هدایت شده از دفتر مطالعات جنسیت و جامعه
                                        🔻ملت را به اساس ملت بسپاریم!
سرمقالهٔ هیئت تحریریه سایت دفتر مطالعات جنسیت و جامعه
«اساس ملت» تعبیریست که از زبان امام خمینی(ره) در وصف زنان به یاد داریم. چنین تعبیری از سوی امامی مطرح شده که بهروشنی میدانیم اهل تعارف و تجمید بیهوده نبود اما جای تأمل دارد که این توصیف دقیق، تاریخی و سرنوشتساز در لحظههای خطیر بازخوانی نمیشود. اکنون نیز با شنیدن مکرر واژه ملت در پیام اخیر رهبر انقلاب، برای ذهنیت عمومی جامعه چندان که باید تعبیر «اساس ملت» تداعی نشده است. همینجاست که باید بر خوانشی جنسیتمحور از بیانات رهبری درپی حملات رژیم صیهونیستی پافشاری کرد تا آنچه زنان رقم میزنند و رمز حرکت تاریخی است، از سایه نادیدنیها بیرون آید و پیش چشمها و در ذهنها بنشیند: درست پس از آنکه رهبری در بیانیه دومشان از تواناییها و امکانات مادی و معنوی ملت ایران شکرگزاری میکنند، زنی(سحر امامی) را مثال میزنند که بهعنوان نمونهای از «اساس ملت»، نماد قدرت این ملت را به جهانیان عرضه کرد. برخلاف ذهنیت عمومی که زن و مرد را در دو قطب متضاد عقل و احساس قرار میدهد که یکی ویژگی مثبت و دیگری منفی و محرومکننده تصور میشود، رهبری ـ همانند گذشته ـ در بیانات خود از دوگانه قدرت روحی و قدرت جسمی سخن میگوید، آن هم نه در نسبتی متضاد، بلکه بهمثابه دو بال مکمل حرکت تاریخی انسان. ایشان دو نیروی زنانه و مردانه را بهنحو متعادل در دوگانه مادی و معنوی صورتبندی میکنند و در پلهای بالاتر، تأکید میورزند که نقش زنان چنان برجسته است که اگر یک جامعه از ظرفیت نیروی زنانه محروم باشد اصلاً حرکتی شکل نمیگیرد. بنابراین پیرو سخنان رهبری، اگر خواهان ملتی تسلیمناپذیر باشیم، زنان آن ملت باید نخستین کسانی باشند که تسلیم نمیشوند؛ چرا که زنان، با ظرفیت و سعه وجودی خود، پیشران و محرّک پیکرة جامعهاند. 
دشمن، برای درهم شکستن ملت ایران از «رعب» بهره میگیرد: گاه با تهاجم نظامی، گاه با جنگ روانی و از تهاجم روانی نهایت بهره را میبرد تا قدرت عملیات نظامی خود را فراتر از آنچه هست جلوه دهد. دشمن، زنان ما را نشناخته است. همانطور که تاریخ ایران را نشناخته است. گمان میکند با پمپاژ رعب و تهدید نظامی، فرار را به ما القا میکند. اما فراموش کرده روزی را که زنان جنوب، میخ غیرت را بر زمین شهر کوبیدند و نگذاشتند مردان، شانه خالی کنند. زنی که صبر و ارادهاش در فضای جنگ، شهر را نگه میدارد؛ امروز نیز میتواند، در میانه جنگ روایتها، شهر را زنده نگه دارد.
«زندگی را باقوت ادامه دهید» در بیانیه رهبری پررنگ بود، این زنان اند که میتوانند با استمرار در زندگی زبان رعب دشمن را الکن سازند  نیروی زنانه، در حقیقت نیروی زندگی است و پویایی و حرکت جامعه به تحول و حرکت زن وابسته است. این نکته را باید دریافت؛ نسبت زن و زندگی را باید جدی گرفت، دانست که «زندگی را با قوت ادامه بدهید.» تنها از عهده زنان برمیآید پس کار را باید به کاردان سپرد اما باید توجه داشت که  زندگی کردن در این بحبوبه نباید به سطح کارهای روزمره تقلیل یابد. 
زنان تا به امروز نیز، حتی دستتنها و بیتوجه به تسهیل شکوفاییشان از سوی قوامیت مردان، به چنین کاری اهتمام ورزیدهاند. مانند زنی که هنگام خرید از مغازه هول نمیشود و با خرید بیش از اندازه، ترس را به دل اهالی محل و مغازهدار نمیاندازد؛ مادری که وقتی تهران زیر حملات هوایی دشمن بود، فردای آن روز با نوزاد کوچک خود در جشن غدیر حاضر میشود؛ زنی که در نماز جمعه، دشمن را تهدید میکند؛ و زنی که در قاب تلویزیون، نقشه دشمن را برای القای ارعاب و ترس نقش بر آب میکند و صحنه را به نفع جبهه حق تغییر میدهد.
نباید تصور کرد که نمایش روزمرگی، با بیتوجهی و انکار جنگ، میتواند ترسی را که ابزار دشمن است، از جامعه بزداید. ترس زمانی در یک جامعه از بین میرود که زنان، زندگی را به خدمت جهاد و جنگ درآورند و جنگ را در زندگی استحاله کنند. راه را بیراهه نرویم. ملت را به دست اساس ملت بسپاریم.
🚻 دفتر مطالعات جنسیت و جامعه
@gesostu_ir
GESOSTU.ir
                
