eitaa logo
مهدوی ارفع
50.4هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1.8هزار ویدیو
164 فایل
‌ 💠کانال رسمی استاد مهدوی ارفع 🔻مؤسس نهضت جهانی نهج البلاغه 🔻سخنران ، مدرس نهج‌البلاغه —————————————————————————— ——————————————————————————— ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
دوم در نظام مطالعاتی به شما می گوید که نه از آخر شروع کنید یعنی از میوه و نه از ریشه که خیلی سخت وحوصله بر هست اگر از مبانی اصلی شروع کنیم مردم نه حوصله دارند ونه فهم آن را دارند. 💠پیشنهادما درنظام مطالعاتی این است که از تنه شروع کنید،تنه ای که چند خصوصیت دارد کاملا به ریشه ها وصل است هرموضوعی را دست بزنید میتوانید ریشه آن را دربیاورید ودرمبانی اصلی معتبرحجت است واینقدرتنومند،جامع ومستحکم است که تمام شاخه های زندگی میتواندروی آن سوارشود مباحث اعتقادی، تربیتی،عرفانی سیاسی،بصیرتی،مدیریتی،نظامی،اقتصادی اجتماعی،دیپلماسی،سبک زندگی همه درآن هست این توانمند ترین بدنه باید انتخاب شودیک کتاب پیدا کنیم این نقش را بتواند برای ما ایفا کند 💠در نظام مطالعاتی اول انجام بدهیم یعنی فقط این تنه رابخوانیم یکبار ،دوبار هرچقدر لازم است بخوانیم تا اشراف پیدا کنیم بعد یواش یواش ذهن ما مثل تنه درخت از یک گوشه یک شاخه جوانه میزند بحث های اعتقادی،یک شاخه جوانه میزند بحث های سیاسی ... ضمن اینکه هم زمان که مطالعات اجمالی انجام میدهیم توجه ما به مبانی شروع میشودآرام آرام یک مطالعات تفصیلی را آغاز میکنیم ما به این نتیجه رسیدیم که نهج البلاغه را بگذاریم تنه مطالعات خودمان درواقع امیرالمومنین را بگذاریم معیار با حضرت گسترده شویم. ✨ما در ریشه ها سه چیز داریم: ۱-قران دانه دانه مفاهیم نهج البلاغه را میتوان در قران پیگیری کنید که هر کس گفت از کجاست لازم نیست دنبال سند بروید فرض کنید نهج البلاغه سندهم ندارد حرفها همه مبتنی بر قران است اولین جمله اولین خطبه : الحمد الله الذی لا یبلُغُ مِدحتَهُ القائلون سپاس مخصوص خداوندی است که هیچ سخنوری به اوج مدح خدا نمی رسد چه می فرماید: سبحان الله عما یصفون هرچه در مورد خدا وصف کنید خدا از آن منزه است ۲-سیره نبوی پیامبرصلی الله علیه و آله مربی امیر المونین بود در حدیث نورانیت وقتی برای سلمان و ابوذر آنقدر مقامات عجیب و غریب گفتند (منم که باران نازل می کنم ...) یک دفعه به دل هر دو افتاد که امیرالمومنین علیه السلام از پیامبر بالا تر است بلافاصله فر مودند: من با همه این توانایی که خداوندبه من عطا فرموده :عبدُمن عبید محمد صلی الله علیه وآله هستم سیره نبوی که حضرت در نهج البلاغه می فرمایند : من را در رختخواب خود می خواباندلقمه در دهان من می گذاشت ، اینها همه کنایه است از این که پیامبر تمام وجودشان را به من عطا فرموده است ۳-عقلانیت عقلانیت در مکتب امیر المومنین و در مکتب پیامبر مکرم اسلام و