eitaa logo
نوشته‌های مهدی جمشیدی
10.2هزار دنبال‌کننده
6 عکس
2 ویدیو
2 فایل
۱. نویسنده‌ و محقق فرهنگ و دانش هستم. ۲. تنها رسانه‌ی رسمی‌ و معتبری که مواضعم در آن منتشر می‌شود، این کانال ایتایی است و رسانه‌ی دیگری ندارم. ۳. مسئولیت مواضعم، بر عهده‌ی خودم است، نه هیچ نهاد یا جریانی، و درج عناوین حقوقی را در کنار نامم تأیید نمی‌کنم.
مشاهده در ایتا
دانلود
جایگاه رهبر، برای حفظ جهت‌گیری به‌ سمت هدف انقلاب است؛ باید جلوی انحراف، به‌وسیله‌ی رهبر گرفته شود. البته رهبر ممکن است گاهی بتواند، گاهی نتواند. در مورد رهبر، نخواستن متصوّر نیست؛ بلکه مسئله‌ی «توانستن» و «نتوانستن» است(دیدار خبرگان، ۱۴۰۳/۸/۱۷). ،،،، رهبر در اثر غلبه‌ی چه شرایطی، ممکن است «نتواند»؟ https://virasty.com/Mehdi_jamshidi/1732817774061234501
🔻آقای خسروپناه! دوران رهایی‌ست! 🖊مهدی جمشیدی [یکم]. چند سال پیش در یکی از مدارس، چند جلسه‌ای برای دانش‌آموزان، اخلاق جنسی تدریس کردم؛ اما از تدریس، پا فراتر نهادم و به دانش‌آموزان نزدیک شدم و از دنیای درونی آنها مطلع شدم. عجیب بود؛ نسبت به نسل و دهۀ من، انحراف‌های جنسی، بسیار گسترده شده و آلودگی‌های اخلاقی، ریشه دوانیده بودند. بااین‌حال، این نوجوانان غوطه‌ور در معصیت، مشاور و راهنمای دلسوزی نداشتند که مسأله‌های درونی‌شان را با او در میان بگذارند. یکی از دانش‌آموزان می‌گفت مبتلا به خودارضایی است و‌ مشاور رسمی آموزش‌وپرورش به او گفته هفته‌ای یکبار انجام این عمل اشکالی ندارد. حجم آفت‌ها و انحراف‌ها آنچنان بود که علاج ریشه‌ای و ساختاری می‌طلبید. [دوم]. برای گفتگو با دانش‌آموزان، به یکی از مدارس دخترانه رفته بودم. مشخص بود که به زور و اجبار به نشست آمده بودند. هرچه می‌گفتم در ذهن‌ها جا نمی‌گرفت؛ گویا یک شکاف هویّتیِ بزرگ پدید آمده بود که امکان تفاهم و گفتگو را از میان برده بود. این همه فاصله و زاویه، عجیب بود. پس از برنامه، یکی از دانش‌آموزان کنارم آمد و گفت فقط می‌خواهم به شما بگویم که بسیار دیر آمدید. او درست می‌گفت اما مخاطبش من نبودم؛ نویسنده‌ای که تمام توان خود را در دو دهۀ اخیر، صرف روشنگری و اعتراض و انتقاد و مناظره و تبیین کرده است. [سوم]. در جریان اغتشاشات سال ۱۴۰۱ که برای اولین بار، دامنۀ کشمکش‌ها و تضادها به مدرسه‌ها هم کشیده شد، دخترم که در یک مدرسۀ دولتی تحصیل می‌کرد، به‌شدت از سوی همکلاسی‌هایش مورد فشار و تحقیر قرار گرفت. همکلاسی‌های او که همگی غیرچادری بودند و ذهنیّت منفی نسبت به انقلاب داشتند، چادری‌بودن او و عقاید دینی و انقلابی‌اش را به دستاویزی برای بایکوت‌کردن وی و سرزنش و ملامتش تبدیل کرده بودند. فشارها و کنایه‌ها به دخترم در حدی بود که در مدت کوتاهی، نشانه‌های افسردگی در او نمایان گردید. بسیار احساس انزوا و تنهایی می‌کرد و می‌گفت در مدرسه، دوستی ندارد که سبک