eitaa logo
مهدي عاملي [کانال]
102 دنبال‌کننده
221 عکس
72 ویدیو
3 فایل
الـ‌ج‌َبَلیّات ٱلوُسعیٰ ـــــ آتي هناکم بشیئ مما فیه شیئ . آی‌دی بنده: @ameli_urmia . کانال دروس در تلگرام: https://t.me/urmia_arabi/566 . ضيقاها: https://eitaa.com/joinchat/4107206835Cc896182a4c
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ مرزی باریک وجود دارد بین تواضع و ذلّـت ما، به حکمِ دین، در قبال بندگان خدا با تواضع رفتار می‌کنیم، و، باز به حکم دین، با استعباد و استذلالِ فرعونَک‌ها مقابله می‌کنیم و زیر بار ذلّت نمی‌رویم حالا هرکس را ناخوش آید، بیاید؛ باکی نیست
آن‌که از پیامبر و اهل‌بیتش جلو بزند گمراه است و آن‌که از پیامبر و اهل‌بیتش عقب بماند گمراه است یعنی باید به هرآنچه آنها معتقدند معتقد باشد، نه کمتر و نه بیشتر. نه شل‌تر و نه سفت‌تر. نه مهربان‌تر و نه تندتر. نه جلوتر از آنها و نه عقب‌تر. بلکه باید پا جای پای آنها گذاشت. و همین ایشان به ما یاد داده‌اند که حق را بخواهیم و معترف به حق باشیم و راست‌گو باشیم، هرچند به‌ضررمان باشد. و همین ایشان به ما یاد داده‌اند که عزیز باشیم و عزت را از نان و آبْ مهم‌تر بدانیم و همین ایشان به ما یاد داده‌اند که با مؤمنین عطوف و رئوف باشیم و در مقابل‌شان خاکسار و افتاده. و همین ایشان به ما یاد داده‌ و امر فرموده‌اند که در پیِ علم و آموختن باشیم و متزیّن به زینتِ دانش باشیم و بلکه آرزوی شیخ‌الأئمة (علیه‌وعلیهم‌السلام) این بود که کاش شرائطش را می‌داشت و می‌توانست با شلاق بالاسرِ جوانان شیعه بایستد و آنان را ملزم به علم‌آموزی کند و هم‌ایشان برای‌مان آیه خوانده‌اند که: مؤمن کسی است که سرزنشِ هیچ سرزنش‌کننده‌ای در راه خدا بر وی اثر نکند حالا گناه ما چیست اگر بخواهیم به آموزه‌های اهلِ خانه‌ی پیامبرِ خدا (علیه‌وعلیهم‌السلام) گوش بدهیم و ناراحتیِ برخی براغیث و ذَبابیب را به هیچ نگیریم؟
هل الدین إلا الحب و البغض؟ تمامِ مسأله، همین یک جمله است. شاید به‌نظر برسد که در این استثنای بعد از استفهام، که مفیدِ انحصار است، کمی إغراق شده است ولی هیچ إغراقی در کار نیست. چرا که همه‌ی دین، و شاه‌شرطِ صراطِ بندگی، همین (مدیریتِ) حب و بغض است. نمازی که پشتش محبت به خدا باشد ارزش دارد (نه نماز از روی رفعِ تکلیف) ترکِ گناهی که پشتش نفرت از گناه باشد ارزش دارد، نه مطلقِ ترکِ گناه، ولو بخاطر نبودِ امکانات. اما مهم‌تر از همه‌ی اینها، حب و بغض به انسان‌ها است. ببینیم چقدر از این محبت‌ها یا نفرت‌های‌مان نسبت به انسان‌ها ملاکِ دینی و رحمانی دارند، و چقدرشان ملاکاتِ نفسانی و شیطانی. به‌نظرم مسخره می‌آید که سلمٌ لمن سالمکم بخوانم ولی از آقای الف و جیم بَـدَم بیاید، صرفاً به این دلیل که او از من زیباتر است یا باسوادتر است یا محبوب‌تر است یا مقامِ دنیویِ بالاتری دارد، یا هر نعمتِ ظاهری و معنویِ دیگری باری خودمان را جای یارو بگذاریم. خب چکار کند که ما با او دشمنی و حسادت نکنیم و نفرت نَـوَرزیم؟ عمل‌جراحی کند و زیبایی‌اش را نابود کند؟ پول و خانه‌اش را به ما ببخشد؟ خودش را به جهالت و بی‌سوادی بزند؟ از ریاستش استعفاء بدهد؟ به دیگران بگوید به من احترام نگذارید و بجای‌ش فحشم بدهید، چرا که فلانی حسادت می‌کند؟ دوست‌داشتن‌ها و بغض‌های‌مان چقدر رنگ خدا دارد؟ چقدر از دفاع‌کردن‌ها و ردّکردن‌های‌مان در بحث‌ها و گفتگوها، تابعِ حقیقت است و چقدرش تابعِ تعصبات؟ تمامِ دین، محبت به کارها و انسان‌ها است برای خدا، و نفرت از کارها و انسان‌ها است برای خدا
