میلاد با سعادت عقل کل عالم، پیامبر خاتم، حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلّم و شیخ الائمه، امام جعفر صادق علیه السّلام را محضر امام عصر ارواحنا فداه و همه شیعیان و محبّان آن حضرات تبریک عرض مینماییم.
@mahdavizadegan
مکتب شهید سلیمانی مولود فقه جواهری است
به تازگی یکی از حوزویان که گمان کرده عَلم دفاع از دین و حوزه را به دست گرفته است ولی بی از این که گفته هایش کاملا به سود بدخواهان کینه توز دین و حوزه تمام می شود، به دور از فهم و درک علمی، اعتراض نابجایی از نحوه انتخاب موضوع پایان نامه های حوزوی را ابراز کرده است.
ایراد وی این است که چرا در حوزه علمیه پایان نامه های زیادی درباره شهید سلیمانی نوشته می شود. درحالی که باید پایان نامه های طلاب درباره امثال شهید مدرس و شهید بهشتی باشد که حوزوی بودند.
مسلما این اعتراض معطوف به ناچیز بودن توجه پایان نامه های حوزوی به اندیشه علمای حوزه نیست بلکه اعتراض شان به توجه طلاب به شخصیت شهید سلیمانی و مکتب سیاسی رزمندگان اسلام است. چون اگر اینچنین نبود چه لزومی دارد که پای موضوع مکتب شهید سلیمانی به میان کشیده شود و عناوین برخی از پایان نامه های طلاب که به این موضوع پرداخته فهرست شود. این معترض می توانست مشفقانه از اولیا و طلاب حوزههای علمیه بخواهد که درباره شهیدان مدرس و بهشتی بیشتر کار شود.
معترض حوزوی برای توجیه ایراد خود دلیل نابجایی توأم با بهتان ذکر کرده است. به زعم وی اینگونه موضوعات هیچ تناسبی با دروس حوزوی ندارد! مگر هر شهیدی دارای مکتب است! مبادا با خون شهدا تجارت کنیم! ما در این مسیر دچار توهم شده ایم و الگوی دیگری را در حوزه رواج می دهیم!
توجيهات معترض حوزوی فراتر از این است که چرا طلاب درباره شهید مدرس و شهید بهشتی پایان نامه نمی نویسند بلکه اعتراض به این است که چرا طلاب به موضوع مکتب شهید سلیمانی و موضوعات مشابه که جنبه سیاسی و اجتماعی دارد، می پردازند.
طلبه درس آموخته ی مذهب امامیه هر قدر که به مسائل سیاسی و اجتماعی ورود کند و سخن بگوید و یادداشت بنویسد ولی نسبت به شهدا و رابطه شان با حوزه و معارف تشیع چنین دیدگاهی داشته باشد، تردیدی در تحجر فکری او باقی نمی ماند.
مقام همه شهدای انقلاب اسلامی متعالی است اما برخی از آنها تا سرحد مکتب سازی و گفتمان سازی پیش رفته اند. شهید سلیمانی یکی از همان شهدای مکتب ساز است و جز برترین های شهیدان است.
خوب بود ایشان لااقل همان ده پایان نامه ای را که اعتراضاً نام برده است می خواند و بعد اشکالش را بیان می کرد. این اندازه سطحی نگری از یک فرد حوزوی خیلی بعید است.
بی تردید، شهید سلیمانی ها مولود فکر و اندیشه حوزه امامیه است. این شهدا رهروان راه امام خمینی ره و مکتب سید الشهداء سلام الله علیه هستند و اندیشه شان از کتاب و سنت اشراب شده است. هیچ مرزی میان شهید مدرس و شهید سلیمانی نیست.
چگونه است که ایشان بر این عقیده است که حوزه علمیه در حال انحراف از مسیر خود است و به الگوی دیگر می پردازد؟ آیا سرداران مدافع حرم اهل بیت علیهم السلام الگوی دیگر و انحرافی است؟! اگر خاستگاه فکری مکتب شهید سلیمانی متن اندیشه ی حوزة امامیه نیست؛ توضیح دهند که این تفکر از کجا نشأت گرفته است.
حسب تعالیم مرحوم امام خمینی ره، اساساً ویژگی دروس فقه اجتهادی و فقه جواهری در این است که حماسه آفرین و گفتمان ساز و مکتب شهید ساز باشد. فقهی که مدافع حرم و امنیت و رزمنده اسلام و جهادی محور مقاومت نسازد، فقه جواهری نیست. بدخواهان حوزه انقلابی با چنین فقهی مخالف و معاند اند. آنها با دروس فقهی که فقط به مسائل فردی مانند احکام دماء ثلاث می پردازد که مشکل ندارند.
از جناب ایشان سوال می شود که مباحث سیاسی و اجتماعی که تا کنون بدانها پرداخته است، چه ربطی به دروس حوزه دارد. حکمرانی های عرفی و الگوهای غربی چه نسبتی با کتاب و سنت دارد که از آنها دفاع می کند و بر نظریه سیاسی فقه جواهری ( ولایت مطلقه فقیه ) ترجیح می دهد؟ کدام درس حوزوی به وی آموخته است که علمای امامیه ( علامه شعرانی ره و علامه طباطبایی ره ) را عرفی گرا و سکولار معرفی کند؟
اگر قرار بر این است که از دانشگاه غربی مطلب بیاموزیم، گمان نمی کنم که اندیشه غربی موالیدش را از خود دور کند و بگوید آنها از ما نیستند. پرداختن پایان نامه ها حوزوی به موضوعاتی مانند مکتب شهید سلیمانی اهتمام شایسته ای در بیان خاستگاه حوزوی آنها است.
به هر روی، چنین دیدگاهی نسبت به موضوعات پایان نامه های طلاب، جدای از آنکه باطن فکر متحجرانه خود را معلوم می سازد و نشان میدهد هر حوزوی که به مباحث سیاسی و اجتماعی می پردازد لزوماً نو اندیش نیست، خطر دور شدن حوزه از متن جامعه و سیاست را نیز آشکار میکند. تردیدی نیست با ترویج اینگونه نگرش ها مسیر انسداد فکری حوزه و تحجر گرایی حوزویان هموارتر می گردد.
از این رو، حوزه انقلابی نسبت به چنین دیدگاه های متحجرانه ای، آنگونه که در « منشور روحانیت » امام خمینی ره آمده مسئولیت خطیری بر دوش دارد و نباید به سادگی از کنار آن بگذرد. انشالله
✍️ داود مهدوی زادگان
👉 @mahdavizadegan
نعل وارونه حوزه آزاد
برخی از اساتید سطوح عالی و خارج حوزه علمیه پس از برگزاری نشست دوره ای بیانیه ای را امضاء و منتشر کردند ( ۱ ). مفهوم محوری این بیانیه که غایت صدور آن چندان هم روشن نیست، عنوان « حوزه آزاد » است. اما خوب بود امضا کنندگان در مقدمه بیانیه شان مفهوم حوزه آزاد را توضیح می دادند. چون در هر چهار بند بیانیه از مراجع ذیربط نسبت به توسعه حوزه و دروس حوزوی درخواست جلوگیری، ممنوعیت، حذف و محدودیت شده است: ممنوعیت برگزاری دروس سطوح عالی و خارج در مؤسسات و شهرک های اطراف قم، رشد بی رویه و غیر منطقی ( ! ) مؤسسات حوزوی، ممنوعیت برگزاری دروس در محیط های خوابگاهی، حذف طرح هایی که از نظر بسیاری از اساتید سطوح عالی و خارج، غیر کارشناسی بوده ( ! ) و تناسبی با هدف رشد علمی طلاب نداشته ( ! )، پرهیز از تعریف دستوری ( ! ) برخی از کتب در نظام درسی حوزه های علمیه.
نکته:
1. از گفتار و بیانیه این اساتید پیداست که ایشان نیز بر این عقیده هستند که دروس آزاد از منطق و قاعده ای تبعیت می کند و یله و رها نیست.
2. نباید تکثیر و تکثر مراکز تدریس علوم حوزوی نگران کننده باشد. این اتفاق تلاش اساتید سطوح عالیه را برای پربارتر کردن محتوای درسی شان مضاعف می کند.
3. آسمان تدریس حوزه علمیه در همه جا یکی است. کتاب های درسی لمعه و رسایل و مکاسب و کفایه یکی بیشتر نیست و همه اساتید از روی متن واحد تدریس می کنند. بنابر این، معنا ندارد که برخی از اساتید درس و بحث شان را آزاد بنامند و درس دیگران را غیر آزاد ( ! ) مگر آن که محتوای درس آنان چیزی غیر از محتوای کتاب درسی حوزه باشد. در این صورت، ظلم به طلاب حاضر در کلاس درس شده است.
4. تعبیر محیط های خوابگاهی بر مدارس علمیه زیبنده نیست. چنین چیزی در حوزه علمیه مرسوم نبوده و نیست. خوابگاه طلاب همیشه در محل درس و بحث بر پا بوده است. قطعاً بسیاری از امضاء کنندگان بیانیه مدتی را در اینگونه مدارس زندگی کرده اند.
5. البته این دیدگاه انقباضی تازگی ندارد و سابقه آن به دوران سلطه اصحاب منصب غیر رسمی قایم مقامی در دهه شصت بر حوزه های علمیه باز می گردد. خدا می داند که اگر امام خمینی ره قاطعانه با این نعل وارونه حوزه آزاد مخالفت نمی کرد و کنار نمی زد، چه چیزی از حوزه آزاد باقی می ماند.
✍ داود مهدوی زادگان
👉 @mahdavizadegan
________________________________
( ۱ ) نک به:
https://fa.shafaqna.com/news/1662614/%d8%a8%db%8c%d8
جایزه پوشالی صلح نوبل شان دود شد و به هوا رفت.
چی می خواستند و چی شد.
#طوفان_الاقصی
@mahdavizadegan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 درنده خوییِ افسارگسیخته . . .
@Fars_plus
🔰 دفاع از ملت های مظلوم نیاز به دلیل ندارد
دفاع از مظلوم امر بدیهی و فطری انسان است و هیچ نیازی به اقامه دلیل و برهان یا برخورداری از دانش خاص حقوقی ندارد. بویژه اگر این مظلومیت در مقیاس جامعه و قوم باشد.
بنابر این، اقدام ملت و دولت اسلامی در دفاع و حمایت مادی و معنوی از مردم مظلوم فلسطین و نفی اقدامات وحشیانه و ضد انسانی رژیم غاصب و کودک کش صهیونیستی، نیاز به برهان آوری و مصلحت سنجی ندارد.
بلکه باید از آن قشر و جماعتی که نه تنها سعی ندارند در این اقدام بشر دوستانه مشارکت کنند بلکه می کوشند در آن شک و تردید راه اندازند، مطالبه دلیل معقول قانع کننده کرد. باید از آنان پرسش کرد که چرا حاضر نیستند از ملت مظلوم فلسطین دفاع و حمایت کنند.
عوامل مختلفی در عدم همدردی و حمایت این جماعت از ملت مظلوم فلسطین وجود دارد. بارزترین این عوامل، خصلت عافیت طلبی برخی از آنان است. اینان از هر گونه اقدامی که به زعم شان دردسر آفرین و زحمت زا باشد، پرهیز می کنند و همواره دنیال راحت جان هستند.
عامل دیگر، مصلحت اندیشی های غیر عقلانی است. مصلحت در اینجا به معنای نفع قابل فرض است. بزعم این گروه نفعی در این کار نیست که مجبور به حمایت شوند. لکن مسلم است که دفاع از ملت مظلوم به قدر استطاعت به مصلحت شخصی گره نمی خورد تا چه رسد به مصلحت عمومی.
عامل دیگر ترجیحات سیاسی است. برخی ها که ذهنیت تماماً سیاسی شده ای دارند و مسائل را درون چارچوب های قدرت تحلیل می کنند و موضع می گیرند، قادر به تفکیک امر سیاسی و دفاع از ملت های مظلوم نیستند. لذا آنان ترجیح میدهند از مظلومان مورد حمایت حاکمیت دفاع نکنند.
این در حالی است که همگان می دانند چنین رجحانی وجاهت ندارد و می توان با حفظ مواضع سیاسی از ملت های ستم دیده حمایت کرد. بلکه باید حمایت کنند تا متهم به استفاده ابزاری از مفهوم حقوق بشر و کرامت انسانی نشوند.
مزدوری و همداستاتی با دشمن ملت های مظلوم عامل دیگری است که می تواند برخی ها را به عدم حمایت از مظلومیت ملتی وادار سازد. البته عامل انحطاط شخصیتی نیز در این مساله نقش دارد. قساوت قلب نسبت به مصائب بشری بی تفاوتی و بی احساسی می آورد.
باری این عوامل و مانند آن موجب عدم همدلی جماعت هایی با ملت های مظلوم می شود. لکن آنها برای حفظ ظاهر مجبور به دلیل تراشی های بظاهر انسان دوستانه و صلح جویانه می شوند. دلایلی که هیچ نمود خارجی نداشته صرفاً ادبیاتی است که برای فریب و گمراه کردن افکار عمومی تولید می شود.