زندگی و تفکرش مانند او باشد. در اینجا بود که من در این اندیشه فرو رفتم که آیا من مقصرم که به دلیل قرار داشتن در طبقۀ متوسط، توان پرداخت شهریۀ مدرسۀ غیردولتی را ندارم، یا نهادهای فرهنگی و از جمله شورای عالی انقلاب فرهنگی که بی‌خاصیّت و بی‌کفایت هستند؟! [چهارم]. از کنار مدرسۀ دولتی پسرم می‌گذشتم. صدای بلند فحاشی‌های ناموسیِ بسیار رکیک دانش‌آموزان را با یکدیگر شنیدم. گویا با یکدیگر درگیر شده بودند. از پسرم در این باره پرسیدم. پاسخ داد همیشه در مدرسه نزاع هست و هرچه می‌خواهند می‌گویند و یکبار هم که معاون مدرسه می‌خواست اینان را مهار کنند، خودش را کتک زدند. دریافتم مدرسه، رهاست و کنکور و دیوان‌سالاری و شبکه‌های اجتماعیِ غربی و بی‌عملی نهادهای فرهنگی، همه‌وهمه، هویّت را بر باد داده‌اند. نه معاون پرورشی دارند و نه کمترین خبری از کار فرهنگی است و نه معلمان در جهت تربیت تلاشی می‌کنند و ... . به معنی واقعی کلمه، مدرسه رهاست. [پنجم]. حجت‌الاسلام خسروپناه، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی، چندی‌ست که به منتقدان کارنامۀ شورا می‌تازد و آنها را بی‌اطلاع و غیرمیدانی و بی‌ادب می‌خواند و به دفاع از شورا می‌پردازد. دیگران را نمی‌دانم اما من از زندگی روزمرّۀ فرهنگی نوشتم، از عینیّت‌های محسوس، از واقعیّت‌های کنونی، از زیر پوست جامعه، از ذهنیّت‌های فرسوده‌شده، از لیبرالیسم فرهنگی، از اغتشاش معنایی و زوال هویّت، از سرمایه‌سالاری در نظام آموزشی، از خاموشی و انحطاط شورای عالی انقلاب فرهنگی، از دوگانگی فرساینده در درون نظام، از منافقان انقلاب و ... . من از آن انقلابی‌هایی نیستم که فرزندانم را از جامعۀ واقعی جدا کنم و به درون گلخانه‌های شبه‌مذهبی که مدرسه نام گرفته‌اند ببرم. همین که انقلابی‌ها، فرزندان‌شان را از مدرسه‌های دولتی جدا کرده‌اند، به معنی شکست نظام در انقلاب فرهنگی نیست؟! مگر بنا نبود توحید در ساخت اجتماعی و زندگی روزمره، مستقر شود و جامعه، به بستری برای کمالات معنوی و ایمانی تبدیل گردد؟! آن‌قدر از واقعیّت‌های جامعه احساس خطر کرده‌اند که برای خود، کلونی‌های آموزشی ساخته‌اند و فقرا و طبقۀ متوسط را در مدارس دولتی رها کرده‌اند. این وضع، نه عدالت است و نه اخلاق. و من در شورای عالی انقلاب فرهنگی، یک مرد نمی‌شناسم که این دردهای عمیق و مزمن را فریاد بزند و یقه چاک بدهد و از کارگزاران فرهنگیِ بی‌کفایت و ضعیف‌النفس، پاسخ و عمل بطلبد. همه با هم تعارف دارند. سیاست، حقیقت را بلعیده و قدرت‌طلبی، خدایی می‌کند و آرمان‌ها، در دهۀ شصت جا مانده‌اند. https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