علمِ حاصل از تجربه، علم حسّی است و علمِ حاصل از استدلالْ علمِ عقلی. به این معنی که شما در اوّلی می‌یابید و در دومی در می‌یابید. دومی با استدلالْ زائل می‌شود ولی اوّلی نه. این مقدمه را گفتم تا عرض کنم این مطلبی که ذیلاً خواهم گفت، سوای اینکه دانش هم آن را تأیید کرده است، حاصلِ تجربه است. تجربه‌های (متأسفانه)مکرّرِ خودم. و آن هم اینکه: هرقدر، به هوای نرم‌شدن و راه‌آمدن و کاستنِ عداوت‌شان، با متکبّران و بدباطن‌ها تواضع و نرم‌خویی و شکستگی می‌کنی همان‌قدر شعله‌ی نخوت و تکبرشان را افروخته‌تر می‌کنی. پس چکار کنیم؟ درمان‌ش در داروخانه‌ی اهل‌بیت علیهم‌السلام پیدا می‌شود: التکبر مع المتکبر عبادة (تکبر در مقابلِ متکبران، عبادت است) و هکذا: إذا کان الرفق خرقا کان الخرق رفقا (آنگاه که نرم‌خویی فائده نبخشد، درشت‌خویی درمان‌گر باشد) صلوات الله علی النبی و آله الأطهار
‌ مؤمن شاید موقّتاً و گذرا خسته شود، ولی مأیوس نمی‌شود. ‌چون فقط زمانی یأس برای او معنی دارد که یگانه‌امیدِ خود را یعنی خدا را از دست بدهد. و خدا از دست نمی‌رود؛ حیّ‌ِ لایموت است و بصیر است و سمیع. ‌
مثل غریقی که هرگاه از دست‌وپازدن خسته می‌شود یادش می‌افتد که چاره‌ای جز این‌کار ندارد وگرنه غرق خواهد شد، ما نیز هرگاه از جهد و تلاش و هکذا از ناملایمتی‌ها و کم‌لطفی‌ها رنجور شدیم باید متذکر شویم که چاره‌ای جز ادامه‌دادن نداریم، وگرنه در این ظلماتِ آخرالزمانی غرق خواهیم شد القصه، تلاش کن و دست‌وپا بزن و قدرِ شب‌ها و روزها را بدان و روزگار را به بطالت و کسالت و نومیدی سپری نکن، که العاقبةُ لِأهلِ التقویٰ و الیقین
صلاح و فسادِ همه‌ی اموراتِ انسان، از دنیوی و اخروی و اخلاقی و از همه‌ی جهات، وابسته و موکول به عقل است. عقل که نباشد، جان و تن و دین و دنیا در معرضِ فساد و هلاکت خواهند بود. اما چه‌چیزی باعثِ خاموش‌شدنِ نورِ عقل می‌شود؟ چه عواملی باعث می‌شوند که انسان ببیند و بشنود و نتواند تعقل کند و خیر و شرّش را و صلاح و فسادش را تشخیص بدهد؟ لاأقل از دو عامل را می‌توانم اسم ببرم. لابد عوامل دیگری هم هستند که با کاوش در روایات روشن می‌شوند این دو عامل، یکی حرام‌خواری است [لِأنها ملئت بطونکم من الحرام]، و دیگری بی‌إعتنایی به صدا و ندای وجدان [هلك من لیس له واعظ من نفسه: یقیناً هلاک 'خواهد' شد کسی که موعظه‌دهنده‌ای از درونِ خود نداشته باشد] اگر حرام بخوری، نورِ عقل را خاموش کرده‌ای اگر به ندای وجدان‌ت «اَه بابا، ول‌ کن» گفتی، نورِ عقل را خاموش کرده‌ای
فلینظر الإنسان إلی طعامه پس باید نگاه کند انسان به غذای خودش یک: انسان باید به غذایی که می‌خواهد بخورد نگاه کند. در تاریکی غذا نخورَد. با چشمش لقمه را ببینید تا بداند که چه چیزی را در دهان خودش می‌گذارد. تا مبادا چیزی بخورد که دوست‌ش نمی‌دارد یا برای‌ش مضرّ است. انسان باید طعامِ طیّب بخورد دو: انسان باید به غذایی که می‌خواهد بخورَد نظر کند که مبادا از پولِ حرام به‌دست آمده باشد. انسان باید [غذای] حلال بخورَد سه: انسان باید به غذای [روح‌]ش نظر کند. به دانشی که می‌گیرد. به سخنی که می‌آموزد. نظر کند که مبادا دانش را از غیرِ سرچشمه‌اش بگیرد. إلی طعامِه أی إلی علمِه عمّن یأخذه: به طعامش نظر کند یعنی نظر کند به علم‌ش، که آن را از چه‌کسی می‌گیرد؟ مثلا خدا و معاد را چگونه شناخته است؟ از طریقِ مخبرِ صادق علیه‌السلام یا از طریقِ فلان بقّال و خیّاط و حدّاد و شیّاد؟ القصه.
