eitaa logo
مهدیه
797 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
20 فایل
همه عمر برندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی @khadememahdeea : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
کرامات معصومین قسمت ۱۳۶ ✍علی میرخلف زاده لوطى عظيم (لوطى عظيم) به حرم مطّهر (حضرت ابوالفضل (ع) ) رفت و پنجه طلا را از ضريح دزديد و عرض كرد: (يا اباالفضل تو با فتوتى و دست و دل بازى، از تو نمى ترسم. ) پنجه طلا را خواست در بازار كربلا بفروشد، ترسيد او را دستگير كنند، برگشت و متحير ماند كه چه كند. بار دوم به بازار آمد، باز جرأ ت فروش پنجه را پيدا نكرد. بار سوم كه به بازار رفت مردى به او گفت: دنبال چه ميگردى؟ (لوطى) جوابى نداد و داستان را مخفى و پوشيده نگه داشت. دو باره آن مرد گفت: دنبال چه ميگردى؟ باز جوابى نداد. آن مرد او را به مغازه اش دعوت كرد، و به او ناهار داد و پذيرايى كرد و بعد چنين گفت: پنجه را به من بده، و به من گفته اند هر قدر لازم دارى به تو بدهم و بعد در صندوقها را باز كرد و مبلغ زيادى را در اختيار (لوطى) گذاشت. (لوطى عظيم) گفت: (چه خوب است كه آدم با اهل فتوّت و جوانمرد سر و كار داشته باشد. ) سپس از كرده هاى خود پشيمان و نادم شد و توبه كرد. (۱۰) 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
کرامات معصومین قسمت ۱۳۸ شفاعت جناب حرّ در محضر حضرت ✍علی اکبر مهدی پ شفاعت جناب حرّ در محضر حضرت: روز پنج شنبه سوم محرم الحرام ۱۴۲۲ برابر ۹/۱/۸۰ شمسی، خطیب توانا، حجة الاسلام والمسلمین آقای میرهندی در اصفهان، حسینیه ی مرحوم آیة اللّه موحّد ابطحی نقل کرد که: طلبه ای همسرش پا به ماه بود. همسرش را به اصفهان آورده، در نزد پدر و مادرش گذاشت و به عتبات برگشت. در کربلا، در حرم حضرت سیدالشهداء علیه السلام خواست برای زایمان همسرش دعا کند، خجالت کشید، در حرم قمر منیر بنی هاشم نیز خجالت کشید، در حرم جناب حرّ به ایشان متوسّل شد و عرضه داشت: شما درمحضر مولای خود شفاعت کنید که این زایمان راحت و بدون مشکل انجام شود. به مدرسه رفته در حجره یکی از طلاّب استراحت کرد. در عالم روءیا دید که در مجلسی هست، شخصیت بسیار بزرگواری تشریف دارد و جمعی از بزرگان هستند. بزرگی وارد شد، همه احترامش کردند، نامه ای به بزرگ مجلس تقدیم کرد، او نیز به طرف این طلبه توجه نمود و سر مبارکش را تکان داد. این طلبه از بغل دستی پرسید: آن بزرگوار کیست؟ گفتند: حضرت سیدالشهداء علیه السلام، اینها شهدا هستند و آن پیام آور جناب حرّ می‌باشد. چند روز بعد نامه ای توسّط مسافر به دستش رسید و معلوم شد که در همان لحظه خداوند پسری به او عنایت کرده و برای همسرش هیچ مشکلی پیش نیامده است. ❤️❤️❤️❤️❤️ به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
