4_5798900530495360615.mp3
11.6M
🔊 صوتی | #شور
📝 مولانا علی، امّنا زهرا
👤 کربلایی حسین_طاهری
#حضرت_مادر
#حضرت_زهرا
#فاطمیه
@mahale114
محله شهیدمحلاتی
فصل نهم : صفحه ششم : نماز ناتمام #خاطرات_رزمندۀ_جانباز، حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
فصل نهم : صفحه هفتم :
نماز ناتمام
#خاطرات_رزمندۀ_جانباز،
حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
....................
فردا کامیونها آمدند و بهسمت خرمشهر راه افتادیم. در راه ساکت نبودم و برای بچهها صحبت میکردم. هم فال بود و هم تماشا. از طرفی، آنچه نیاز بود را گوشزد میکردم و از طرفی با گفتگو زمان زودتر میگذشت. یادم هست از ضرورت توسل به قمر منیر بنیهاشم گفتم. گفتم: «به خواندن ذکر ‹یا کاشف الکرب عن وجه الحسین اکشف کربي بحق أخیكَ الحسین› مقید باشید. این آیین دعا را فراموش نکنید، اگر میخواید همون مدد و دلگرمی که اباالفضل(ع) به امامحسین(ع) داد به ما هم بده، این درخواست رو از حضرت داشته باشید. اینجا گردان خود حضرته و با دعا و توسل شما، عنایت حضرت پشتوانۀ فتوحات این گردان خواهد بود.»
چند ساعت بعد، به نزدیکی خرمشهر رسیدیم. هرچه به شهر نزدیک میشدیم حملات خمپارهای بیشتر میشد. برای کسب تکلیف، در مقر توپخانهای که بین راه بود مستقر شدیم تا دستوری برسد. مقر زیر آتش خمپارهای دشمن میلرزید و با غرش توپ و خمپارههای خودی، پاسخ میداد. کامیون جای مناسبی برای استقرارمان نبود و در مقر توپخانه، جایی مناسبتر از یک کانال پیدا نشد. خودمان را در کانال جا دادیم و منتظر اعلام مقصد بعدی ماندیم.
در همین هنگام، با انفجار چند خمپاره، دود غلیظ شیمیایی منطقه را فراگرفت و فهمیدیم شیمیایی زدهاند. سریع دستبهکار زدن ماسکها شدیم. یکی از نیروها ماسک خود را در کامیون جا گذاشته بود. نگاه حیرانش بهسمت من چرخید و پی راه چارهای میگشت. بلافاصله ماسکم را به او دادم و کمکش آن را بستم. در این بین، نفس تلخی کشیدم و دوباره شیمایی شدم. سریع چفیهای را خیس کردم و روی دهانم گذاشتم. خوب بود، اما جلودار عوارض شیمیایی نشد. اثرات دردناک آن یکبهیک پدیدار شد. نفسم به شماره افتاد. سرگیجه و حالت تهوع بهسراغم آمد و درنهایت تنگی نفس خرخرهام را گرفت و به زمینم زد. با زمینگیری من، بچهها تلاش کردند مرا برای درمان به دست آمبولانس بسپارند، اما اینگونه عملیات را از دست میدادم. سعی کردم به هر قیمتی شده ایستادگی به خرج دهم و بر این حال بد غلبه کنم.
تا بعدازظهر آنجا بودیم. بعدازظهر، حاجحسین کیانی کامیونها را بهسمت کانال ماهی در شلمچه حرکت داد. دو روز از شروع عملیات کربلای5 گذشته بود و تنور جنگ گرم بود. هنوز نرسیده به خط مقدم، محشری از نیروهای خودی و آتش خمپارهای دشمن برپا بود. وجود ماشینهای سنگین و زرهی بسیار در جاده سبب ترافیک شده بود و جاده را قفل کرده بود. تاریکی شب هم شده بود مزید بر علت.
قدری از ماشین پیاده شدم و برای عقبوجلو شدن ماشینها راهنمایی کردم، اما یکی-دو ماشین نبود و گره کور ماشینها تمامی نداشت. به پشت کامیون برگشتم تا نفسی چاق کنم. بهموازات جاده، خاکریزی کشیده شده بود و آنسوی آن، توپخانۀ خودمان قرار داشت. توپخانهای که از وجود آن بیخبر بودیم. ناگهان صدای رعب آورِ دهها انفجار کنار گوشمان، بند دلمان را پاره کرد. با خودمان گفتیم آبکش شدیم و الان است که با انفجار کامیون به هوا برویم. صداها یکی پس از دیگری ادامه داشت، اما انفجاری دیده نمیشد. بهدنبال صدا بلند شدم و آتش دهنۀ کاتیوشای خودی را آنطرف خاکریز دیدم. سه ماشین، هرکدام چهل کاتیوشا بهسمت دشمن پرتاب میکرد و همین برای ما بیخبرها، وحشت ایجاد کرده بود.
