eitaa logo
مهدوی زادگان
370 دنبال‌کننده
148 عکس
50 ویدیو
18 فایل
*رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ*
مشاهده در ایتا
دانلود
زنان ترجیح می‌دهند، مردانشان پول دربیاورند ✍ جعفرعلیان‌نژادی 🔸وقتی از خشونت علیه زنان گفته می‌شود، ناغافل ذهنمان به سمت انواع آزار و اذیت‌های تنانه یا درشت‌گویی‌های کلامی علیه آنان، سوق پیدا می‌کند. این سوگیری غیر ارادی ذهنی، توجه ما را از تمرکز روی اشکال پچیده‌تر و سخت‌تر خشونت -که رژیم‌های سرمایه‌داری علیه زنان روا می‌دارند-، سلب می‌کند. 🔸 در گفتگوی اخیر خانم دکتر علم‌الهدی همسر محترم رئیس جمهور، آیت الله رئیسی با رسانه آمریکایی ( نیوزویک) نکته‌ای توجه نگارنده را جلب کرد که بی ارتباط با موضوع این یادداشت نیست. ایشان به نحوی، رابطه‌ای بین فمینیسم و خشونت برقرار کردند و دلیل رواج جنبش‌های فمینیستی در غرب را گرایش به خشونت در میان جامعه زنان این کشورها دانستند. 🔸نگارنده قبلا در دو یادداشت «زن، مرد نیست» و «زن، وجود ندارد»، تا حدودی به آن شکل پیچیده خشونت سیستماتیک علیه زن غربی پرداخته است. اکنون به بهانه مصاحبه اشاره شده، می‌خواهد زوایای تاریک‌تر بحث را روشن سازد. 🔸در یک جمله ساده ریشه اصلی خشونت علیه زن غربی، فرهنگ منحط انکار تفاوت بین زن و مرد است. تقریبا از میانه قرن ۱۶ میلادی که فرهنگ سرمایه‌داری در سراسر اروپای غربی فراگیر شد، همزمان ارزش‌های آن نیز در میان مردمان این کشورها مسلط شد. 🔸 به گفته مک کلاسکی اقتصاددان آمریکایی، مردم در کشوری مانند هلند برای اولین بار در اواسط قرن 16، عمل پس‌انداز و انباشت سرمایه را بر عادتِ روزی‌ خوری و دم غنیمت شماری، ترجیح دادند. دیری نگذشت این اقدام آنها تبدیل به فضیلتی سراسری شد. یعنی تلاش برای تولید ثروت انباشته و فراتر از حد نیاز، تبدیل به عرفی سراسری شد. 🔸کسانی هم موفق‌تر محسوب می‌شدند که توانایی تولید ثروت بیشتر داشته باشند. طبیعتا از این نظر مردان قدرت بیشتری داشتند و جالب است که همزمان تغییرات مذهبی (رشد مذهب پروتستان) درون آیین مسیحیت نیز ارزش‌های مردانه را بر صدر می‌نشاند. 🔸این تغییرات، زنان را برای تبدیل شدن به عناصر ارزشمند جامعه سرمایه‌داری، محکوم به الگوگیری از مردان می‌کرد. در یک پروسه طولانی آنان سعی کردند، خود را به الگوی مطلوب اقتصادی جامعه غربی نزدیک کرده و شبیه سازند. انکار تفاوت بین زن و مرد مهم‌ترین پیامد چنین فرآیندی بود. 🔸همه مشکل از همین جا شروع شد. یعنی زنان تعریفی مردانه از هویت زنانه خویش داشتند. اولین بارقه‌های خشونت در چنین نقطه‌ای پدیدار شد. در واقع زنان با انکار هویت زنانه، درگیر نوعی خودآزاری شده بودند. همچنین، استقلال در خودبیانگری را از دست داده بودند. 🔸در واقع اجازه دادند، تعریفی از زن در جامعه جا بیفتد که مردان به آن مایل بودند. انکار تفاوت، زنان را دچار نوعی رنج شیءگشتگی کرده بود.‌ جریان‌های فمینیستی در چنین بستری پدید آمده و رشد کردند. آنان به راستی به دنبال احقاق حقوق زنان بودند، اما حقوقی که‌ تفاوت‌هایشان را با مردان کمتر می‌کرد نه اینکه متمایز کند. 🔸در امواج بعدی فمینیسم (رادیکال)، مسأله بغرنج‌تر می‌شود، چون این آگاهی کاذب پیدا می‌شود که تلاش برای احقاق حقوق زن، یعنی پذیرش انفعال و زنانگی. در عوض باید بگوییم اصلا زن و مردی وجود ندارد. زن مرد است، همانطور که مرد هم می‌تواند زن باشد. همه این تفاوت‌ها اعتباری است و قابل تغییر. 🔸بنابراین انواع انحرافات جنسی روابط نظیر «زن با زن» و «مرد با مرد»، «زن مردنما با زن معمولی»، «مرد زن نما با مرد معمولی»، مشروع شد. این وسط اما قربانی زن بود. زن سوژه اصلی خشونت سیستماتیک بود. هویت زن در فرهنگ سرمایه ‌داری انکار شد و در فمینیسم «زن انکار شده»، ناپدید شد. جنسیت اعتباری شد. 🔸 بنابراین رواج فمینیسم، یا تمایل به جریانات فمینیستی، نشانه پنهان وجود خشونت نهادینه و سیستماتیک در یک جامعه است که ریشه در انکار تفاوت بین مرد و زن دارد. در مقابل تایید تفاوت، زمینه هویت یابی زنانه و آزادی و استقلال جامعه زنان را ایجاد می‌کند. 🔸تایید تفاوت، نقش‌های واقعی زن و مرد را تثبیت می‌کند. زن نیازی نمی‌بیند که شبیه مردان شود. زنان ترجیح می‌دهند مردانشان بیرون کار کرده و پول دربیاورند.‌ البته زنان ایرانی‌ بیرون هم کار می‌کنند، اما نه برای شبیه شدن به مردان، بلکه برای زن ماندن و الگوشدن. @jafaraliyan
منطق قدسی عمومی‌سازی دفاع ملی در جنگ تحمیلی داود مهدوی زادگان: خبرگزاری فارس https://www.farsnews.ir/news/14020708000962/%D9%85%D9%86%D8%B7%D9%82-%D9%82%D8%AF%D8%B3%DB%8C-%D8%B9%D9%85%D9%88%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D8%B3%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D8%AF%D9%81%D8%A7%D8%B9-%D9%85%D9%84%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AC%D9%86%DA%AF-%D8%AA%D8%AD%D9%85%DB%8C%D9%84%DB%8C مهم‌ترین بخش از هنر جنگ امام راحل ره معنوی سازی اصل دفاع سرزمینی است. امام خمینی(ره) محتوای ضرورت مقابله با دشمن متجاوز را قدسی کرد و با مفاهیم و اندیشه دینی وارد عرصه جنگ تحمیلی شد. بدین ترتیب، مفهوم دفاع ملی از معنای این جهانی به مفهوم دفاع مقدس ارتقاء یافت. امام خمینی(ره) با چنین نگاه الهیاتی موفق به بسیج عمومی در دفاع از آب و خاک شد. گفتمان اسلام سیاسی به دلیل غنای بالایش در معرفت علمی و عملی از یک سو و روحیه بالای دینداری مردم ایران از سوی دیگر، موجب عمومی سازی قدسی دفاع سرزمینی شده بود. به دنبال چنین تحول بزرگی بود که مفهوم ملی سرباز به رزمنده اسلام تحول یافت. وصیت نامه شهداء تماماً توأمان با ادبیات دینی شکل گرفته است. 👉 @mahdavizadegan
