eitaa logo
کانال شعر مهدی زارعی
307 دنبال‌کننده
118 عکس
38 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
با "بِن تِن" و "بَت مَن" شده ایمان تعطیل آرامش کودکانِ ایران تعطیل روزی که علی را بشناسند، شود - بازارِ اَبَرنَه قهرمانان تعطیل شاعر: مهدی زارعی 👇 @mahdi_zarei_shaer
پرواز تو بود تا خدا، هر سجده شمشیر کشید و شد پُر از پَر سجده قاتل به تو نزدیک نمی شد، الّا – در مسجد و از پشت سر و در سجده :👇 @mahdi_zarei_shaer
غزل امیرعرب شاعرش که عجم شد نوشتم علی و اتاقم حرم شد چنان حمل این نام عرشی گران بود که پشت قلم زیر این بار خم شد نوشتم:مددیاعلی! شعر برخاست همین را قلم گفت و تیغ دودم شد از آن پس هر آن یل که آمد به میدان به یک ضربه از لشکر کفر کم شد به پا هر که آمدسرش ماند و خود رفت به پا هر که آمد دو دستش قلم شد به آن شیرِ خندق چنان ضربه‌ ای زد که بی‌جان‌ تر از شیر روی عَلم شد از آن ضربه تقدیر آیینه ی کفر همان‌ گونه که سنگ او زد رقم شد در قلعه را آن‌ چنان کنداز جا که ویران ‌تر از شهر شومِ ارم شد عدالت شبی تا ابد بی سحر بود که خورشید او سرزد و صبحدم شد امیری که نان جو می‌خورداما برای فقیران خدای کرم شد امیری که از پادشاهی نصیبش فقط"تاولِ دست"و"پا و ورم"شد امیری که در حلقه ی جذب و دفعش غنی ای خجل،مفلسی محترم شد طنین دو کفش پر از وصله ی او تکان بر ستون های کاخ ستم شد دو چشمش که تلفیق خوف و خطر بود کنار یتیمان پراز اشک ونم شد نه در کاخ شاهی که در کنج محراب دچار و گرفتار و مستِ صنم شد زمانی کشیدند از پای او تیر که درسجده اش فارغ از دردوغم شد گدا آمد و ازرکوعش گذرکرد به هنگام رفتن،گدا محتشم شد هرآن‌ کس که از راه او تاخدا رفت مسیر دلش تا خدا یک‌ قدم شد امامت که با حذف او شد خلافت عدالت عدم در عدم در عدم شد پس از او به جای رطب های کوفه لباس عزا رخت خرمای بم شد علی کیست؟ این پرسش پر شگفتی معمای هستی و لوح و قلم شد علی راخدا می‌شناسد نه شاعر به این عجز، شاعر به‌ حق متّهم شد به توفانِ عشقش که کشتی شکسته ست چه بیچاره‌ام من که قلبم بلم شد غزل را به هم می‌زنم تا دوباره علی مانَد و شمع دارالاماره مهدی زارعی
رباعی عمری ست که کار من فقط باختن است خود را به دل سراب انداختن است تو نیستی و از این شب قدر به بعد تقدیر دلم سوختن و ساختن است شاعر: مهدی زارعی :👇 @mahdi_zarei_shaer
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اولین محفل شعر سرو در سال ۱۴۰۳ ویژه برنامه بررسی آثار مهدی زارعی در خانه کتاب و ادبیات ایران برگزار شد. ( قسمت ۱) میزبان: دکتر سید وحید سمنانی کارشناس: دکتر علی داودی مهمان:مهدی زارعی :👇 @mahdi_zarei_shaer
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اولین محفل شعر سرو در سال ۱۴۰۳ ویژه برنامه بررسی آثار مهدی زارعی در خانه کتاب و ادبیات ایران برگزار شد. ( قسمت ۲) میزبان: دکتر سید وحید سمنانی کارشناس: دکتر علی داودی مهمان:مهدی زارعی :👇 @mahdi_zarei_shaer
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اولین محفل شعر سرو در سال ۱۴۰۳ ویژه برنامه بررسی آثار مهدی زارعی در خانه کتاب و ادبیات ایران برگزار شد. ( قسمت ۳) میزبان: دکتر سید وحید سمنانی کارشناس: دکتر علی داودی مهمان:مهدی زارعی :👇 @mahdi_zarei_shaer
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اولین محفل شعر سرو در سال ۱۴۰۳ ویژه برنامه بررسی آثار مهدی زارعی در خانه کتاب و ادبیات ایران برگزار شد. ( قسمت ۴) میزبان: دکتر سید وحید سمنانی کارشناس: دکتر علی داودی مهمان:مهدی زارعی :👇 @mahdi_zarei_shaer