▫️تطورات فلسفۀ مضاف و تولّد فلسفۀ فرهنگ 🖌 نوشتاری از عضو هیات علمی گروه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی 🔹 فلسفه‌های مضاف از نظر تولّد، اقتضایی و موقعیّت‌مند هستند؛ یعنی به وضع معرفتی و تاریخی وابسته‌اند و در نسبت با آن، موضوعیّت می‌یابند. 🔍 متن کامل را اینجا بخوانید👇 🌐 iict.ac.ir/tatavorat سایت I ایتا I بله I آپارات I اینستاگرام 🆔 @iictchannel
،،،،،،،، هویت جمعی شورای‌عالی انقلاب فرهنگی ...، بروز لازم را ندارد و لازم است تأثیرگذاری شورا در مسائل فرهنگی، تقویت شود، ... انتظار این است که برای امور مربوط به شورا، وقت مناسب و کافی گذاشته شود. بیانات در تاریخ ۱۴۰۱/۹/۱۵ https://khl.ink/f/51469 «بروز»، «تأثیرگذاری»، «وقت»! شما تغییری احساس کرده‌اید؟! https://virasty.com/Mehdi_jamshidi/1733117065526254068
،،،،، از دیروز، لیبرال‌های ایرانی _ چه سیاسی‌های عمل‌گرا، چه روشنفکران سکولار و چه معمم‌های متهتک _ موج جدید رسانه‌ای با کلیدواژه‌های اجبار، تندروی، تنش اجتماعی و ... ساخته‌اند تا رهاشدگی حجاب ادامه یابد. وقت موضع‌گیری اعضای شورای‌عالی انقلاب فرهنگی، فرا نرسیده؟! همچنان با عرصه‌ی عمومی، سخن نمی‌گویید؟! https://virasty.com/Mehdi_jamshidi/1733146859603592914
🔻محقق داماد و موضع نامحققانۀ بی‌بنیاد 🖊مهدی جمشیدی [یکم]. پیش از این، در نقد مواضع حجت‌الاسلام محقق داماد نگاشته بودم اما دریغ از پاسخِ معرفتیِ معادل و محکم. او خویش را در پوستینِ مظلومیّت نشانید و تحقیر و تخفیفِ منتقدِ صریح را بر مواجهۀ استدلالی و منطقی ترجیح داد. می‌گوید بر خوان نعمتِ معرفتِ مرتضی مطهری نشسته است، ولی آنچه‌که از سیره و سلوکِ انتقادی و علمیِ مطهری خوانده‌ام، کمترین نسبتی با مشرب و ممشای او ندارد. بیش از ادّعا و انتساب، بهره‌ای نبرده، وگرنه نیک می‌دانیم که مطهری، حتی به سراغ مغرضِ جاهلی همچون اکبر گودرزی نیز رفت و با وی به گفتگو پرداخت و زبان به استدلال گشود. محقق داماد، هرگز چنین سعه و بضاعتی نداشته و با منتقد و مخالف خویش، از درِ مباحثه و محاجّه وارد نشده است. گفتگومداری و بلندنظری مطهری کجا و بالانشینی و کوته‌نظری اینان کجا؟! [دوم]. محقق داماد در یادداشتی به نقد قانون حجاب پرداخته و نوشته: «تجربۀ عملی در پیگیری آنچه این قانون در پی آن است نشان داده که رعایت شرایط امر به معروف و نهی از منکر، از جمله عدم توهین و رعایت حرمت و کرامت، در عمل ممکن نبوده است.» وقتی‌که وی پیش از تفکّر منطقی، تصمیم خویش را گرفته و می‌خواهد موضع پیش‌ساخته و سیاسی خود را بر واقعیّت و عینیّت تحمیل کند، چنین می‌شود که دربارۀ طرحی که فاقد پیشینه و تجربه است و در این قانون، برای نخستین بار بناست به اجرا درآید، از «تجربۀ عملی» می‌نویسد! در این قانون، «منطق مواجهه» تغییر کرده و این قانون، یکی از فضایل خود را طرّاحی جدید برای نحوۀ مواجهه می‌شمارد؛ درحالی‌که محقق داماد، از تجربۀ عملیِ تلخ در گذشته می‌نویسد و با این شبه‌استدلال، می‌خواهد آن را باطل کند! [سوم]. محقق داماد می‌افزاید: «مواد زیادی از این