«شیطان را خودِ خدا خلق کرده است. پس عادلانه نیست که بابتِ گمراهکردنهایاش او را به جهنم ببرد.»
این مغالطهی آشکار را بیش از هزار سال پیش تعدادی از صوفیّه و دشمنانِ أهلالبیت به خوردِ إسلام و مسلمین دادهاند که همین امروزه نیز در کتابها و رسانههای ما تمجید و تبلیغ میشوند.
که البته خیلی هم اثر گذاشته است؛ شاید خیلیها وقتی با ناهنجاری یا تقصیر و فسادی مواجه میشوند، توی ذهنشان بیاید که «خب، اگر خدا نمیخواست، اصلاً چنین اتفاقای نمیافتاد».
إشارةً مُفسِد را تطهیر میکنیم.
بله،
این خدا است که شیطان را خلق کرده است، او است که انسانهای کافر و فاسد را خلق کرده است، ولی خودشان را، نه أعمال و کارهایی را که آنها انجام میدهند؛ گمراهگریهای شیطان و گناهانِ انسانِ گنهکار، زاییدهی خودِ آنها و عملِ خودشان است، نه کار و مخلوقِ خدا.
پس مسئولیتِ کاملِ تقصیرها و گناهها با کنندهی آنها است، نه با خدایی که این اختیار و قدرت را به آنان داده.
.
خدا ما را از شرِّ شیطان و لشکرش حفظ کند.
مهدي عاملي [کانال]
«شیطان را خودِ خدا خلق کرده است. پس عادلانه نیست که بابتِ گمراهکردنهایاش او را به جهنم ببرد.»
.
یکیشان که رسماً حدودِ بلاهت را خرق کرده و چنین بلغوریده: «گیرم که خَلق را إضلالْ إبلیس کند، إبلیس را به این صفتْ که آفرید؟»
و این خودش از أقویٰ شواهد است بر اینکه این جماعت حتی قرآن هم نمیخواندهاند؛ که بفهمند إبلیس در آسمانها عبادتِ خدا میکرد و بعداً رانده شد و شروع به شیطنت کرد. یعنی ما داریم کسانی را بهعنوانِ بزرگانِ دین و أولیای خدا به مردم معرفی میکنیم که معتقدند خدا إبلیس را آفرید و وظیفهی سازمانیاش را گمراهکردنِ مخلوقاتِ خودش قرار داد، و چون إبلیس دارد به این وظیفهی فطریاش به نحوِ أحسن عمل میکند، پس نهتنها سزاوارِ جهنم نیست، بلکه مقتدایِ خداپرستان و خداجویان نیز هست.
(متردد بین خنده و گریه)
مهدي عاملي [کانال]
صلی الله علیک یا رسول الله
.
خدایا، ﻣﺎ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﻣﺎﻥ ﺷﺒﯿﻪِ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ تو ﺍﺳﺖ؟
نقل شده که ﺳﺎﺭه (از زنانِ آوازهخوانِ مکّه) ﺩﻭ ﺳﺎﻝ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺟﻨﮓِ ﺑﺪﺭ ﺍﺯ ﻣﮑﻪ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻧﺰﺩ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﮐﺮﻡ ﺭﻓﺖ.
ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﺪهﺍﯼ؟
گفت: ﻧﻪ
فرمود: ﺑﺮﺍﯼ ﻗﺒﻮﻝِ ﺩﯾﻦِ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺁﻣﺪهﺍﯼ؟
گفت: ﻧﻪ
فرمود: ﭘﺲ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻪ ﺁﻣﺪهﺍﯼ؟
گفت: ﺷﻤﺎ همیشه ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﭘﻨﺎه ﻭ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎﻥ ﺑﻮﺩﯾﺪ؛ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﻣﻦ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎنای ﻧﺪﺍﺭﻡ ﻭ ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪ ﺷﺪهﺍﻡ، ﺁﻣﺪهﺍﻡ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﯿﺪ؛ نه جامهای دارم، نه مَرکبای و نه پولای که زندگیام را بگذرانم.
پیامبر فرمود: ﺗﻮ ﮐﻪ در مکه روزگاری ﺁﻭﺍﺯهﺧﻮﺍﻥِ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺑﻮﺩﯼ، ﭼﻄﻮﺭ شد که ﻣﺤﺘﺎﺝ ﺷﺪﯼ؟
گفت: ﭘﺲ ﺍﺯ ﺟﻨﮓِ ﺑﺪﺭ ﮐﺴﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻭﺍﺯهﺧﻮﺍﻧﯽ سراغِ من نمیآید. فراموشِ خاص و عام شدهام، و به سختی زندگی میکنم.
«ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ صلوات الله علیه و آله ﺑﻪ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥِ ﺧﻮﺩ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺯﻥ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﻨﺪ. ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻤﮏ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺟﺎﻣﻪ ﻭ ﻣَﺮﮐﺐ ﻭ ﭘﻮﻝ ﺩﺍﺩﻧﺪ.»
عجیب ﺭﻭﺍیتی است. هم عجیب و هم ﻏﺮﯾﺐ. ﯾﮑﯽ ﺍینکه ﺍﯾﻦ ﺯﻥ ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﮑﻪ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪه ﺑﻮﺩه، ﻫﻢ ﺍﺯ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﮐﻤﮏ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ هم ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﭘﻨﺎه ﺍﻭ ﺑﻮﺩه است. ﺩﻭﻡ ﺍینکه ﻧﻔﺮﻣﻮﺩ: ﻗﻮﻝ ﺑﺪه ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﻧﮑﻨﯽ ﺗﺎ کمکات ﮐﻨﻢ. ﺑﻠﮑﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ کمکاش ﮐﻨﻨﺪ. ﺳﻮﻡ اینکه ﻫﻨﻮﺯ ﻣﺸﺮﮎ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻤﯽﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﻮﺩ، ﺁﻣﺪ ﮐﻤﮏ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺭﻓﺖ.
