مهدي عاملي [کانال]
«شیطان را خودِ خدا خلق کرده است. پس عادلانه نیست که بابتِ گمراهکردنهایاش او را به جهنم ببرد.»
.
یکیشان که رسماً حدودِ بلاهت را خرق کرده و چنین بلغوریده: «گیرم که خَلق را إضلالْ إبلیس کند، إبلیس را به این صفتْ که آفرید؟»
و این خودش از أقویٰ شواهد است بر اینکه این جماعت حتی قرآن هم نمیخواندهاند؛ که بفهمند إبلیس در آسمانها عبادتِ خدا میکرد و بعداً رانده شد و شروع به شیطنت کرد. یعنی ما داریم کسانی را بهعنوانِ بزرگانِ دین و أولیای خدا به مردم معرفی میکنیم که معتقدند خدا إبلیس را آفرید و وظیفهی سازمانیاش را گمراهکردنِ مخلوقاتِ خودش قرار داد، و چون إبلیس دارد به این وظیفهی فطریاش به نحوِ أحسن عمل میکند، پس نهتنها سزاوارِ جهنم نیست، بلکه مقتدایِ خداپرستان و خداجویان نیز هست.
(متردد بین خنده و گریه)
مهدي عاملي [کانال]
صلی الله علیک یا رسول الله
.
خدایا، ﻣﺎ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﻣﺎﻥ ﺷﺒﯿﻪِ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ تو ﺍﺳﺖ؟
نقل شده که ﺳﺎﺭه (از زنانِ آوازهخوانِ مکّه) ﺩﻭ ﺳﺎﻝ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺟﻨﮓِ ﺑﺪﺭ ﺍﺯ ﻣﮑﻪ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻧﺰﺩ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﮐﺮﻡ ﺭﻓﺖ.
ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﺪهﺍﯼ؟
گفت: ﻧﻪ
فرمود: ﺑﺮﺍﯼ ﻗﺒﻮﻝِ ﺩﯾﻦِ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺁﻣﺪهﺍﯼ؟
گفت: ﻧﻪ
فرمود: ﭘﺲ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻪ ﺁﻣﺪهﺍﯼ؟
گفت: ﺷﻤﺎ همیشه ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﭘﻨﺎه ﻭ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎﻥ ﺑﻮﺩﯾﺪ؛ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﻣﻦ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎنای ﻧﺪﺍﺭﻡ ﻭ ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪ ﺷﺪهﺍﻡ، ﺁﻣﺪهﺍﻡ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﯿﺪ؛ نه جامهای دارم، نه مَرکبای و نه پولای که زندگیام را بگذرانم.
پیامبر فرمود: ﺗﻮ ﮐﻪ در مکه روزگاری ﺁﻭﺍﺯهﺧﻮﺍﻥِ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺑﻮﺩﯼ، ﭼﻄﻮﺭ شد که ﻣﺤﺘﺎﺝ ﺷﺪﯼ؟
گفت: ﭘﺲ ﺍﺯ ﺟﻨﮓِ ﺑﺪﺭ ﮐﺴﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻭﺍﺯهﺧﻮﺍﻧﯽ سراغِ من نمیآید. فراموشِ خاص و عام شدهام، و به سختی زندگی میکنم.
«ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ صلوات الله علیه و آله ﺑﻪ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥِ ﺧﻮﺩ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺯﻥ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﻨﺪ. ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻤﮏ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺟﺎﻣﻪ ﻭ ﻣَﺮﮐﺐ ﻭ ﭘﻮﻝ ﺩﺍﺩﻧﺪ.»
عجیب ﺭﻭﺍیتی است. هم عجیب و هم ﻏﺮﯾﺐ. ﯾﮑﯽ ﺍینکه ﺍﯾﻦ ﺯﻥ ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﮑﻪ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪه ﺑﻮﺩه، ﻫﻢ ﺍﺯ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﮐﻤﮏ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ هم ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﭘﻨﺎه ﺍﻭ ﺑﻮﺩه است. ﺩﻭﻡ ﺍینکه ﻧﻔﺮﻣﻮﺩ: ﻗﻮﻝ ﺑﺪه ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﻧﮑﻨﯽ ﺗﺎ کمکات ﮐﻨﻢ. ﺑﻠﮑﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ کمکاش ﮐﻨﻨﺪ. ﺳﻮﻡ اینکه ﻫﻨﻮﺯ ﻣﺸﺮﮎ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻤﯽﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﻮﺩ، ﺁﻣﺪ ﮐﻤﮏ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺭﻓﺖ.
ﺧﺪﺍﯾﺎ، ﻣﺎ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﻣﺎﻥ ﺷﺒﯿﻪِ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ تو ﺍﺳﺖ؟
[ﺍﻟﺤﯿﺎﺓ، مرحوم حکیمی ج ۹ ﺹ ۲۳۲]
«کسر أصنام الجاهلیة»
تأله اگر مترادف با سرقت باشد و صدر نیز به معنای أخیَب، ف«لصدر المتألهین»
البته این را من نمیگویم؛ مصحّحِ کتاباش، بعد از مدح و ثنای مُبالَغ در حق وی، چنین میگوید
«بدون ذکرِ نام و نشان»
راستی،
چه اسم قشنگای دارد
«شکستنِ بتهای جاهلیّت».
دستگاههای حاکم برای جلب افراد، وسيلهای جز تهديد و تطميع در اختيار نداشتند. از اين رو کوشيدند تا با تشويقِ دانشمندان و گردآوریِ صاحبنظران، به دستگاه خويش رونقی بخشند و با استفاده از علوم يونانيان و روميان و ايرانيان در برابر پيشوايان اهلبيت (عليهم السلام) دکانی بگشايند.
بدينترتيب، افکار مختلف فلسفی و انواع دانشها و فنون با انگيزههای گوناگون و بهوسيلهی دوست و دشمن، وارد محيط اسلامی گرديد و مسلمانان به کاوش و پژوهش و اقتباس و نقد آنها پرداختند.
مرحوم آیتالله مصباح یزدی،
آموزش فلسفه، ج ۱، ص ۳۴
__
#فلسفه
آموزههای دینیِ خود را از غیرِ شیعیانِ ما نگیر،
وگرنه آن را از خیانتکاران گرفتهای. از آنانای که به خدا و پیامبرش و به أمانتهای إلهی خیانت کردهاند
بعضاً توکّل و حسنظنمان به خدا بهقدری زیاد است که منتظریم بدون هیچ تلاش و مجاهدتای، و صرفاً با خواب و توکل، به مکانتای برسیم و به دردی بخوریم.
خودِ أئمه هم به این مقام از توکل نرسیده بودند.