کرامات معصومین قسمت ۱۳۹ ✍علی اکبر مهدی پور از کرامات حضرت مسلم علیه السلام حضرت حجة الاسلام والمسلمین آقای نوری، سرپرست کتابخانه ی حرم مطهّر حضرت ابوالفضل علیه السلام، روز جمعه ۱۹ جمادی الثانی ۱۴۳۳ ق. در دفتر کتابخانه نقل کرد که: در نجف اشرف واعظ بسیار برجسته ای بود به نام شیخ صالح دجیلی که در بیوت مراجع منبر می‌رفت و اینک پسرش شیخ جعفر دجیلی چنین جایگاهی دارد. او داستانی داشت که من از پسرش پرسیدم، او چنین گفت: پدرم در یک دهه ی عاشورا به شدّت مریض بود، ولی به مجالسی که وعده داده بود، با آن حال بیماری می‌رفت. شب چهارم محرّم که شب حضرت مسلم علیه السلام است، در اوج بیماری به مسجد طوسی رفت. دو نفر زیر بغلش را گرفتند و او را با یک زحمت بر فراز منبر قرار دادند. پدرم می‌گفت: تا گفتم: السلام علیک یا رسول اللّه، السلام علیک یا امیرالموءمنین، از هوش رفتم، وقتی به هوش آمدم که دیدم مردم در حال خروج از مسجد هستند. از شدّت شرمندگی عرق کردم، خواستم خود را به بزرگان مجلس برسانم و عذرخواهی کنم، پاهایم یاری نکرد. به اوّلین فردی که رسیدم، گفتم: ببخشید، گفت: نه، امشب واقعاً غوغا کردی، در مورد حضرت مسلم علیه السلام مطالبی گفتی که هرگز از احدی نشنیده بودم. نفر دوم و سوم نیز همان عبارت را گفتند. آقای نوری این را بدون واسطه از شیخ جعفر و او نیز از پدرش شیخ صالح دجیلی نقل کرده است. ❤️❤️❤️❤️❤️ به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
کرامات معصومین قسمت ۱۳۹ ✍علی اکبر مهدی پور اکسیر شفا محمد بن مسلم از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام روایت کرده که فرمودند: خداوند منّان در مقابل شهادت امام حسین علیه السلام: ۱) امامت را در نسل او قرار داده ۲) شفا را در تربت او قرار داده ۳) استجابت دعا را در زیر گنبد او قرار داده ۴) روزهای آمد و شدزائران از عمر آنها محسوب نمی شود. [۱] پیرامون تربت امام حسین علیه السلام روایات فراوان از امام صادق علیه السلام رسیده که از آن جمله است: ۱. تربت امام حسین علیه السلام شفای هر درد و اکسیر اعظم است. [۲] ۲. تا هفتاد ذراع از اطراف قبر آن حضرت تربت برداشته می‌شود. [۳] ۳. هر بیمار با ایمان که جایگاه امام حسین علیه السلام را بداند و حرمت آن حضرت را نگهدارد، اگر به مقدار سرِ سوزن از تربت به او داده شود، بهبودی می‌یابد. [۴] ۴. فرزندان خود را با تربت کامشان را بردارید که موجب امان می‌باشد. [۵] ۵. سجده بر تربت امام حسین علیه السلام حجاب‌های هفت گانه را می‌شکافد. [۶] هنگامی که امام زین العابدین علیه السلام از دفن امام حسین علیه السلام فارغ شد، یک مشت از خاک قبر آن حضرت برداشت، از آن مُهری برای سجده و تسبیحی برای خود ساخت که به هنگام ورود به کاخ یزید آن را در دست داشت. [۱] حضرت موسی بن جعفر علیه السلام با اعجاز امامت برای تشییع جنازه بی بی شطیطه به نیشابور تشریف فرما شدند و از خاک قبر امام حسین علیه السلام بر جنازه او پاشیدند. [۲] در روایت آمده است که قرار دادن تربت در قبر موءمن موجب امان می‌باشد. [۳] در حدیث است که حوریان بهشتی هنگامی که ببینند فرشته ای برای هدفی به زمین نزول می‌کنند، از آنها می‌طلبند که از خاک قبر امام حسین علیه السلام برای آنها هدیه بیاورند. [۴] امام صادق علیه السلام هرگز به جز بر تربت امام حسین علیه السلام سجده نمی کرد. [۵] ❤️❤️❤️❤️❤️ به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