قرآن هم عرض این دوتا نیستند این نیست که ما یک عقل داریم یک دستورات خدا یعنی خدا غیر عقل باشد نه در واقع حرف پیامبر هم غیر قرآن نیست ما ینطقُ عن الهوا حالا ما چرا جدا می کنیم می خواهیم بگوییم در محتوا شما می توانید در مسیر عقلانیت بروید و برسید از مسیر سیره نبوی بروید و برسید از مسیر قرآن بروید و برسید اینها در واقع هم یکی است،عقل هم حجت باطن است که خداوند داده است نه دین حرفی می زند که خلاف عقل باشد و نه عقل سلیم حرفی می زند که خلاف قرآن و روایت باشد ما فقط از این باب تفکیک کردیم که تحقیق آن آسان باشد ریشه های نهج‌البلاغه یعنی ریشه های شخصیت امیرالمومنین ع که بر آمد از قرآن و سیره پیامبر ص و عقلانیت محض است. @mahdavi_arfae
سوم یک بایدیک بار نهج البلاغه را کند. بعد یا به صورت ترتیبی یا موضوعی هرجا را خودش صلاح دید یانیاز داشت رابخواندوریشه های آن را دربیاورد . مثلامیگوید:این حکم از علی علیه السلام است آیا باعقل سازگاراست ؟ مباحث عقلی آن را استخراج نملید ، اثبات کندکه عقل هم همین رامیفهمد. ریشه آن رادرسیره پیامبر مکرم اسلام ببیند. مثلا در حکمت ۱۷ که حضرت خلاف سیره پیامبر عمل کردند وبعد یک مسلمان اشکال میگیرد میگوید: مگر پیامبر ص نفرمودند:پیرمردهاخضاب کنند چراشما دیگر خضاب نمکنید. حضرت در جواب فرمودند:آن روزدستورپیامبربه این دلیل بودکه مسلمان ها ضعیف بودندتعداد آنهاکم بود الان که قوی شدند دیگر لازم نیست چنین کاری را انجام دهنداین حکم ثانوی هست که درسیره پیامبر ص وقران هست وباید اینها رادربیاوریم . ممکن است احتیاج باشد که صد بار بخوانیدهرچقدرسواد بالا برود وفکر قوی شودحرفها عمیق تر میشود. پس در یک بحث نهج البلاغه هست که می توانید آنها رادر بیاوریدمستندات قرانی سیره نبوی ومستندات عقلی یک بحث هم نهج البلاغه هست . مثلایک موضوع درنهج البلاغه می خوانید-العدلُ خیرُمِنَ الجُود -عدل ازجود بهتراست زیراعدل همه چیز رابه سامان میکند و جود ازمسیرخارج میکند حضرت میفرمایند: -- عدل در فضای اجتماعی ومدیریت اجتماعی از جود بهتراست اما درفضای اخلاق فردی جود بهتراست بحث عدل یک شاخه است ، ممکن است فکرکنیم اگرمردم را طوری تربیت کنیم که همه ببخشندکه خیلی بهتراست- برای فهمیدن این موضوع کتاب معرفی میکنیم - کتاب عدل الهی شهیدمطهری فلان صفحه مورد نظر را می خوانید. حالا میفهمیم این کتاب را برای چه چیز می خوانیم وکی بخوانیم واینکه قبل وبعدآن چیست یا در فرمایشات امیرالمومنین ع درنامه ۳۱بند۱۷ درموردهمسروخانواده میفرمایند درامورسیاسی کشور از مشورت با زنان بپرهیز،که رای آنان زودسست می شود، وتصمیم آنان ناپایداراست.