آنگاه هدایت شدم
نویسنده : دکتر محمد تيجاني تونسی
ترجمه: محمدجواد مهري
قسمت ۱۱
زيارت عراق:
با يكى از ماشينهاى «شركت جهانى نجف» كه خيلى بزرگ و كولردار بود از دمشق به سوى بغداد راه افتاديم و وقتى به بغداد رسيديم، درجه حرارت هوا ۴٠ درجه بود فورا با هم به خانه اش در محله «العقال» كه جاى زيبائى بود رفتيم. وارد منزل كولردار شدم و استراحت كردم، او نيز يك پيراهن بلندى برايم آورد كه آن را «دشداشه» مى ناميدند، ميوه و غذا آورد، و يك يك افراد خانواده اش بر من-با كمال ادب و احترام-وارد شدند، و سلام كردند و پدرش بگونه اى با من معانقه كرد كه گويا قبلا مرا مى شناخته است. ولى مادرش درحالى كه عباى سياهى در بر داشت، دم در ايستاد و از همان جا سلام و خوش آمد گفت و دوستم معذرت خواهى كرد كه مادرش به من دست نمى دهد زيرا از نظرشان اين دست دادن به نامحرم، حرام است.
من بيشتر شگفت زده شدم و به خودم گفتم: ما اينها را به خروج از دين متهم مى كنيم درحالى كه خيلى بيش از ما مقيّد به احكام دين هستند.
من در خلال آن چند روزى كه با او هم سفر بودم، بزرگوارى و جوانمردى و عزّت نفس و كرامت انسانى و شهامت را در او يافتم، پارسائى و تواضعى از او ديدم كه قبلا در هيچ كس نديده بودم و احساس كردم كه غريبه نيستم و گويا در منزل خودم مى باشم.
شب به پشت بام رفتيم كه در آنجا براى خواب فرش انداخته بودند، ولى من تا مدتها بيدار ماندم و با شگفتى از خود مى پرسيدم-و گاهى به زبان مى آوردم-كه: من خوابم يا بيدار؟ آيا براستى من در بغداد در كنار قبر مولايم عبد القادر گيلانى مى باشم؟
دوستم خنده كنان از من پرسيد: تونسىها درباره عبدالقادر گيلانى چه مى گويند؟
من شروع كردم به تعريف كردن داستانهائى از كرامتها و معجزات او كه برايمان روايت مى كردند و از مقامات والائى كه به نامش در سراسر ديار ما، ضريحها و ساختمانها ساخته اند و اينكه او قطب دائره امكان است و اگر محمد «ص» سرور و سالار پيامبران مى باشد، همانا عبدالقادر سرور اولياء است و پيامبر، او را بر تمام اولياء مقدم دانسته و او است كه گفته:
«همه مردم هفت بار گرداگرد خانه طواف مى كنند و اما من، خانه گرداگرد خيمهها و چادرهايم طواف مى كند»!!
و تلاش مى كردم او را قانع سازم كه شيخ عبدالقادر نزد برخى از مريدان و محبّانش آشكارا مى آيد و بيماريهايشان را درمان مى كند و گره هايشان را مى گشايد و فراموش كردم يا خود را به فراموشى زدم در مورد عقيدۀ وهّابيان كه به آن نيز متأثر شده بودم و همۀ اينها را شرك مى دانستند، و هنگامى كه چندان احساس و شوقى در دوستم نيافتم، تلاش كردم كه خود را قانع كنم به اينكه آنچه گفته بودم درست نبوده و از نظر او دراين باره پرسيدم:
دوستم درحالى كه مى خنديد پاسخ داد: امشب را بخواب و استراحت كن زيرا در مسافرت خيلى خسته شده اى و ان شاء اللّه فردا به زيارت شيخ عبدالقادر مى رويم.