کرامات معصومین قسمت ۱۴۰ ✍علی اکبر مهدی پور نجات از مرگ به برکت تربت امام حسین علیه السلام حضرت حجة الاسلام والمسلمین آقای نوری، سرپرست کتابخانه ی حرم مطهر حضرت ابوالفضل علیه السلام، روز جمعه ۱۹ جمادی الثانی ۱۴۳۳ ق. در دفتر کتابخانه، از آقای سید کاظم انوار نقل کرد که: با جمعی از طلاب برای تبلیغ به «کنگو» رفته بودیم، در آنجا ما را اسیر گرفتند، در حدود پانزده کیلومتر ما را بردند تا به روستایی رسیدیم، ما را به رئیس خود تحویل دادند و گفتند: اینها به دشمنان ما کمک می‌کردند، ما اینها را اسیر گرفته ایم. ما هر قدر اصرار کردیم که ما مسلمان هستیم، برای ارشاد قوم شما آمده ایم، نپذیرفتند.  رئیس آنها ما را به اطاقی برد که در آن یک نفر در حال کُما بود. گفت: این پدر من است، سه روز است که در حال کُما می‌باشد، تا صبح به شما مهلت می‌دهم، از خدای خود بخواهید که پدرم خوب شود. اگر پدرم تا صبح خوب شود، ما همه مسلمان می‌شویم و إلاّ همه ی شما را می‌کشیم. یکی از ما زیارت عاشورا شروع کرد، دیگری نماز حاجت خواند. یکی از همراهان ما پزشک بود، او در پای آن مریض جای نیش افعی پیدا کرد. نزدیک صبح من یادم آمد که تربت همراه دارم، از آن تربت بر جای نیش زدیم، خون سیاه از آن فوّاره زد، در همان لحظه چشم باز کرد و گفت: من تشنه هستم. دکتر گفت: آب برایش خوب نیست، شیر بدهید. شیر داند و در ظرف چند ساعت حالش خوب شد و کلّ اهالی آن روستا مسلمان و شیعه شدند. ❤️❤️❤️❤️❤️ به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
کرامات معصومین قسمت ۱۴۱ ✍علی اکبر مهدی پور شفایافتگان با تربت حضرت سیّدالشهداء علیه السلام   روز پنج شنبه ۲۷ ذیقعدة الحرام ۱۴۳۴ برابر ۱۱/۷/۹۲ ش. آقای حاج محسن شیرازی مدّاح با اخلاص اهل بیت علیهم السلام نقل کرد که: چند سال پیش درِ نوشابه را باز می‌کردم، یک مرتبه درِ نوشابه با شدت عجیبی به چشمم خورد و چشمم به شدّت مجروح شد، سفید و سیاهش به هم ریخت، همه ی اعضای خانواده ناراحت شدند، به مادرم گفتم: تربت داری؟ گفت: آری تربت اصل دارم. مقداری تربت آورد، آن را در یک قاشق چای خوری آب حل کردم و به چشمم ریختم، در چند لحظه چشمم به حالت طبیعی برگشت و بینایی اش را بازیافت، فقط قرمز ماند. عصر به نزد دکتر زمرّدین رفتم و گفتم: امروز ظهر چنین حادثه ای رخ داد. دکتر گفت: مرا سر کار گذاشته ای؟ این اقّلاً یک ماه پیش خونریزی کرده، خوب شده است. گفتم: نه، همین امروز واقع شده است. گفت: امکان ندارد. گفتم: تربت ریخته ایم و به این وضع درآمده است. از جای خود برخاست، پیشانی‌ام را بوسید و گفت: این چشم نیازی به درمان ندارد، فقط برای آرامش دل خانواده تان قطره می‌نویسم و گرنه با عنایت امام حسین علیه السلام رفع مشکل شده است. ❤️❤️❤️❤️❤️ به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