            هدایت شده از مجله تصویری تأنیث
                                                            
                                        10.23M حجم رسانه بالاست
                                                
                                                مشاهده در ایتا                                                
                                            هدایت شده از مجله تصویری تأنیث
                                        🔶️ معناکنندگان شجاعت و جسارت
◽️این زن زینب کبری است. همان زنی که حسین را قبل از حرکت قافله به کربلا یاری کرد، همان زمانی که سایر ائمه و یاران حضرت در فکر و ابهام بودند و هالههای گنگی آنان را فراگرفته بود اما این زینب بود که چراغ راه سایرین شد. او یک زن بود، زنی پر از رشادت، صبوری، شجاعت و درایت. زنی که در تاریکیهای ظلمانی این جهان به سمت چراغ هدایت حسین حرکت کرد و خود نیز نوری بود
 در آن دنیای ظلمانی و روشنگر مسیر بقیه شد.
◽️ زینب در آن روزگار فهمید که چگونه باید در راه حسین باشد و فداکاری کند. چگونه خود و خانوادهاش را برای حسین فدا کند. در شرایطی که مردان قبیله شاید در بهت به سر میبردند زینب با اینکه میدانست مسیر سخت و طاقت فرسایی است و حسیناش را از دست میدهد، فرزندانش را نیز و باید اسیر شود و خانوادهاش را رها کند اما دست حسین را در این صخره پر از سنگلاخ رها نکرد بلکه محکمتر دستان برادرش را در میدان جهاد و رشادت گرفت.
◽️در شرایط و رخدادهای عاشورا هر انسانی را از پا درمیآورد و ظلمی بینهایت و تلخ و پر از لحظات زجرآور را رقم زد که آسمان و زمین را به یکدیگر دوخت اما باز هم زینب بود که کوتاه نیامد و در مسیر ولی خویش ایستاد. او زنی بود پر از رشادت و شجاعت. بحرانی که زینب تجربه کرد را هیچ انسانی توان تحمل ندارد اما زینب کبری به مثابه یک زن توانست با معنویت ذاتی خویش که خصلتی زنانه است، صبوری و جسارت را معنا کند. بعد از حسین این زینب بود که نور درخشانی بر جهان ظلمانی شد. بر امت و ملت رسول الله تابید و درخشید به پهنای ابدیت. او در مصاف با یزید کارستانی کرد که از دست مردان قبایل بزرگ عرب و پر از ادعا و اسم و رسم بیجهت هم بعید و غیرممکن بود اما زینب این چنین کرد.
◽️ زینب زنی بود با جایگاهی آسمانی و معنوی که صبر و رشادت و فداکاری را در زیست خود ماندگار کرد و چنان مرتبی را کسب کرد و امتحاناتی را پشت سر گذاشت که پیغمبران و اولیا خدا هم باید برای رسیدن به آن تلاشها و جهادهای فراوان کنند.
❇️ «تأنیث» | سیمای زن در جهان اندیشه
کاری از دفتر مطالعات جنسیت و جامعه
@Tanith_Cast
                
            
                جامعه متعادل | مهدی تکلّو
            
            زن و «زندگیِ جنگ»  درآمدی بر روایت امر زنانه زیر سایۀ موشک و پدافند بخش سوم: اوج زندگی و بیشترین ظهو
        