ﺧﺪﺍﯾﺎ، ﻣﺎ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﻣﺎﻥ ﺷﺒﯿﻪِ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ تو ﺍﺳﺖ؟
[ﺍﻟﺤﯿﺎﺓ، مرحوم حکیمی ج ۹ ﺹ ۲۳۲]
«کسر أصنام الجاهلیة»
تأله اگر مترادف با سرقت باشد و صدر نیز به معنای أخیَب، ف«لصدر المتألهین»
البته این را من نمیگویم؛ مصحّحِ کتاباش، بعد از مدح و ثنای مُبالَغ در حق وی، چنین میگوید
«بدون ذکرِ نام و نشان»
راستی،
چه اسم قشنگای دارد
«شکستنِ بتهای جاهلیّت».
دستگاههای حاکم برای جلب افراد، وسيلهای جز تهديد و تطميع در اختيار نداشتند. از اين رو کوشيدند تا با تشويقِ دانشمندان و گردآوریِ صاحبنظران، به دستگاه خويش رونقی بخشند و با استفاده از علوم يونانيان و روميان و ايرانيان در برابر پيشوايان اهلبيت (عليهم السلام) دکانی بگشايند.
بدينترتيب، افکار مختلف فلسفی و انواع دانشها و فنون با انگيزههای گوناگون و بهوسيلهی دوست و دشمن، وارد محيط اسلامی گرديد و مسلمانان به کاوش و پژوهش و اقتباس و نقد آنها پرداختند.
مرحوم آیتالله مصباح یزدی،
آموزش فلسفه، ج ۱، ص ۳۴
__
#فلسفه
آموزههای دینیِ خود را از غیرِ شیعیانِ ما نگیر،
وگرنه آن را از خیانتکاران گرفتهای. از آنانای که به خدا و پیامبرش و به أمانتهای إلهی خیانت کردهاند
بعضاً توکّل و حسنظنمان به خدا بهقدری زیاد است که منتظریم بدون هیچ تلاش و مجاهدتای، و صرفاً با خواب و توکل، به مکانتای برسیم و به دردی بخوریم.
خودِ أئمه هم به این مقام از توکل نرسیده بودند.
إنا لله و إنا إلیه راجعون.
دانشمندِ وارسته، آقای آیت الله سید مهدی خرسان، از شاگردان مرحوم خوئی و مرحوم حکیم، به رفیقِ أعلیٰ پیوست.
رحمة الله تعالی علیه
ملا صدرا:
حسین علیهالسلام نه به خنجرِ بیدادِ شمربنذیالجوشن خوابید، بلکه به معجونِ پُر سَمِّ مَکر و افسون و تریاقِ پُر زهرِ أهلِ نفاقْ خوناش با خاکِ کربلاء آمیخته شد؛ که «قُتِلَ الحُسَیْنُ یَومَ السَّقیفةِ».
[تکراری]
کسی که همه از او راضی باشند، انسانای منافق و هزارچهره است؛
آدمِ معمولی (یعنی کسی که خوب یا بد بودناش واضح است و برای کسی فیلم بازی نمیکند)
چنین آدمای هم دوست دارد هم دشمن، هم مؤالف و هم مخالف
مثل أمیرالمؤمنین علیهالسلام و معاویة علیهاالهاویة، که یکی نورِ واضح بود و دیگری ظلمتِ خالص، و هر کدام را دوست و دشمنای بود.
پس اگر هیچ دشمن نداری، از دو حال خارج نیست:
یا منافق هستی، یا جاهل (یعنی دشمن داری، ولی نمیدانی کیست و اسماش چیست)
پس به هوش باش، تا چنین نشود که بخوری ولی ندانی از کجا خوردهای و بلکه ندانی أساساً خوردهای یا نه
عن الإمام الصادق (عليه السلام) أنه قال: لم يكن رسول الله -صلى الله عليه و آله- يقول لشيء قد مضى: لو كان غيرُه.
[الكافي ج2 ص63].
پیامبر هرگز راجع به اتفاقای که افتاده بود و کاری که از کار گذشته بود، و آبای که ریخته شده بود نمیفرمود: کاش اینطور نمیشد. کاش فلان اتفاق میافتاد.
کاش فلان کار را نمیکردی. کاش فلان حرف را همانجا میگفتم. کاش به فلانی اعتماد نمیکردم. کاش قبلاش به خودم میگفتی.
کاش و کاش و کاش.
مضیٰ ما مضیٰ. رها کن و راحت شو.
الدنیا دارُ عملٍ و لا حسابَ
و الآخرةُ دارُ حسابٍ و لا عملَ
دنیا، خانهی عمل است و آخرتْ سرای حساب
بعضاً گاهی که زیاد با «کلمه و کلام» انس میگیرم و در تلاش برای فهمِ جزئیاتِ زندگیشان إفراط میکنم، حس میکنم کلمهزده میشوم.
امیدوارم اینْ خاصیتِ «طول صحبت با معشوق» نباشد
مهدي عاملي [کانال]
کاش پول و فرصتاش را داشتم، (پولی زیاد، و فرصتی اندازهی چهل تا پنجاه ماه)، تا اُنچِنان شرحی بر شرح
.
و در أوانِ شیخوخة کتابای مینوشتم با عنوانِ «رجعت و تناسخ»