#یک_فنجان_چای_با_خدا
#قسمت_بیست_و_دوم
دستم را از میان انگشتان گرم عثمان بیرون کشیدم و به سرعت به دنبال صوفی دویدم...
و صدای عثمان که میگفت:(مراقب باش صبر کن خودم برمیگردونمش..)
اما نمیشد...صوفی مثل من بود..و این مسلمانِ ترسو ما را درک نمیکرد...
چقدر تند گام برمیداشت:(صوفی.. صوفی.. وایستا.. )دستش را کشیدم..
عصبی فریاد زد:(چی میخواین از جون من.. دیگه چیزی ندارم.. نگام کن.. منم و این یه دست لباس..)
دلم به حالش سوخت...مردن دفن شدن در خاک نیست،همین که چیزی برای از دست دادن نداشته باشی، یعنی مردی.. صوفی چقدر شبیه من بود..اسلام و خدایش، او را هم به غارت برد..و بیچاره چهل دزده بغداد که جورِ خدای مسلمانان را هم میکشیدند در بدنامی..
(صوفی..وقتی داشتن خوشبختی رو تقسیم میکرد، خدای این مسلمونا منو سرگرم بازیش کرد..
منم عین تو با یه تلنگر پودر میشم.. میبینی؟! عین هم هستیم...هر دو زخم خورده از یک چیز.. فقط بمون، خواهش میکنم..)
چقدر یخ داشت چشمانش:(تو مگه مثه داداشت یا این مردک عثمان، مسلمون نیستی؟؟)
سر تکان دادم:( نه.. نیستم..هیچ وقت نبودم..من طوفانِ بدون خدا رو به آرامشِ با خدا ترجیح میدم..)
خندید،بلند...(چقدر مثله دانیال حرف میزنی..خواهرو برادر خوب بلدین با کلمات،آدمو خام کنید..)
راست میگفت، دانیال خیلی ماهرانه کلمات را به بازی میگرفت، درست مثله زندگی من و صوفی...
پس واقعا او را دیده بود...
با هم برگشتیم به همان کافه ومیز...
عثمان سرش پایین و فکرش مشغول! این را از متوجه نشدنِ حضورم در کنارش فهمیدم.
هر دو روی صندلی های چوبی و قهوه ایمان نشستیم. و عثمان با تعجب سر بلند کرد...
عذرخواهی، از صوفی انتظارِ عجیب و دور از ذهنی بود...پس بی حرف از جایش بلند شد و فنجان ها را جمع کرد: (براتون قهوه میارم..)
نگاهش کردم.صورت جذابی داشت این مسلمانِ ترسو. چرا تا به حال متوجه نشده بودم؟ ذهنِ درگیرش را از چشمانش خواندم و او رفت.
صوفی صدایش را جمع کرد و به سمتم خم شد:( دوستت داره؟؟) و من ماندم حیران که درباره چه کسی حرف میزند...
(عثمانو میگم.. نگو نفهمیدی، چون باور نمیکنم..)
نگاهش کردم:(خب من دوستشم..) اما من هیچ وقت دوستانم را دوست نداشتم.
صاف نشست و ابرویی بالا انداخته (هه.به دانیال نمیخورد خواهری به سادگی تو داشته باشه...فکر میکنی واسه چی منو از اونور دنیا کشونده اینجا...فقط چون دوستشی؟؟)
او چه میگفت؟؟؟؟؟؟؟
✍ ادامه دارد ....
🕊
💚🕊
🕊💚🕊
🆔👉🏻http://eitaa.com/mahdavieat
۱۲ آبان ۱۴۰۱
۱۲ آبان ۱۴۰۱
باسلام به همراهان خوب کانال مهدویت ممنونم که ایقد با دقت کانال دنبال میکنید که منتظر ادامه رمان یک فنجان چای با خدا بودید 😊بخاطر تاخیر سه پارت باهم گذاشتم🙏🙏
۱۲ آبان ۱۴۰۱
#پنجشنبههاویادشهدا
🌷خوشا آنان که با عزت ز گیتی
بساط خویش برچیدند و رفتند...
