eitaa logo
مَهدوی کودک | MahdaviKoodak
898 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
460 ویدیو
22 فایل
🪅👶 نخستین مهدکودک و پایگاه نوجوانان مَهدوی { مجازی } 👼🎈 آموزه‌های مَهدوی / معرفتی / روان‌شناختی جهت سلامت زیستی کودکان و نوجوانان عزیز ایران اسلامی 🇮🇷
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 📚 📚در محضر قصه قرآنی در زمان‌های گذشته به دلیل مردم مدام درگیر جنـ⚔️ــگ و کارهای سختی مثل دامـــ🐓🐑🐄ـداری و کشـ🌱🌾ـاورزی زیاد بودند، اغلب دوست داشتند که صاحب پسـ🧑🏻ــر شوند تا در کارهای روزانه شان به آنان کمک کنند، پس به همین خاطر وقتی صاحب فرزند دخــ🧕🏻ـتر می شدند زیاد خوشحال نمی شدند و معتقد بودند با دختردار شدن نسل آن‌ها ادامه پیدا نمی‌کند. بعد از به دنیا آمدن حضرت فاطمه (سلام الله علیها) پیامبر نماز شکر خواند، قربانی کرد و همه مردم شهر رو به مهمانی دعوت کرد تا آن‌ها را در خوشحالی خودش شریک کند، اما دشمنان پیامبر(صلی ﷲ علیه وآله وسلم) او را مسخره می‌کردند و می‌گفتند: « که تو پسری نداری و نسل تو ادامه پیدا نمی‌کند.» در این زمان بود که خداوند سوره کوثر را نازل کرد و به پیامبر (صلوات الله علیه و آله) بشارت داد که به دنیا آمدن دخترش خیر و نیکی فراوانی را به دنبال خواهد داشت. _ به این ترتیب همه امامان از نسل حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بودند و راه و رسم نسل پاک پیامبر(صلوات ﷲ علیه و آله و سلم) را برای سالیان سال زنده نگه داشتند. [برای ۴ تا ۶ ساله‌ها] 🔆📚 دنیای پر از رمز و راز قصه‌ها؛ روزهای دوشنبه با مهدوی کودک مهدوی‌کودک 🚸 @mahdavikoodak
📚 قهرمـــ🥇ـانـــــان 🥀ـد_صلی_ﷲ_علیه_و_آله کـــ👦🏻ـــودک بازیگوش پیامبر اکرم (صلوات ﷲ علیه و آله و سلم) اَنَس را صدا زد. کمی با او صحبت کرد. سپس او را برای انجام کاری به جایی فرستاد. اَنَس دوان‌دوان🏃‍♂️ کوچه‌ها را پشت سر گذاشت. به کوچه بزرگی رسید! بچه‌های کوچک در میان کوچه سرگرم بازی🏹 بودند. با شور و شادی دنبال هم می‌دویدند🏃‍♂️. اَنَس زیر سایه نخــ🌴ـــل ایستاد و غرق تماشای بچه‌ها شد. گذشتِ زمان را احساس نمی‌کرد! ناگهان دست گرمی را روی سرش حسّ کرد که او را نوازش می‌کرد. صورتش را برگرداند. «خدای من! این که پیامبر خداست». چشم‌های 👀ریز اَنس به چشم‌های خندان پیامبر افتاد شرمنده شد! نمی‌دانست چگونه عذرخواهی کند. پیامبر(صلوات الله علیه و آله و سلم) با لبخند گفت: «آیا به آن‌جا که گفته بودم، رفتی؟» انس با دیدن لبخند آرام پیامبر احساس آرامش کرد! گفت: «همین الان می‌روم» بند کفشش را محکم بست و مثل پرنده پر کشید. 🔍منبع: (اهل البیت فی الکتاب و السنّه، ص۳۰۴) 🌻 [برای ۴ تا۱٠ ساله‌ها] مهدوی‌کودک 🚸 @mahdavikoodak