جامعه متعادل | مهدی تکلّو
و اما الفرهنگ
یک سال گذشته به همسرم برای کار در مجموعه تربیتی پیشنهاد شد. می گویم کار و نمی گویم فعالیت یا خدمت، چون حقوق می دادند. یک میلیون تومان برای چهار روز کار تربیتی در ماه!
مخاطب و متربی هم فرزندان مسوولین وزارت مگو بودند. امکانات تربیتی ویژه یا همان قصه ی #محیط_سالم برای فرزندان از ما بهتران.
تکرار میکنم. یک سال گذشته، ۴ روز در ماه، یک میلیون تومان... خب قبول که نکردیم. به همسرم هم گفتم این پول که برکت ندارد... امید کار تربیتی به این ماجرا ندارم هیچ.. کار تربیتی هم پولی نیست اساسا... احساس کلفتی تربیتی و مربی خصوصی دارم. یک احساس چندش!! یک مشکل اساسی اینجاست. از همین جا هم به روضه مدارس فرهنگ گریز بزنم. مشکل #تفاوت قائل شدن است. تفاوت قائل شدن میان برخی و برخی دیگر. تفاوت در امکانات. تفاوت در احتمال موفقیت. تفاوت در محیط. تفاوت میزان در مواجهه با مشکلات آموزش و پرورش و جامعه... تفاوت هم یعنی همین که امسال در دانشکده ما، فقط یک دانشجو از مدارس غیر خاص وارد دانشگاه شد... ایده ی مدارس #غیر_انتفاعی جای خودش قابل بررسی است اما اگر کسی به دنبال تربیت بهتر برای فرزندش میگردد، همین ماجرای تفاوت خودش بزرگترین اثر ضدتربیتی است... الباقی مسائل حاشیه ای ست. این که فریدالدین خودش در کدام مدرسه بوده، این که از صحبت های خانم ماهروزاده برداشت درستی شده یا خیر، این که دبیرستان فرهنگ با چند دانش آموزی که هر سال مشکل مالی دارند مماشات کرده یا نه، این که واقعا تیپ و قیافه و زندگی این بچه ها #لاکچری است یا نه... ، این که #حدادعادل در فلان روستا چند مدرسه دایر کرده .. راستش من دور از جون حداد یاد قاچاقچی هایی می افتم که برای این که نانشان حلال شود حسینیه می سازند .. برخی در دفاع از فرهنگ، دست به دامن چه روضه خواندن هایی که نمی شوند.... موضوع این است که این بچه ها اقلیتی هستند در شرایطی خاص که نه سیستانی ها بلکه خیلی تهرانی ها هم از آن بهره مند نیستند. خوراکی را دریافت می کنند که بسیاری از آن محرومند. این طور که یک عده که از قضا موظف بودند و هستند ایران را بهشت کنند، نکردند که هیچ، الان دارند گلیم خودشان را از آب می کشند. ما و اطرافیانمان و بقیه که مثل ماست سالم بماند... گورِ بابای...
... به شیخی خبر رساندند در کوچه شما آتش سوزی شده.. نگران شد و پرسید خانه ما که چیزی نشده.. گفتند نه؟. گفت پس الحمدلله...
(عکس تعجبی است)
囧 @Segerme
جامعه متعادل | مهدی تکلّو
«نرسیده به بانک تجارت»
سری به رکوردهای گینس و صاحبان آن بزنید؛ تا چشمتان کار میکند آدم های بی مصرفی می بینید که نانشان در روغنِ عجیب و متفاوت بودن است. بیشترین و بزرگترین و ترین هایی که تنها فایده شان برای جامعه، فقط دقایقی جلب توجه و #سرگرمی است و این چیزی جز تحریف و به ابتذال کشیدن مفهوم مقدس استعداد نیست. چه بسا گینس، خودش رکورددار بیشترین تخریب نظام ارزشی انسانی و استعدادها باشد!
در جامعه مدرن، افراد کمتر تولیدکننده و عاملند. نه فقط تولید کالای اقتصادی! بلکه تولید مفاهیم و ارزش ها کمتر از طریق مشارکت ارادی افراد صورت می پذیرد. انسان جامعه سرمایه داری به طرز وصفناپذیری عمدتاً منفعل است و نقشهای اجتماعی او و کنش هایش، حداکثر به #مصرف_گری محدود می شود؛ باز هم نه فقط مصرف کالا، بلکه ارتزاق مفاهیم و ارزش ها. او توسط انبوه معانی و ارزشهای تحمیلی احاطه شده و در انتخاب و تأثیرپذیری هم چندان مختار نیست. و در روزگاری که رسانه ها بر اریکه قدرت جا خوش کرده و شبکه های اجتماعی بخش قابل توجهی از زمان روزانه افراد را به تسخیر درآورده اند، این انفعال و مصرف گرایی دوچندان می شود. در حقیقت مشخص نیست که شما کنترل تلویزیون را به دست گرفته اید یا تلویزیون کنترل شما را !
حال که تولیدگرها با خلق معانی و ترسیم ارزش ها برای افراد، آنها را به موجوداتی حداقلی، تکراری، و یکنواخت تبدیل میکنند، چگونه میتوان از میان توده یکسان شده ی مردم دیدنی شد؟ پاسخ مشخص است: #تفاوت. تفاوت خودش تولید معناست و تولیدگری میتواند شما را از صفِ عظیم مصرف کنندهها و تماشاگرها جدا کند. همان بلایی که #گینس و برادران به جان بشریت انداختند. متفاوت باش به هر قیمتی؛ فارغ از این که چه میزان سودمند خواهی بود. و از این منظر، من تفاوتی میان خالکوبیِ #تتلو و سیکس پکِ #آرات نمی بینم!
قبول کنیم که #عصرجدید و برنامه های مشابه آن در ایران با ادعای استعدادیابی، کم در این ابتذال نقش نداشتند. استعدادهایی که زرد اند و لزوماً ناظر به نیازهای اجتماعی تعریف نمی شوند. در این قاموس، استعداد و مهارت یعنی محیرالعقول بودن، یعنی #اعجوبه بودن، یعنی در 6 سالگی 748 تا روپایی زدن، یعنی هنوز زبان مادری را یاد نگرفته انگلیسی صحبت کردن!
#عصرجدیدِ بچه ها یا همان #اعجوبه های غفوریان نیز، با دست کاری نظام ارزشی خانواده ها، در تکثیر مدل آراتی و سبک زندگی او متهم است. خانواده ها با داشتن بچه ی متفاوت، متفاوت شده و به لطف #اینستاگرام تماشا می شوند. معروف می شوند، دعوت میشوند و ادامهی مسیر! آرات، آراد، آرشام، و «آر» های دیگر، کودکانی به مثابه کالا که اگر کارشان گرفت، حتی میتوانند به جای پدر خانواده خرجی هم بدهند.
囧 @Segerme