وقتی ماجرا را فهمیدیم زدیم زیر خنده. رانندۀ ما با این سروصداها فرار کرد بود و با باز شدن مسیر هم سروکلهاش پیدا نشد. حاجحسین، دربهدر دنبال او میگشت و من او را همراهی میکردم. بالاخره او را پیدا کردیم. حاجحسین به او گفت: «راه باز شد، بیا بریم.»
راننده گفت: «من جلوتر نمیآم. این کامیون هم برای خودتون. بردارید هرکجا میخواید برید.»
گفتم: «توپخانۀ خودی بود. ما هم اشتباهی مثل تو ترسیدیم. بیا تا سریعتر بریم.»
با برگشت راننده، کامیونها دوباره به حرکت افتادند. مسیر کانال ماهی از سهراه شهادت میگذشت و برای رسیدن به آن باید از زیر آتش سهمگینی که 24ساعته روی آن ریخته میشد عبور میکردیم. لحظات جانکاهی بود، ولی بههرترتیب، از سهراه گذشتیم و سه کیلومتر قبل از کانال ماهی پیاده شدیم. لحظۀ پیاده شدن، ترکشی زیر چانهام را چاک داد و رفت. خون و درد زیادی داشت. سریع آن را باندپیچی کردم و راه افتادم. شیخ محمد بحیرایی که فرزند شهید بحیرایی بود، گفت: «میتونی بیای؟»
«آره؛ چیزی نشده که.»
«آخه طوری که تو همین ثانیۀ اولی ترکش خوردی زَهرۀ ما ترکید.»
«نه؛ این باند رو هم بستم زخمم خاکی نشه.»
#بیاد_شهدا
#رهبر_انقلاب
#دفاع_مقدس
#جنگ_تحمیلی
#هفته_دفاع_مقدس
@mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدارحمت کنه مرحوم صفایی حائری رو خیلی این صوتشون مناسب این روزهای جامعه است که عده ای احتمالا دلسرد یا نا امید شدند و یا اینکه تکلیفشون رو در این شرایط نمیدونند
الان که اوج تاریکی نیست، حتی اگرم باشه ناامیدی معنا نداره
#استقلال
#جانم_وطن
#مرد_میدان
#مردان_خدا
#آیندهٔ_روشن
#غیرت_دینی
#غیرت_ایرانی
@mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔥مهم
همجنسبازی از کجا وارد کارتونهای بچهها شد؟
✍متاسفانه مفاهیم همجنسبازی کمکم وارد تمام کارتونهای محبوب بچهها میشود.بعد از «دنیای اسباببازیها»، حالا نوبت به یک انیمیشن رده خردسالان رسیده که با مفاهیم همجنسبازی آلوده شود.
#جنگ_ترکیبی
#فضای_مجازی
#جاهلیت_مدرن
#ضیانت_از_خانواده
@mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقایان محترم کی دوست داره از این بوس و بغل ها نصیبش بشه؟؟
پس ببینید و به خود ببالید و دعایش کنید
تقدیم نگاهتان....
#رهبر_انقلاب
#دفاع_مقدس
#جانبازان_پر_افتخار
@mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فرهنگِ خوبِ اونوری ها
قابل توجه خود تحقیرها
»»»»»«««««
عجب!...
مردم را دیدید؟
دیدید چطور از کنار یک فردی که حتما نیاز به کمک دارد گذشتند و متاسفانه هیچکس حتی یک نفر هم برای کمک بطرف او نرفت،
چقدر بی تفاوت، چقدر بی احساس، چقدر بدور از انسانیت،
بله وقتی در یک جامعه مردم همه چیز را مادی ببینند، انسانیت،شرافت، همدلی و همدردی میمیرد!
کرامت و دوستی از بین میرود!
شما فکر میکنید چرا بعضی از انسانها تا این اندازه کم گذشت و سنگدل و بی تفاوت نسبت به هم نوع خود شدند؟؟
اصلا اگر شما جای یکی از رهگذران بودی چه میکردی؟
کمک میکردید؟
یا خدانکرده شماهم از کنارش رد میشدید؟
✍️سیدنا
#صدقه_جاریه
#انسانیت
#شرافت
#تلنگر
@mahale114
⭕️ مهلت 10 روزه مرکز ملی فضای مجازی به شرکت متا
♨️ به گزارش مرکز ملی فضای مجازی، مرکز ملی فضای مجازی نامه اعتراضی رسمی در رابطه با بستر سازی برای توسعه اغتشاشات اخیر و عدم پاسخگویی و مسئولیت پذیری در خصوص مکاتبات رسمی پیشین توسط نهادهای مسئول ایرانی به شرکت متا (اینستاگرام) ارسال کرد.
