جامعه متعادل | مهدی تکلّو
به حاج قاسم من دست نزن!
بستر اندیشه ورزی در جامعه ما از سیاست زدگی رنج می برد. پیش از آن که اندیشه ها به موعد مواجهه و تعامل برسند، قشربندی های اجتماعی نسخه یکدیگر را پیچیده و فرصت مباحثه به تهدید مجادله تبدیل می شود. این که اندیشه ها عقیم و محصور باقی می مانند و تضاعف و تزاید شکل نمیگیرد تنها بخشی از آسیب است. آسیب بالاتر آنجاست که همزیستی اجتماعی و امکان اصلاح آن نیز به مخاطره می افتد. «حزب اللهی» و «ضد انقلاب» و دوگانه های از این قبیل بار معنایی سیاست زده تری گرفته و بیش از گذشته مصرف و برچسب می شوند.
برخلاف آنها که تصور میکنند سیاست های جمهوری اسلامی در موضوع حجاب شکست خورده، من معتقدم جمهوری اسلامی از بی سیاستی رنج می برد. و در این شرایط، حجاب به مثابه وجه انضمامی و بیرونیترِ سبک زندگی، به خوبی مستعد آن می شود که معیار قشربندی ها و لشگرکشی های اجتماعی قرار گیرد. بدحجاب و باحجاب میتوانند دوقطب یک تقابل اساسی را ایفای نقش و در فضایی خالی از مفاهمه آتش افروزی کنند؛ شبیه به آنچه که در سال ۸۸، این سو و آن سوی خیابان ها می دیدیم. یک ما و شمای تا اندازه ی خوبی کاذب!
باید برای تجمعات پاسدارانه حجاب و البته سایر ارزش ها و قوانین فکری اساسی کرد. برای محجبه ها، تنها حجاب شرعی از آزمون حجاب سربلند بیرون می آید و در بدنه متکثر خانمهایی که پوشش غیرشرعی دارند، #حجاب_عرفی همان حجابی است که احساس میکنند باید رعایت کرده و میکنند. تجمعات سلحشورانهی این چنینی، این اختلاف ارتکازی در مفهوم حجاب را نادیده می گیرد، طرف مقابل را از انتفاع از ارزش ها و نمادهای ارزشی مسلوب و مخلوع کرده و طیف گسترده ی بدپوشش های خاکستری را به انتهای طیف آسیبهای #جنسی و اخلاقی هل میدهد. ادبیات قبیله ای و تنش زا که شکاف های اجتماعی را پررنگ تر میکند در طرف مقابل میشود همان زبان تند و گزنده #مصی_علینژاد و زبان تند و طنز کوزوکو و غیره که آنها نیز در گل آلود نمودن آب گفتگو، سهیم و یا مأمورند.
#شهید_سلیمانی وقتی که به طرد بدپوششها معترض بود، به خوبی قواعد مدیریت اجتماعی رهبری را فهمیده بود. رهبری چندی بعد از تنگ کردن دایره انقلابی گری هم گلایه کردند. واقعیت این است که مسائل بیشتر از آن چه که باید در جامعه ما تب دار می شود.
در مجموع، من قاطعانه ایده ی #آتش_به_اختیاری را در مدیریت فرهنگ بسیار مؤثر و مفید تصور میکنم، اما به نظر می رسد در شرایطی که دستگاه های مسئول در خواب چهارفصل به سر می برند، ضعف های جدی جریانهای مردمی را هم باید همینگونه آتش به اختیارانه مرتفع نمود.
جامعه متعادل | مهدی تکلّو
کلیشه ی کلیشه زدایی
جنبش های مدرنیستی در غرب با تردید آغاز و با نفی، در مسیر تکوین قرار گرفت. نفی چه؟ نفی هر وضعیتی که تا به آن روز حاکم بوده. دنیای جدید بر مبنای یک ضدیت و ستیز سازمان می یافت و آن چیزی که باید به هر طریق کنار میرفت، نامش «#سنّت» بود.
سنت ستیزی رمز عملیات مشترک خیلی از تحولات آن دوران بوده است. خیلی از علوم جدید هم در این خاک تأسیس شده. روشنفکران ایام مشروطه هم که فرنگ فرنگ از لسانشان نمی افتاد، چهره رادیکال تر این تفکر دوگانه ای بودند. آنها جامعه ایرانی را در تار عنکبوت «سنت» می دیدند و میخواستند ما «از نوک پا تا فرق سر» غربی شویم. این تفکر نیرومندِ صفر و یکی که تا به امروز هم از سپهر اندیشه جامعه ما سایه برنچیده، اجازه تفکر برهانی را از متفکر میگیرد، چرا که سنت، تنها نام برهه ای از تاریخ که دورانش گذشته نیست؛ بلکه سنت، یک ناسزا و بد و بیراه فرهنگی - جامعه شناختی است که دال پنهان خیلی از اندیشه ورزی های امروز است.
