eitaa logo
محله شهیدمحلاتی
403 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
6.1هزار ویدیو
100 فایل
برای ارتباط برقرار کردن به آیدی زیر پیام بدهید : @STabatabai
مشاهده در ایتا
دانلود
2_1152921504607009357.mp3
7.49M
🎧آنچه خواهید شنید؛👇 ✍خدا شيطان را آفرید، و به ما امر کرد، با او دشمنی کنید😳 آیا این آفرینش،و این دستور خدا، باهم تناقض ندارند؟ @mahale114
امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید: 💠 إِذَا تَمَّ الْعَقْلُ، نَقَصَ الْكَلَامُ. ❇️ هنگامى كه عقل كامل گردد سخن كم مى شود. 📚 حکمت ۷۱ نهج البلاغه   @mahale114
✍ از امروز کارهایت را برای رضای خدا انجام بده تا فرق آن را بیابی نقل است که پادشاهی خواست تا مسجدی در شهر بنا کنند و دستور داد تا کسی در ساخت مسجد نه مالی و نه هر چیز دیگری هیچ کمکی نکند. چون می‌خواست مسجد تماما از دارایی خودش بنا شود. شبی از شب‌ها‌ پادشاه در خواب دید که فرشته‌ای از فرشتگان از آسمان فرود آمد و اسم پادشاه را از سر در مسجد عوض کرد و اسم زنی را به‌جای اسم پادشاه نوشت! وقتی پادشاه هراسان از خواب پرید، سربازانش را فرستاد تا ببینند آیا هنوز اسمش روی سر در مسجد هست یا نه؟! سربازان رفتند و چون برگشتند، گفتند: آری اسم شما همچنان بر سر در مسجد است. مقربان پادشاه به او گفتند که این خواب پریشان است. در شب دوم پادشاه دومرتبه همان خواب را دید. دید که فرشته‌ای از فرشتگان از آسمان فرود آمد و اسم پادشاه را از سر در مسجد عوض کرد و اسم زنی را به‌جای اسم پادشاه نوشت. صبح پادشاه از خواب بیدار شد و سربازانش را فرستاد که مطمئن شوند که هنوز اسمش روی مسجد هست. رفتند و بازگشتند و خبر دادند که هنوز اسمش بر سر در مسجد است. پادشاه تعجب کرد و خشمگین شد. تا اینکه شب سوم نیز دوباره همان خواب تکرار شد! پادشاه از خواب بیدار شد و اسم زنی که اسمش را بر سر در مسجد می‌نوشت را از بر کرد. دستور داد تا آن زن را نزدش بیاورند. پس آن زن که پیرزنی فرتوت بود، حاضر شد. پادشاه از وی پرسید: آیا در ساخت مسجد کمکی کردی؟ گفت: ای پادشاه، من زنی پیر و فقیر و کهن‌سالم و شنیدم که دیگران را از کمک در ساخت بنا نهی می‌کردی، من نافرمانی نکردم. پادشاه گفت: تو را به خدا قسم می‌دهم چه کاری برای ساخت بنا کردی؟ گفت: به‌ خدا سوگند که مطلقا کاری برای ساخت بنا نکردم جز... پادشاه گفت: بله! جز چه؟ پیرزن گفت: جز آن روزی که من از کنار مسجد می‌گذشتم، یکی از احشامی را که چوب و وسایل ساخت بنا را حمل می‌‌کرد، دیدم که با طنابی به زمین بسته شده بود. تشنگی به‌شدت بر حیوان چیره شده بود و به سبب طنابی که با آن بسته شده بود، هرچه سعی می‌کرد خود را به آب برساند، نمی‌توانست. برخاستم و سطل را نزدیک‌تر بردم تا آب بنوشد. به خدا سوگند که تنها همین یک کار را انجام دادم. پادشاه گفت: آری! تو این کار را برای رضای خدا انجام دادی و من مسجدی ساختم تا بگویند که مسجد پادشاه است و خداوند از من قبول نکرد! پس پادشاه دستور داد که اسم آن پیرزن را بر سر در مسجد بنویسند. @mahale114
شبنامه 1055.mp3
10.79M
کار ارتش اسرائیل تا سال 2025 تمام، و توان رزم خود را از دست می‌دهد / راه جایگزین اسرائیل علیه ایران شبنامه / گزارش رادیو اسرائیل از آنچه زیر پوست ارتش رژیم صهیونیستی در جریان است / نیروی هوایی به عنوان نقطه قوت ارتش رژیم تا سال 2025 چیزی در حدود 55 درصد از توان رزم خود را از دست خواهد داد / راه جایگزین رژیم صهیونیستی برای تقابل احتمالی با ایران/ @mahale114