🔻به گزارش روابط عمومی مرکز ملی فضای مجازی، این مرکز با ارسال نامه رسمی خطاب به آقای مارک زاکربرگ مدیر ارشد شرکت متا در راستای عدم رعایت قوانین مصوبه کشور ایران و قوانین داخلی پلتفرم از طریق دفتر حافظ منافع کشور جمهوری اسلامی ایران در واشنگتن نسبت به عملکرد سکوهای این شرکت اعتراض کرده است.
🔴 بنابراین گزارش، در این نامه اهم اعتراضات مطرح شده توسط جمهوری اسلامی در خصوص انتشار سازمان یافته اخبار خلاف واقع، ترویج رفتارهای تبعیضآمیز و نفرتپراکنی، ترغیب خشونت و ناآرامیهای اجتماعی، نقض حاکمیت ملی و نقض حقوق کاربران از طریق اعمال استانداردهای دوگانه و زمینهسازی فعالیت تبلیغی و عملیاتی گروههای تروریستی بر روی سکو های وابسته به شرکت متا، تعمیق شکافهای اجتماعی و تبعیض نژادی و قومی،تجزیه طلبی و زمینه سازی برای جرائم سازمان یافته از جمله نقل و انتقال و معامله سلاح جنگی و موادمخدر مطرح شده است.
💢 همچنین ترویج رفتارهای نامتناسب جنسی در قبال کودکان و نوجوانان و همچنین عدم ممانعت از پخش لایوهای جنسی، ارائه خدمات جنسی و روسپیگری و آموزش رفتارهای ناهنجار و خلاق قوانین کشور از دیگر موارد مورد اشاره در خصوص نقض اصول اخلاقی در این سکوها بوده است.
‼️گفتنی است؛ در این نامه، مرکز ملی فضای مجازی به شرکت متا فرصت داده تا به منظور فراهم شدن امکان فعالیت پایدار سکوهای مذکور اقدامات لازم از جمله معرفی نماینده رسمی مسئولیتپذیر مستقر در ایران حداکثر تا 10 روز پس از دریافت نامه از سوی آن شرکت وفق سیاست ها و مقررات کشور در خصوص نحوه فعالیت شرکتهای خارجی در حوزه فضای مجازی کشور صورت پذیرد.
#استقلال
#ایران_قوی
#اینترنت_ملی
#فضای_مجازی
#ضیانت_از_خانواده
@mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پاهایی که به همت متخصصین داخلی به مقصد رسید
🔹در تولید این پاهای مصنوعی هیچ مهندسی معکوسی صورت نگرفته است و یک محصول منحصر بفرد است.
#آیندهٔ_روشن
#خود_باوری
#خودتحقیرنباشیم
@mahale114
🔺دو ماه حبس براى #كشف_حجاب
اگر از خانمهايى كه كشف حجاب ميكنند به دادگاه شكايت كنيد محكوميتشون حتميه
اگر توهين كنند ٧۴ ضربه شلاق هم ميخورند
✍️ علی زکریایی
...................
آن شاء الله مردم دست بکار بشن و
امیدواریم این حکم هم دقیق و درست اجرا بشه،
خدا نکرده یک وقت مردم فکر نکنند مسئولین امر در اجرای آن بین فقیر و غنی، کارگر و کارمند و بازیگر و سلبریتی و غیره فرق میدارند....
#امنیت
#قانون
#حجاب
#غیرت_دینی
@mahale114
✍🏾آموزههای دوماهه صدای آمریکا و سعودی نشنال
▫️1-تجاوز حق انسانی شماست
▫️2 تجزیه طلبی حق قانونی شماست.
▫️3- کشتن یکدیگر حق اخلاقی شماست.
▫️4- خشونت کور حق شهروندی شماست.
◽️5- از بین بردن کسبوکارها حقشماست
◽️6-غموتنش عصبی حق معنویشماست
◻️7- تقاضاحمله بهکشور حقبین المللی شماست.
✍️ محمد مطلق
#بصیرت
#فتنه_گر
@mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥 دقایقی طوفانی در مورد #حجاب
"ما حجاب اجباری نمیخوایم، آزادی میخوایم مثل ترکیه!"❗️
✅ پاسخ به یک سوال مهم
#قانون
#امنیت
#کرامت_خانواده
@mahale114
محله شهیدمحلاتی
فصل نهم : صفحه هفتم : نماز ناتمام #خاطرات_رزمندۀ_جانباز، حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
فصل نهم : صفحه هشتم :
نماز ناتمام
#خاطرات_رزمندۀ_جانباز،
حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
....................