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اولین محفل شعر سرو در سال ۱۴۰۳ ویژه برنامه بررسی آثار مهدی زارعی در خانه کتاب و ادبیات ایران برگزار شد. ( قسمت ۵) میزبان: دکتر سید وحید سمنانی کارشناس: دکتر علی داودی مهمان:مهدی زارعی :👇 @mahdi_zarei_shaer
با شیعه اگر که سر به سر بگذاری باید که در این معرکه سر بگذاری یک غرش او برای مرگت کافی ست پا روی دم شیر اگر بگذاری شاعر: مهدی زارعی :👇 @mahdi_zarei_shaer
خیلی وقت بود که پستی با موضوع عکاسی از طبیعت تقدیم نکرده بودم، شاید دیگه وقتش بود...، البته نیازی به یادآوری نیست که این عکس ها و عکاس شون کاملا غیر حرفه ای هستند و عکس ها هم با یک دوربین معمولی خانگی گرفته شده! راستی کسی می دونه اسم دقیق این دوست مون که افتخار دادن ازشون عکس بگیریم، چیه؟ :👇 @mahdi_zarei_shaer
" دلا ز معرکه ی محنت و بلا مگریز چو گرد باد به هم پیچ و چون صبا مگریز " بیتی از مقام معظم رهبری که در چند روز اخیر به شدت مورد استقبال قرار گرفته. البته این استقبال به جز معنای عام و عوامانه، به صورت خاص و خواص پسندانه هم بروز و ظهور داشته که بیشتر مورد "استقبال" شعرای کشور بوده. اگر استقبال شعرا یا شعرای استقبال کننده را به سه دسته تقسیم کنیم: ۱. گروهی که "استقبال"شان از روی صدق دل و ارادت به مقام معظم رهبری بوده. ۲.گروهی که کلا همیشه در صحنه هستند و درگیر جو و جوزدگی. ۳.گروهی که مافیای شعر کشور هستند( پای ثابت تمام برنامه ها، اعم از رسانه ای و غیر رسانه ای) و غوطه ور شده در آلاف و الوف خوان شعر و چنگ و چنبره زده در بیت المال _ اعم از آقا و خانم _. بنده برای عزیزان دسته اول احترام قائلم، در مورد دسته دوم فعلا نظری برای نوشتن ندارم. اما علی الحساب یک رباعی فی البداهه تقدیم می کنم به دسته سوم: ای عرصه ی مافیای تو شعر و خیال ای چنبره و چنگ تو در بیت المال ای کاش به جای شور و شعرِ آقا از درک و شعور او کنی " استقبال " شاعر: مهدی زارعی :👇 @mahdi_zarei_shaer
بسم الله النور الحمدلله نتیجه ی حدود ۲۵ سال قلم و قدم زدنم در وادی شعر، به ویژه شعر آیینی، در قالب دو مجموعه: " مَن ماتَ مِنَ العشق " که در بر گیرنده تمام شعر های آیینی بنده با تقسیم بندی موضوعی اهل بیت (علیهم السلام) است، و همچنین "مصاریع مذبوح" که مجموعه رباعی های عاشورایی با تقسیم بندی موضوعی شب های ماه محرم است، به همت انتشارات سوره مهر به نمایشگاه کتاب امسال رسید. از همه دوستانی که کوچک ترین نقشی در این راه داشته اند به ویژه مدیر وقت دفتر شعر و ادب حوزه هنری، جناب آقای "عباس محمدی" که یک تنه از چاپ این دو اثر حمایت کردند با تمام وجود سپاسگزاری می کنم و مثل همیشه به دعای خیر همه عزیزان محتاجم... یاعلی! پی نوشت: ۱. در یکی دو سال گذشته دوستان زیادی لطف داشتند و پیگیر ترکیب بند " قابیل " بودند که در اولین جشنواره جهانی شعر آیینی حائز رتبه اول شده بود،در بخش شعرهای عاشورایی کتاب " من مات من العشق " به نوعی از این ترکیب بند هم رونمایی شده است. ۲. پیشاپیش از همه عزیزانی که لطف می کنند و این پست رو برای سایر دوستان ارسال و اطلاع رسانی می کنند، بی نهایت سپاسگزارم. 🌹🙏 :👇 @mahdi_zarei_shaer
