمام
✅از گوشهایم خون میآمد. چند ترکش به کمر و پشت سرم اصابت کرده بود. همان خونریزیها انگار برایم مفید بود و داشت حالم را بهتر میکرد وگرنه سرم از شدت موج، منفجر میشد. تمام تلاشم را کردم، خودم را عقب بکشم اما جمع و جور نمیشدم. دست و پایم مال خودم نبود. ذهنم آشوب بود. انگار تمامی ذرات عالم شاخه بود و پرنده ذهنم از این شاخه به آن شاخه میپرید. هیچ تمرکزی نداشتم. بعثیها سنگر به سنگر پاکسازی میکردند و جلو میآمدند. اسارت را در برابر چشمانم دیدم و بیاختیار دستانم بالا رفت.
»»»»»»»«««««««
پ ن:
مطالب خواندنی این کتاب را میتوانید در کانال محله شهید محلاتی در قالب خاطرات رزمنده جانباز پیگیری کنید.
👇👇👇👇👇👇
#بیاد_شهدا
#دفاع_مقدس
#جنگ_تحمیلی
@mahale114
#خبر
⭕️ دیپلمات صهیونیست: توافقنامه های سازش با تل آویو جایی بین ملت های عرب ندارد
♨️ یک دیپلمات صهیونیست ابراز نگرانی کرد که توافقنامه های عادی سازی روابط و سازش این رژیم با برخی از حکام کشورهای عربی در بین مردمان این کشورها جایگاهی ندارد و در جام جهانی قطر آشکار شد که آنها عادی سازی روابط با تل آویو را رد می کنند.
🔻«اسحاق لیوانون» سفیر سابق رژیم اسرائیل در مصر در مقالهای که در روزنامه صهیونیستی «معاریو» منتشر شد، خاطرنشان کرد: "۴۵ سال از سفر تاریخی «انور سادات» رئیس جمهور مصر به اسرائیل میگذرد که برای خیلیها تعجب برانگیز بود."
🔴 وی در تجمید از رویکرد سازشکارانه سادات افزود: "با روی کار آمدن سادات پس از مرگ «جمال عبدالناصر» این احساس حاکم شد که به دلیل شخصیت سیاه و ضعف او، سادات بیش از چند ماه در قدرت باقی نخواهد ماند اما او ۲ بار اسرائیل را غافلگیر کرد، اولین بار در جنگ ۱۹۷۳ که بر خلاف برآوردها، سادات موفق شد اسرائیل را از کرانه کانال سوئز عقب براند و عنوان قهرمان عبور از این کانال را به دست آورد و دومین بار با آمدنش به اسرائیل (سرزمینهای اشغالی) بود که برخلاف موضع همه کشورهای عربی بود. "
💢 سفیر سابق رژیم صهیونیستی در مصر ابرار عقیده کرد: "سادات در عرصه سیاسی پیروز شد، زیرا او مسیر پیچیدهای را طی کرد و به همه تلاشهای خود دست یافت که با توافق صلح (سازش بین قاهره و تل آویو) به پایان رسید و بنابراین عنوان جدید «قهرمان صلح» به او اضافه شد. "
‼️وی افزود: از نظر سادات، توافق صلح با اسرائیل به خودی خود پابرجا نبود. این توافق بخشی از بسته توافق «کمپ دیوید» بود که یک تیر و ۲ نشان بود؛ یکی حل و فصل درگیری با اسرائیل و دوم راه حل مساله فلسطین.
❌ لیوانون اظهار داشت: "پس از گذشت ۴۵ سال، مصر خود را تنها و منحصرا" به کمپ دیوید متعهد میبیند و این خیلی چیزها را توضیح میدهد که چرا صلح [ با رژیم اسرائیل ] در بین مردم مصر رخنه نکرده است و همچنین توضیح میدهد که چرا مصر عادیسازی را مشروط به پیشرفت در مساله فلسطین میداند؟ و چرا قاهره به طور کامل از موضع فلسطینیان در مورد حل و فصل دائمی حمایت میکند؟"
⭕️ وی بیان کرد: "مصر سالگرد جنگ ۱۹۷۳ را جشن میگیرد و برجسته میکند و ما هنوز در حال بحث و تحلیل هستیم که در آن جنگ وحشتناک چه اتفاقی افتاد؟ و آمدن سادات به قدس (اشغالی) ما را خوشحال میکند و خرسند به توافق صلح هستیم؛ در حالی که مصر به نوبه خود احساس میکند که اسرائیل آنچه را در کمپ دیوید بر سر آن توافق شده بود، اجرا نکرد."