دل آنها را قرص کردم، اما واقعاً درد میکشیدم. از شر ترکش و خمپارههای مزاحم، وارد کانالی که در آن نزدیکی بود شدیم. قبل از گردان ما، گردان حضرت علیاکبر، قیس بن مسهر و قاسم بن الحسن بهترتیب به عرصۀ نبرد در کانال ماهی رفته و جانفشانی کرده بودند. حالا نوبت گردان ما بود و قرار شد گروهانبهگروهان، به خط تزریق شویم.
ابتدا نوبت گروهان شهید باهنر، بهفرماندهی ایرج ظفری بود. ایرج اگر در آنسوی مرزها در قرارگاه رمضان مشغول کارهای اطلاعاتی و سری نبود، بیشتر در گردان کمیل میجنگید، اما این بار با اصرار حاجمهدی ظفری، برای کمک به گردان نهاوند آمده بود. حاجحسین کیانی که معاون گردان شده بود و در غیاب حاجمیرزا فرماندهی را بهعهده داشت، آنان را همراهی کرد و به خط مقدم رفت. گمان به جدایی نداشتم. تمام دلخوشیام این بود که بهزودی به آنان ملحق میشوم و آنان را در کانال ماهی همراهی میکنم. هیچگاه نمیدانستم برنامه تغییر میکند و به نقطۀ دیگری خواهیم رفت.
در کانال ماهی، سربازی برای حاجحسین و جنگیدن برای ایرج که هر دو برایم عزیز بودند به صورت آرزویی دستنیافتنی باقی ماند. همان شب حاجحسین رفت و همان شب به شهادت رسید. جایی که بودیم صدای گلوله و توپ و تانک از خط مقدم به گوش میرسید. بدون اینکه بدانم، یکی از همان انفجارها انفجار خمپارهای بود که حاجحسین را از ناحیه سر و گردن زخمی و شهید کرده بود. حسن ابروزن فرمانده گردان قیس بن مسهر و معاونان او حیدر سهرابی و حاجعلیمراد سلگی و بسیاری از شهدای بزرگ نهاوند همگی در این منطقه بهشهادت رسیدند.
بعدتر که خبر شهادت حاجحسین به ما رسید، در دنیای خودمان با بهرام و اکبر کیانی همکلام شدیم. هر دو میگفتند: «زندگی بعد از حاجحسین و ابروزن چه فایدهای داره؟ ما این زندگی رو نمیخوایم.»
بهرام میگفت: «من هرچه دارم از حاجحسینه و دیگه دوست ندارم زنده بمونم. چه صداقتی در دل و کلام آنها بود که خدا حرفشان را شنید و هر دو در جریان عملیات کربلای5 بهشهادت رسیدند.
بچهها خیلی خسته بودند. از سوز سرما، هریک در گوشهای از کانال کز کرده بودند و زیر پتویی خوابشان برد. خیلی از آنها کنار جنازۀ بعثی دراز کشیده بودند و تا روشن شدن هوا از این قضیه خبر نداشتند. صبح چهرهها دیدنی بود. رو ترش کرده بودند و میخواستند از چندش کهیر بزنند.
با روشن شدن هوا، گروهانی از گردان قیس بن مسهر، برای استراحت به عقب برگشت. وقتی به ما رسیدند آنان را در آغوش گرفتیم و با خداقوتی، چاقسلامتی کردیم. در بین آنها زاهدین معافی و علی اسلامی از بچههای برزول را دیدم. در صحبت از این شاخه به آن شاخه پریدیم و بحثمان تا برزول کشیده شد. فرماندهشان صدا زد: «یالا! دیر شد، سوار کامیونها بشید.»
جبهه برایمان حکم کوچههای برزول را داشت و صدای فرمانده انگار صدای مادری بود که زاهدین را به خانه فرامیخواند. همینقدر ساده. زاهدین و دیگر رزمندهها سوار کامیون شدند. کامیون حرکت کرد و قدری از نگاهمان دور شد. در امتداد جاده به سهراه شهادت رسید. خمپاره مثل باران، روی سهراهی میبارید. آنجا خمپارهای بین کامیونها افتاد. زاهدین درجا شهید شد. علی اسلامی انگشتش قطع شد. کامیونِ بچهها سریع گاز داد و خودش را از سهراهی بیرون کشید، اما کامیونِ دیگر خراب شده بود و خاموش زیر خمپارهها گرفتار ماند. چند لحظهای نگذشت که خمپارۀ دیگری به این کامیون اصابت کرد و دود سیاه و غلیظی به آسمان بلند شد.