سخنی دوستانه با آقای دکتر شهاب اسفندیاری ضمن ارج نهادن به آقای دکتر شهاب اسفندیاری، تعریض ایشان ( روزنامه همشهری، ۸ مهر ماه https://newspaper.hamshahrionline.ir/id/204339 ) بر مصاحبه سرکار خانم دکتر علم الهدی با نشریه آمریکایی نیوزویک را نابجا و غیر دقیق و دور از انصاف دیدم. از محتوای سخن ایشان چنین برداشت می شود که ایشان به توصیه ای که کرده سزاوارتر است تا خانم دکتر. چون از تعریض ایشان پیداست که چندان وقوف، اشراف و آگاهی بر پیچیدگی ها و مقتضیات زمانی و مکانی عرصه سیاست ندارد که چنین ایرادهای بنی اسرائیلی را بر زبان جاری کرده است. بر اهل نظر پوشیده نیست که خرده گیری بر هر متنی آسان است ولی ارزش چندانی بر آن مترتب نیست. نقد متین آنجاست که جان کلام متن را نشانه رفته باشد. ویرایش متن ( مچ گیری متن ) نقد سخن نیست. خانم دکتر در یک مصاحبه مطبوعاتی برداشت کلی خود از ترجیح مردان ایرانی را بیان کرده است و حتما ایشان برای این برداشت دلایلی دارد که بیان آنها در آن مصاحبه نمی گنجد. چنانکه جناب اسفندیاری نیز دلایل برداشت خود را بیان نکرده است. اگر آن جمله مناسب نیست، سخن بدون سند و مدرک ایشان هم مناسب نیست. فراموش نکنیم که عدم بيان منبع و سند در مصاحبه مطبوعاتی لزوماً دلالت بر بی سند بودن سخن نیست. اما این ایراد که چه لزومی دارد یک زن درباره ترجیحات مردان ایرانی اعلام نظر کند از جناب آقای اسفندیاری خیلی عجیب و غیر منطقی است. ظاهراً ایشان اینگونه مرز بندی موهوم میان زن و مرد را خیلی جدی گرفته است. به زعم آقای اسفندیاری زنان فقط درباره زنان و مردان هم درباره مردان حق سخن گفتن دارند (!) ایشان که مستدل بودن سخن را لازم و ضروری می داند، این حق موهوم را از کجا آورده اند. در کدام محفل علمی حقوقی چنین حقی اثبات شده است. فرضاً آن نظر ( تشخیص ترجیح مردان ) را از یک بانو به دلیل زن بودن نمی پذیرید، اما اگر نگارنده هم بر همین عقیده باشدکه هست؛ در آن صورت جناب اسفندیاری چه پاسخی دارند؟ واقعیت آن است که این نظر بر فراز طبقه و گروه و شهری و روستایی حرکت می کند و این نوع تفکیکات جامعه شناختی خدشه ای بر آن نظر وارد نمی کند. آقای دکتر اسفندیاری به این نکته التفات نداشته است که مقصود خانم دکتر علم الهدی از اینکه زنان ایرانی بر خلاف زنان غربی برای بدست آوردن حقوق خود مبارزه نکردند، وضعیت زن ایرانی بعد انقلاب اسلامی است. زنان ایرانی به پشتوانه شریعت و فقه اسلامی مجبور به مبارزه نیستند. چنانکه زنان ایرانی در اولین انتخابات بعد انقلاب بدون هیچ مبارزه ای پای صندوق رای حاضر شدند. در حالی که زنان غربی بعد دهه ها مبارزه سیاسی و اجتماعی توانستند حق رأی را به دست آورند. مسلماً فرمایش ولی فقیه که ایشان نقل کرده است با تحلیل فوق هیچ تعارضی ندارد بلکه تایید می کند. زنان ایرانی به دلیل انباشت پاره ای سنت ها و فرهنگ های غلط و خرافی از حقوق زیادی محروم مانده اند. لکن در جمهوری اسلامی زنان ایرانی برای به دست آوردن این حقوق نیاز به مبارزه ندارند. مصاحبه با مشهورترین نشریه دنیای مدرن از جهت رساندن پیام اسلام به مردمان غربی فرصت بسیار مغتنمی است و نباید آن را از دست داد. چنانکه خانم دکتر علم الهدی با هوشمندی و درک بالای سیاسی به خوبی از این فرصت بهره برده است. ایشان در این مصاحبه دو نقد اساسی بر فرهنگ مدرن وارد کرده است. یکی این است که خاستگاه فمینیسم جامعه مدرن غربی است. یعنی جامعه مدرن غربی به گونه ای است که زنان برای رسیدن به حقوق شان می بایست مبارزه کنند. و فمینیسم از همین مبارزه زنان غربی زاده شده است. اما نقد دوم خانم دکتر علم الهدی این است که دنیای مدرن برای فروپاشی نهاد خانواده هیچ بدیلی ندارد تا بتواند کارکردهای اجتماعی خانواده را حفظ کند. لذا فروپاشی خانواده غربی مساوی با فروپاشی جامعه غربی است. تردیدی ندارم که اگر آقای دکتر اسفندیاری به ظرافت و اهمیت این دو نقد توجهی می داشت، آن گونه خرده گیری را طرح نمی کرد بلکه همداستان با خانم دکتر بر غنای آن دو نقد چالش بر انگیز اهتمام می ورزید. ادامه مطلب 👇👇👇
اما ایراد جناب دکتر اسفندیاری بر برگزاری همایش « زنان تاثیر گذار» از ایرادات قبلی ناموجه تر است. چرا باید برداشت و پیش فرض نادرست موجب حاشیه ساز شدن همایش شود. نادرستی پیش فرض چه ربطی به نادرست بودن همایش خوب دارد. با این حساب، از خوف القای پیش فرض نادرست نباید هیچ همایشی برگزار شود. مضافاً اینکه به گفته اهل نظر، اثبات شئ نفی ماعدا نمی کند. پرداختن به گروهی از زنان تاثیر گذار به معنای آن نیست که مادر و همسر و زن کشاورز و زن معلم تاثیر گذار نیستند. چنین برداشتی بطور قطع باطل است. به هر روی، حق این است که ما به عنوان نویسنده و دانشگاهی شجاعت بانوی ایرانی را که توانسته بی هیچ مرعوبیتی در مرکز دنیای مدرنِ زر و زور و تزویر از سیمای زن و خانواده اسلامی دفاع کند و تفکر غربی را به چالش کشد، بزرگ بداریم و از آن به نکویی یاد کنیم، نه آنکه بر اساس برداشتی نا صواب و غیر علمی بر آن خرده گرفت و او را توصیه به کناره گیری از عرصه سیاست کرد. بلکه آن کس که چنین توصیه ای را می کند، خود به کناره گیری از سیاست سزاوارتر است. جامعه انقلابی امروز ایران بیش از هر زمان دیگری به معاضدت یکدیگر نیاز دارد نه آنکه به خنثی سازی کار فرهنگی همدیگر مشغول شویم. ✍ داود مهدوی زادگان ۹ مهر ماه ۱۴۰۲ 👉 @mahdavizadegan