کرامات معصومین قسمت ۱۴۲ ✍علی میرخلف زاده نگاه به چهره علي حضرت سلمان (ع) فرمود: يك روز خدمت حضرت رسول اللّه (ص) مشرف شدم، ديدم حضرت در حال سجده هستند و كلماتي را مي‌فرمايند. خوب كه گوش دادم شنيدم مي‌فرمايد: اِلهي بِحَقِّعليِّ خَفّف عَليَّ اَوزاري: خدايا بحق علي (ع) قسمت مي‌دهم گناهاني را كه بر دوش من گذاشته اند سبك گردان. سلمان مي‌گويد: من تعجب كردم. صبر كردم تا حضرت سر از سجده برداشت بعد عرض كردم يا رسول اللّه شما خدا را بحق علي (ع) قسم مي‌دهيد؟ حضرت فرمود: اي سلمان اگر مي‌خواهي مقام علي (ع) برايت ظاهر و واضح گردد برو به بقيع و صدا بزن بندار. وقتي او را ديدي مقام علي (ع) را از او بپرس. سلمان مي‌گويد: وارد بقيع شدم و صدا زدم بندار، ناگهان شخص عظيم الجثه اي را در كنارم مشاهده كردم از احوالاتش جويا شدم؟! گفت: من يكي از يهوديهاي مدينه بودم. لكن در دل محبت علي (ع) را داشتم. بطوريكه هرروز صبح مي‌آمدم كنار راه مي‌ايستادم تا آقا علي (ع) از منزل بيرون آيد و جمال نوراني او را زيارت كنم. يكروز صبح كه از منزل بيرون آمدم و بسر راه حضرتش ايستادم خبري نشد پرس جوئي كردم گفتند آقا علي (ع) به مسجد تشريف برده اند من از ترس مسلمانها جرأت نمي كردم وارد مسجد شوم. و تا جمال آقا را زيارت نمي كردم ممكن نبود دنبال كار روم. لذا آمدم محاذي در مسجد ايستادم به اميد آنكه شايد چشمم بجمال نورانيش بيفتد. بمجرد آنكه محاذي در آمدم ديدم آقا علي (ع) در ميان مسجد است از جاي خود حركت كرد و نگاهي بطرف من فرمود مثل اينكه ميدانست من منتظر ديدن اويم. من هم جمال دل آراي او را زيارت كردم و پي كارم رفتم. تا اينكه اجلم رسيد و در حال كفر از دنيا رفتم و مرا به آتش مبتلا نمودند و لكن قريب به يك ميل آتش از من دور است و بمن صدمه اي وارد نمي كند بخاطر اينكه در دلم محبت علي (ع) است. پيغمبر اكرم (ص) فرمود: حبّ عليٌ ايمان و بغضه كفرٌ و نفاق: محبت علي (ع) ايمان و بغض و دشمني با او كفر و نفاق است. و نيز فرمود: لو اجتمع الناس علي حبه ما خلق اللّه النار: اگر همه مردم محبت علي (ع) را داشتند خداوند آتش جهنم را خلق نمي كرد. ❤️❤️❤️❤️❤️ به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
کرامات معصومین قسمت ۱۴۳ يادى از لب تشنه حسين (ع) حضرت آقاى موسى خسروى در كتاب پند تاريخ نقل فرموده‌اند: روز قيامت اعمال بنده را مى سنجند كارهاى نيك در يك طرف و افعال ناپسند در طرف ديگر پس از بررسى، اعمال زشت او سنگين تر از كردار نيكش مى شود. ملائكه مى خواهند او را به طرف جهنم ببرند، خطاب مى رسد نگاه داريد اين بنده من عملى داشته كه در نزد من است و شما خبر و اطلاع از آن نداريد. عمل او اين است كه هر وقت آب مى آشاميده يادى از تشنگى اولاد پيغمبر حسين بن على (عليهماالسلام) مى كرده و بر ستمگران او لعنت مى نموده. وقتى آن عمل را در طرف كردار نيك مى گذارند حسناتش زيادتى پيدا مى كند بر كردار زشتش. (۵۹) ❤️❤️❤️❤️❤️ به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