اما کلیشه ها! کلیشه ها میراث دوران ماضی بودند که در پاستوریزاسیون مدرنیسم، از بافت فرهنگی جامعه دستشان کوتاه نشد. بنابراین #کلیشه_زدایی در دستور کار قرار گرفت. سنت ستیزی و کلیشه زدایی اما در غرب به نظر موفقیت آمیزتر عملیاتی شد، حال آن که در جامعه پیچیده ی ایرانی، که در دوگانه جامعه شناسب غربی ها، معلوم نیست کجای الاکلنگ نشسته، کلیشه زدایی میتواند بازارش حسابی سکه باشد.
باید درنظر داشت که جامعه ایرانی مفطور و مخلوط با اندیشه های دینی بوده و هست و اگر بنا به مدرنیزاسیون باشد، لاجرم تر و خشکِ باورهای دینی و غیردینی با هم می سوزند. بی آن که جریان سنت ستیز، فارغ از این دوگانه ی تهی از منطق، پرسشگرانه و محققانه مزایای دورانی که «سنتی و قدیمی» صدایش میکنند را بررسی و گزینش کنند.
من معتقدم در #بازیابی_هویت_زن، نان کلیشه زدایی بیشتر در روغن است. اگر بگوئی سیمای زن را ترسیم کنند، میگویند فعلاً برای شروع، زن سنتی نباشد، حالا بقیه اش را یک کاری اش میکنیم. همانطور که #مارکس، مسیحیت ضدعقلانیت را به مفهوم کلی دین تعمیم داد و بی مطالعه نسخه تمام ادیان را پیچید، اندیشه های مدرن نیز در نهاد خود، هر چه که در گذشته جریان داشته را میخواهد بشورد و ببرد. حال چه منبعث از اندیشه های دینی باشد، چه حقیقتاً خرافه های غیرعقلانی! سنت ستیزی ما را رها نمیکند! از تعریف هویت زن تا جزئی ترین مصادیق نظیر خواستگاری سنتی! و بیم آن می رود که کلیشه زدایی، خودش در لباس یک کلیشه ی مدرن، بی رحمانه اجازه تفکر را از اندیشمندان و پژوهشگران مسلمان جامعه ما، سلب کند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میگوید غیرتم اجازه نداد زنان جیغ بکشند و بسوزند و من نگاه کنم.
دستفروشی که #آتش_به_اختیار برای نجات زنان و کودکان از #آتش_سوزی به خط زد، هم مفهوم غیرت را خوب فهمیده و هم خوب تصویر کرده.
#علامه_طباطبایی در المیزان ذیل آیه «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَآءِ» (مردان، کارگزار زنان هستند) میگوید این آیه اختصاص به حوزه خانواده ندارد. مردها در جامعه هم مکلف به مراقبت و محافظت از زنان هستند.
برچه اساس؟ در ادامه ی آیه آمده «بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ». بواسطه نساب بدنی و فیزیکی قوی تر که به مردان داده شده و به جهت وجه ریحانگی و لطافت بنیه و ظرافت طبع که صفت مختصه زنان است. و این هر دو برای هر کدام از دو صنف زن و مرد هم استعداد و فضیلت است و هم ماموریت و کارکردی را طلب میکند.
خبرگزاری مهر در پرونده ای به نام «تمنای شهرت» به حضور اینستاگرام در زندگی جامعه ایرانی و تبعاتش پرداخته.
بنده هم در یادداشتی از ارتباط این موضوع با پدیده #کودک_کالایی نوشتم.
لینک یاداشت :
https://b2n.ir/969912
جامعه متعادل | مهدی تکلّو
لشگر فاطمة الزهرا (س)
پژوهشی در متن و فرامتن حضور زنان در جنگ
به نظر محروم دانستن زنان از جنگ در حقیقت محروم نمودن جنگ از حضور زنان است. زن واجد عنصر حیات بخشی است. حیات معنوی، فرهنگی و تربیتی انسان بواسطه ی آنچه که اوصاف خلقت زن را از مرد متمایز میکند در گرو زنان است. آنجا که زن در مسیر حیات طیبه قرار بگیرد، روح انسانیت و معنویت را دست کم در خانواده خود می دمد و آنجا که این زن برای جامعه انسانی مسأله مند گردید حیات دیگری را به جامعه موهبت میکند. چناچه زن انقلابی بود، انقلابی گری در جامعه سازمانی نو می یابد و آنگاه که زن برای مجاهده برخاست، جهاد به معنای حقیقی اش برپا میشود. آنچه که در تاریخ معجزه آسای این 41ساله دیده ایم گواه محکمی است بر این باور و شکل گیری انقلاب، دفاع مقدس، جبهه مقاومت و مقابله با کرونا و ... این واقعیت را بر ما تحمیل میکند.