✍ داود مهدوی زادگان
👉 @mahdavizadegan
دفاع از ملت های مظلوم نیاز به دلیل ندارد | خبرگزاری فارس
https://www.farsnews.ir/news/14020721000064/%D8%AF%D9%81%D8%A7%D8%B9-%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D9%84%D8%AA-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%B8%D9%84%D9%88%D9%85-%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%B2-%D8%A8%D9%87-%D8%AF%D9%84%DB%8C%D9%84-%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%AF
عرق شرم حقوق بینالملل
وقتی دل شان با ملت مظلوم فلسطین نباشد، اینگونه مجبور به دلیل تراشی می شوند و دانش حقوق را بهانه می کنند و ادبیات فریب کارانه تولید می کنند. اکنون می بینیم که چگونه می توان مزورانه با تمسک به حقوق بین الملل برابر مظلومیت ملتی سکوت کرد.
آیا برای دفاع از مظلومان، باید از دانش حقوق جزای بین الملل سر رشته داشت ( ! ) پس، باید بعد از این هم در تحلیل حوادث داخلی پای حقوق بشر دوستانه را به میان نکشند. چون این مساله زیر مجموعه دانش حقوق بین الملل است. و کسی می تواند بدان بپردازد که در این دانش سر رشته داشته باشد.
به یقین، حقوق بین الملل بخاطر چنین استدلال های پوچ از عرق شرم فرو می ریزد.
👉 @mahdavizadegan
🖌 ظلم مضاعف بر ملت مظلوم فلسطین
چند روزی است که بار دیگر آتش جنگ نابرابر میان مردم مظلوم فلسطین با صهیونیست ها شعله ور شده است. رژیم اشغالگر قدس بی سابقه ترین حجم بمباران علیه ساکنان مظلوم غزّه را پیش گرفته است. آب و برق و راه ارسال کمک های بشردوستانه را قطع کرده است.
دولت جنایتکار آمریکا ناوهای جنگی اش را در حمایت و پشتیبانی از اسراییل غاصب روانه منطقه کرده است. دیگر دولت های غربی نیز به تبع آمریکا از اسرائیل غاصب حمایت می کنند.
ملل جهان شاهد گسترده ترین حجم ظلم و ستم بر مردم بی گناه فلسطین هستند و از دولت های متبوع شان خواهان حمایت و امداد رسانی از مردم مظلوم فلسطین هستند.
اکنون رژيم صهيونيستی به قصد نابودی کامل مردم غزه وارد عمل شده است. اما این ظلم چه وقت مضاعف می شود.
ظلم مضاعف در جایی است که نخواهند مظلومیت ستم دیدگان را ببینند و بر آن صحه بگذارند یا اگر هم بخواهند ببینند با ظالم برابر می بینند و برای دو طرف ظالم و مظلوم حق برابر قایل می شوند. عمل هر دو را بر وزن واحد محکوم می کنند. با مظلوم همان خطابی را دارند که با ظالم دارند. آشکارا دفاع مظلوم را محکوم می کنند و او را به نقض قوانین جنگی متهم می سازند، اگرچه ظالم را اشغالگر می خوانند. از این رو، هر دو طرف را علی السویه به خشونت پرهیزی دعوت می کنند.
ظلم مضاعف صحنه نبردی است که در پشت جبهه، در افکار عمومی و رسانه ها و شبکه های جمعی اتفاق می افتد. این کار خواسته و نا خواسته توسط کسانی انجام می شود که سلاح نظامی به دست ندارند ولی قلم و تریبون دارند و به گمان خودشان در صدد حمایت از مظلومان برآمده اند. اما با یکسان انگاری ظالم و مظلوم بیشترین خدمت را به قوم و دولت ظالم می کنند. چون با عمل به توصیه آنان هیچ چیزی فرق نخواهد کرد و ظلم و ستم همچنان برقرار می ماند. بلکه پیروز میدان ظالمین خواهند بود.
بنابر این، بر همه کسانی که در صحنه نبرد حضور ندارند ولی در این شرایط سخت و دردناک خواهان حمایت از مظلومان غزّه هستند، بویژه قشر روحانی و روشنفکر، این انذار وجود دارد که مبادا در ظلم مضاعف بر ملت مظلوم فلسطین مشارکت کنند و به جای یاری مظلومان از ظالمین و زورگویان حمایت کنند. اینان اگر یاری نمی رسانند، لا اقل، نمک بر زخم ستم دیدگان نپاشند.