4_5800787863679276639.mp3
11.81M
🔊 صوتی | تنظیم استودیویی              📝 بانوی مریم‌... 👤 کربلا‌یی‌ حسین_طاهری              @mahale114
4_5803221383559253600.mp3
4.99M
🔊 صوتی | زمینه              📝 آروم آروم از این زمونه... 👤 حاج‌میثم مطیعی                      @mahale114
4_5803221383559253594.mp3
17.08M
🔊 صوتی | شور              📝 از جون و جوونیشون گذشتن... 👤 کربلایی‌‌‌‌‌سیدرضا نریمانی                              @mahale114
پناه‌میبرم‌شبیه‌بچگیم‌به‌چادرمادرم چایی‌خانه‌شهدای‌مدافع‌امنیت 🏴 بمناسبت‌ایام‌شهادت‌حضرت‌زهرا(س) 📆 ازسه‌شنبه۲۲آذرماه‌به‌مدت‌۱۰شب،ساعت۱۸:۰۰ 📍بلوار ۱۵ خرداد،نبش خیابان شهید اسدپور هیئت‌نوجوانان‌زوارالزهرا(س) @Zovarozahra213 پایگاه‌بسیج‌شهیدجوینده @SHAHIDJOYANDEH10 @mahale114
48.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مباحث مهدوی 👈💢 شرح و تفسیر دعای ندبه و امام شناسی 👈 رائفی پور جلسه اول قسمت 4⃣( ادامه دارد...) ✅به یاری خدا و یاری امام زمان (عج) ادامه مباحث را روزانه تقدیم حضورتان خواهیم کرد. 👈 حداکثری لطفا به ترتیب شماره بندی، با یک صلوات به نیت ظهور منتشر بفرمایید 🌺 ‏ @mahale114
محله شهیدمحلاتی
فصل نهم : صفحه چهاردهم : نماز ناتمام #خاطرات_رزمندۀ_جانباز، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
فصل نهم : صفحه پانزدهم : نماز ناتمام ، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام) .................... حرف من درست بود یا نه؟ علی‌آقا درون سنگر تیر می‌خوره، چون روی تیر نوشته ‹چیت‌ساز› و باید بخوره. من روی خاکریز تیر نمی‌خورم چون روش ننوشته ‹مظاهر›. حالا سنگر و خاکریز چه فرقی می‌کنه؟» شاهد از غیب برایش رسید و دیگر حرفی برایم نیامد. او آیۀ قرآن را بی‌آنکه بداند، عمل می‌کرد. آنجا که می‌فرماید: (قُلْ) به آنانی که از جنگ گریزان‌اند بگو: (لَنْ يُصِيبَنَا) چیزی به ما نمی‌رسد، (إِلَّا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَنَا) مگر آنچه خدا برایمان نوشته است. (هُوَ مَوْلَانَا) او مولای ماست، (وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ) پس مؤمنان باید به خدا تکیه کنند. مظاهر با سن کم خود، درس بزرگی به ما داد و نشان داد شهدای ما چشمه‌ای از نور در وجود خویش دارند که بر زبان آنان حکمت می‌شود و بر چهره‌شان رنگ خدا می‌نشاند. مظاهر در این مقام بود و سال بعد در ماووت به‌شهادت رسید. این بار با شهادت خونین خود از من اقرار گرفت و گفت: «دیدی آقای شیراوند؟ دیدی حرف ما شهدا درست بود؟» با حرف درست او، بچه‌ها عجیب دل‌وجرئتی پیدا کردند و نحوۀ رزم آن‌ها تغییر کرد. از حالت تدافعی درآمدند. دیگر درگیر جان‌پناه نبودند؛ بی‌محابا از کانال بیرون پریدند و رودررو با دشمن درگیر شدند. شوری که مظاهر در دل ما ایجاد کرد مثل یک گلولۀ برفی غلتید و با همراه کردن هرکه سر راهش بود، بزرگ و بزرگ‌تر شد و با تمام توان از روی دشمن گذشت. رزمندگان لشکر المهدی که ما را دیدند به وجد آمدند و آنان نیز با ما همراه شدند. ما دنبال دشمن افتاده بودیم و دشمن فرار می‌کرد. اگر اجازه داشتیم به‌راحتی می‌توانستیم جلوتر برویم، اما فقط تا نزدیکی خاکریز رفتیم و تا آن‌ها را سر جایشان ننشاندیم، برنگشتیم. هنگام برگشت، عقب‌عقب تیراندازی می‌کردیم و از کنار بعثی‌های بسیاری که روی زمین افتاده بودند رد می‌شدیم. بسیاری کشته، مجروح و بعضی هم خود را به موش‌مردگی زده