میلاد با سعادت عقل کل عالم، پیامبر خاتم، حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلّم و شیخ الائمه،‌ امام جعفر صادق علیه السّلام را محضر امام عصر ارواحنا فداه و همه شیعیان و محبّان آن حضرات تبریک عرض می‌نماییم. @mahdavizadegan
مکتب شهید سلیمانی مولود فقه جواهری است به تازگی یکی از حوزویان که گمان کرده عَلم دفاع از دین و حوزه را به دست گرفته است ولی بی از این که گفته هایش کاملا به سود بدخواهان کینه توز دین و حوزه تمام می شود، به دور از فهم و درک علمی، اعتراض نابجایی از نحوه انتخاب موضوع پایان نامه های حوزوی را ابراز کرده است. ایراد وی این است که چرا در حوزه علمیه پایان نامه های زیادی درباره شهید سلیمانی نوشته می شود. درحالی که باید پایان نامه های طلاب درباره امثال شهید مدرس و شهید بهشتی باشد که حوزوی بودند. مسلما این اعتراض معطوف به ناچیز بودن توجه پایان نامه های حوزوی به اندیشه علمای حوزه نیست بلکه اعتراض شان به توجه طلاب به شخصیت شهید سلیمانی و مکتب سیاسی رزمندگان اسلام است. چون اگر اینچنین نبود چه لزومی دارد که پای موضوع مکتب شهید سلیمانی به میان کشیده شود و عناوین برخی از پایان نامه های طلاب که به این موضوع پرداخته فهرست شود. این معترض می توانست مشفقانه از اولیا و طلاب حوزه‌های علمیه بخواهد که درباره شهیدان مدرس و بهشتی بیشتر کار شود. معترض حوزوی برای توجیه ایراد خود دلیل نابجایی توأم با بهتان ذکر کرده است. به زعم وی اینگونه موضوعات هیچ تناسبی با دروس حوزوی ندارد! مگر هر شهیدی دارای مکتب است! مبادا با خون شهدا تجارت کنیم! ما در این مسیر دچار توهم شده ایم و الگوی دیگری را در حوزه رواج می دهیم! توجيهات معترض حوزوی فراتر از این است که چرا طلاب درباره شهید مدرس و شهید بهشتی پایان نامه نمی نویسند بلکه اعتراض به این است که چرا طلاب به موضوع مکتب شهید سلیمانی و موضوعات مشابه که جنبه سیاسی و اجتماعی دارد، می پردازند. طلبه درس آموخته ی مذهب امامیه هر قدر که به مسائل سیاسی و اجتماعی ورود کند و سخن بگوید و یادداشت بنویسد ولی نسبت به شهدا و رابطه شان با حوزه و معارف تشیع چنین دیدگاهی داشته باشد، تردیدی در تحجر فکری او باقی نمی ماند. مقام همه شهدای انقلاب اسلامی متعالی است اما برخی از آنها تا سرحد مکتب سازی و گفتمان سازی پیش رفته اند. شهید سلیمانی یکی از همان شهدای مکتب ساز است و جز برترین های شهیدان است. خوب بود ایشان لااقل همان ده پایان نامه ای را که اعتراضاً نام برده است می خواند و بعد اشکالش را بیان می کرد. این اندازه سطحی نگری از یک فرد حوزوی خیلی بعید است. بی تردید، شهید سلیمانی ها مولود فکر و اندیشه حوزه امامیه است. این شهدا رهروان راه امام خمینی ره و مکتب سید الشهداء سلام الله علیه هستند و اندیشه شان از کتاب و سنت اشراب شده است. هیچ مرزی میان شهید مدرس و شهید سلیمانی نیست. چگونه است که ایشان بر این عقیده است که حوزه علمیه در حال انحراف از مسیر خود است و به الگوی دیگر می پردازد؟ آیا سرداران مدافع حرم اهل بیت علیهم السلام الگوی دیگر و انحرافی است؟! اگر خاستگاه فکری مکتب شهید سلیمانی متن اندیشه ی حوزة امامیه نیست؛ توضیح دهند که این تفکر از کجا نشأت گرفته است. حسب تعالیم مرحوم امام خمینی ره، اساساً ویژگی دروس فقه اجتهادی و فقه جواهری در این است که حماسه آفرین و گفتمان ساز و مکتب شهید ساز باشد. فقهی که مدافع حرم و امنیت و رزمنده اسلام و جهادی محور مقاومت نسازد، فقه جواهری نیست. بدخواهان حوزه انقلابی با چنین فقهی مخالف و معاند اند. آنها با دروس فقهی که فقط به مسائل فردی مانند احکام دماء ثلاث می پردازد که مشکل ندارند. از جناب ایشان سوال می شود که مباحث سیاسی و اجتماعی که تا کنون بدانها پرداخته است، چه ربطی به دروس حوزه دارد. حکمرانی های عرفی و الگوهای غربی چه نسبتی با کتاب و سنت دارد که از آنها دفاع می کند و بر نظریه سیاسی فقه جواهری ( ولایت مطلقه فقیه ) ترجیح می دهد؟ کدام درس حوزوی به وی آموخته است که علمای امامیه ( علامه شعرانی ره و علامه طباطبایی ره ) را عرفی گرا و سکولار معرفی کند؟ اگر قرار بر این است که از دانشگاه غربی مطلب بیاموزیم، گمان نمی کنم که اندیشه غربی موالیدش را از خود دور کند و بگوید آنها از ما نیستند. پرداختن پایان نامه ها حوزوی به موضوعاتی مانند مکتب شهید سلیمانی اهتمام شایسته ای در بیان خاستگاه حوزوی آنها است. به هر روی، چنین دیدگاهی نسبت به موضوعات پایان نامه های طلاب، جدای از آنکه باطن فکر متحجرانه خود را معلوم می سازد و نشان می‌دهد هر حوزوی که به مباحث سیاسی و اجتماعی می پردازد لزوماً نو اندیش نیست، خطر دور شدن حوزه از متن جامعه و سیاست را نیز آشکار می‌کند. تردیدی نیست با ترویج اینگونه نگرش ها مسیر انسداد فکری حوزه و تحجر گرایی حوزویان هموارتر می گردد. از این رو، حوزه انقلابی نسبت به چنین دیدگاه های متحجرانه ای، آنگونه که در « منشور روحانیت » امام خمینی ره آمده مسئولیت خطیری بر دوش دارد و نباید به سادگی از کنار آن بگذرد. انشالله ✍️ داود مهدوی زادگان 👉 @mahdavizadegan