                                        زنها ما را به استقبال جنگ ببرند
زن و «زندگیِ جنگ» 
درآمدی بر روایت امر زنانه زیر سایۀ موشک و پدافند (بخش چهارم)
بازگشت به زندگی روزمره که در بطن آن نوعی انکار جنگ و سکولار کردن آن نوعی غفلت بود که باید مقابل آن ایستاد. افزایش تابآوری و گرم کردن خانه و ایجاد سکینه و آرامش توسط زنان اگر در راستای تدارک «زندگی جنگ» و «زندگی متناسب با نیازهای جنگ» نباشد در راستای همان روزمرۀ غیرسیاسی فریبنده است که جنگ را به نیروهای مسلح حواله میدهد و میگوید «شما و خدایتان بروید و بجنگید». این جنگ جنگ وجودی است نه جنگی بر سر مسائل خرد اختلافی از جمله غنیسازی به معنای صرف و مجرد آن. خانمها باید اتفاقاً ما را به «استقبال جنگ» ببرند. جنگی که از ابتدا هم گریزی از آن نبود و حالا هم محقق شده و در جریان است. جنگ وجودی جنگ زندگی است، نه حتی زندگی کردن در شرایطی که جنگی هم در جریان است و ما فقط قرار است با آن سازگار شویم، که زندگی را به خدمت جنگ آوردن است. 
اجازه ندهید «زندگی در جریان است» سر ما را با پنبه ببرد. اجازه ندهید مرجفونی که تا کنون تحت تأثیر هیمنۀ ملت و ارادۀ جوشان و انسجامبخش آن سکوت کرده بودند سر از فاضلاب در میآورند و با تقلیل جنگ ما را به سمت صلح تحمیلی سوق میدهند. زنان باید ما را به «استقبال جنگ» ببرند و ارادۀ ما را نه به جنگطلبی کورکورانه بلکه به سمت قبول و باور جنگ و ساختن سطح بالاتری از زندگی متناسب با آن جلب کنند. زنان نباید تحتتأثیر شعار مایل به اختگیِ «زندگی جاریست» و کانالهای غیرمجاهدانۀ روانشناسی تمام همت خود را به حفظ آرامش خانه و روشن نگه داشتن مطبخ و اینها خرج کنند. حالا وقت این است که زنان این جنگ را که جنگ خاصی است معنا کنند و به ما بگویند ما با چه جنگی مواجهیم. حالا وقت این است که زنان از زندگیای سخن بگویند که با جنگ میتوان آن را بدست آورد. چه این جنگ جنگی طولانی و نهایی باشد و چه حداکثر تا مجازات و مخدوش کردن زیست دشمنان ادامه یابد. ما بیش از هر چیزی به تولید رویای جنگ و فردای جنگ احتیاج داریم تا به وساطت آن عزم ملت را تقویم کنیم. این کافی نیست که ما با ترسهایمان کنار بیاییم و تنها شرایط را مدیریت کنیم تا در لوای تحمیل جنگ یا صلح دوام بیاوریم. باید حتی جنگ را فراتر از میهن و وطن روایت کرد. همین حالا باید با زنان فلسطینی و لبنانی همسنگر شد و کارزار را بینالمللی کرد. ما به زندگی جنگ احتیاج داریم تا فردای جنگ و پیروزی تمایز زندگی انسانی و روزمرۀ مصرفی و عرفی را بهتر نشان بدهیم. گرتا تانبرگ روی کشتی مادلین گفت «ما به زنهای عصبانی بیشتری احتیاج داریم» و من میگویم ایران اسلامی سرشار از «زنان مجاهد»ی است که خشم، امید و زندگی را خیلی فراتر از جنگ تحمیلی 59 تا 68 به نمایش میگذارند.
🥀 مهدی تکلّو | @Mahdi_Takallou
                
