ماه ها با ترس و لرز، با امید، با دلهره و توکل، هر جا نشستم و ایستادم گفتم «الهی عاملنا بفضلک، ولا تعاملنا بعدلک». خدا هم روی سیاه ما را زمین نینداخت و از فضلش نصیبی به ما داد نصیب دادنی و از سفره موسی بن جعفرش، فرشته ای به خانواده کوچک ما هدیه کرد. معصومه صدایش میزنیم و می سپاریمش به بانوی قم، معصومه ی موسای اهل بیت (ع)...
#الحمدلله
جامعه متعادل | مهدی تکلّو
دو انتقاد پیرامون هیات
اول این که معتقدم صحبت کردن و نقد مقوله هیات و جماعت به اصطلاح هیاتی، برای آنان که هیات را مطالعه نکرده و در هیات عمر نگذرانده و نفس نزده اند مجاز نیست.
مخصوصاً عزیزان جامعه شناسِ دین که نوعاً دست و پای دین را می بندند و دهانش را مهر میکنند و میگویند لالمانی بگیر، ما خودمان تو را تعریف و تفسیر میکنیم. مدعی هستند دارند امر دین را از مسند بیرونی مطالعه میکنند، اما محض رضای خدا کسی نیست بگوید زاویه نگاه بیرونی مؤخّر از معرفت درونی دقیق است، که سروران در این زمینه حقیقتاً دست شان خالی است.
اما بعد از این مقدمه، هیأت را تقلیل دادن به محفل عشاق و میخانه، از ابتدا اشتباه هیاتی ها بود (باز هم عرض میکنم این نقد به آنها که نسبتی با هیات ندارند مربوط نیست، این یک دعوای درون گفتمانی است، نگارنده خودش را مجاز به نقد می داند) ایده هیات در اصل، آن طور که ساخته و پرداخته خود حضرات معصومین بوده بیشتر از سویه های سلوکی و عبادی فردی اش، کارکرد اجتماعی داشته و از مطالعه در این حوزه مشخص میشود که این تشکل مردمی چقدر در این باره مأمور بوده است. در حقیقت آنها که هیات را برای خودشان میخواهند نه خودشان را برای هیأت، مسائل اجتماعی را از دوش این دست مراکز ارتباطات اجتماعی-سیاسی ساقط میکنند. بعبارتی آنها نظام اسلامی را میخواهند تا بتوانند مشغول لذت های معنوی شأن بشوند. اما رهبری که فرمودند «ما هیات امام حسین سکولار نداریم!» در حقیقت مجالس و محافل غیرسیاسی (به معنای اصطلاحی اش) را از دایره معنایی مفهوم هیات خارج کردند. میتوان ادعا کرد که اساساً اکمال و تتمیم روضه ها و گریه ها و حال شخصی، در پرداخت فردی و تشکیلاتی به نیازهای اجتماعی است.
حال، تجربه کرونا، هم پیش از محرم در عرصه ارائه خدمات اجتماعی و هم در نحوه برگزاری مراسمات دهه اول محرم، هیأتی ها را از کلیسا، صومعه و چهار دیواری هایی که نسبت به جامعه اسلامی لابشرط زیست میکرد بیرون کشید. خانه ها و محله ها هم در قالب هیات های خانگی و هیات های سیار رونق و مشارکت جدی تری یافتند و القصه احساس میکنم عاشورا، امسال بیش از گذشته #مردمی شده است که صد البته به حقیقت روضه و دم و دستگاه هیات نزدیک تر است.
در برکاتی که اخیراً نصیب هیاتی ها شده (در ضمن عقوبت برخی محرومیت ها) دست مدیریت خدا را می توان دید. چیزی که برنامه ریزان غالباً فکرش را هم نمیکردند.
پ.ن: به احیای مجالس #زنانه و خانوادگی فکر میکنم، حتی پس از کرونا. نظر شما چیست؟
هیات زنانه یا هیات مردانه ی زنان
عزاداری به رغم آنچه که جامعه شناسان دین مناسک میخوانند تنها ذیل مقوله ی رسم و رسوم دسته بندی نمی شود و فقط به ناحیه رفتار تعلق ندارد.