آتش بالا گرفته بود. دیگر هیچکجا حتی کانال از حجم بالای خمپارهها در امان نبود. با انفجار خمپارهای در کانال، حسین جانجان بهشدت موجی شد. حسین تلوتلو میخورد و با صدای بلند، حرفهای عجیبوغریب میزد. خودش را فرمانده میدانست و سر ما داد میکشید: «من مسئول محور هستم. پاشید فلان کار رو انجام بدید. چرا نشستی؟ مگه با تو نیستم؟»
میخواستیم او را به عقب بفرستیم، اما قبول نمیکرد و نمیخواست نیروهایش را بیفرمانده رها کند! عموعیسی فلکی به او میگفت: «باشه؛ شما برو تا بیشتر مجروح نشدی. ما همۀ کارهایی که گفتی رو انجام میدیم.» عموعیسی با حالت طنزی «بله چشم» میگفت و دست او را گرفت و از معرکه خارج کرد.
حاجمیرزا تا بعدازظهر، خودش را از مقر به خط رساند و ما را سازماندهی کرد. فکر میکردیم نیروهای باقیمانده مثل گروهان شهید باهنر قرار است از همینجا وارد کانال ماهی شوند، اما حاجمیرزا گفت: «باید از این ناحیه خارج بشیم و از غرب کانال ماهی، وارد خط بشیم.»
#بیاد_شهدا
#رهبر_انقلاب
#دفاع_مقدس
#جنگ_تحمیلی
#هفته_دفاع_مقدس
@mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢اگر حجاب حکم اسلام است، پس چرا در سایر کشورهای اسلامی اجبار نیست؟
چرا فقط در ایران اجباری است؟
♦️پاسخ این پرسش را از زبان استاد "حسن رحیم پور ازغدی" بشنوید.
#بصیرت
#حجاب
#فضای_مجازی
#فتنه_های_آخرالزمان
@mahale114
base.apk
12.05M
👌سلام، گوشیتون رو توی سی ثانیه به قلم قرآنی تبدیل کنید!
📚برنامه ی «قلم قرآنی هُدی» رو از فایل بالا نصب کنید و از قرائت قرآن با صفحه ی عثمان طه با صوت ۳۰ قاری بین المللی لذت ببرید.
علاوه بر اون از تفسیر المیزان، نمونه، نور، و تفسیر روایی برهان هم میتونید استفاده کنید.
ضمن اینکه ترجمه ی گویا هم داره و امکانات دیگه ای که باید خودتون تجربه کنید.
برای نصب فقط کافیست فایل بالا را نصب کنید
التماس دعا
#صدقه_جاریه
4_5796282859597598721.mp3
10.96M
🔊 #سخنرانی استاد #رائفی_پور
📑 «سختیهای کار فرهنگی»
🗓 ۱۴ مرداد ماه ۱۴۰۱ - پرند
🎧 صوت
#فرهنگ_دینی
#جهاد_تبیین
@mahale114
حضرت امیرالمومنین امام علی(علیه السلام)میفرماید:
هر کس بعد از نماز صبح ۱۱ مرتبه سوره توحید را قبل از طلوع آفتاب بخواند آن روز مرتکب گناه نمیشود حتی اگر شیطان به سوی او طمع کند.
ثواب الأعمال و عقاب الاعمال، ص 277
#اللهم_عجلـــ_لولیڪ_الفرج
#حدیث_روز
@mahale114
#سلام_همسایه
#پندانه
✍ به آینده فکر کن اما بابت مسائل پیش پا افتاده، زندگی کردنت را هدر نده
🔹دوستی داشتم که پلوی غذایش را خالی میخورد، گوشت و مرغش را میگذاشت آخر کار و میگفت:
میخواهم خوشمزگیاش بماند زیر زبانم.
🔸همیشه هم وقتی پلو را میخورد، سیر میشد. گوشت و مرغ غذا میماند گوشه بشقابش. نه از خوردن آن پلو لذت میبرد، نه دیگر ولعی داشت برای خوردن گوشت و مرغش، برای جاهای خوشمزه غذا.
🔹زندگی هم همین طور است. گاهی شرایط ناجور زندگی را تحمل میکنیم و لحظههای خوبش را میگذاریم برای بعد، برای روزی که مشکلات تمام شود.
🔸هیچکداممان زندگی در لحظه را بلد نیستیم. همه خوشیها را حواله میکنیم برای فرداها، برای روزی که قرار است دیگر مشکلی نباشد.
🔹غافل از اینکه زندگی دستوپنجهنرمکردن با همین مشکلات است.