نعل وارونه حوزه آزاد برخی از اساتید سطوح عالی و خارج حوزه علمیه پس از برگزاری نشست دوره ای بیانیه ای را امضاء و منتشر کردند ( ۱ ). مفهوم محوری این بیانیه که غایت صدور آن چندان هم روشن نیست، عنوان « حوزه آزاد » است. اما خوب بود امضا کنندگان در مقدمه بیانیه شان مفهوم حوزه آزاد را توضیح می دادند. چون در هر چهار بند بیانیه از مراجع ذیربط نسبت به توسعه حوزه و دروس حوزوی درخواست جلوگیری، ممنوعیت، حذف و محدودیت شده است: ممنوعیت برگزاری دروس سطوح عالی و خارج در مؤسسات و شهرک های اطراف قم، رشد بی رویه و غیر منطقی ( ! ) مؤسسات حوزوی، ممنوعیت برگزاری دروس در محیط های خوابگاهی، حذف طرح هایی که از نظر بسیاری از اساتید سطوح عالی و خارج، غیر کارشناسی بوده ( ! ) و تناسبی با هدف رشد علمی طلاب نداشته ( ! )، پرهیز از تعریف دستوری ( ! ) برخی از کتب در نظام درسی حوزه های علمیه. نکته: 1. از گفتار و بیانیه این اساتید پیداست که ایشان نیز بر این عقیده هستند که دروس آزاد از منطق و قاعده ای تبعیت می کند و یله و رها نیست. 2. نباید تکثیر و تکثر مراکز تدریس علوم حوزوی نگران کننده باشد. این اتفاق تلاش اساتید سطوح عالیه را برای پربارتر کردن محتوای درسی شان مضاعف می کند. 3. آسمان تدریس حوزه علمیه در همه جا یکی است. کتاب های درسی لمعه و رسایل و مکاسب و کفایه یکی بیشتر نیست و همه اساتید از روی متن واحد تدریس می کنند. بنابر این، معنا ندارد که برخی از اساتید درس و بحث شان را آزاد بنامند و درس دیگران را غیر آزاد ( ! ) مگر آن که محتوای درس آنان چیزی غیر از محتوای کتاب درسی حوزه باشد. در این صورت، ظلم به طلاب حاضر در کلاس درس شده است. 4. تعبیر محیط های خوابگاهی بر مدارس علمیه زیبنده نیست. چنین چیزی در حوزه علمیه مرسوم نبوده و نیست. خوابگاه طلاب همیشه در محل درس و بحث بر پا بوده است. قطعاً بسیاری از امضاء کنندگان بیانیه مدتی را در اینگونه مدارس زندگی کرده اند. 5. البته این دیدگاه انقباضی تازگی ندارد و سابقه آن به دوران سلطه اصحاب منصب غیر رسمی قایم مقامی در دهه شصت بر حوزه های علمیه باز می گردد. خدا می داند که اگر امام خمینی ره قاطعانه با این نعل وارونه حوزه آزاد مخالفت نمی کرد و کنار نمی زد، چه چیزی از حوزه آزاد باقی می ماند. ✍ داود مهدوی زادگان 👉 @mahdavizadegan ________________________________ ( ۱ ) نک به: https://fa.shafaqna.com/news/1662614/%d8%a8%db%8c%d8
جایزه پوشالی صلح نوبل شان دود شد و به هوا رفت. چی می خواستند و چی شد. @mahdavizadegan
🔰 دفاع از ملت های مظلوم نیاز به دلیل ندارد دفاع از مظلوم امر بدیهی و فطری انسان است و هیچ نیازی به اقامه دلیل و برهان یا برخورداری از دانش خاص حقوقی ندارد. بویژه اگر این مظلومیت در مقیاس جامعه و قوم باشد. بنابر این، اقدام ملت و دولت اسلامی در دفاع و حمایت مادی و معنوی از مردم مظلوم فلسطین و نفی اقدامات وحشیانه و ضد انسانی رژیم غاصب و کودک کش صهیونیستی، نیاز به برهان آوری و مصلحت سنجی ندارد. بلکه باید از آن قشر و جماعتی که نه تنها سعی ندارند در این اقدام بشر دوستانه مشارکت کنند بلکه می کوشند در آن شک و تردید راه اندازند، مطالبه دلیل معقول قانع کننده کرد. باید از آنان پرسش کرد که چرا حاضر نیستند از ملت مظلوم فلسطین دفاع و حمایت کنند. عوامل مختلفی در عدم همدردی و حمایت این جماعت از ملت مظلوم فلسطین وجود دارد. بارزترین این عوامل، خصلت عافیت طلبی برخی از آنان است. اینان از هر گونه اقدامی که به زعم شان دردسر آفرین و زحمت زا باشد، پرهیز می کنند و همواره دنیال راحت جان هستند. عامل دیگر، مصلحت اندیشی های غیر عقلانی است. مصلحت در اینجا به معنای نفع قابل فرض است. بزعم این گروه نفعی در این کار نیست که مجبور به حمایت شوند. لکن مسلم است که دفاع از ملت مظلوم به قدر استطاعت به مصلحت شخصی گره نمی خورد تا چه رسد به مصلحت عمومی. عامل دیگر ترجیحات سیاسی است. برخی ها که ذهنیت تماماً سیاسی شده ای دارند و مسائل را درون چارچوب های قدرت تحلیل می کنند و موضع می گیرند، قادر به تفکیک امر سیاسی و دفاع از ملت های مظلوم نیستند. لذا آنان ترجیح می‌دهند از مظلومان مورد حمایت حاکمیت دفاع نکنند. این در حالی است که همگان می دانند چنین رجحانی وجاهت ندارد و می توان با حفظ مواضع سیاسی از ملت های ستم دیده حمایت کرد. بلکه باید حمایت کنند تا متهم به استفاده ابزاری از مفهوم حقوق بشر و کرامت انسانی نشوند. مزدوری و همداستاتی با دشمن ملت های مظلوم عامل دیگری است که می تواند برخی ها را به عدم حمایت از مظلومیت ملتی وادار سازد. البته عامل انحطاط شخصیتی نیز در این مساله نقش دارد. قساوت قلب نسبت به مصائب بشری بی تفاوتی و بی احساسی می آورد. باری این عوامل و مانند آن موجب عدم همدلی جماعت هایی با ملت های مظلوم می شود. لکن آنها برای حفظ ظاهر مجبور به دلیل تراشی های بظاهر انسان دوستانه و صلح جویانه می شوند. دلایلی که هیچ نمود خارجی نداشته صرفاً ادبیاتی است که برای فریب و گمراه کردن افکار عمومی تولید می شود. ✍ داود مهدوی زادگان 👉 @mahdavizadegan