من از اين حرف بقدرى خوشحال شدم كه مى خواستم پرواز نمايم و آرزو كردم كه اى كاش همان لحظه، فجر طالع مى شد. ولى به هرحال خيلى خسته بودم و به خواب عميقى فرورفتم تا اينكه پرتو آفتاب، مرا بيدار ساخت و نمازم قضا شد و دوستم به من گفت كه چندين بار مى خواسته مرا بيدار كند ولى فايده اى نداشته لذا مرا رها كرده تا خوب استراحت نمايم.
#مهدیه
🍃🍃🍃🍃🍃
مهدیه 👈https://eitaa.com/Mahdeea
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای روز دهم ماه مبارک رمضان:
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُتَوَکِّلِینَ عَلَیْکَ
وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْفَائِزِینَ لَدَیْکَ
وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ اِلَیْکَ
بِاِحْسَانِکَ یَا غَایَةَ الطَّالِبِین»
«ای خدا مرا در این روز از آنان که بر تو توکل کنند و نزد تو فوز و سعادت یابند قرار ده
و مرا از آنان که مقربان درگاه تو باشند قرار ده
به حق احسانت ای منتهای آرزوی طالبان.»
#مهدیه
#دعا
#رمضان
🌸🌸🌸🌸🌸
به مهدیه بپیوندیم👇
https://eitaa.com/Mahdeea
Quran-Shahat-Anwar-Juz-10.mp3
9.83M
ترتیل جزء دهم مصحف شریف قران
🎤استاد شحات محمد انور
#مهدیه
#قرآن
#امام_زمان
#رمضان
🌸🌸🌸🌸🌸
به مهدیه بپیوندیم👇
https://eitaa.com/Mahdeea
خورشید غایب ( مختصر نجم الثاقب )
قسمت ۲۹
باب نهم: در ذکر اعمال و آداب مخصوص، جهت ملاقات آن حضرت علیه السلام
در ذکر اعمال و آدابی که شاید بتوان به برکت آنها به سعادت ملاقات حضرت حجّت علیه السلام رسید؛ شناسد یا نشناسد؛ در خواب یا بیداری، و بردن بهره و فیضی از آن حضرت؛ هرچند که نباشد مگر زیادتی نور یقین و معرفت وجدانی به آن وجود معظّم، که از اهمّ مقاصد است.
از حکایات باب یازدهم معلوم میشود که رسیدن به این مقصود، و بلوغ این مرام، در غیبت کبری ممکن و میسور است، بلکه مکشوف میشود که میتوان به وسیله علم وعمل و تقوای تام و معرفت و تضرع و انابت و تهذیب نفس از هر غلّ وغش و ریبه و شک و شبهه و صفات مذمومه، قابل تلقّی اسرار، و دخول در سلک خاصان و خواصّ شد و از کلمات علمای اعلام، در باب یازدهم، شواهدی ذکر میشود.
مقصود در این جا، نه بیان دست آوردن راه آن است؛ که زیاده بر ادای تمام فرایض و سنن و آداب، و ترک تمام محرّمات و مکروهات و مبغوضات، به نحوی که از او خواسته اند، سایر مقدّمات آن، مستور و مخفی است و جز بر اهلش مکشوف و مبیّن ندارند؛ بلکه غرض، به دست آوردن راهی است که شاید به وسیله آن، در عمر خویش، نوبتی به این نعمت برسد؛ هرچند در خواب باشد.
مخفی نماند که از تأمّل در قصص و حکایاتی که در باب یازدهم یاد میگردد، معلوم میشود که مداومت بر عمل نیک و عبادتی مشروعه و کوشش در انابه و تضرّع، در مدت چهل روز، به جهت این مقصد، از اسباب قریبه و وسیلههای عظیمه است؛ چنان که رفتن چهل شب چهارشنبه در مسجد سهله، یا چهل شب جمعه در کوفه، با اشتغال به عبادت، از عملهای متداوله معروفه است که بسیار از علما و صلحا دعوای تجربه کرده اند.
و نیز زیارت سیّدالشهداعلیه السلام، در چهل شب جمعه و امثال آن.