🔸روزی به خودمان میآییم و میبینیم یک عمر در حال خوردن پلوی خالیِ زندگیمان بودهایم و گوشت و مرغ لحظهها، دستنخورده مانده گوشه بشقاب.
🔹دیگر نه حالی هست و نه میل و حوصلهای.
@mahale114
شبنامه 1052.mp3
10.93M
#خبر
پیش بینی آینده از نگاه اسرائیل / چه چیزی در انتظار ایران و چه در انتظار دشمنان ایران است؟!
شبنامه / شاید یک سوال جدی برای کسانی که در ایران و فلسطین اشغالی حاضر هستند تحت این عنوان وجود داشته باشد: آینده قرار است چگونه باشد؟/ یک ژنرال که در بخش ضد اطلاعات ارتش رژیم صهیونیستی کار میکند از زاویه نگاه خود به این سوال پرداخته و به آن پاسخ داده است./ گزارشی بسیار مهم که باید آن را بارها و بارها مرور کرد / #آقای_تحلیلگر
@mahale114
سخنرانی-حجت-الاسلام-میرباقری_تجلی-نور-چهارده-معصوم-در-حضرت-معصومه-سلام-الله-علیها.mp3
4.56M
#منبر کوتاه
#حضرت_فاطمه_معصومه سلام الله علیها
استاد_میرباقری
‼️موضوع👇
تجلی نور چهارده معصوم در حضرت معصومه سلام الله علیها
#حضرت_معصومه سلام الله علیها
#سخنرانی تاثیرگذار
#من_غلام_اهلبیتم
@mahale114
4_5803221383559253594.mp3
17.08M
🔊 صوتی | شور
📝 از جون و جوونیشون گذشتن...
👤 کربلاییسیدرضا نریمانی
#بیاد_شهدا
#حضرت_مادر
#حضرت_زهرا
#فاطمیه
@mahale114
باعرض سلام:
📣ان شاء الله از امروز سلسله جلسات تفسیری دعای ندبهٔ استاد رائفی پور را در کانال بارگزاری میکنیم.
📚دعای پرفیض ندبه توسط
هیئت مع امام منصور زیرمجموعه مؤسسه مصاف ایرانیان در تهران برگزار میشود.
توضیح:
🔻به دلیل حجم زیادفیلم اصلی، دوستان آن را به چند بخش تقسیم کرداند.
🔻 بخشهایی که مربوط به یک جلسه است را سعی میکنیم در طول یک هفته برای استفاده شما عزیزان در کانال به نمایش دربیاوریم.
🤲آن شاء الله مورد استفاده شما عزیزان محترم قراربگیرد.
التماس دعا
✍️سیدنا
#گروه_جهادی_منتظران_موعود
#مسجد_امام_حسن_مجتبی
#محله_شهید_محلاتی
#دعای_ندبه
#مهدویت
@mahale114
محله شهیدمحلاتی
باعرض سلام: 📣ان شاء الله از امروز سلسله جلسات تفسیری دعای ندبهٔ استاد رائفی پور را در کانال بارگزاری
43.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سلسله مباحث مهدوی
👈💢 شرح و تفسیر دعای ندبه و امام شناسی
👈 #استاد رائفی پور
جلسه اول قسمت 1⃣( ادامه دارد...)
✅به یاری خدا و یاری امام زمان (عج) ادامه مباحث را روزانه ،تقدیم حضورتان خواهیم کرد.
👈#نشر حداکثری
لطفا به ترتیب شماره بندی، با یک صلوات به نیت ظهور منتشر بفرمایید
#مهدویت
#امام_زمان
#دعای_ندبه
@mahale114
👇👇👇👇
خیلی جالب بود
از دستش ندید
💢دلایل قرآنی خشونتهای بیحد اغتشاشگران💢
چگونه دشمن توانست یک ایرانی را به این حد از قساوت برساند که یک بسیجی را بگیرد، دست و پایش را ببندد، دهانش را باز کند، بنزین درون دهانش بریزد و آتش بزند تا این بسیجی از درون بسوزد و حتی نتواند داد بزند و زجر بکشد تا بمیرد؟
*خدا در قرآن علتش را گفته و فرموده دو علت دارد که هرکس آن دو را مرتکب شود قادر خواهد بود بزرگترین جنایتهای تاریخ را انجام دهد:*
*سماعون للکذب : خیلی زیاد دروغ شنیدن (علاقه به دروغ شنیدن)*
*اکالون للسحت: خیلی زیاد حرام خوردن*
اشاره به دو جنایت تاریخی که طبق بیان معصومین ع، جنایتکاران یکی از این دو علت را مرتکب شده بودند
🔺 *حادثه اول:*
وقتی در مدینه جمع شدند خانه حضرت زهرا(ع) را بسوزانند حضرت از پشت در صدا زد حسن و حسین ۵، ۶ ساله در خانه اند، گفتند : «و ان» حتی اگر آن دو هم باشند.
آنگاه حضرت به علت اول اشاره کردند فرمودند علتش این است که شما از «سماعون للکذب» هستید (دروغ را دوست دارید و دوست دارید زیاد دروغ بشنوید)
🔺 *حادثه دوم:*
وقتی در کربلا جنایتکاران کوفه امام را محاصره کرده بودند حضرت هر چه با آنها صحبت کرد، حضرت را هو می کردند آخرش گفتند: حسین خودت را خسته نکن تو را آنگونه میکشیم که کمترینش بریدن سر تو و بچه هایت و تکهتکه کردن بدنهای شما باشد.
آنگاه امام حسین (ع) به علت دوم اشاره کردند فرمودند علتش این است که زیاد مال حرام خوردید.
چگونه دشمن این دو عامل را روی برخی از ایرانیان پیاده کرد:⁉️
🔺 *نحوه ی پیاده کردن عامل اول( سماعون للکذب)*
دشمن سه سال در پیامرسانهای خارجی اینستاگرام و واتساپ و تلگرام، توانست آنقدر دروغ در جان طرف بکند که داعش آمد شیراز کشتار کرد و خود داعش به عهده گرفت، اما افرادی خاص و برخی ایرانیان که «سماعون للکذب» شده بودند، میگفتند کشتار کار نظام است و طرف باور می کرد یعنی معتاد به شنیدن دروغ شدهاند و دروغ شنیدن را دوست داشت هرچند میدانست که دروغ است.
🔺 *نحوه ی پیاده کردن عامل دوم(اکالون للسحت)*
علاوه بر اینکه دشمن(بدون مرز جغرافیایی و به معنای عام) با ترویج بهره، رباخواری و سبکزندگی غربی، بعضیها را وادار به حرام خوری و دزدی کرده بود، خود دشمن برای هر جنایتی قیمتی تعریف کرده بود. از اعترافات برخی داعشیان اغتشاشگر فتنهی اخیر بدست آمد که دشمن برای هر جنایتی یک قیمت گذاشته بود و هزینهای پرداخت می کرد. نقش شبکهی قمار و شرطبندی در اینستاگرام را هم در تزریق لقمه حرام به جامعه نباید از نظر دور نگاه داشت...
@mahale114
محله شهیدمحلاتی
فصل نهم : صفحه هشتم : نماز ناتمام #خاطرات_رزمندۀ_جانباز، حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
فصل نهم : صفحه نهم :
نماز ناتمام
#خاطرات_رزمندۀ_جانباز،
حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
....................
نماز مغرب و عشا را خواندیم و دو گروهان باقیمانده، سوار بر کامیونهایی شدیم که برای انتقال ما تدارک دیده بودند. یک راهبلد با موتور جلو افتاد و ما پشتسرش راهی شدیم. از محور گردانهای مختلف و خطوط آنها یکبهیک عبور میکردیم و جلو میرفتیم. در آخرین مرحله به خط لشکر 27 حضرت رسول رسیدیم. سوار بر کامیون، محمدرضا کهریزی را دیدم. او برزولی بود، اما از لشکر 27 اعزام شده بود. حین حرکت، او را صدا زدم و برای هم دستی به شوق تکان دادیم.
بعد از این خط، دوباره مستقیم حرکت کردیم و در تاریکی مطلق غرق شدیم. هیچچیز به چشم نمیآمد. گهگاهی بیرون را میپاییدم، اما ظلمات بود. زیاد دور نشده بودیم که ناگهان نورافکن تانکهای دشمن بهسمت ما روشن شد. تازه فهمیدیم راه را اشتباه آمدهایم و در چه مخمصهای در برابر تانکهای دشمن قرار گرفتهایم. صدا از همهطرف بلند شد: «برگردید. دور بزنید. اشتباه اومدیم.»
نتوانستم به داد زدن اکتفا کنم. از کامیون پایین پریدم و چهرهبهچهره به رانندهها گفتم دور بزنند. از بخت خوبمان عرض جاده خوب بود و میشد یکفرمانه دور زد، اما فاصله کم کامیونها از یکدیگر راه پس و پیش برایشان نگذاشته بود. رانندهها هول کرده بودند و حاجمیرزا آشفتهحال، صحنه را مدیریت میکرد. لحظات سختی بود. همه وضع درهمی داشتیم. چند ثانیهای طول کشید تا رانندهها بر کار مسلط شوند. ابتدا راه را برای اولین کامیون باز گذاشتند و سپس بهترتیب دور زدند.