کرامات معصومین قسمت ۱۴۴ امام حسين (ع) سه بار به زيارتش آمد مرحوم حاج شيخ عباس قمى (رضوان اللّه تعالى عليه) در مفاتيح الجنان نقل فرموده كه صالح متقى ملاحسن يزدى كه يكى از نيكان و مجاورين نجف اشرف است و پيوسته مشغول عبادت و زيارت است نقل كرده از ثقه امين حاج محمّد على يزدى كه مرد فاضل صالحى بود در يزد كه دائما مشغول اصلاح امر آخرت خود بوده. شبها در قبرستان خارج از يزد كه در آن جماعتى از صلحاء مدفونند و معروف است به مزار به سر مى برد گفت: يكى از رفقاء كه از كوچكى با هم همسايه بوديم و با هم نزد يك معلم مى رفتيم و با هم بزرگ شديم ما براى خودمان يك شغلى انتخاب كرديم و او هم شغل عشارى را براى خود پيشه گرفت و بود تا از دنيا رفت و در همان قبرستان نزديك محله اى كه من در آن بيتوته مى كردم به خاك سپردند. چند روز از فوتش گذشته بود او را در خواب ديدم كه بسيار خوشحال و در جاى خوبى است پس نزد او رفتم و گفتم: من مى دانم كه تو در دنيا كارهاى خوبى نداشتى و اين حالات در مقام تو نيست و شغل تو مقتضى اين مكان نبود و تو بايد در عذاب باشى با كدام عمل به اين مقام رسيدى. گفت: همين طور است كه مى گوئى من از روزى كه از دنيا رفتم به بدترين عذابها گرفتار بودم تا ديروز كه همسر استاد اشرف حداد فوت شد و در اين مكان او را دفن كردند و اشاره كرد به موضعى كه نزديك ۵۰ مترى بود. گفت: در شب وفات او آقا ابا عبداللّه (ع) سه مرتبه او را زيارت كرد و در مرتبه سوم امر فرمود به رفع عذاب از اين قبرستان والحمدللّه حالم به اين نحو است كه مى بينى و در نعمت الهى افتاده ايم. از خواب متحيرانه بيدار شدم و حداد را نمى شناختم و محله او را هم نمى دانستم، پس به بازار آهنگران رفته و آدرس اشرف حداد را گرفتم و او را پيدا كردم. از او پرسيدم تو زوجه داشتى؟ گفت: بله دو سه روز است كه وفات كرده و او را فلان محل (همان موضع را اسم برد) دفن كردم. گفتم: او به زيارت كربلاى آقا اباعبداللّه (ع) رفته بود؟ گفت: نه گفتم: ذكر مصائب حضرت را مى كرد؟ گفت: نه گفتم: مجلس تعزيه دارى داشت؟ گفت: نه. پرسيد براى چه اينها را مى پرسى؟ خوابم را برايش نقل كردم گفت: اين زن مواظبت بر زيارت عاشوراء داشت. (۶۱) ❤️❤️❤️❤️❤️ به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