حضور زنان در جنگ اما متنی دارد و فرامتنی. من به هر دو می پردازم.
در متن قضیه زن مانند مرد نسبت به سرنوشت جامعه اسلامی مسئول است و به تبع از این جهت مشمول حکم جهاد خواهد شد. تنها مساله محل افتراق میان زن و مرد، صحنه نبرد رودررو و یا قتال است. قتال به واسطه تطابق تشریع با تکوین از زن خواسته نشده است. هر چند از عدم وجوب جنگ برای زنان دلیلی بر عدم جواز هم دریافت نمی شود لیکن باید مشخص گردد که این عدم وجوب، مشتمل بر حکم مباح است یا فضیلت و تعالی زن. از مطالعه در سیره و قرآن و رجوع به عقل، به حکم استحبابی نایل می شویم. یعنی زن چنانچه در جنگ حاضر شود از حد واجب عبور و جنبه تعالی مساله را پیگیری کرده است. مگر آنجا که بواسطه قحط الرجال جهاد دفاعی برای زن هم وجوب تعینی پیدا کند.
اما مهم تر از متن موضوع، فرامتن است. یعنی آن دستگاه فکری که نیاز داریم برای پاسخ دادن به پرسش های حقوقی و هویتی زنان. من این جا قصد دارم کمی نقد روشی کنم.
اول/ این که در مطالعه هویت زنان ما باید دائماً اتصال خود را با طرح کلی نظام هویتی و حقوقی زن برقرار نگاه داریم. نگاه از بالا و درنظرداشت هندسه کلان و منسجم از هویت زن و نقشه جامع در این زمینه ما را از افراط و تفریط مصون میدارد. ما آنگاه که در یک مساله جزئی حکمی صادر میکنیم آیا همزمان حکم دیگری را نادیده نگرفته ایم؟ آیا جزء دیگر را مخدوش نکرده ایم؟ آیا در نهایت از کنار هم قراردادن این اجزاء حقوقی و مسایل متکثر، یک نقشه کلان و منسجم و هماهنگ و بدون خودخوری و تناقض از زن بدست می آوریم؟ من خوش بین نیستم! اندیشه های غربی هم گرفتار این جزئی نگری شدند.
دوم/ در مطالعات زنان باید منشأ انگیزش علمی خود را مشخص کنیم. نحوه ورود و خروج ما از مساله مهم است. چرا از حضور زنان در جنگ صحبت میکنیم؟ آیا در ضمن پژوهش ما، مدعایی برابری خواهانه نهفته است؟ آیا وقتی که از زنان جنگجوی صدر اسلام یا تاریخ دفاع مقدس روایت میکنیم داریم با شبحی از مردسالاری مبارزه میکنیم؟ آیا میخواهیم ثابت کنیم زن دست کمی از مرد ندارد؟ اگر چنین است حتی در فرض صحت محتوا گرفتار سطحی نگری شده ایم.
سوم/ در مورد فعالیت نظامی زن باید اختصاصات و ظرفیت های زنانه را در تقسیم کار ملاحظه کنیم. جنگ و جهاد لزوماً عرصه ای مردانه نیست. همانگونه که می شود در ساختار اجتماعی از تقسیم کار کلان زن و مرد صحبت کرد باید این وضعیت را در جنگ ببینیم. برخی عرصه های نظامی اتفاقاً زنانه است آن گونه که مردها در آن کم توانند. در مقابل نیز واسپاری امور نامتناسب با ترکیب جسمی و روحی زنان به آنها، محل اشکال است. (قابل بحث)
چهارم/ نظام تکالیف الهی، سلب و کلی نیست. متکثر است و تابع ماموریت گرایی تعریف میشود، لذا حکم نهایی ممکن است شخصی باشد. بنابراین در مورد حضور زنان در جنگ با توجه به حکم عدم وجوب نمیتوان حکم همگانی صادر کرد. به این معنا که زن برای ورود به این عرصه باید احراز کند تکلیف بالاتری چه در جنگ، یا جامعه یا عرصه خانواده متوجه او نیست.