قانون، نه‌تنها غیرقابل اجرا، که نتیجۀ عکس خواهد داد و موجب تنفر نسل جوان از دین می‌شود.» وی به‌جای استدلال و یا دست‌کم شبه‌استدلال، به طرح ادّعا پرداخته و سخنان بی‌دلیلی را نگاشته است. کسی‌که با وی موافق نیست، می‌تواند در نوشته‌ای دیگر، عکس این برداشت‌ها و تفسیرها را از قانون حجاب بیان کند. اگر دعوی او، منطق و برهان و علم و اقناع است، پس استدلال او کجاست؟! چرا او در ادّعا، متوقف مانده است؟! کدام شاهد عینی و مؤیّد موجّه، امتناع عملی این قانون را تأیید می‌کند؟! این نشدن و انسداد، ریشه در کدام گسستگی با واقعیّت دارد؟! و نیز باید گفت مگر نسل جوان، همگی از حجاب عبور کرده‌اند و به کشف حجاب و برهنگی رو آورده‌اند که این قانون، آنها را در بر بگیرد و به واسطۀ آن، متنفّر از دین بشوند؟! بر اساس کدام پیمایش و مطالعۀ تجربی، وی همۀ نسل جوان را در برابر این قانون نشانده و به صدور حکم عام و کلّی، مایل شده است؟! مگر این قانون، منطق پلکانی و تدریجی و مرتبه‌ای در مجازات ندارد؟! و مگر میان توده و خواص، تمایز ننهاده؟! و مگر بر ترجیح و تقدّم فرهنگ، اصرار نورزیده؟! مگر مطهری نگفته که چه‌بسا باید برخلاف میل جامعه، عمل کرد تا مصلحت جامعه فراهم آید؛ هرچند در کوتاه‌مدت، مخالفت‌هایی صورت بگیرد اما در بلندمدت، حقایق آشکار خواهد شد؟! در اینجاست که روشن می‌شود منطق روش‌شناختیِ محقق داماد به‌عنوان یک فقیه، چه بی‌اندازه بر باد تکیه داده است. وی به‌راستی، قایقی کاغذی ساخته و در آب افکنده. [چهارم]. محقق داماد، در بخش دیگر نوشته است: «موضوع حجاب باید از ‌طریق فرهنگی پیگیری شود، نه با چوب و فلک». باید بسی تأسّف خورد؛ کسی‌که جامۀ رسول بر تن دارد و خویش را فقیه می‌خواند و بساط درس خارج پهن کرده، این‌چنین دربارۀ واقعیّت، به تحریف و وارونه‌سازی و مبالغه و ناراست‌نویسی رو می‌آورد و هیجان و حرارتِ بی‌پایه برمی‌انگیزد تا مخاطب را منفعل سازد. در کدام دوره از حیات انقلابی، بی‌حجابان را به چوب و فلک بسته‌اند؛ جز آن‌که بسیاری از هم‌پیاله‌های سیاسیِ محقق داماد در جریان اصلاحات – یا همان چپ مذهبی در دهۀ شصت - خودسرانه و جاهلانه و بدون مجوز از امام خمینی، در کوچه و خیابان این‌چنین کرده‌اند و امام خمینی نیز، بی‌درنگ، گریبان آنها را گرفت. نیروی انتظامی و قوّۀ قضائیه، در کجا به چوب و فلک رو آورده‌اند؟! حبس و جریمه و محرومیّت اجتماعی، چوب و فلک است؛ آن هم برای کسانی‌که اصرار بر کشف حجاب و برهنگی دارند و تذکّر به آنها، بی‌اثر است؟! عجبا که چنین روحانیانی، با این حجم از قضاوت‌های مبتنی بر ناواقعیّت‌ها و نااخلاق‌ها، سخن از مواجهۀ فرهنگی نیز می‌گویند ... در پایان، آمادگی خود را برای مناظرۀ زنده و عمومی با وی، بر اساس اندیشه‌های حکمرانانه و فرهنگیِ استاد مطهری اعلام می‌کنم. https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60