            هدایت شده از جهاداندیش | مقداد اموری
                                        مفهوم دلبربای خانواده مجاهد
چند روزی بود که قصد داشتم به زیارت شهدای نبرد تحمیلی رژیم علیه ایران برم. دیروز توفیق شد و به همراه یکی از رفقا به بهشت حضرت زهرا (س) رفتیم. حال و هوای خاصی بود. با وجود اینکه شهدای مدافع حرم رو دیده بودم ولی چنین صحنه ای رو تجربه نکرده بودم. قطعه ای تازه و پر از شهدای تازه مدفون شده. خانواده های شهدا برای زیارت تشریف آورده بودن. یاد کتاب دا افتادم. حال و هوای روایت شده از گلزار شهدای آبادن و حس و حال حماسی خانواده ها و خادمینی که دور خانواده ها میگردن تا اگر کاری از دستشون برمیاد انجام بدن. صدای روضه اباعبدالله (ع) بلند و معنویت اشک بر شهدای کربلا با روح نبرد علیه رژیم درآمیخته شده بود.
به محض ورود به قطعه 42 واژه شهیده به روی سنگ قبرها چشمم رو گرفت. چقدر شهید زن در قطعه تدفین شده بود! چرا روایت هاشون رو نشنیده بودم؟ چرا اکثریت شون رو نمیشناختم؟ فضا جوری شده گاهی احساس میکنم بعضی نمیخوان فضای جهاد و شهادت حاکم بشه و دنبال یه زندگی روزمره هستن. مگه غیر اینه که روایت شهدا فطرت های پاک رو بیدار میکنه ، گرایشات عمیق رو زنده میکنه و قلب های آماده رو به حرکت وا میداره؟
کمی که بین قبور گشتم و به شهدای زن توجه و توسل کردم. بنری برام جلب توجه کرد. اشک هام جاری شد. چقدر زیبا بود! خدایا! نمیتونستم تکون بخورم ... شهیده ایزدی و سه فرزند کودک شهیدش ... بهتر بگم خانواده شهید
همیشه خانواده شهید برام جذاب بود از ام یاسر همسرِ شهید سیدعباس موسوی و خانواده شون تا شهیده طیبه واعظی همسرِ شهید ابراهیم جعفریان و شهیده شرافت خسروی همسر و مادرِ شهیدان فتح الله زاده ... خواندن و شنیدن از چنین خانواده هایی قلبم رو پرواز میده
دوست نداشتم از کنارشون برم ولی باید به دیدار گروهی از خواهران مجاهد و مبارز در شهر ری میرفتم. از قطعه 42 خارج شدیم که یکی از خادمین شهدا رو دیدیم. بعد از سلام و احوال پرسی پرسیدیم همه شهدای نبرد رو اینجا دفن میکنن؟
گفت: آره ولی دیروز یکی از شهدا رو بردن قطعه 28 
گفتم: چطور؟
گفت: بردن پیش پسر شهیدش دفنش کنن
و دوباره خانواده شهید
رفتیم قطعه 28 و دنبال قبر تازه گشتیم. از یکی از کارگران اونجا جویا شدم. آدرس حدودی رو داد و بالاخره بعد از کمی جستجو پیداش کردیم. روی اعلامیه نوشته بود ؛ شهادت خادم الحسین(ع) مادر شهیدان دفاع مقدس علیرضا و مجتبی شیرازی و همسرِ جانباز دفاع مقدس حاج نعمت الله شیرازی ؛ شهیده حاجیه خانم فاطمه شیرازی
مادر دو شهید و همسر جانباز که خودش هم شهید شده بود. فکرم درگیر شد. چقدر این سال ها شهیدانه و مجاهدانه زندگی کرده بود! چه خانواده ای! مگه میشه این خانواده رو با مفاهیم موجود و مرسوم فهمید و روایت کرد؟ چقدر این خانواده با همه تصورات و مفاهیم مربوط به خانواده که این روزها میشنویم فرق داره! باید خانواده رو از دام این مفاهیم واپسگرا رها کنیم تا توان نهفته درش امکان بروز پیدا کنه. باید بشکنیم تصورات موجود رو و خانواده مجاهد رو بازفهم کنیم. این خانواده دیگه در محاصره قدرت ها و در معرض حمله نیست و بلکه خودش خلق معنا و زندگی میکنه. خانواده مجاهد دلرباست ، خانواده مجاهد پیشروست ، خانواده مجاهد پیش برنده ست ، خانواده مجاهد خالق زندگیه
دعوت میکنم در راستای همین موضوع متنی که مدتی پیش برای مجله فاخر اقلیما نوشتم رو بخونید
                
            هدایت شده از جهاداندیش | مقداد اموری
                                                        
                                    
                                    خانواده سنگر ست ، سرپناه نیست.pdf
                                        
                                                                                        حجم:
                                            1.1M
                                    