🌷ز کالاهای این آشفته بازار
شهادت را پسندیدند و رفتند ...
🍃 پنجشنبه و یادشهدا با ذکر صلوات🍃
http://eitaa.com/mahdavieat
۱۲ آبان ۱۴۰۱
۱۲ آبان ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
"در زمان غیبت #امامزمان(عج)
چشم و گوشتان به ولی فقیه باشد...❤️"
|#شهیدانھ✨️/#شهیدمهدیزینالدین🕊|
http://eitaa.com/mahdavieat
۱۲ آبان ۱۴۰۱
ابراهیم بهـ تنھا چیزی کھ فڪر
نمـےڪرد مادیات بود مۍگفت :
روزی را خُـدا مۍرساند برڪت
پول مھم استـ ..!
کاریهمکہبرایخداباشدبرکتدارد!😉
#شهیدانھ /#شهیدابراهیمهادی
http://eitaa.com/mahdavieat
۱۲ آبان ۱۴۰۱
🍃🌹🇮🇷🌹🍃
♦️سردار باقرى: اندکی صبر، سحر نزدیک است
رئیس ستاد کل نیروهای مسلح در پیامی به مناسبت ۱۳ آبان روز استکبارستیزی:
«مؤسسات، نظریهپردازان و استراتژیستهای شناختهشده آمریکایی برای افول این کشور، روزشمار تعیین کردهاند و با اذعان به اینکه نظم جهان تک قطبی به رهبری آمریکا، روزهای پایانی خود را سپری میکند، خبر از جهان چند قطبی در آینده نزدیک میدهند که جمهوری اسلامی ایران یکی از بازیگران مؤثر آن است.
🔹راز فتنهانگیزیهای آمریکا و دنبالههای منطقهای آن علیه ملت ایران در این نکته نهفته است. اندکی صبر، سحر نزدیک است.»
#برخوردقاطع
🍃🌹ـــــــــــــــ
http://eitaa.com/mahdavieat
۱۲ آبان ۱۴۰۱
#تلنگرانه
یکبار به من گفت:اگر کسی مراقب باشد و سه روز گناه نکند،خداوند اولین سرچشمه ارتباط با امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به او نشان میدهد...
#بیایدسهروزگناهنکنیم🙂
و اگه این ترک گناه به هفت روز برسه چیزهای بهتری خواهد دید تا اینکه به مشاهده در بیداری منجر خواهد شد
#چیازاینبهتر؟(:
اینجا.گنـاه.ممــنوع
برای ترک گناه، هنوز #دیر_نشده
#همین_الان_ترڪش_ڪن
http://eitaa.com/mahdavieat
۱۲ آبان ۱۴۰۱
میخوانمت به طرز زمانهای کودکی
بابای مهربانِامامزمان، حسن عسکری💚
#امام_حسن_عسکری
#امام_زمان
http://eitaa.com/mahdavieat
۱۲ آبان ۱۴۰۱
5.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 طرف به قصد کشت ۶ تا مامور را زیر گرفته و بخاطر گیر کردن موتور یکی از مامورین زیر خودرو متوقف شده، حالا مامان این قاتل میگه،پسرمو غریب گیر آوردن😳
🔻 محمد قبادلو همانطور که خودش عنوان کرده است، با نقشه قبلی، با خودرو پیکان با سرعت حدود ۱۰۰ کیلومتر در ساعت به سمت یگان موتور سوار حمله ور میشود.
پ ن: طرف ۵ مامور را زخمی و یکیشونم به شهادت رسونده و این عمل به قصد کشتن مامورین بوده
حالا مادرش ننه من غریبم درآورده پسرم گناهی نداره، غریب گیر آوردن،،
یکی به مادرش بگه موافقید تنها کاری که انجام میدن قصاص پسرت به شیوه خودش باشه⁉️
#برخورد_قاطع
🍃🌹ــــــــــــــــ
http://eitaa.com/mahdavieat
۱۲ آبان ۱۴۰۱