عرق شرم حقوق بین‌الملل وقتی دل شان با ملت مظلوم فلسطین نباشد، اینگونه مجبور به دلیل تراشی می شوند و دانش حقوق را بهانه می کنند و ادبیات فریب کارانه تولید می کنند. اکنون می بینیم که چگونه می توان مزورانه با تمسک به حقوق بین الملل برابر مظلومیت ملتی سکوت کرد. آیا برای دفاع از مظلومان، باید از دانش حقوق جزای بین الملل سر رشته داشت ( ! ) پس، باید بعد از این هم در تحلیل حوادث داخلی پای حقوق بشر دوستانه را به میان نکشند. چون این مساله زیر مجموعه دانش حقوق بین الملل است. و کسی می تواند بدان بپردازد که در این دانش سر رشته داشته باشد. به یقین، حقوق بین الملل بخاطر چنین استدلال های پوچ از عرق شرم فرو می ریزد. 👉 @mahdavizadegan
🖌 ظلم مضاعف بر ملت مظلوم فلسطین چند روزی است که بار دیگر آتش جنگ نابرابر میان مردم مظلوم فلسطین با صهیونیست ها شعله ور شده است. رژیم اشغالگر قدس بی سابقه ترین حجم بمباران علیه ساکنان مظلوم غزّه را پیش گرفته است. آب و برق و راه ارسال کمک های بشردوستانه را قطع کرده است. دولت جنایتکار آمریکا ناوهای جنگی اش را در حمایت و پشتیبانی از اسراییل غاصب روانه منطقه کرده است. دیگر دولت های غربی نیز به تبع آمریکا از اسرائیل غاصب حمایت می کنند. ملل جهان شاهد گسترده ترین حجم ظلم و ستم بر مردم بی گناه فلسطین هستند و از دولت های متبوع شان خواهان حمایت و امداد رسانی از مردم مظلوم فلسطین هستند. اکنون رژيم صهيونيستی به قصد نابودی کامل مردم غزه وارد عمل شده است. اما این ظلم چه وقت مضاعف می شود. ظلم مضاعف در جایی است که نخواهند مظلومیت ستم دیدگان را ببینند و بر آن صحه بگذارند یا اگر هم بخواهند ببینند با ظالم برابر می بینند و برای دو طرف ظالم و مظلوم حق برابر قایل می شوند. عمل هر دو را بر وزن واحد محکوم می کنند. با مظلوم همان خطابی را دارند که با ظالم دارند. آشکارا دفاع مظلوم را محکوم می کنند و او را به نقض قوانین جنگی متهم می سازند، اگرچه ظالم را اشغالگر می خوانند. از این رو، هر دو طرف را علی السویه به خشونت پرهیزی دعوت می کنند. ظلم مضاعف صحنه نبردی است که در پشت جبهه، در افکار عمومی و رسانه ها و شبکه های جمعی اتفاق می افتد. این کار خواسته و نا خواسته توسط کسانی انجام می شود که سلاح نظامی به دست ندارند ولی قلم و تریبون دارند و به گمان خودشان در صدد حمایت از مظلومان برآمده اند. اما با یکسان انگاری ظالم و مظلوم بیشترین خدمت را به قوم و دولت ظالم می کنند. چون با عمل به توصیه آنان هیچ چیزی فرق نخواهد کرد و ظلم و ستم همچنان برقرار می ماند. بلکه پیروز میدان ظالمین خواهند بود. بنابر این، بر همه کسانی که در صحنه نبرد حضور ندارند ولی در این شرایط سخت و دردناک خواهان حمایت از مظلومان غزّه هستند، بویژه قشر روحانی و روشنفکر، این انذار وجود دارد که مبادا در ظلم مضاعف بر ملت مظلوم فلسطین مشارکت کنند و به جای یاری مظلومان از ظالمین و زورگویان حمایت کنند. اینان اگر یاری نمی رسانند، لا اقل، نمک بر زخم ستم دیدگان نپاشند. ✍ داود مهدوی زادگان 👉 @mahdavizadegan
ظلم مضاعف بر ملت مظلوم فلسطین ظلم مضاعف در جایی است که نخواهند مظلومیت ستم دیدگان را ببینند و بر آن صحه بگذارند یا اگر هم بخواهند ببینند با ظالم برابر می بینند و برای دو طرف ظالم و مظلوم حق برابر قایل می شوند. https://www.farsnews.ir/news/14020722000201/%D8%B8%D9%84%D9%85-%D9%85%D8%B6%D8%A7%D8%B9%D9%81-%D8%A8%D8%B1-%D9%85%D9%84%D8%AA-%D9%85%D8%B8%D9%84%D9%88%D9%85-%D9%81%D9%84%D8%B3%D8%B7%DB%8C%D9%86
🔰 اخلاق بردگی برابر دشمن صهیونیستی اکنون که نیروهای مردمی غزّه محاصره شده توانسته اند به کمک جبهه مقاومت و دولت ولایی قوه بگیرند و بجای سنگ با سلاح گرم از ملت مظلوم شان دفاع کنند و با اشغالگران وارد جنگ نابرابر شوند، جمعی از نواندیشان دینی با هدف پرهیز از استانداردهای دوگانه، همراه با محکوم کردن جنایات صهیونیست ها این نیروها را به نقض قوانین بین المللی در جنگ متهم و محکوم کرده از آنها خواسته اند که برای پیشبرد آرمان فلسطین به روش ماندلایی عمل کنند و مشی خشونت پرهیزی را پی بگیرند( ! ) این اندازه خام اندیشی از سوی این جماعت نو اندیش نسبت به جنایتکار جنگی و غاصبی که حیله و فریب بخشی از کارش است، بُهت آور است. اینان تا کی می خواهند به این خوش‌خیالی های پوچ و عبث ادامه دهند. همچنان گمان می کنند با اخلاق بردگی می توان ظلم ظالم را نابود کرد. حال آنکه رژیم جنایتکار صهیونیستی گستاخ تر می شود. اگر این ساده انگاری و دلخوش بودن به وعده های میان تهی دولت های غربی بر فکر و عمل سیاستمداران فلسطینی حاکم نشده بود اینگونه سرزمین شان ذره ذره سرکوبگرانه به زیر اشغال متجاوزین نمی رفت و مردمان شان آواره بلاد غربت نمی شدند. تنها بر مبنای اخلاق بردگی می توان نیروهای مردمی را که در جنگی نا برابر شرکت کرده اند به نقض قوانین بین المللی در جنگ متهم کرد. آیا عجیب نیست که این جماعت دقیقاً در زمانی که نیروهای مقاومت به فضل الهی قدرتی پیدا کرده اند، شعار خشونت پرهیزی سر می دهند. چرا این جماعت سعی شان را برای متقاعد کردن رژیم اشغالگر به رفتار های انسانی و مسالمت آمیز معطوف نمی کنند. مردم فلسطین ده ها سال است که آرمان شان را متکی بر همین اصل پی گرفته اند ولی متاسفانه طرفی نبسته اند. اگر این جماعت خام اندیش دینی گمان می کنند که با چنین ادبیاتی می توان از مردم مظلوم فلسطین حمایت و همدردی کرد و اسرائیل غاصب را به عقب راند، سخت در اشتباه اند. بلکه آنان با این کارشان راهی برای عبور دشمن صهیونیستی از بحران و ایجاد فرصت برای تجدید قوا و جنایت بیشتر فراهم می کنند. امضا کنندگان بیانیه باید به مخاطبان خود توضیح دهند که روش ماندلایی ( خشونت پرهیزی ) تا کی و کجا نتیجه خواهد داد؟ آیا هفتاد سال عمل به این روش بس نیست؟ آیا اشغال تمام سرزمین فلسطین توسط رژیم غاصب برای به ثمر رسیدن این روش کافی نیست؟ چرا آن اتفاقی که در آفریقای جنوبی افتاد در سرزمین اشغالی اتفاق نمی افتد و حاکمیت به مردم فلسطین باز نمی گردد؟ بهتر است که جماعت نواندیش دینی بیش از این چهره مردمی نمای خود را مخدوش نسازند. عجیب تر آنکه جماعت موسوم به نو اندیش دینی که اینگونه در جنگ نا برابر مردم مظلوم فلسطین با صهیونیست ها توصیه به اتخاذ روش ماندلایی و دعوت به خشونت پرهیزی می کنند، چگونه است که در فتنه 401 اغتشاشگران را به چنین توصیه هایی فرا نخواندند؟! همین مواضع دوگانه است که معلوم می کند که اینان تا چه اندازه در پرهیز از استانداردهای دو گانه صداقت دارند. ✍ داود مهدوی زادگان @mahdavizadegan
🖌 دیکتاتورها از ملت های مظلوم دفاع نمی کنند بیش از هفتاد سال است که بر جامعه مسلمان فلسطین ظلم و ستمی دهشتناک روا داشته شده است. در چند روز گذشته ( طوفان الاقصی 15 مهر 402 ) شدت این ظلم به حد نهایتش که نسل کشی و آوارگی و ویرانی و نابودی کامل است، نزدیک شده است. مردمان حق طلب و عدالت جو در سراسر جهان به صحنه آمده فریاد حمایت از مردم غزه و پایان جنگ و کشتار را سر می دهند. اما ناباورانه دیکتاتورهای بزرگ و کوچک جهان نه فقط از ملت مظلوم فلسطین حمایت نکردند بلکه برخی از آنها جانب صهیونیست های ظالم را گرفته از او دفاع می کنند. دولت های غربی به سردمداری دیکتاتوری آمریکا از رژیم اشغالگر قدس حمایت می کنند. آمریکایی ها ادوات و تجهیزات نظامی بیشتری را برای این رژیم غاصب ارسال کرده است. دولت های مرتجع منطقه نیز برابر این ظلم بی حد و حصر، سکوت اختیار کرده اند. در این میان، معدود دولت های آزاده و مردمی هستند که وارد صحنه شده از ملت مظلوم فلسطین حمایت و دفاع می کنند. در پیشانی حمایت های دولتی، حکومت اسلامی ایران است که ولی فقیه و دولت مردان آن آشکارا از مردم مظلوم غزه حمایت کرده و می کنند. بطوری که رژیم صهیونیستی مهم ترین مانع سر راه خود را در حکومت ایران می داند. اکنون دولت اسلامی ایران به کابوس بزرگ این رژیم غاصب تبدیل شده است. همین امر بیانگر آن است که حکومت ایران تا چه اندازه فرسنگ ها با دیکتاتوری فاصله دارد. اگر حکمرانی ولایی از جنس دیکتاتوری می بود در جبهه دیکتاتور های حامی رژیم اشغالگر قدس قرار می گرفت و نه جبهه حامی ملت های مظلوم. اما پرسش اساسی این است که چرا دیکتاتورها از ملت های مظلوم دفاع نمی کنند؟ پاسخ آن خیلی روشن است. چون ذات دیکتاتوری بر ظلم و ستم و جباریت استوار است. دیکتاتورها با دولت های ظالم و ستمگر همذات پنداری می کنند و نه با ملت های مظلوم. دولت های خودسر و تمامیت خواه سرکوبگر هستند که ثبات حاکمیت فردی خود را در محرومیت و استضعاف مردمان می بینند. لذا لازمه دفاع از ملت مظلوم، نفی حکومت خودکامه است. دیکتاتورها به همین خاطر هیچگاه در جبهه ملل مظلوم قرار نمی گیرند بلکه همواره در جبهه دولت های خودسر و سرکوبگر دیده می شدند. آنان حمایت از دولت های خودکامه و ستمگر را تثبیت پایه های دیکتاتوری خود می دانند. بر این اساس، تضعیف رژیم اشغالگر قدس از نگاه دولت مردان آمریکا تضعیف پایه های دیکتاتوری لیبرال و نظام تمامیت خواه سرمایه داری است. بدیهی است که دیکتاتوری آمریکا و هم پیمانان تمامیت خواهش از ملت مظلوم فلسطین حمایت کنند. چون چنین حمایتی به معنای نفی خودکامگی دولت آمریکا با هر گونه قرائتی ( جمهوری خواه و دموکرات ) است. این است که ملل مظلوم هیچگاه دیکتاتورها را در کنار خود احساس نمی کنند. ✍ داود مهدوی زادگان @mahdavizadegan
🖌 راه بسته نیست رژیم صهیونیستی جنایتکار جنگی دیوانه وار ماشین نشل کشی خود را به راه انداخته مردم بی گناه غزه را به شهادت می رساند. شب گذشته بیمارستان المعمدانی غزه را که مملو از مجروحان و پناه جویان بود بمباران کرد و بیش از دو هزار انسان بی گناه را به خاک و خون کشاند. مردمان حق طلب جهان و ایرانیان صلح جو با شنیدن این خبر جانکاه به خیابان ها ریختند و از سازمان های بین المللی و دولت های متبوع خود درخواست اقدامات بازدارنده کردند. ولی فقیه دولت جعلی اسرائیل را تهدید کرده است. نیروهای حزب الله بیانیه تندی را صادر کرد. در این میان، بایدن رئیس جمهور آمریکا سراسیمه به منظور حمایت آشکارتر از صهیونیست ها، امروز وارد تل آویو شده است. آمریکا و فرانسه و انگلیس به همراه ژاپن به انگیزه ریختن خون بیشتر با تصویب قطعنامه آتش بس سازمان ملل مخالفت کردند. جنون اسرائیلی های غاصب که از عملیات پیروزمندانه طوفان الاقصی شدت یافته است در حال شعله ور ساختن آتش جنگ میان اشغالگران و جوامع مسلمان منطقه شده است. شکل گیری چنین خشم و عزمی برای دفع جنایات صهیونیست های غاصب بر مبنای تمامی آموزه های ادیان وحیانی و اخلاق حق طلبانه و وجدان های بیدار مشروعیت دارد. تنها اخلاق بردگی است که پیروان خود را به کوتاه آمدن و پذیرش ظلم ظالمان دعوت می کند و از مردم جهان می خواهد که برابر جنایتکاران به روش های مسالمت آمیز بی خاصیت و فرصت سوز سیاسی عمل کنند. اما قرآن کریم مسلمانان و حق طلبان جهان را به ایستادگی و دفع ظلم جنایتکاران فراخوانده است. مبنای دعوت های قرآنی نفی ظلم و ستم است: " لا يُحِبُّ اللهُ‌ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ وَ كانَ اللهُ‌ سَميعاً عَليماً " ( نساء: 148 ) آیا جایز است بر ملت مظلومی که درخواست یاری و کمک کرده خرده گرفت و آنها را به تحمل اجباری مصائب دعوت کرد؟ قرآن کریم صراحتاً راه را بر چنین خرده گیری عافیت طلبان بسته است. هیچ مسلمانی حق ندارد انتصار ملت ستم دیده را سرزنش کند و همگان را به کوتاه آمدن فرابخواند: " وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِكَ ما عَلَيْهِمْ مِنْ سَبيلٍ "؛ و كسى كه چون ستمى بر او واقع شود [از خود دفاع كند و] يارى طلبد، هيچ ايرادى بر او نيست ( شوری: ۴۱ ). آیا جایز است هر چه فریاد است بر سر سردمداران ظالم فرستاد و آنها را تهدید به مجازات کرد؟ قرآن کریم برای چنین اقدامی راه را نبسته است بلکه همگان را به مجازات کسانی که بر مردم ظلم می کنند و روی زمین فساد می کنند، فرا خوانده است: " إِنَّمَا السَّبيلُ عَلَى الَّذينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَ يَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ"؛ ايراد و مجازات بر كسانى است كه به مردم ستم مى‌كنند و در زمين به ناحق ظلم روا مى‌دارند، براى آنان عذاب دردناكى است! ( شوری: ۴۲ ). رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله اهتمام به امور مسلمان و فریاد رسی و یاوری مظلوم را با این بیان واجب کرده که اگر مسلمانی چنین اهتمامی نورزد، مسلمان نیست: " مَنْ اَصْبَحَ لا يَهْتَمُّ بِاُمورِ الْمُسْلِمينَ فَلَيْسَ مَنْهُمْ وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلاً يُنادىيا لَلْمُسْلِمينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ"؛ هر كس صبح كند و به امور مسلمانان همّت نورزد، از آنان نيست و هر كس فريادكمك خواهى كسى را بشنود و به كمكش نشتابد، مسلمان نيست ( كافى، ج ۲، ص ۱۶۴، ح ۵ ). بنابراين، در منطق قرآنی راه تنبیه و مجازات ظالمین غاصب و جنایتکار بسته نیست. آن راهی که مسدود است، توصیه های عافیت طلبانه و مبتنی بر اخلاق بردگی است که از ملت مظلوم کوتاه آمدن و تن دادن به ظلم ظالمان را مطالبه می کند. هَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّة ✍ داود مهدوی زادگان ۲۶ مهر ۱۴۰۲ 👉 @mahdavizadegan
آیه مقاومت وَلَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُوا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ و چون برابر شدند مر جالوت و لشكرهاى او را گفتند اى پروردگار ما بر ريز بر ما شكيبايى را و ثابت دار قدمهاى ما را و يارى كن ما را بر گروه كافران ( ترجمه علامه ابوالحسن شعرانى ره ) تفسیر آیه مقاومت 🔸 قوله: وَ لَمّٰا بَرَزُوا لِجٰالُوتَ‌ وَ جُنُودِهِ‌، آنگه كه بيرون آمدند يعنى لشكر طالوت اين سيصد و سيزده مرد. و «بروز» خروج باشد، و «بارز» خارج باشد، و «براز» و «مبارزت» بر يكديگر به در آمدن باشد قتال را، و «براز» زمين صحرا باشد، يقال: برز له اى خرج له. براى جالوت و لشكرهاى او اين جماعت اندك در برابر آن جموع و جنود بايستادند. براى آن‌كه به ايمان و اعتقاد درست رفته بودند. چون سواد ايشان ديدند از بياض صفاى اعتقاد زبان به دعاى برگشادند كه: «ربّنا»، پروردگار ما و سيّد ما، أَفْرِغْ‌ عَلَيْنٰا صَبْراً، اى صبّ‌ علينا، صبر بر ما ريز. و اصل او از فراغ دلو [باشد] ، يعنى اگر صبر در جايى است مثلا از آن چندان بر ما ريز تا آن جاى فارغ و تهى شود. وَ ثَبِّتْ‌ أَقْدٰامَنٰا ، ما را ثبات قدم ده، ياى ما بر جاى دار. وَ اُنْصُرْنٰا عَلَى اَلْقَوْمِ‌ اَلْكٰافِرِينَ‌ ، بار خدايا! ما را مدد فرست به دو چيز: به صبر و نصر، صبر بر ما و نصر بر دشمنان ما كه كافرانند. و در اين آيت اضمار و اختصارى هست، تقدير اين است : فانزل اللّٰه عليهم... ( روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن حسین بن علی ابو‌الفتوح رازی: 3/ 375 ) 🔸 " وَ لَمّٰا بَرَزُوا لِجٰالُوتَ وَ جُنُودِهِ‌ ..." استعاره از كنايه‌اى لطيف در: " رَبَّنٰا أَفْرِغْ عَلَيْنٰا صَبْراً " كلمه" بروز "به معناى آشكار شدن است، و به همين جهت بيرون شدن هماورد از لشگر دشمن و مبارزه طلب كردن او را" براز "مى‌گويند، و كلمه" افراغ "كه فعل امر " افرغ "،مشتق از آن است به معناى ريخته‌گرى است، يعنى فلز آب شده‌اى را در قالب بريزند، و منظور از آن در اينجا اين است كه خداى تعالى صبر را در دل آنان و به قدر ظرفيت دلهايشان بريزد. پس در حقيقت اين تعبير، استعاره از كنايه لطيفى است، و همچنين تثبيت اقدام كنايه است از اينكه ايشان را در جهاد ثابت قدم كند تا فرار نكنند. (ترجمه تفسير الميزان علامه سید محمدحسین طباطبایی: 2/ 443 ) 🔶 "برزوا" از ماده "بروز" ،به معنى ظهور است، و از آنجا كه وقتى انسان در ميدان جنگ، آماده و ظاهر مى‌شود، ظهور و بروز دارد به اين كار، مبارزه يا "براز" مى‌گويند. اين آيه مى‌گويد: هنگامى كه طالوت و سپاه او، به جايى رسيدند كه لشكر نيرومند جالوت، نمايان و ظاهر شد، و در برابر آن قدرت عظيم صف كشيدند، دست به دعا برداشتند و از خداوند سه چيز طلب كردند، نخست صبر و شكيبايى و استقامت، در آخرين حد آن، لذا تعبير به " أَفْرِغْ عَلَيْنٰا صَبْراً " كردند كه از ماده" افراغ" به معنى ريختن آب يا ماده سيال ديگر از ظرف، به طورى كه ظرف كاملا خالى شود، نكره بودن" صبر "نيز تاكيدى به اين مطلب است. تكيه بر ربوبيت پروردگار" ربنا "و تعبير به افراغ كه به معنى خالى كردن پيمانه است، و تعبير به" على "كه بيانگر نزول از طرف بالا است و تعبير به" صبرا "كه در اين گونه موارد دلالت بر عظمت دارد، هر كدام نكته‌اى در بر دارد كه مفهوم اين دعا را كاملا عميق و پر مايه مى‌كند. دومين تقاضاى آنها از خدا اين بود كه گامهاى ما را استوار بدار تا از جا كنده نشود و فرار نكنيم، در حقيقت دعاى اول جنبه باطنى و درونى داشت و اين دعا جنبه ظاهرى و برونى دارد و مسلما ثبات قدم از نتائج روح استقامت و صبر است. سومين تقاضاى آنها اين بود كه" ما را بر اين قوم كافر يارى فرما و پيروز كن "كه در واقع هدف اصلى را تشكيل مى‌دهد و نتيجه نهايى صبر و استقامت و ثبات قدم است. ( آیت الله ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه: 2/ 245 ) 👉 @mahdavizadegan