بلکه عزاداری در ادبیات فرهنگی شیعی، ترکیبی است از اندیشه، معنویت، رفتار سلوکی و عرفانی، امر عبادی و اخلاقی، کنش اجتماعی و سیاسی و... این ترکیب هم صناعی و پاره پاره نیست. عزاداری همزمان بنا به نحو ماهیتش تمام این هاست.
حال، با در نظر داشت تفاوت های #طبیعی زن و مرد، چقدر جای مطالعات بر روی عزاداری زنانه خالی ست...
عزاداری در دستگاه تبلیغی امروز به طرز غیردقیقی مردانه است
وقتی از عزاداری صحبت می شود ناخودآگاه عزاداری مردانه با فرم و محتوای خاصش ارتکاز می شود. انگار مخاطب این عزاداری ها تنها مردان هستند. یک مصداق و مثال خنده دار و همزمان گریه دارش اینجاست که زنهای ما باید با شعار «کلنا عباسک یا زینب» سلحشورانه و غیرتمندانه بر سینه بزنند!!!!!!
هم چنین هیات های مذهبی گاهاً در تامین و تدارک امکانات و تشریفات زن را در اولویت دوم قرار می دهند که مایه اندوه است. مدتی است در فکر هیات های زنانه با اختصاصات زنانه ام. البته نه هیاتی که فقط مخاطبین اش زن ها هستند.
(ادامه خواهد داشت ان شاء الله)
چرا زنان، مردانه عزاداری کنند؟
آیا عزاداری زنان در حاشیه عزاداری مردان قرار گرفته است؟ من با طرح این سوال مخالفم! بله متولیان مراسم ها و هیأت ها _ که غالباً از آقایانند _ در موارد متعددی تمهیدات مناسب برای زنان (مدت زمان برنامه، دما، امکانات اولیه و... ) را درنظر نمیگیرند؛ اما طرح بحث از حاشیگی در ضمن خود به معنای تایید مرکزیت متن (عزاداری مردان) است. پس مشکل کجاست؟ مشکل فراتر از طفیلی قرار گرفتن زنها در عزاداری است.
عزاداری زنان در وضعیت فعلی، از دو کاستی رنج می برد. یکی غیبت روایت های زنانه از مصائب است. مداحی ها، روضه ها و اشعار، در شرح واقعه بر مصدر روایی مردانه می نشینند و ادبیاتی مردانه به خود میگیرند. اگر چه در کلان و در غایت، این عزاداری ها به فضائل و کمالات انسانیِ فراجنسیتی اشاره دارند اما زنان در طریقهی کسب این فضائل با مردان عمدتاً متفاوتند. کما این که زنان کربلا هم رسالتی متفاوت از مردان کربلا داشتند. پس اگر عزاداری بر مصائب اهل بیت، نحوی از مواسات و همدردی با ایشان باشد، باید مدعی شد که زنان به واسطه غلبه احساس در عقلانیت شان (نه غلبه احساس بر عقلانیت شان) وجوه خاصی را بیشتر تماشا کرده و با جلوه های خاصی از واقعه مرتبط می شوند. لیکن مداحی (و بلکه سخنرانی) امروز از این ذهنیت زنانه کم بهره است. حتی وقتی ادبیات مردانه میخواهد زنان عاشورایی را روایت کند، ناخودآگاه صفات مردانه و سلحشورانه را به آنها الصاق میکند و جمعیت مردان را به وجد می آورد.
دومین کمبود، فقدان سیاق و طرح مشخص زنانه در اقامه ی عزاداری است. ما میدانیم مردان چگونه باید عزاداری کنند! با تمام جزئیات سین برنامه یک هیأت مردانه را می دانیم: سخنرانی، روضه، سینه زنی نشسته، سینه زنی ایستاده، دو دمه، سینه زنی شور نشسته، و روضه پایانی. اما در مورد زنان، ایده ی فرهنگی شده ای در دست نداریم.
اگر چه روضه ها و هیأت های خانگی، بی شک متناسب ترین و نزدیک ترین ایده برای عزاداری زنان است که درباره ی آن خواهم نوشت، اما به دو دلیل معتقدم این شیوه کفایت نمیکند و باید در کنار آن طرحی نو در انداخت. یک شهرنشینی و آپارتمان نشینی و وضعیت اقتصادی موجود که این سیاق عزاداری را به شدت تحت الشعاع قرار داده. دو این که ما در عصر تفوق رسانه ها با فرصتها و تهدیدهایش زیست میکنیم. در این شرایط یکی از وجوه تعظیم شعائر، حتماً اجتماعات شکوهمندی است که سر و صدا کند و نیز حتماً اجتماعات زنانه جلوه های خاص خودش را دارد. (اگر تصاویر شکوهمند از رعایت شیوه های بهداشتی توسط هیأتی ها و نظم آنها نبود، رسانه های متخاصم اجازه نفس کشیدن هم به ما نمی دادند.)
پیشنهادم : 1- احیا و تکثیر روضه های خانگی 2- برگزاری هیأت های صرفاً زنانه هم در روایت واقعه، هم در نحوه ی عزاداری..
جامعه متعادل | مهدی تکلّو
هیأت زنانه (قسمت ۲)
ضرورت روایت زنانه چیست؟
زن بواسطه توانائی قابل توجهش در ترجمه و انتقال مفاهیم از ساحت معقولات به ساحت محسوسات، این شانس و فرصت را در اختیار دین قرار میدهد تا بتواند معارف عمیق و درونی ترش را به لایه های ملموس بیرونی و ظاهری تنزل داده و مردمی و همه فهم کند. یک کودک، پیش از آن که به اهمیت فداکاری و از خودگذشتی در بیانات پدر التفات یابد، بارها و بارها آن را در رفتار روزمره ی مادر لمس کرده است. تربیت در خانواده برای رشد متعادل شخصیت فرزند، نیازمند تعامل مادر (امر محسوس) و پدر (امر معقول به معنای انتزاعی) است، اما از آنجا که رشد کودک با رشد حواس او مصادف می شود، در تربیت مادر مقدم به پدر است. حقیقت دین، در مقیاس اجتماعی هم، همین گونه است. تربیت اجتماعی و تمهید سعادت برای بشر، نوعاً از محسوسات آغاز و به تدریج به معقولات منتقل می شود. لذا زن بواسطه استعدادش در پیرایش ساختار فرهنگی جامعه نقشی بی بدیل دارد.
عزاداری نیز نمود بیرونی و عینی مفاهیم عمیق و معارف عقلی دین است. به عبارتی در عزاداری، توحید (معقول) به عزاداری و گریه بر شهادت نماینده دستگاه توحیدی (محسوس) انتقال یافته و ساده سازی شده است. هم بنا به این مقدمه و هم مبتنی بر آنچه که در باب نقش زنان در حادثه کربلا نقل شده میتوان سرقفلی امر عزاداری را به زنان متعلق دانست. چنانچه گریه های سیاسی حضرت زهرا (س) بعد از ماجرای غصب فدک و مرثیه سرائی های حضرت زینب (س) پس از عاشورا که سبب حفظ حیات دین شد، از همین قبیل است. لذا « این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته » بیش از هر چیزی نیازمند رویکرد فعالانه زن و تقریرهای زنانه است. در غیر این صورت از حقیقت عزاداری به مثابه امری سیاسی و عبادی، تنها مناسکی عرفی و فرهنگی فاقد معنا به جای می ماند.
اما روایت زنانه چیست؟ روایت زنانه در حقیقت انتشار نتایج یک زن از تلاشی درونی برای همذات پنداری با زنان حاضر در مصائب و تخیل همجواری با آنهاست. ذهن زنانه در روضه علی اکبر (ع) خودش را همراه با زینب کبری (س) از خیمه ها تا میدان می رساند و برای تصویری از حسین (ع) ِ داغدیده دلسوزی میکند؛ این سفر خیالی دستاورد و انفعالی برای زن دارد که چنانچه بر روح جاری شود سبب گریه شده و چنانچه در الفاظ جای بگیرد، «روضه خوانی» و «مرثیه سرائی» عنوان می شود.
جامعه متعادل | مهدی تکلّو
هیات زنانه (قسمت ۳)
تماشاگری یا عزاداری؟
همزمان وقتی مردها در هیأت و در خلال عزاداری در حال مشارکت در یک کنش جمعی هستند که از یک سوی عبادی و سلوکی ست و از سویی دیگری سیاسی و اجتماعی، زنان گویی در کنار نشسته اند و با مشارکتی حداقلی مترصد تخاطبی احتمالی هستند تا فرصتی پیش آمده و احیاناً بخشی از برنامه بر مدار آنها هم بگردد و توشه ای بردارند.
در جوامع شهری تر زنان در برزخی از آئین ها و سنت ها قرار گرفته اند که نه این را دارند نه آن. نه دستشان به شیوه های عزاداری سنتی آن گونه که هنوز در خرده فرهنگ ها و در برخی مناطق جریان دارد می رسد، نه میتوانند مانند مردان در یک فعالیت پورشور، طولانی مدت و به قول خانم صادقی بدنمند حضور پیدا کنند. زنها در عزاداری این جوامع سوم شخص جمع هستند، می بینند و می شوند و نهایتاً خوشه چینی میکنند. علیرغم این که حضور زنان به لحاظ کمی در هیأتها به ویژه هیأت های موفق محلی بیشتر از مردان است، فقدان رسوم و آداب عزاداری زنانه آنها را به انزوا و خلوت در میان جمع مجبور کرده است. فرهنگ عاشورا به رغم این که یک روی سکه اش حضور فعالانه زنان است، لیکن در عزاداری رایج جوامع شهری، زنان فرودست، نظاره گر و درجه دوم هستند. در برخی هیأت ها که مردها متولی امر خادمی و تصدی گری امور در قسمت خواهران شده اند این وضع رقت انگیزتر است.
اگر چه زنان در قبال این وضعیت یا خو گرفته و اساسا کناره گیری کرده اند، اما ما داریم ظرفیتی مهمی را از کف میدهیم. زنان، در غیاب هیأت زنانه و یا هیأت برای زنان، از مهم ترین و دم دستی ترین ایده ی مشارکت و کنش اجتماعی محروم شده اند. زنان به ویژه زنان خانه دار، در این شرایط خود را عضوی از یک گروه اجتماعی ورای خانواده و متشکل از دیگرانِ خود نمی بیند و به تبع اگر بستر دیگری هم نباشد در او چیزی تحت عنوان هویت اجتماعی و فرهنگی شکل نمیگیرد. با این که هیأت تشکلی سیاسی است، و این گونه سیاسی بودن را از زنها ستانده ایم.
چه کنیم؟ باید هیأت هایی زنانه برای زنان داشته باشیم. این که کیفیت و جزئیات آن چگونه است را باید در مباحثه و تضارب آراء جست و جو کرد و من از تعجیل بیزارم اما نتیجه هر چه که باشد باید این را شروع کرد و به عنصر تدریج و زمانمندی در امر فرهنگ ایمان آورد.
تکلمه: آیا هیأت های خانگی این خلأ را پر نمیکند؟ من اگر چه برای زنان اولویت اول را با هیأت های خانگی و خانوادگی میدانم اما کارکرد هیأت ها و اجتماعات عزاداری زنانه ی بزرگتر چیز دیگری ست که خواهم نوشت.
پ.ن: تصویر مربوط به عزاداری زنان قبیله بنی اسد که تمام حرم امام حسین (ع) در سیزده محرم هر سال برای آنان قرق می شود. ابعاد فردی، اجتماعی و ارتباطی این آئین را مورد بررسی قرار بدهید.