بودند تا در فرصت مناسب، به عقب بروند. دو بعثی نزدیک جاده بدون هیچ زخمی‌ روی زمین افتاده بودند. احتمال دادم آن‌ها از همین قسم باشند. به بچه‌ها گفتم: «ببینید اونا زنده‌اند یا نه؟» یکی بدون اینکه خود را زحمت دهد، کلوخی برداشت و به سر آن بعثی زد. بعثی ناخودآگاه تکان خورد. وقتی دیدم زنده است به بچه‌ها گفتم: «بشینید تا اسیرشون کنیم.» واقعاً قصدم همین بود. صدا زدم: «لا تحرک، قف قف.» اما به‌جای تسلیم، آن دو نفر فرار کردند و ما هم بر آن‌ها اسلحه گرفتیم. یکی از آن‌ها را هرچه زدیم نیفتاد و بالاخره خودش را زخمی پرت کرد ‌آن‌سوی خاکریز. اما دیگری همان اول کار، به‌صورت زمین خورد و پایش از زانو خم‌شده، در هوا ماند. با حماسۀ شهید مظاهر و دیگر رزمندگان، حساب کار دست دشمن آمد و بااینکه بعدازظهر حملاتی انجام دادند، اما دیگر رمق پاتک‌های اول صبح را نداشت. فردا نیرو‌های لشکر سیدالشهدا جایگزین ما شدند و ما با تقدیم حدود سی شهید در این مرحله از عملیات، به عقب برگشتیم. نیروهای لشکر المهدی همراهمان بودند. آن‌ها سمت چپ جاده ستون کشیدند و ما سمت راست جاده حرکت می‌کردیم. در همین حین، تویوتایی جلوی پایمان ترمز زد و حدود 13 نفر از بدحال‌ها و بزرگ‌ترها را سوار کرد. در شلمچه، همه‌جا حکم خط مقدم را داشت و جاده مثل کانال، کوبیده می‌شد. دقایقی بعد، یک خشایار آمد و بیست نفری را سوار کرد. شیخ آیت هم سوار شد. طبق گفتۀ‌ خود او، در راه مصائب زیادی متحمل شدند و به‌سادگی به مقصد نرسیدند. آن‌ها شیمیایی‌شده، موج‌گرفته و مجروح خودشان را به عقبه رساندند و از آنجا مستقیم راهی بیمارستان شدند. خشایار نیز روزی ما نبود و به پیاده‌روی ادامه دادیم. خستگی مسیر را طولانی‌تر کرده بود. در قسمتی از جاده، دو طرف را خاک ریخته بودند تا پناهی در برابر ترکش‌ها باشد. ستون در حال خروج از این قسمت بود که ستار کرمعلی شروع به دویدن کرد و از ما جلو زد تا اولین نفر باشد. گفتم: «چته، ستار؟ صبر کن یواش‌یواش باهم بریم.» به‌شوخی گفت: «نمی‌دونم چمه.» سرستون ما خدارحم خزایی و پشت‌سرش نعمت سوری، جلال محمودی، حمدالله سلگی و... بود. ستار از همۀ آن‌ها جلو زد و چند متری هم فاصله گرفت. دو ستون به‌آرامی ‌از پناه خاکریز اطراف جاده بیرون آمد. حدود سی نفر از هر ستون، بیرون خاکریز بودند که سروکلۀ هواپیمای دشمن پیدا شد. هواپیما به‌خوبی ما را رصد کرده بود و دو راکت دقیقاً به همان نقطۀ آسیب‌پذیر زد. @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥این فیلم زیبا سیستم های متنوع بدن انسان را نمایش می دهد؛ هزاران کارخانه بزرگ در بدن ما به دقت طراحی و ساخته شده است؛ این بدن بزرگترین دلیل بر وجود خالق ماست. و بهترین‌ دلیل برای شکرگذاری همه‌جانبه ماست... فقط بگو سبحان الله وباز هم سبحان الله و خداوند را هزاران بار شکر می کنیم و سجده می کنیم به عظمت و بزرگی خداوند قادر ایمان داریم، الله اکبر از این همه نعمتی که به ما داده، واقعان توان شکر گذاری نعمتهای فراوانش را نداریم. خدایا، ای پروردگار عالم از تمام نعمتهایت آن نعمت‌هایی که از فهم و شعور درک ما انسانها خارج است از روز اول خلقت تا روز قیامت، تاروزی که با تو ملاقات خواهم کرد، هزاران بارشکر🙏 @mahale114
6.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 پیام مهم مجید رضا رهنورد قاتل دو بسیجی مشهدی خطاب به علی کریمی: 🔹 آخه تو انسان هستی یا نه؟ این فیلم رو خودم گفتم گرفتن که بعدا چند نفر مثل منو بدبخت نکنی! @mahale114