حقایق پنهان مانده ویژگی بارز فجایع ضد انسانی که این روز ها توسط صهیونیست های غاصب علیه مردم مظلوم غزه اتفاق می افتد، ابعاد روشنگرانه در مقیاس بین المللی آن است. این واقعه دردناک خیلی از حقایق پنهان مانده از چشم مردمان جهان بویژه مسلمانان جهان را آشکار ساخته است. فاجعه غزه باطن پوچ و میان تهی روایت رسانه های نظام سرمایه داری را بر ملا کرده است. اکنون بسیار آشکارتر از گذشته می توان فهمید که تمدن جدید غربی چگونه و با چه ساز و کارهایی این جهان را به قفَس آهنین تبدیل کرده است. در اینجا به چند مورد از این چالش های جهانی که همه مان بویژه جوامع مسلمان با آنها درگیر هستیم اشاره می شود. ۱. استیلای ظالمانه غرب فجایع ضد انسانی غزه خود بسندگی و خود برتر بینی چندش آور غربی ها و نفی سبعانه دیگری های غیر غربی را معلوم کرده است. دولت های غربی به کمک پیشرفت شان در علم و تکنولوژی و با به راه انداختن دو جنگ جهانی اول و دوم در نیمه اول قرن بیستم توانستند بر ملل جهان استیلا پیدا کنند. آنها با بر پا کردن نهاد های بین المللی مانند سازمان ملل توانستند پایه اقتدار و سلطه جهانی خود را تثبیت کنند. شکل گیری این سازمان‌ها با طرح شعارهای بشردوستانه و صلح پایدار برای همه ملل جهان بود. اما هیچیک از این سازمان های بین المللی حتی اگر هم بخواهند قادر به حمایت و دفاع از حقوق ملت های مظلوم و محاصره شده نیستند. آن قدر که قدرت های استکباری می توانند در این سازمان‌ها به نفع خود قطع نامه تصویب کنند، ملت های مظلوم قادر به دفاع از خود نیستند. اکنون سازمان های بین المللی دستان خونین دولت های سلطه جوی غربی به سرکردگی دولت تروریست آمریکا و رژيم اشغالگر صهيونيستي را باز گذاشته تا هرگونه جنایت و ستم نه فقط بر مردم فلسطین بلکه بر سایر مردمان بی پناه غیر غربی روا دارند. امروزه ظلم و بی عدالتی بواسطه تمدن غربی در کره خاکی فراگیر شده است. نظام سلطه جهانی بر آمده از این تمدن، بهره برداری از مواهب خدا دادی و خوب زیستن را حق انحصاری خود می داند. دولت های استعماری غربی با راه اندازی جنایت های جنگی در گوشه و کنار جهان بویژه در جهان اسلام، پنجه های مرگبار خود را بر ملت های آزاده نشان می دهد تا آهنگ رهایی از این قفس پولادین به ذهن شان خطور نکند. ۲. نقش روشنفکری وابسته بدون شک استیلای همه جانبه نظام سرمایه داری بدون کنش‌گری غربزده های وطنی در کشورهای پیرامون به سادگی اتفاق نمی افتاد و تداوم پیدا نمی کند. زیرا مهم ترین مساله سلطه جهانی غرب تن دادن و پذیرش آن از سوی مردمان است. روشنفکران غرب باور و غربزده بواسطه مرجعیت و منزلت کاذبی که در میان قشر های مختلف جامعه پیدا کرده اند افکار عمومی را به پذیرش نظام سلطه غربی عادت می دهند. غربزده ها با بزرگ جلوه دادن قدرت های غربی و القای نا توانی مردم برابر آنها و نیز توجيهات مغالطه آمیز و غلط، هر گونه روحیه آزاد منشی و امید به رهایی را در نطفه خفه می کنند. آنان از آزادی، استقلال و رهایی سخن ها سر می دهند ولی استواری این سخنان در وقت مواجهه با نظام سلطه غربی فرو می ریزد و پوچی آن آشکار می شود. برای همین است که هیچگاه ملت های مظلوم در مصاف با قدرت های غربی این جماعت خود شیفته غربزده را در کنار خود احساس نمی کند. وسط بازی های روشنفکری غربزده غالباً در جهت استیلای بیشتر قدرت های غربی بوده است. شدت این خدمت گذاری به قدری بالاست که باید از آنان با عنوان روشنفکری وابسته یاد. گمان درست بر این است که مرحوم سید جلال آل احمد با عنوان و محتوای کتاب " در خدمت و خیانت روشنفکران" قصد فهماندن ماهیت و کارکرد روشنفکری وابسته را داشته است. ۳. تجهیز قدرت اینکه امروز فلسطینی های ساکن در غزه وارد فاز تجهیز قدرت شده اند، امر اتفاقی نیست بلکه مبتنی بر تجربه راه های شکست خورده در دفع دشمن صهیونیستی است. آنان دست به انتخاب تاریخی بزرگی زده اند که یقیناً اسباب سرافرازی شان خواهد بود. طبیعی است که وقتی از سویی قدرت های غربی علیه ملتی همدست شده اند و از رژیم اشغالگر حمایت می کنند، و از سوی دیگر، سازمان ها و نهاد های بین مللی ملت مظلوم را تنها می گذارند؛ یا باید به غربت و مظلومیت تن دهند و دچار مرگ و نابودی تدریجی شوند و یا آنکه برای دفع ظلم ظالمان غاصب و احقاق حقوق از دست رفته شان قیام کنند و در راه تجهیز قدرت گام بردارند. توصیه به تجهیز قدرت از آموزه های معجزه آسای قرآن کریم است: " وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ " ( اﻷنفال : 60 ). این آموزه کانونی ترین گفتار اسلام سیاسی است که بواسطه انقلاب اسلامی توانسته روحیه مقاومت را در منطقه نهادینه کند. ✍ داود مهدوی زادگان @mahdavizadegan