✍ داود مهدوی زادگان
👉 @mahdavizadegan
ظلم مضاعف بر ملت مظلوم فلسطین
ظلم مضاعف در جایی است که نخواهند مظلومیت ستم دیدگان را ببینند و بر آن صحه بگذارند یا اگر هم بخواهند ببینند با ظالم برابر می بینند و برای دو طرف ظالم و مظلوم حق برابر قایل می شوند.
https://www.farsnews.ir/news/14020722000201/%D8%B8%D9%84%D9%85-%D9%85%D8%B6%D8%A7%D8%B9%D9%81-%D8%A8%D8%B1-%D9%85%D9%84%D8%AA-%D9%85%D8%B8%D9%84%D9%88%D9%85-%D9%81%D9%84%D8%B3%D8%B7%DB%8C%D9%86
🔰 اخلاق بردگی برابر دشمن صهیونیستی
اکنون که نیروهای مردمی غزّه محاصره شده توانسته اند به کمک جبهه مقاومت و دولت ولایی قوه بگیرند و بجای سنگ با سلاح گرم از ملت مظلوم شان دفاع کنند و با اشغالگران وارد جنگ نابرابر شوند، جمعی از نواندیشان دینی با هدف پرهیز از استانداردهای دوگانه، همراه با محکوم کردن جنایات صهیونیست ها این نیروها را به نقض قوانین بین المللی در جنگ متهم و محکوم کرده از آنها خواسته اند که برای پیشبرد آرمان فلسطین به روش ماندلایی عمل کنند و مشی خشونت پرهیزی را پی بگیرند( ! )
این اندازه خام اندیشی از سوی این جماعت نو اندیش نسبت به جنایتکار جنگی و غاصبی که حیله و فریب بخشی از کارش است، بُهت آور است. اینان تا کی می خواهند به این خوشخیالی های پوچ و عبث ادامه دهند. همچنان گمان می کنند با اخلاق بردگی می توان ظلم ظالم را نابود کرد. حال آنکه رژیم جنایتکار صهیونیستی گستاخ تر می شود.
اگر این ساده انگاری و دلخوش بودن به وعده های میان تهی دولت های غربی بر فکر و عمل سیاستمداران فلسطینی حاکم نشده بود اینگونه سرزمین شان ذره ذره سرکوبگرانه به زیر اشغال متجاوزین نمی رفت و مردمان شان آواره بلاد غربت نمی شدند.
تنها بر مبنای اخلاق بردگی می توان نیروهای مردمی را که در جنگی نا برابر شرکت کرده اند به نقض قوانین بین المللی در جنگ متهم کرد. آیا عجیب نیست که این جماعت دقیقاً در زمانی که نیروهای مقاومت به فضل الهی قدرتی پیدا کرده اند، شعار خشونت پرهیزی سر می دهند.
چرا این جماعت سعی شان را برای متقاعد کردن رژیم اشغالگر به رفتار های انسانی و مسالمت آمیز معطوف نمی کنند. مردم فلسطین ده ها سال است که آرمان شان را متکی بر همین اصل پی گرفته اند ولی متاسفانه طرفی نبسته اند.
اگر این جماعت خام اندیش دینی گمان می کنند که با چنین ادبیاتی می توان از مردم مظلوم فلسطین حمایت و همدردی کرد و اسرائیل غاصب را به عقب راند، سخت در اشتباه اند. بلکه آنان با این کارشان راهی برای عبور دشمن صهیونیستی از بحران و ایجاد فرصت برای تجدید قوا و جنایت بیشتر فراهم می کنند.
امضا کنندگان بیانیه باید به مخاطبان خود توضیح دهند که روش ماندلایی ( خشونت پرهیزی ) تا کی و کجا نتیجه خواهد داد؟ آیا هفتاد سال عمل به این روش بس نیست؟ آیا اشغال تمام سرزمین فلسطین توسط رژیم غاصب برای به ثمر رسیدن این روش کافی نیست؟
چرا آن اتفاقی که در آفریقای جنوبی افتاد در سرزمین اشغالی اتفاق نمی افتد و حاکمیت به مردم فلسطین باز نمی گردد؟
بهتر است که جماعت نواندیش دینی بیش از این چهره مردمی نمای خود را مخدوش نسازند.
عجیب تر آنکه جماعت موسوم به نو اندیش دینی که اینگونه در جنگ نا برابر مردم مظلوم فلسطین با صهیونیست ها توصیه به اتخاذ روش ماندلایی و دعوت به خشونت پرهیزی می کنند، چگونه است که در فتنه 401 اغتشاشگران را به چنین توصیه هایی فرا نخواندند؟! همین مواضع دوگانه است که معلوم می کند که اینان تا چه اندازه در پرهیز از استانداردهای دو گانه صداقت دارند.
✍ داود مهدوی زادگان
@mahdavizadegan