اگر اولاً هدف از آموزشِ دروسِ حوزوی و ثانیاً تعریف و کارکردِ هریک از این دروس بهصورتِ منقّح و کاملْ مشخّص شوند، بهراحتی میتوان یافت که هریک از این علوم تا چه اندازه نیاز هستند و چقدرشان زائد است و طلاب برای هرکدام از آنها چقدر از عمر خود را باید هزینه کنند
#ادبیات_عرب
#اصول_فقه
#دروس_حوزه
هیچچیزی غیر از خودِ دین برای ما (طلاب علوم دینی و مبلّغین مذهبِ حق) حکمِ ناموس و امرِ مقدّس و ما یجب حفظه را ندارد: نه روشِ خاص، نه کتابِ خاص، نه مکتبِ فکریِ خاص. لذا همیشه عرض میکنیم که ما مراحالأرواح و البهجةالمرضیة و جامی و مطوّل را نه بهاینخاطر که کتب قدیمی هستند تبلیغ و ترفیع میکنیم، بلکه چون هنوز بهترین هستند و، هرگاه بر چیزی بهتر دست یافتیم قطعاً از اینها إعراض میکنیم و سراغِ بهترها میرویم.
به همین سیاق، نباید هیچ تعصّبی داشت به دروس یا کتابهایی که رائج و معمول هستند و نوشتهی بزرگان و مقبولِ نظرِ آنها، اگر نقدکنندهای با دلیل و برهان به ما ثابت کند که این کتابها یا اینبحثها یا این مقدار که معمول است شما را به آن هدفی که در ذهن دارید [فهم و تبلیغِ شریعت] نزدیک نمیکند، یا حتی از آن دور میکند.
#ادبیات_عرب
#اصول_فقه
#دروس_حوزه
زادَ یَزیدُ، هم لازم استعمال شده است هم متعدّی: زاد یعنی زیاد شد، همچنین یعنی زیاد کرد. هکذا زائد یعنی زیادشونده [به فارسی همان زائد و إضافي میگوییم] و زیادکننده
وقتی میگوییم «فلانحرفْ زائد است»، معنای متعدیِ زادَ یزیدُ مراد است: یعنی این حرفی است که زیادکننده است. چهچیزی را؟ معنیٰ را. زیادکردنِ معنیٰ یعنی چه؟ یعنی همان تأکیدِ محتویٰ:
لیس زیدٌ قائماً یعنی زید قائم نیست، و لیس زید بقائمٍ یعنی زید حتماً قائم نیست.
سخنی در وجودِ حروفِ زائدة (به این معنایی که عرض شد) وجود ندارد، مسأله این است که مِن در «ما نصرنی مِن صدیقٍ» و «ما جائَنی مِن رجلٍ» زائده نیست، بلکه بیانیّة است، به تقدیرِ «ما جائنی شیءٌ مِن رجلٍ» و «ما نصرنی رجلٌ مِن صدیقٍ»، نیامد پیشِ من هیچچیزی که مرد باشد [موجودی که عبارت از مرد باشد، نزدِ من نیامد] و یاری نکرد من را کسی که بیان باشد از دوست [فردی که اسمش را بتوان دوست گذاشت، و کسی که عبارت باشد از دوست، یاریام نکرد]
لذا تأکیدِ «ما جائنی مِن رجلٍ» نسبت به «ما جائنی رجلٌ» بهخاطرِ زیادتِ مِن نیست، بلکه بهدلیلِ «تفصیلِ بعد از إبهام»ای است که بهخاطرِ مِنِ بیانیّه حاصل شده است.
#ادبیات_عرب