و ظاهراً مستندی مخصوص در دست ایشان نباشد - نه برای عدد مذکور و نه برای عمل - جز آنچه از کتاب و سنّت ظاهر میشود؛ که مداومت بر دعا در چهل روز، در اجابت و قبول، مؤثّر است.
در کافی روایت است که محمّد بن مسلم گفت: گفتم به جناب باقر، یا صادق علیهما السلام که: «ما میبینیم مرد را که برای اوست عبادت و کوشش و خشوع، و لکن قائِل نیست به حق - یعنی به امامت ائمّه علیهم السلام - پس آیا او را هیچ منفعت میدهد؟
فرمود: ای محمّد! به درستی که مَثَل کسانی که به امامت ائمه قائل نیستند و عبادت میکنند. مَثَل اهل بیتی بود که در بنی اسرائیل بودند، که هیچ کدام از ایشان، چهل شب کوشش نمی کرد، مگر آن که چون دعا می کرد، به اجابت میرسید. مردی از ایشان، چهل شب سعی و کوشش کرد، آن گاه دعا کرد، پس مستجاب نشد.
پس به نزد عیسی بن مریم علیهما السلام آمد و شکایت کرد نزد آن جناب، از آن حالی که به آن مبتلا شده، و تقاضا کرد که برای او دعا کند؛ پس عیسی تطهیر کرد و دو رکعت نماز به جای آورد؛ آن گاه خدای عزّوجلّ را خواند. پس خداوند وحی فرستاد به سوی او که: ای عیسی! به درستی که بنده من به نزد من آمد از غیر آن در که باید از آن در درآید؛ به درستی که او مرا دعا کرد و در دلش شکی بود از تو؛ پس اگر مرا دعا کند تا آن که گردنش قطع شود و انگشتانش بریزد، اجابت نمی کنم او را.
پس عیسی ملتفت او شد و فرمود: دعا میکنی خداوند را و حال آن که در دلت شکی است از پیغمبر او.
پس گفت: ای روح اللَّه و کلمه او! این چنین بود واللَّه آنچه گفت؛ پس دعا کن خدا را که این را از من زایل کند.
پس عیسی دعا کرد و خداوند توبه او را قبول فرمود و پذیرفت از او».
و چون اجمالاً معلوم شد مأخذ عمل معهود علما و صلحا و اخیار در مواظبت چهل شب یا روز چهارشنبه یا جمعه، در کوفه یا سهله یا کربلا، به جهت این مقصد عظیم، و نبودن خصوصیّتی در هیچ یک از آنها، ظاهر میشود که هر کس باید به حسب مقام و حالت و مکان و زمان و قدرت خود، نظر کند به دقت و تأمّل، یا از دانای بصیری جویا شود که از اعمال حسنه شرعیه و آداب سنن احمدیه، کدام یک نسبت به او اولی و ارجح است که بدان مواظبت کند؛ زیرا ممکن است عملی از گفتنیها یا کردنیها نسبت به کسی مرجوح، و نسبت به دیگری راجح باشد؛ و بر فرض رجحان، تفاوت مراتب و درجات اعمال، بسیار است.
پس ممکن است که از کسی بذل و انفاق مال در محلش مطلوب باشد، و از دیگری تعلیم، و از دیگری نماز، و از دیگری روزه، و از دیگری زیارت، و هکذا، و لکن در همه آنها رعایت باید نمود شروط مشترکه را، چون ادای فرایض و اجتناب محرمات و طهارت مأکول و مشروب و ملبوس و حلّیّت آنها، زیاده از آنچه به ظاهر شرع میتوان کرد، و تخلیص نیّت و غیر اینها که مقام بیان آنها نیست.
#مهدیه #خورشید_غایب
🌸🌸🌸🌸🌸
مهدیه 👈https://eitaa.com/Mahdeea
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای روز دوازدهم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ زَیّنّی فیهِ بالسّتْرِ والعَفافِ
واسْتُرنی فیهِ بِلباسِ القُنوعِ والکَفافِ
واحْمِلنی فیهِ على العَدْلِ والإنْصافِ
وامِنّی فیهِ من کلِّ ما أخافُ
بِعِصْمَتِکَ یا عِصْمَةَ الخائِفین.
خدایا زینت ده مرا در آن با پوشش و پاکدامنى
و بپوشانم در آن جامه قناعت و خوددارى
و وادارم فرما در آن بر عدل و انصاف
و آسوده ام دار در آن از هر چیز که می ترسم
به نگاهدارى خودت اى نگهدار ترسناکان.
#مهدیه
#رمضان
#دعا
🌸🌸🌸🌸🌸
به مهدیه بپیوندیم👇
https://eitaa.com/Mahdeea
Taril_Shahat_Mohammad_Anvar_Joze_12_SoftGozar.com.mp3
36.06M
ترتیل جزء دوازدهم مصحف شریف قران
🎤استاد شحات محمد انور
#مهدیه
#قرآن
#امام_زمان
#رمضان
🌸🌸🌸🌸🌸
به مهدیه بپیوندیم👇
https://eitaa.com/Mahdeea
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رهبر انقلاب: تحریم بیاثر نیست اما اینجور نیست که اگر وضع اقتصادی ما بد است، منشأش صرفاً تحریم باشد
🔹به اعتراف دشمن، تحریمها به تدریج در حال بیاثر شدن هستند. علت مشکلات اقتصادی بیشتر از تحریمها، بیتوجهیهای خودمان است.
#مهدیه
🔻پزشکیان: نمیدانم برای گرانی یقه چه کسی را بگیرم!
🔻پزشکیان: دولت عامل گرانی و تورم است!
#مهدیه
آنگاه هدایت شدم
نویسنده: دکتر محمد تيجاني تونسی
ترجمه: محمدجواد مهري
قسمت ۱۲
عبد القادر گيلاني و موسي كاظم
پس از صرف صبحانه به حرم شيخ رسيديم و مقامى را ديدم كه سالها آرزوى زيارتش را داشتم و ناخودآگاه دوان دوان وارد حرم شدم گويا شوق ديدار، عقل از سرم ربوده بود و خود را مى پنداشتم كه الآن در آغوش شيخ قرار مى گيرم! دوستم هم دنبال من آمد و هرجا مى رفتم، پشت سرم بود.
در ميان زائرانى كه مانند زائران خانه خدا ازدحام كرده بودند، گم شدم، برخى را ديدم كه تكه هائى از حلوا پرتاب مى كردند و زائران، براى گرفتن حلوا مى شتافتند و من هم به سرعت دو قطعه حلوا را برداشتم كه يكى را فورا براى تبرّك در دهان گذاشتم و ديگرى را براى يادگارى در جيبم پنهان كردم.
آنجا تا توانستم نماز خواندم و دعا كردم و آب نوشيدم كه گوئى آب زمزم است. و از دوستم درخواست كردم انتظار بكشد تا كارت پستال هائى كه عكس حرم شيخ عبد القادر با گنبد سبزش بر آن نقش بسته، خريدارى نمايم و آنها را براى دوستانم به تونس بفرستم و مى خواستم به دوستان و فاميلم بفهمانم كه من به آن درجه از مقام و منزلت رسيدهام كه به بارگاه شيخ مشرّف شده ام، جائى كه هرگز آنها به آن نرسيده اند.
پس از آن در يك رستوران نهار را
صرف كرديم، آنگاه دوستم مرا با يك تاكسى به «كاظمين» رساند. و من اين اسم را براى اولين بار بود كه از زبان دوستم مى شنيدم.
تا از ماشين پياده شديم خود را همراه با توده مردم يافتم كه در همان مسير حركت مى كنند، زنها، مردها و كودكان درحالى كه چيزهائى با خود حمل میکردند در حال حركت به آن سوى بودند. بياد ايّام حج افتادم در حالى كه خود نيز نمى دانستم به كجا دارم مى روم تا اينكه گنبد و مناره هاى طلائى كه شعاعش ديدگان را مى ربود، نمايان شد و فهميدم كه اين يكى از مساجد شيعيان است زيرا قبلا شنيده بودم كه شيعيان، مساجد خود را با طلا و نقره اى كه اسلام آنها را حرام كرده، مزيّن مى نمايند و احساس نوعى سنگينى در داخل شدن به آن مسجد، به من دست داد ولى براى اينكه مراعات دوستم را كرده باشم، ناخودآگاه دنبال او راه افتادم.