چند رباعی از مجموعه ی تازه منتشر شده ی: "مصاریع مذبوح" نمایشگاه بین المللی کتاب تهران انتشارات سوره مهر ۱ با تکیه به پست و مدرک خود، شمری در خانه برای کودک خود، شمری آقای رئیس، کاش می فهمیدی در کرب و بلای کوچک خود، شمری ۲ سکته یعنی که شمعِ قلبِ کودک خاموش شود کم کم و اندک اندک سکته یعنی: سری و طفلی با هم تلفیق غمی بزرگ و قلبی کوچک ۳ بانو، خبری خوش و عجیب آمده است از شهر خبیث، یک نجیب آمده است از دور محاسن سفیدش پیداست یک یک لشکر یک تنه _حبیب_ آمده است ۴ وقتی اتوبوس راهی ساری شد یک بچه ی تشنه،خنده اش،زاری شد راننده که گفت:" آب در یخدان نیست" بی روضه و نوحه اشک ها جاری شد ۵ قلبم که شبی یادی از آن عاشق کرد خودکار نوشت و دفترم هق هق کرد گفتم بنویسم از رباب و داغش خودکار به دفتر نرسیده دق کرد ۶ محبوبِ لُر و کرد و بلوچ و رشتی تبریزی و مشهدی، قمی، سردشتی این معنی عامیانه ی "عباس" است زیبا و قوی و بامرام و مشدی! ۷ می ترسم از این عزا که از آن شادم انگار که با شمر وسنان همزادم در وقت نماز، طبل و زنجیر زدم با پول حرام هم که نذری دادم ۸ با این که دم از خطبه و تفسیر زدی در لشکر ابن سعد شمشیر زدی نشناسی اگر یزیدِ وقت خود را شاید به حسینِ وقت خود تیر زدی ۹ می ترسم از این دعای زیبا، حتی در خانه و مسجد و مصلا، حتی می ترسم از این که مُهر کوفی بخورند "عجل لولیک الفرج" ها، حتی ۱۰ باید که امام زنده را یار شوم همراه علی باشم و عمار شوم وقتی که حسین کشته شد، سودش چیست: روزی دوهزار دفعه مختار شوم؟ @mahdi_zarei_shaer
غزل " آتش" از مجموعه تازه منتشر شده ی: "من مات من العشق " نمایشگاه بین المللی کتاب تهران انتشارات سوره مهر آتش برای از تو نوشتن، زدم به جوهرم آتش قلم به ضجّه در آمد، گرفت دفترم آتش شروع شعرِ تو در من شروع شعله و شک شد نه شک نکردمت اما زدی به باورم آتش به هر طرف که بچرخم، چهار سمت منی تو به هر طرف که تو باشی، سه سمت دیگرم آتش در آسمان تو روحم کبوتری شد و عمری ست نشسته ام که بگیرد پر کبوترم آتش به امتحان، غم خود را، شبی به عرش سپردی که بانگ زد به تو: بس کن! نزن به پیکرم آتش! به خواب نیستی ِمن - نفختُ فیهِ ... - غمت را دمیدی و پس از آن شب گرفته بسترم آتش چنان"ازل - ابدم"را گره زدی به غمت که به شعله شعله ی عشقت، شد"اول - آخرم"آتش به راه عشق تو بس نیست این که سر ببرندم بزن به پیکرِ در خون خود شناورم آتش غمت اگر که همان است، من هنوز همانم به دوش برده ام آتش، به دوش می برم آتش اگر بهای غم تو، شراب و حور و بهشت است بده به هرچه مسلمان، به من که کافرم آتش... اگر که شعله تویی، تو، بهشت  بی تو چه دارد؟ مرا بگیر و بسوزان، بگیر در برم آتش! همیشه از سر عاشق، گذشته آب و خوشم من به این که در غم عشقت، گذشته از سرم آتش اگر به کعبه رسیدم، نبند دل به طوافم که بیم می رود از من بگیرد آن حرم آتش :👇 @mahdi_zarei_shaer
چند رباعی توحیدی از مجموعه ی تا زه منتشر شده ی: " مَن ماتَ مِن العشق " نمایشگاه بین المللی کتاب تهران انتشارات سوره مهر ۱ ای مرگ تویی اگر که چاقوی خدا این هم رگ من، بزن بِبَر سوی خدا در بیشه ی عمر من اگر شیر تویی با میل خودم می شوم آهوی خدا ۲ طوفان اجل اگر شدید است، خدا! "پایان شب سیه سپید است" خدا! هرچند سزاست در جهنم باشم این کار ولی از تو بعید است خدا! ۳ هرچند به جز بدی ندیدیم، خدا! هرچند که از همه بریدیم، خدا! در راه تو یک جمله ی خوب و زیباست هر زخم زبانی که شنیدیم، خدا! ۴ افتاد شبی به دفترم شور خدا روشن شده بود شعرم از نور خدا این دل که نهنگ بود و صیاد نداشت افتاد چقدر ساده در تور خدا ۵ گفتم بدهم هدیه کتابی به خدا از این همه بیت، بیتِ نابی به خدا دیدم که چقدر جمله سازی کردم آخر نزدم حرف حسابی به خدا 👇 @mahdi_zarei_shaer
در جشنِ ولادتش " رضا " یی شده ای در راه " خدا _ وطن " فدایی شده ای مظلوم ترین رئیس جمهورِ شهید تلفیقِ " بهشتی و رجایی " شده ای شاعر: مهدی زارعی :👇 @mahdi_zarei_shaer
از کوه و هوای سرد، بیزارم مرد! از درّه و داغ و درد، بیزارم مرد! هرچند که واژه ها مقدس هستند از واژه ی " بالگرد " بیزارم مرد! شاعر: مهدی زارعی :👇 @mahdi_zarei_shaer