هر لحظه انتظار گلولۀ تانک را میکشیدم. تیربارِ روی تانک برای قلعوقمع ما کافی بود، چه رسد به شلیک خود تانک که بهراحتی میتوانست کامیون و سرنشینانش را به هوا بفرستد. هیچکس نمیداند چه شد که از آن مهلکه جان سالم بهدر بردیم، اما چیزی که قطعی است لطف خدا و اهلبیت(علیهمالسلام) بود که دوباره در آن لحظههای حساس شامل حال ما شد. با برگشت سالم کامیونها از آن گمراهه و پدیدار شدن دوبارۀ خط، صراط مستقیم را پیدا کردیم و در خط جدیدی مستقر شدیم که دژی مستحکم داشت.
ارتفاع دژ بهمانند تپهماهور بلندی بود و خاک کوبیدهشدهی آن جانپناه مناسبی در برابر تیر و حملۀ مستقیم دشمن به شمار میرفت. هرچند در برابر خمپارههای سرکش، کاری از آن برنمیآمد و باید سنگر میگرفتیم. حاجمیرزا دستور لازم را صادر کرد و اصرار داشت در پای این خاکریزهای بلند، سنگر حفر کنیم تا محافظی در برابر ترکشها باشد.
نیمههای شب بود و صدای انفجار و رگبار گلوله در منطقه پیچیده بود. بچهها خسته از این کامیونسواری طولانی که طی این چند روز به رنجی مزمن تبدیل شده بود، در سنگرها به خواب رفته بودند. چند تانک خودی همان نزدیکی متوقف بود. تعدادی از بچههای «گیان» بین تانکها رفتند و همانجا استراحت کردند. آنها را به گروه «گیانیها» میشناختیم. خواب و خوردوخوراکشان باهم بود و از هم جدایی نداشتند.
حاجمیرزا وقتی همه را سامان داد، پای سنگر فرماندهی از خستگی افتاد و همانجا خوابید. درون سنگر، جواد سیاوشی، بیسیمچی و موحد، پیکِ حاجی از قبل در حال استراحت بودند. موحد اهل گیلان بود و بهعنوان سرباز به گردان ما آمده بود. بسیار دوستداشتنی بود و خوشبرخورد. اتفاقاً همان ایام، سربازیاش تمام شده بود و حاجمیرزا او را آزاد گذاشته بود که برگردد؛ اما او قبول نکرد و گفت: «تا الان سربازیم اجباری بود، اما حالا خودم میخوام بمونم و بعد از عملیات برمیگردم.»
من در کنار این گردانِ آرامگرفته، نگهبان بودم و بیدار پاس میدادم. هرازگاهی خمپارهای دور و نزدیک سوت میکشید و چرت بعضی را پاره میکرد، اما آرامش قبل از طوفان حاکم بود.
بهناگاه ورق برگشت و چلچلۀ کاتیوشای دشمن، دژ را هدف گرفت. موشکها یکی پس ازدیگری منفجر میشدند و دژ را درهم میکوبیدند. اولین سنگر سنگر فرماندهی بود که ویران شد. خودم را به آنجا رساندم. سنگر آوار شده بود و حاجمیرزا زیر آوار دیده میشد. الوار را کنار زدیم و او را بیرون کشیدیم. جراحتی برنداشته بود، اما موجگرفتگی شدید، همان درد و رنج جراحتهای گذشته را تجدید کرده و حال میرزا وخیم بود. زیر بغلش را گرفتم و او را گوشهای نشاندم. همزمان برای تسکین او دلداریاش میدادم و از پای کار بودن بچهها میگفتم.
در همین لحظات، کاتیوشایی دیگر بین تانکها فرود آمد و قتلگاه گیانیها شد. چهار نفر درجا شهید شدند و بقیه جراحت شدید پیدا کردند. عباس مالمیر، معاون گردان، ماشین را آماده کرد تا مجروحان را به بیمارستان صحرایی ببرد. قصد داشت حاجمیرزا را هم همراه کند، اما ایشان نپذیرفت. با کمک بچهها، مجروحان را پشت ماشین گذاشتم و خودم کنار دست عباس نشستم.
#بیاد_شهدا
#رهبر_انقلاب
#دفاع_مقدس
#جنگ_تحمیلی
#هفته_دفاع_مقدس
@mahale114
27.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مستند میراث آمریکایی
مروری بر دستاوردهای بیست ساله ایالات متحده در افغانستان
🔸 مرور خاطرات فقط جهت یادآوری!
#بصیرت
#جنگ_نابرابر
#افغانستان_مظلوم
#حق_را_فریاد_بزن
@mahale114