♨️ وی با بیان اینکه امروز آشکار است که اسرائیل با مغرب، سودان، اردن، امارات و بحرین توافقنامه های مشابهی دارد، افزود: اما سوالی که مطرح میشود این است که آیا پس از گذشت حدود نیم قرن (۴۳ سال) پس از سفر تکان دهنده انور سادات [ به قدس اشغالی ] آیا ما به وضعیت فعلی که در آن فقط با رهبران [ کشورهای عربی ] ارتباط برقرار میکنیم ادامه خواهیم داد یا معادله را طوری تغییر خواهیم داد که این امر در بین مردم [ این کشورها ] نفوذ کند؟
🔻این گفته های دیپلمات سابق رژیم صهیونیستی درپی آن مطرح می شود که این روزها جام جهانی قطر شاهد بایکوت گسترده صهیونست ها و خبرنگاران این رژیم از سوی ملت های عرب و مسلمان و آزادیخواهان جهان است.
‼️آنها نه تنها با خبرنگاران صهیونیست مصاحبه نمی کنند بلکه در برابر آنها فریاد حمایت از فلسطین سر می دهند و پرچم های فلسطین را در دست دارند. نکته قابل توجه این است که بازیکنان تیم های فوتبال عرب نیز برخلاف نظر حکام سازشکار خود در ورزشگاه ها با ملت فلسطین ابراز همبستگی می کنند که نمونه بارز آن همبستگی بازیکنان تیم ملی مغرب با فلسطینی ها بر خلاف سازش حکام این کشور با رژیم اسرائیل است؛ امری که نشان می دهد توافقنامه های سازش صهیونیست ها با حکام عرب جایی در بین ملت های عربی ندارد.
#حق_را_فریاد_بزن
#عمر_اسرائیل_تمام_است
#نابودی_اسرائیل_نزدیک_است
@mahale114
اجبار برای نقد اجبار
برای نقد حجاب اجباری هر آنچه اجبار بود را در این 60 روز به مردم تحمیل کردند: 1. اجبار به اعتصاب 2. اجبار به برداشتن لباس روحانیت 3. اجبار به تعارف نزدن به رئیس جمهور 4. اجبار به زدن هشتگ مهسا امینی 5. اجبار به تعطیلی کسب و کار 6. اجبار به نخواندن سرود ملی و هزاران اجبار دیگر ...
#قانون
#امنیت
#برعنداز
#پایان_مماشات
@mahale114
محله شهیدمحلاتی
فصل نهم : صفحه چهارم : نماز ناتمام #خاطرات_رزمندۀ_جانباز، حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
فصل نهم : صفحه پنجم :
نماز ناتمام
#خاطرات_رزمندۀ_جانباز،
حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
....................
این تیر کشیدنها هنوز بعد از سالها باقی مانده و آن خاطرات را در من زنده میکند. درد و شکنجۀ آن بهحدی بود که حاضر بودم یک بار بمیرم و همهچیز تمام شود.
هنوز زیر آب بودم. خودم را مهیای شهادت کردم. شهادتین را خواندم. خودم را به خدا سپردم، اما مگر مرگ به این سادگی است؟ هر کاری کردم نتوانستم برای باز شدن دهانم خود را مجاب کنم. تلاش برای بقا، خرده جانی که در من مانده بود را تقویت کرد و با دستوپایی خود را به روی آب رساندم. نفسی تازه کردم. قدری تلاش کردم، اما باز سنگینی کوله بر پشتم چنگ انداخت و مرا به زیر کشید. دیگر از ساحل ناامید بودم. منتظر بودم اتفاقی همین زیر آب برایم رخ دهد. بااینکه شنا کردن، بازوی مجروحم را به درد انداخته بود، با هر خمپاره برق موجگرفتگی به عمق استخوانم پنجه میکشید و دیگر آن دردهای جزئی را فراموش کرده بودم.