کرامات معصومین قسمت ۱۴۵ احسان به قدر معرفت و بينش ✍علی اکبر قرشی   روزي يك نفر از اعراب بيابان محضر حضرت حسين (ع) آمد و گفت: يابن رسول الله به يك خونبهاي كامل ضامن شده و از پرداخت آن عاجز شده ام، پيش خود گفتم بروم مشكل خود را پيش بزرگوارترين مردم مطرح كنم و از او كمك بطلبم و از اهل بيت رسول الله، اصيل تر و بزرگوارتر نيافتم، لذا مشكل خودم را محضر شما آورده ام. امام (ع) فرمود: اي برادر عرب سه مسأله از تو خواهم پرسيد اگر به يكي جواب بدهي يك سوم مال را به تو خواهم داد و اگر به دو مسأله جواب دادي دو سوم مال و در صورت جواب به هر سه مسأله، همه خونبها را به تو خواهم داد. اعرابي گفت: يابن رسول الله (ص) آيا مثل تو از مثل من مي‌پرسد حال آنكه تو از اهل علم و شرف هستي؟ امام (ع) فرمود: بلي از جدم رسول خدا (ص) شنيدم، مي‌فرمود: «المعروف بقدر المعرفة» احسان به اندازه معرفت بايد باشد. اعرابي گفت: حالا كه اين طور است بپرسيد اگر توانستم جواب مي‌دهم وگرنه از شما مي‌آموزم و لاقوة الا بالله. امام (ع) فرمود: «أَيّ الاعمالِ أفضل؟» كدام عمل از همه اعمال افضل است؟ اعرابي جواب داد: «الايمان بالله» ايمان به خدا، امام فرمود: «فما النجاة من المهلكة؟» نجات از هلاكت كدام است؟ جواب داد: «الثقة بالله» اعتماد به خدا. امام (ع) فرمود: كدام چيز مرد را زينت مي‌دهد؟ «فما يزيّن الرجل» گفت: علم كه توأم با حلم باشد. فرمود: اگر آن نباشد كدام چيز زينت است؟ گفت: مال كه توأم با مروت و مردانگي باشد. فرمود: اگر آن هم نباشد، كدام چيز زينت مرد است؟ جواب داد: فقر توأم با صبر و خويشتن داري. فرمود: اگر آن هم نباشد، ديگر چه چيز زينت انسان است؟ جواب داد: صاعقه اي كه از آسمان بيافتد و او را بسوزاند، كه او به اين صاعقه اهل است. حضرت خنديد و كيسه اي به اعرابي داد كه هزار دينار در آن بود، و انگشتر مباركش را نيز به او داد كه نگين آن به دويست درهم مي‌ارزيد، فرمود: دينارها را به طلبكاران خود بده، انگشتر را نيز صرف مخارج خودت بكن. اعرابي آنها را گرفت و اين آيه را خواند: «الله اعلم حيث يجعل رسالته» [۱]. ❤️❤️❤️❤️❤️ به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
کرامات معصومین قسمت ۱۴۶ خبر از شهادت برخی یاران از ابوبصیر نقل شده است: روزی در محضر امام صادق علیه السلام نشسته بودم که صحبت از «معلی بن خنیس » به میان آمد، ایشان فرمودند: «ابا محمد! مطلب مهمی را در مورد او به تو می گویم، آن را از دیگران مخفی نگه دار; او به مقام واقعی خود نمی رسد مگر زمانی که از طرف «داود بن علی » مورد تعرض قرار خواهد گرفت.» پرسیدم: داود با او چه خواهد کرد؟ فرمودند: «او را دعوت کرده، گردنش را می زند و بدن او را به دار می آویزد.» عرض کردم: این حادثه در چه زمانی واقع خواهد شد؟ امام فرمودند: «در سال آینده » . ابوبصیر می گوید: سال بعد داود والی مدینه شد و معلی را به پیش خود فراخواند و از او خواست که اسامی یاران امام صادق علیه السلام را برایش بنویسد، معلی از این کار امتناع ورزید، داود عصبانی شد و گفت: اگر اسامی آن ها را کتمان کنی تو را خواهم کشت، معلی بن خنیس گفت: آیا مرا به کشته شدن تهدید می کنی!؟ به خدا قسم هرگز چنین کاری نخواهم کرد. داود خشمگین شد و او را به شهادت رساند و جسد مطهرش را به دار آویخت. ❤️❤️❤️❤️❤️ به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea