#یادت_بخیر_رفیق
سحر برای ارسال صوت گزارش نامه های نهج البلاغه، گوشی را روشن کردم چشمم افتاد به این عکس که یکی از رفقا برام فرستاده بود.
دلم لرزید این عکس برای ایامی است که در بیمارستان خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله و سلم تهران بستری بودم.
فردی که با لبخند مشغول سلفی گرفتن است، طلبه مخلص، بی ادعا، جهادی و شهید احمد خسروی است. او یک روز شاگرد من بود در دروس مصطلح حوزوی ولی به سرعت استاد من شد در درس اخلاص و عمل و تقوی با این تفاوت که او درسهای مرا خیلی خوب فرا می گرفت و عمل می کرد ولی من، نه!
روحش شاد که در جریان بستری شدن من هم خیلی زیرکانه و بی سروصدا ایثار کرد. از لحظه ای که پای من به بیمارستان بی خاصیت .... در قم باز شد که نزدیک بود مرا بکشند (همان بیمارستانی که چند سال بعد همین احمد عزیز در آن بستری شد و جنازه اش بیرون آمد) تا داخل آمبولانسی که جسم نیمه جانم را با سرعت از قم به تهران آورد و در اکثر شبها او آری فقط او کنارم بود.
جگرم از فقدانش می سوزد و هرگز خنک نخواهد شد.....
روحش با امیرالمومنین علیه السلام محشور باد
#احمد_خسروی
#مهدوی_ارفع
@mahdavi_arfae