از درد، چشمانم را بستم و دوباره شهادتین خواندم. آماده بودم دهانم باز شود و با خوردن یک نفس آب، از همۀ دردها رهایی پیدا کنم؛ اما هرچقدر مرگ سخت است، در آب مردن سختتر است. حق دارد شهیدِ در آب دوبرابر شهید خشکی اجر ببرد. انگار دوباره نیرویی از درونم مرا به فکر بالا انداخت. سختتر از بار قبل، بهسمت بالا دستوپا زدم. با سر برآوردن از آب، نفسی تازه کردم. نه بالا دستاویزی برای ماندن بود و نه پایین راه چارهای برایم باز میشد.
برای بار سوم به زیر کشیده شدم. پنجه در پنجۀ مرگ بودم و خسته از تقلایی بیهوده، این بار آرام گرفتم. خود را به جریان آب سپردم. دستوپایم بیحرکت ماند. هیچ امیدی غیر از شهادت نداشتم. پس برای بار سوم شهادتین گفتم: «أشهد أن لا إله إلا الله.» و دوباره محو آن تصویر ذهنی از آب و آتش شدم. «أشهد أنّ محمدًا رسول الله.» روضههای حضرت زهرا(س) را مرور کردم. «أشهد أنّ علیًا حجة الله.» یاد دستهای بسته و غربتش افتادم. مثل یک لاشۀ بیجان، آرامآرام بهسمت پایین غوطهور بودم.
هنوز مقداری پایین نرفته بودم که ناگهان پایم به زمین خورد. باورنکردنی بود. اصلاً باور نمیکردم اینقدر به ساحل نزدیک باشم. از فکر نجات، جان دوبارهای گرفتم و با ضربۀ پایی خودم را به بالا رساندم. ساحل دیده میشد. جریان آب مرا بهسمت خودی، در ساحل خرمشهر کشانده بود. بهسمت ساحل شنا کردم. از یک جایی بهبعد، پایم به زمین رسید. روی پا که ایستادم، حال آدمی را داشتم که از بهشت به این کرۀ خاکی هبوط کرده است. حالی مثل تولد دوباره. چند متر باقی مانده تا ساحل را با چه جانکندنی طی کردم و تن بیجانم را به خشکی انداختم.
دستم بالا نمیآمد. خدارحم خزایی و کرم حکیمی همان نزدیکی بودند و با دیدن سایهروشنِ من در زیر نور منورها، به کمکم آمدند. ابتدا از دست کولهپشتی سنگین و سمج خلاصم کردند و بعد اسلحهام را گرفتند. با آن ضعف و موجگرفتگی، راه رفتن برایم عذاب بود. جانعلی غفاری دستم را گرفت و کشانکشان مرا حرکت داد تا پیش حاجحسین کیانی رفتیم. او هم مثل من از آب نجات پیدا کرده بود و خیسِ خیس بود. دیدنش آدم را آرام میکرد. از حالم پرسید، گفتم: «میبینی که.»
از بچههای دسته پرسید، گفتم: «بهجز سه-چهار نفری که در آب بودیم، بقیه به ساحل رسیدن.»
آن لحظه هنوز اطلاع نداشتم، اما از همان جمع سه-چهار نفری، همه بهجز یک نفر نجات پیدا کرده بودند. تنها یک نفر از دستۀ ما به خیل شهدا پیوسته بود و آن مجتبی زیوری بود. جدای از حالات همیشگیاش، همان حال شب عملیاتش برای شهادت کافی بود.
طبق آنچه بعداً غلامرضا کرمعلی برایم تعریف کرد، وقتی جریان آب غلامرضا را به ساحل امالرصاص میکشاند، مجتبی را آنجا میبیند. مجتبی با صورت روی زمین افتاده بوده. هرچه مجتبی را صدا میزند جوابی نمیگیرد. سر مجتبی را با دست بالا میآورد که ناگهان سر از پیکر جدا میشود. ماجرای شهادت مجتبی مثل راز سربهمهری باقی ماند، ولی آنچه از قرائن به دست میآید احتمالاً مجتبی زنده سر از امالرصاص درآورده و آنجا دشمن از پشت، سیم گاروت دور گردنش انداخته و سرش را جدا کرده است.