از اولين در كه وارد شديم، پيرمردان را ديدم كه دست به در مى مالند و آن را مى بوسند. خود را مشغول خواندن تابلو بزرگى كردم كه در آن نوشته شده بود: «دخول زنهاى بى حجاب ممنوع است» و روايتى از امام على نيز نوشته شده بود كه مى فرمايد:
«روزى بر مردم بيايد كه زنها، لخت و برهنه از خانه بيرون بروند... تا آخر حديث».
به حرم رسيديم در حالى كه دوستم «اذن دخول» مى خواند و من به در نگاه مى كردم و از آن طلاها و نقش و نگارها و آيات قرآن كه به صورتى زيبا نوشته شده بود، شگفت زده شده بودم.
دوستم وارد شد و من هم پشت سرش با احتياط راه افتادم و در فكرم، اسطوره هاى زيادى كه در مورد تكفير شيعه در كتابها خوانده بودم، جريان داشت و در داخل حرم، آينه كارىها و نوشتهها و نقش و نگارها و زينت هائى ديدم كه هرگز به گمانم هم نمى آمد و خيلى بهت زده شدم هنگامى كه خود را در عالمى ديگر يافتم، عالمى كه نه با آن انس داشتم و نه آن را از قبل مى شناختم. و هرچند گاه با تنفّر به آنهائى كه دور ضريح مى گشتند و گريه و زارى مى كردند و آن را غرق بوسه مى نمودند مى نگريستم و برخى را مى ديدم كه كنار ضريح ايستاده و نماز مى گذارند.
در آن بين روايتى از حضرت رسول «ص» به يادم افتاد كه مى فرمايد:
«خدا لعنت كند يهود و نصارى را كه قبرهاى اولياء و بزرگانشان را مسجد قرار دادند»!!
و از دوستم دور شدم در حالى كه او تا وارد شد، اشك از ديدگانش سرازير شد و به شدت گريست. من او را به حال خود رها كردم و كنار ضريح آمدم كه آن تابلوئى را كه بر ضريح نصب بود بخوانم. تابلو كه عبارت از زيارت نامه بود، خواندم ولى بسيارى از نامهائى كه در آن به كار رفته بود نشناختم و درك نكردم. به كنارى رفتم و براى ترحّم بر صاحب آن قبر، فاتحه اى خوانده و گفتم:
«خدايا، اگر اين ميّت از مسلمين است، پس تو او را رحم كن زيرا تو از من بيشتر مى دانى»!
دوستم به من نزديك شد و آهسته در گوشم گفت: «اگر حاجتى دارى، در اين مكان، از خدا بخواه زيرا، او را «باب الحوائج» مى ناميم. » ولى من-كه اميدوارم خدايم ببخشد-هيچ اهميّتى به سخنش ندادم، تنها نگاه به پيرمردان مى كردم كه بر سرهاى خود عمامه هاى سياه يا سفيد گذاشته بودند و آثار سجود در پيشانيشان پيدا بود. و آنچه بر هيبت آنها مى افزود، محاسن درازشان بود كه بوهاى خوشى از آنها به مشام مى رسيد
و نگاه هاى تند و با هيبتى مى كردند. و تا يكى از آنها وارد مى شد، بى اختيار مى گريست.
ناگه به خود آمدم و از خويشتن پرسيدم: آيا اين همه اشكها، دروغين است؟! آيا ممكن است اين پيرمردان و سالخوردگان، ره اشتباه و خطا پيموده باشند؟!
#مهدیه #آنگاه_هدایت_شدم
🌸🌸🌸🌸🌸
مهدیه 👈
https://eitaa.com/Mahdeea