درپرده حجاب نگاهشان دار،تانامحرمان راننگرند،زیرا که سخت گیری درپوشش،عامل سلامت و استواری آنان است،بیرون رفتن زنان بدتر ازآن نیست که افراد غیر صالح را درمیان آنها آوری،واگربتوانی به گونه ای زندگی کنی که غیر تو را نشناسند،چنین کن...... اگرعقل گرفتارو مدرنیته به این رسید که فدای امیرالمومنین بشوم ولی این حرفها خیلی متحجرانه است، چکار کنیم کتاب معرفی می کنیم که فلان اثر را بخوان که اتفاقاً این حرفها خیلی متمدنانه است امروز در جامعه ی بشری مصیبهای بسیاری به دلیل اینکه این کار را متحجرانه دیده اند وجود دارد که حالا دارند چوب آنرا میخورند حالا میفهمیم که چه کتابی بخوانیم لازم نیست که هر کتابی را بخوانیم هر کتابی را هر وقت بخوانیم یا همه ی یک کتاب را بخوانیم حتی نظام مطالعاتی میگوید همه ی مطالعه کتاب نیست گاهی مطالعه گفتگوبایک عالم است یا تفکر است 💠 در نظام مطالعاتی چیزهایی زنده میشود که تا به حال آنرا کتاب نمیدیدید مثل مفاتیح که همیشه آنرا بعنوان کتاب دعا میخوانیم ولی کتاب مطالعه است. کی به درد ما میخورد؟ وقتی ما یک نظام داریم. حالا رسیدیم به شاخه فرعی آن مثلا یک سوال جوابش در مناجات خمسه العشر است یا جوابش در زیارت امین الله است. مثلا سوال برایتان در ریزترین شاخه پیش می آید در امامت تمام مباحث امام زمان ،ظهور و غیبت و نواب همه را خواندیم. یک سوال کوچک پیش می آید آیا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف همسر و خانواده دارند؟ جواب آن در صلوات دعای روز جمعه است که میگوید سلام بر مهدی و ذریه اش. پیشنهاد ما نهج البلاغه است. که محور قرار بگیرد تا بفهمیم اولا قرآن و سیره ی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و عقلانیت چه جایگاهی دارند و بعد آنها را گسترده کنیم. 💠 ما تا آخر عمر از نهج البلاغه بی نیاز نیستیم مثل یک تنه ی درخت که برگهای آن میریزد و میوه ی آن خورده میشود در حالیکه تنه درخت و ریشه ها همیشه باقی هستند 💠لذا _اُنس_بگیریم. @mahdavi_arfae
چهارم اولین مسئله ای که در فرهنگ عبودیت امیرالمومنین میفرمایند معرفت الله است. اول واساس وپایه دین معرفت خداست معرفت الله که دردل خودش یک سلسله پلکانی مطلب داردکه حضرت درخطبه ۱ می فرمایند: اوّل الدِّینِ معرِفتُهُ،وکمالُ معرِفتِهِ التَّصدیقُ بِهِ،وکمالُ التَّصدیقِ بِهِ تَوحیدُهُ وکمالُ تَوحیدِهِ الاخلاصُ لَهُ،وکمالُ الاخلاصِ لَهُ نفیُ الصفاتِ عنهُ... اول دین ،اوج معرفت خدا خداست وکمال تصدیق خدا، ،کمال توحیدخدا برای خداست،کمال اخلاص خدا از خداست. چه مسیرقشنگیست اول دین خداشناسی است،خداشناسی هم ازضعیف تا کامل دارد کمالش میشود تصدیق خدایعنی قلبت گواهی دهد که هست،تصدیق میکندکه وجودخداصدق دارد کمال تصدیق خدا این است که غیرخدا اصلاً نیست.توحیدیعنی واحدفقط خدا هست هیچ چیزغیرخدانیست.اینها کار قلب است لذا ماه شعبان و ماه رمضان اوج فرصت است . واقعا کار عقل نیست (عقل به معنای ذهن) کار قلب است طهارت می خواهد. :فقط خدا کمال توحید این است که اگر غیرخدا درعالم نیست برای چه من باید برای غیرخدا کار کنم غیرخدا درعالم نیست قدرت فقط خداست،رحمت فقط خداست،رزق فقط خداست،علم فقط خداست،همه چیزخداست غیرخدامگر عددی هست که من برای غیرخدااهمیتی قائل باشم ؟ این میشوداخلاص برای خدا سعی می کنید خودتان را خالص کنید وقتی خالص خالص خالص شدیدتازه برمی گردیداول. این همه مسیر را آمدید تازه برمی گردید اول نفی صفات از خدا می کنید یعنی خدا را درست بشناس وقتی میگویی الله اکبر بزرگ تصور کنی غلط است این شرک است یعنی چه خدا بزرگتراست از همه یعنی چهار نفر بزرگ هستندآن یکی از همه بزرگتر این شرک است این بزرگی که به اشیاء نسبت میدهیم ربطی به اکبر بودن خدا ندارد امام صادق میفرمایند: الله اکبر یعنی "الله اکبر مِن اَن یوصَف"یعنی خدا بزرگتر است آن است که وصف شود هر چیز بزرگی را میشود وصف کرد وقتی وصف میشودیعنی توانستید آنها را محدود کنیدخدا که محدود نمیشود که بخواهید وصف کنید. خدا را با هیچ وصفی از اوصاف مخلوقات نمیشود توصیف کرد. نفیُ الصفاتِ عَنهُ حضرت توضیح می دهند: لِشهادتِ کلِّ صفتِ اَنَّهاغیرُالمَوصوفِ وشهادتِ کلِّ موصوفِ انَّهُ غَیرُالصفتِ وقتی می گوییم گل سرخ ، سرخ بودن غیراز گل بودن است چون گل سفید هم داریم پس میشود سرخی راازگل جداکرد گل یک چیز است سرخی یک چیز دیگرپس اگر اینطورخدارا توصیف کنیم یعنی یک خدا داریم یک غیر خدا داریم می خواهم بگویم: اگر با فرهنگ عبودیت کتاب امیرالمومنین را نگاه کنید به شما یک سیر خیلی منظم‌میدهد. اگر همین بند اول را بگذارید مبنای اول کل نهج البلاغه را به همین صورت پیش ببریددر خدا-شناسی همه چیز را می توانید تنظیم کنید. ادامه دارد .. @mahdavi_arfae ‌‌‌‌‌
بسم الله الرحمن الرحیم آخر اگر با امیرالمومنین"علیه السلام"این راه را برویم اینقدر شیرین میشود که بعد از ماه رمضان نمیتوانید آن را رها کنید،شما رابا پدیده هادرخانه خدامی برد(خلقت آسمانها،فرشته ها،مورچه،خفاش،خلقت انسان...)این است، در کلاس بعداوصاف خداوند(رزق دادن،بخشش و سخاوت) بعدبالا بالا کلاس بالاتر میشود 💠خطبه ۹۱: دراین خطبه امیرالمومنین(علیه السلام)همه اینها را رد می کنند واز مردی که میگوید:خدارابرایم توصیف کن عصبانی شدند خطبه ۹۱ برخلاف اینکه سیدرضی (ره)هیچ انگیزه ای نداشته که برای مطالب سند بیاورد برای این خطبه سند آورده است سندش هم از امام صادق(علیهم السلام)است. ✳️روزی درمسجدکوفه شخصی ازامام درخواست کرد خدا را آنگونه توصیف کن که گویا باچشم سر او را دیده ایم تاعشق وشناخت ما به خدا بیش از پیش شود - سوالی که ما می خواهیم از امام بپرسیم به نظر سوال خوبی است-امام خشمگین شدند چرا؟ چون طراز سوال بالاست اما روش پرسیدن غلط است. متن خطبه: ای پرسش کننده!درست بنگر،آن چه راکه قران از صفات خدابیان می دارد، به آن اعتمادکن وازنور هدایتش بهره گیر،وآن چه را که شیطان تو را به دانستن آن وامی داردوکتاب خداآن را برتوواجب نکرده،ودرسنت پیامبر"صلی الله علیه وآله"و امامان هدایتگر"علیهم السلام"نیامده،رهاکن وعلم آن را به خداواگذار،که این نهایت حق پروردگاربر تو است.بدان،آنهاکه درعلم دین استوارند،خداآنها را ازفرو رفتن درآنچه برآنهاپوشیده است وتفسیر آن را نمیدانند،واز فرو رفتن در اسرار نهان بی نیاز ساخته است، وآنان را از این روکه به ناتوانی خود در برابر غیب وآنچه که تفسیر آن رانمیداننداعتراف میکنند،ستایش فرمود،و ترک ژرف نگری آنان درآنچه خدابرآن آنان واجب نساخته را شناسانده است. پس به همین مقدار بسنده کن! وخدا را با میزان عقل خود ارزیابی مکن،تا از تباه شدگان نباشی. می گوید: بگو تا بدانم و بپرستم امیرالمومنین (علیهم السلام) میفرمایند: این را شیطان در دهانت گذاشته است. بزرگترین حق خدا بربنده چیست؟ خدا وپیامبر را اطاعت کنید.منِ علی (علیهم السلام) که خدا درباره من وفرزندان معصومم فرمود: «الراسخون فی العلم » رسوخ یعنی نفوذ،غَورکردن نه اینکه هرآنچه را نمیداند می رود دنبال آن؟ نه مابخاطر دو چیز راسخون فی العلم شدیم: 💢 ،ما در درگاه خدا اقرار کردیم به همه آنچه خداپشت پرده غیب گذاشته جهل داشتیم نه اینکه برویم از پشت پرده غیب در بیاوریم،اقرار به جهل نوعی بندگی است- وهل یرحم الجاهل- یعنی هر وقت خودت خواستی، -این عبودیت مطلق است که ما را -راسخون فی العلم -کرده است. 💢 مان کردیم عجز نسبت به اینکه اگر به خودمان باشد ما نمی توانیم آنچه را پشت پرده غیب پنهان گذاشتی به آن علم پیداکنیم. این سوال تو جنسش این نیست که فکر کردی من استدلال کنم تو هم شناخت حاصل کنی آن که دنبال آن هستی راه آن سوال و جواب نیست راه آن است، آن اوج اوج اخلاص است. وقتی من می خواهم چیزی بفهمم بایدکسی برای من وصف کند درحالی که آخرتوحید نفی صفات ازخداست،چه چیز رابرایت توصیف کنم خدایی راتوصیف کنم که "سبحان الله عما تصفون" الاعبادالله مخلصین امیرالمومنین علیهم السلام فرمودند:ما در درگاه خداخاک شدیم درِهمه چیز به روی ما باز شد ما نه میدانیم آنچه توپشت پرده غیب نگه داشتی نه مستقیم میتوانیم بدانیم.خدا این بندگی صددرصد خاضعانه را دید درِعلم را به روی ما باز کرد شدیم "راسخون فی العلم" هرچه اراده کنیم به اذن الله میدانیم.این آخر مسیرتوحید است. لذاعلما ربانی هرچه سوادشان بالاتربود گریه شان بیشتر،تواضعشان بیشتر،عبادتشان بیشتر،مراقبتشان بیشترچون تازه می فهمیدند رسیدند به پشت سد با اینهمه کتاب این سِر با کتاب خواندن بازنمیشودباید اعطی کنند. "یعطی الحکمة من یشاء"آنجا تو بخواهی به تونمیدهند باید خدا بخواهد.چقدر ریشه های قرانی دارد.اینجامِلکِ طِلقِ خداست" یعطی الحکمت من یشاء"باید کاری کرد که خدا بخواهد چه کاری؟ جهل وعجزت را ببری اعتراف کن در باز میشود "مَن یعطی الحکمت فقدیعطی خیراً کثیراً"اگر خدا بخواهد مشیت اوتعلق بگیردکه حکمت را بدهد خیرکثیر میدهد. امیرالمومنین"علیهم السلام"همه چیز دارد سرسوزنی جهل ندارد عجز ندارد. ❓ @mahdavi_arfae