حاجحسین نیروهای نجاتیافته را جمعوجور کرد و ما را بهسمت مسجد جامع خرمشهر راه انداخت. همیشه سربازش بودم و حالا مثل سرباری که حتی راه رفتن از او برنمیآید، لنگلنگان پشتسرش راه افتادم. گِل چسبناک و باتلاقی کنار ساحل سالمها را زله کرده بود، چه رسد به من. هرازگاهی زمین میافتادم و جانعلی غفاری مرا بلند میکرد.
با وارد شدن به کوچهپسکوچههای خرمشهر، قدم برداشتن آسانتر شد. بچههای گردان، قبل از ما در مسجد جامع جمع شده بودند تا از آنجا به مقرمان در هتل پرشین برگردند. قبل از اینکه به آنان برسیم، جلال فتوت را در راه دیدیم.
#بیاد_شهدا
#رهبر_انقلاب
#دفاع_مقدس
#جنگ_تحمیلی
#هفته_دفاع_مقدس
@mahale114
1_1778617625.MP3
37.01M
فتنه ی فریدون ...
از تمامی اعضای محترم کانالها تقاضامندیم صوت فوق را بادقت تا پایان استماع نمایند تاان شاءالله نسبت به عمق #فتنه اخیر اگاهی بیشتری پیدا کنند👆وبه دیگران ارسال کنید.
#نفوذ
#فریدون
#اغتشاشگر
#تجزیه_طلب
@mahale114
#حدیث_روز
#امام_صادق علیه السلام فرمود: صاحب الامر را غیبتی است که هر کس در غیبت او بخواهد به دین خود چنگ زند، مثل این است که بخواهد با دست،شاخه درخت خاردار قتاد را از خار صاف گرداند.
سپس در حالی که با دست مبارک اشاره میکرد فرمود: «این طور! »
آن گاه فرمود:
صاحب الامر را غیبتی است که بندگان باید پناه به خدا برند و چنگ به دین خود زنند.
📚کمال الدین 324
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@mahale114
#سلام_همسایه
#پندانه
✍ برای رسیدن به معبود، باید خودت را بشکنی
🔹ﭼﻮﭘﺎنی ﺑﻴﭽﺎﺭﻩ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﻛﺸﺖ ﻛﻪ ﺑﺰ ﭼﺎﻻک ﺍﺯ ﺟﻮی ﺁﺏ بپرد، نشد که نشد.
🔸ﺍﻭ میﺩﺍﻧﺴﺖ ﭘﺮﻳﺪﻥ ﺍﻳﻦ ﺑﺰ ﺍﺯ ﺟﻮی ﺁﺏ ﻫﻤﺎﻥ، ﻭ ﭘﺮﻳﺪﻥ یک ﮔﻠﻪ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﻭ ﺑﺰ ﺑﻪﺩﻧﺒﺎﻝ ﺁﻥ ﻫﻤﺎﻥ.
🔹ﻋﺮﺽ ﺟﻮی ﺁﺏ ﻗﺪﺭی ﻧﺒﻮﺩ ﻛﻪ ﺣﻴﻮﺍنی ﭼﻮﻥ ﺍﻭ ﻧﺘﻮﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﮕﺬﺭد. ﻧﻪ ﭼﻮبی ﻛﻪ ﺑﺮ ﺗﻦ ﻭ ﺑﺪﻧﺶ میﺯﺩ، ﺳﻮﺩی ﺑﺨﺸﻴﺪ ﻭ ﻧﻪ ﻓﺮﻳﺎﺩﻫﺎی ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺑﺨﺖﺑﺮﮔﺸﺘﻪ.