جامعه متعادل | مهدی تکلّو
الگوی زن مسلمان، واحد یا متکثر؟ (۱)
آیا ما در حال گذار از سنت به مدرنیته هستیم؟ من با این اعتقاد مخالفم. نه سنت در ایران، آن سنتی است که اروپاییان دیدند و تعریف کردند، و نه مدرنیته ایرانی در محتوایش رج به رج غربی است. به علاوه بیشتر این طور به نظر میرسد که نظام اجتماعی ما مصدری برای کشاکش سه نیروی قدرتمند دین، سنت و تمدن غربی باشد بی آن که بتوان از تفوق یکی بر دو نیروی دیگر به سادگی صحبت کرد.
محصول این مجادلات و مواجهات، تکثر و التقاط ارزش های هویتی است. ارزش های هویتی در هم خلط می شوند و محصولی بدست میدهند که نماینده و قهرمان هیچ تمدنی نیست. بی هنجاری در چنان که میدانیم نمودار ارزشی جامعه بی ارتباط با این موضوع به نظر نمیرسد. سنت تکلیفش را با قد و قواره ی زن مشخص کرده و ای بسا به قرون متمادی آن را زیسته است. تمدن غربی که به دنیای مادی لم داده و چشم انتظار غیب ننشسته، در تدوین الگوی هویتی زن ، سر صحنه عمل -هر چند متکثر- فروگذار نکرده و به طرز کرونا گونه ای به شیوع آن کمر همت بسته است. انقلاب اسلامی اما با شروعی محیرالعقول مسیر هویت سازی اش را در مورد کیفیت هویت زن در ابعاد گوناگون پی گرفته است. این مسیر برای انقلاب اسلامی که متأخر از تمدن های دیگر به میدان رسیدن و قدرت را دستاویز نظام سازی قرار داده با چالش های متعددی را سبب شده. دستگاه معرفتی و جهان بینی انقلاب اسلامی گاه در ترسیم غایت مطلوب، گاه در وارسی وضع موجود و گاه در کشف شیوه حرکت از موجود به مطلوب، امروز در مرحله تکوین و تدوین است و روزهای سخت و جذابی را پیش رو دارد. در برخی عرصه ها به صورت متقنی از اوصاف زن مسلمان صحبت کرده و در برخی موارد نیازمند پژوهش، ایدهپردازی و آزمون است.
به ترتیب با عبور از این مقدمه، پرسش این است که آیا تلاش برای ترسیم الگو در چهارچوب هویت و کیفیت زندگی فردی و اجتماعی زن، تلاشی مذبوحانه و مطالبه ای نامعتبر است؟ به بیان واضح تر آیا انقلاب اسلامی اجازه دارد از الگویی متناظر با زن معاصر صحبت کند؟ آیا نتیجه منطقی ارائه الگو، نفی استعدادها و تکثرات و ایجاد محدودیت نیست؟
رویکرد اسلامی به روشنی موصوف به ترسیم الگو در قالب قاعده و مصداق است. اساسأ اسلام حیات بشری را در حرکت عمودی (ما از آن خداییم و به خدا باز میگردیم) اصیل می بیند و آفرینش انسان را همراه با نظام سعادت و شقاوت و در مسیر کمالی تصویر میکند. آن گونه که نیاز به توضیح ندارد.
اما الگوی هویتی برای زن، واحد است یا متکثر؟ ساز و کار رهیافت به الگوی زن در قبال انقلاب اسلامی چیست؟ در یادداشت بعدی به این موضوع خواهم پرداخت ان شاءالله.
جامعه متعادل | مهدی تکلّو
الگوی زن مسلمان، واحد یا متکثر؟ (2)
حق با تاجگردون بود، با دستمال کثیف شیشه را نمی شود پاک کرد. علامه طباطبایی هم وقتی المیزان را می نوشت، در خلال تفسیرش از سوره نساء یکجایی میزند بغل و یک آهی می کشد که البته برای ما که 60 سال از او متأخریم، این آه حتماً تلخ تر است. «چه بسا برای ما چیزی بسیار بزرگ باشد که نزد خدا ارزنی نمی ارزد و از چیزی کراهت داشته باشیم که نفع ما در آن است، اما افسوس ما مسلمانانی هستیم که در فضای غرب زده تربیت یافته ایم». بی تعارف، در اتمسفری که ما استنشاق میکنیم رویکرد مدرن به قوت حضور دارد و ما با دستمالی آلوده میخواهیم هویت حقیقی زن را شالوده ریزی کنیم! (این بحث را در جایی دیگر ادامه میدهم)
چرا در اسلام از الگو صحبت میکنیم؟ چون نگاه اسلامی انسان (در بحث ما زن) را غایت مند تصویر کرده. انسان در مسیری تصویر شده که یک قطب آن سعادت -که منظور از آفرینش انسان بوده -و در مقابلش شقاوت قرار دارد. انسانی که دلش نمیخواهد به سعادت برسد، اگر چه صاحب اختیار است اما در حقیقت با نظام خلقت مخالفت کرده است. از طرفی دیگر کمال جویی در فطرت انسان نهادینه شده است. از این دو حد وسط معلوم میشود بیراه نیست اگر ادعا کنیم ادبیات بحث اسلام در مورد انسان (زن) الگومحورانه، هنجاری و ارزشی است. کما این که زن فرعون در قرآن به رخ کشیده می شود و رسول اکرم(ص) اسوه حسنه خطاب میگردد. اساساً هم یکی از فلسفه های وجودی اهل بیت (ع) نشان دادن وضع مطلوب به انسانهای موجود است.
انقلاب اسلامی نیز ناگزیر از ترسیم و توصیه الگوست که در کشاکش جریان های متعدد هویت ساز و هویت زدا، این مهم ضرورتی بیش از پیش می یابد. اما این الگو دقیقاً چه شکلی و شمایلی دارد؟ آیا معرفی الگو به معنای شابلون گذاری و کارخانه ای کردن زن هاست؟ آیا قرار است «دلم میخواهد» و «استعداد دارم» ها را ذبح کنیم؟
به نظر در ترسیم الگو متاثر از سه عنصر هستیم. نظام خلقت، اولویت جبهه حق (حکومت اسلامی) و استعدادها و تفاوتی فردی. سعی میکنم به اجمال کارکرد این سه را شرح بدهم.
1-نظام خلقت که متضمن ویژگی های اختصاصی و اشتراکی زن و مرد است به جد در اسلام مورد توجه واقع شده. در اصل احکام فردی و اجتماعی از نوع خلقت انسان أخذ می شود. بر این منوال، برخی کارکردهای انسانی در ساختار خانواده-جامعه به زن و برخی دیگر به مرد سپرده شده که هیچ کدام لزوماً فضیلتی بر دیگری ندارد «وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ» (نساء-۳۲). نوع خلقت زن، مجموعه ی کلانِ مسیرهایی که زن را به تعالی انسانی می رساند، نشان میدهد. تاکید میکنم مجموعه مسیرها و نه مسیر! چه خوششان بیاید چه نه، مادری (نه زایمان) و در امتدادش مساله تربیتِ فرزند و جامعه، یکی از اصلی ترین توصیه هاست.
2-اولویت های خدا روی زمین (جبهه حق)، مسیرهای فوری تر که تعالی انسان در گروه همین هاست را متمایز میکند. اساساً شهید به این علت مقامش بالاست که خودش را فدای اولویت ها و نیازهای حکومت حق کرده است. همان ماجرای «وقتی حسین در کربلاست فرقی نمیکند به نماز ایستاده ای یا به شراب نشسته..»
3-از سویی دیگر، همه افراد قرار نیست به همه اولویت ها بپردازند. تکلیف متناسب با استعداد مقرر می شود. هر کس متناسب با استعدادی که دارد، از بین فوریت های موجود، فوریت متناظر با خودش را کشف و در راستای آن تلاش میکند.
برای جمع بندی:
تناسب با نظام خلقت، حتماً برخی گزینه ها را از روی میز حذف میکند. نیازهای جبهه حق (آن طور که در کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی می خوانیم) گزینه های اساسی تر را برجسته میکند و استعدادها، هر فرد را به هدف متناظرش سوق میدهد. تکثرات و تفاوتهای افراد محترم واقع می شود، اما تکثرات بیهوده، بی فایده و بیربط به تعالی زن یا توصیه نشده و یا ممنوع اعلام میشود. بنابراین آیا الگوی زن مسلمان یک جور واحد است؟ خیر . پس چگونه میتوان الگو معرفی کرد؟ (در یادداشت های بعدی ان شاءالله)
یک تذکر:
ما در این بحث در مقام تبیین نظری هستیم. این که چگونه این مباحث نظری را به سیاست عملیاتی و راهبردی تبدیل کنیم بحث و تخصص دیگری است.
005.pdf
173.5K
الگوی زن مسلمان، واحد یا متکثر(۲)
برای خوانایی بهتر👆