17.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
العياشي في «تفسيره»، عن محمد بن اسماعيل الرازي، عن رجل سماه عن ابي عبدالله عليه السلام قال: دخل رجل علي ابي عبدالله عليه السلام فقال: السلام عليک يا اميرالمومنين. فقام علي قدميه فقال: مه هذا اسم لا يصلح الا لامير المومنين عليه السلام سماه الله به ولم يسم به احد غيره فرضي به الا کان منکوحا و ان لم يکن به ابتلي من سخنِ امام‌صادق علیه‌السلام را باور و تصدیق می‌کنم. لذا اگر فردا کسانی با سند و مدرک ادعاء کردند که مولوی عبدالحمید هم فلان‌کاره بوده اصلا تعجب نکنید؛ این وعده‌ی حقّ‌ِ امامِ صادق است
مهدي عاملي [کانال]
العياشي في «تفسيره»، عن محمد بن اسماعيل الرازي، عن رجل سماه عن ابي عبدالله عليه السلام قال: دخل رجل
فکر کنم دیگر برای همگان، از عوام و خواص، إلا الصم البکم العمی، ثابت شده باشد که این أتباعِ جبت و طاغوت نه‌تنها علاقه‌ای به وحدت ندارند بلکه هرگاه دست‌شان برسد و بتوانند یک سیلی یا لگد به ما بزنند، یا حتی یک خراش کوچک روی صورت‌مان بیاندازند، یقیناً دریغ نکرده و این‌کار را خواهند کرد
‌ لـیـس الـجمالُ بـأثوابٍ تُـزَیّـِـنُـنـا إنّ الجمالَ جمالُ العقل و الحَـسَـب و ليس اليتيمُ مَن لا والدَينَ له إنّ اليتيمَ يتيمُ العلم و الأدب كُـنِ ابنَ مَن شِئـتَ وَ اكتسِبْ أدبا يُغـنـيـكَ مـحـمـودُه عـن النَـسَـب ‌
مهدي عاملي [کانال]
العياشي في «تفسيره»، عن محمد بن اسماعيل الرازي، عن رجل سماه عن ابي عبدالله عليه السلام قال: دخل رجل
می‌گویند عبدالحمید از این سخن‌ها راضی نیست. بله، من هم کلیپش را دیدم. ولی آدم باید عاقل باشد؛ کلیپی که اینجا گذاشته‌ام، نشان می‌دهد که او با رضایت و سرخوشی نشسته و تماشاگرِ مداحیِ مداح و سخنگوی خود است، هیچ مانعی هم نبود که نگذارد او اعتراض کند و نارضایتی‌اش را إعلام کند. نتیجه روشن است: پس این حرف‌ها مصرفِ داخلی دارد (که ای سُنّی، بدان که رهبرِ تو عبدالحمید است) و تکذیب و دوست‌ندارمِ بعدی مصرفِ خارجی دارد (که ای حکومتِ شیعه، بدان که اینها حرفِ من نیست و من به این کارها راضی نیستم) لذا روشن است که حرفِ اصلی همین است که اینجا کلیپش را گذاشتم: ادعای خلافت، و تلقب به لقب أمیرالمؤمنین