🔸ﭘﻴﺮﻣﺮﺩ ﺩﻧﻴﺎﺩﻳﺪﻩﺍی ﺍﺯ ﺁﻥﺟﺎ میﮔﺬﺷﺖ. ﻭقتی ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺭﺍ ﺩﻳﺪ، ﭘﻴﺶﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﻣﻦ ﭼﺎﺭﻩ ﻛﺎﺭ ﺭﺍ میﺩﺍﻧﻢ.
🔹سپس ﭼﻮﺏﺩستی ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﻮی ﺁﺏ ﻓﺮﻭﺑﺮﺩ ﻭ ﺁﺏ ﺯﻻﻝ ﺟﻮی ﺭﺍ ﮔِﻞﺁﻟﻮﺩ ﻛﺮﺩ. ﺑﺰ ﺑﻪﻣﺤﺾ ﺁﻧﻜﻪ ﺁﺏ ﺟﻮی ﺭﺍ ﺩﻳﺪ، ﺍﺯ ﺳﺮ ﺁﻥ ﭘﺮﻳﺪ ﻭ ﺩﺭ پی ﺍﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﮔﻠﻪ ﭘﺮﻳﺪند.
🔸ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻣﺎﺕ ﻭ ﻣﺒﻬﻮﺕ ﻣﺎﻧﺪ. ﺍﻳﻦ ﭼﻪ ﻛﺎﺭی ﺑﻮﺩ ﻭ ﭼﻪ ﺗﺄﺛﻴﺮی ﺩﺍﺷﺖ؟
🔹ﭘﻴﺮﻣﺮﺩ ﻛﻪ ﺁﺛﺎﺭ ﺑﻬﺖ ﻭ ﺣﻴﺮﺕ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭼﻬﺮﻩ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺟﻮﺍﻥ میﺩﻳﺪ، ﮔﻔﺖ:
تعجبی ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﺗﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﻮی ﺁﺏ میﺩﻳﺪ، ﺣﺎﺿﺮ ﻧﺒﻮﺩ ﭘﺎ ﺭﻭی ﺧﻮﻳﺶ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ. ﺁﺏ ﺭﺍ ﻛﻪ ﮔِﻞ ﻛﺮﺩﻡ، ﺩﻳﮕﺮ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﻧﺪﻳﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺟﻮی ﭘﺮﻳﺪ.
🔸ﭼﻪ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺷﮑﺴﺘﻦ ﻭ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﮔﺬﺷﺘﻦ ﻭ ﭘﺮﯾﺪﻥ ﺗﺎ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﻣﻌﺒﻮﺩ ﻭ ﻣﻌﺸﻮﻕ.
▫️ﺭﻗﺺ ﺁﻧﺠﺎ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺸﮑﻨﯽ
▫️ﭘﻨﺒﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﯾﺶ ﺷﻬﻮﺕ ﺑﺮﮐﻨﯽ
▫️ﺭﻗﺺ ﻭ ﺟﻮﻻﻥ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﮐﻨﻨﺪ
▫️ﺭﻗﺺ ﺍﻧﺪﺭ ﺧﻮﻥ ﺧﻮﺩ ﻣﺮﺩﺍﻥ کنند
@mahale114
شبنامه 1048.mp3
10.68M
#خبر
تلاش بی سر و صدای غربگرایان برای وقوع جنگ داخلی و فعال کردن آشوبگران سوریه
شبنامه / تلاش بی سر و صدای غربگرایان برای وقوع جنگ داخلی / تیتر عجیب هممیهن که دم خروس غربگرایان را نشان داد / فعال شدن آشوبگران در سوریه همزمان با چین و ایران / آیا قرار است پروژه ی ناتمام گره زدن جنبش سبز به تروریستهای سوریه در سال هزار و چهارصد و یک رقم بخورد؟/ آقای تحلیلگر
@mahale114
#فاطمیه
🏴 عزاداریشهادتحضرتزهرا(س)
مهمانشهیدانمهدیومجیدزینالدین
پنجشنبهوجمعه۱۷و۱۸آذرماه،ساعت۱۳:۰۰
#محله_شهید_محلاتی
#پایگاه_شهید_جوینده
#مسجد_امام_حسن_مجتبی ع
#هیئت_نوجوانان_زوار_الزهرا
@mahale114