eitaa logo
کشکول|محسن مهدیان
3.6هزار دنبال‌کننده
405 عکس
131 ویدیو
3 فایل
روزنامه‌نگار. ارتباط با ادمین @mohsen_mahdian
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻از این صلح تا آن صلح 🔻درباره پیروی از اکثریت آقای رئیس جمهور در اظهارنظری که با واکنش های بسیاری مواجه شد اظهار داشت امام حسن چون اکثریت جامعه خواستند صلح کردند. برداشت غالب مخاطبین از سخنان رئیس جمهور تعریض بر مذاکره بود هرچند صراحت نداشت. از فرامتن عبور کنیم. سخنان رئیس جمهور متاسفانه تناقض آمیز است و احتمالا فردا تعبیر دیگری دارند. شاید هم متناسب با واکنش ها توضیح جدیدی داشته باشند. مهمتر اینکه اکثریت که هیچ، بعید است اقلیت دلسوزی باشند که از مذاکره با اوباش حاکم بر آمریکا دفاع کنند. با این حال اصل کلام قابل تحلیل است. نقطه کانونی این سخنان در صلح و جنگ نیست. اصل مساله در نحوه مواجهه امام با خواست اکثریت است. سوال اینست: " امام جامعه چه میزان با خواست اکثریت همراهی می کنند؟ مثلا آیا ممکن است در شراط جنگی تن به صلح دهند؟" پاسخ به این گزاره مثبت است. امام حسن به خواست اکثریت جامعه تن دادند. امیرالمومنین وقتی با خواست 20 هزار جاهل آنهم شمشمیر بدست در سپاهش مواجه شدند به حکمیت تن دادند. رهبرانقلاب نیز با اینکه فرمودند به مذاکره خوش بین نیستم اما با خواست جامعه برای مذاکره همراهی کردند. پس اصل حرف درست است. اما یک اختلاف ظریف در "همراهی مدبرانه" با "پیروی پوپولیستی" وجود دارد. یک پدر وقتی با اشتباه فرزندش مواجه شود ممکن است موقتا با او همراهی کند. این تدبیر خودش تعلیم است. به سخن دیگر مدارای مرشد گونه با خطای فرزند در نهایت به رشد او منجر می شود. به همین جهت رهبرانقلاب ماجرای مذاکره با آمریکا را نرمش قهرمانانه دانستند و همین نرمش را هم مبارزه تلقی کردند. رهبری در ماجرای صلح امام حسن فرمودند حضرت با صلح تنها سبک مبارزه را تغییر دادند. با این توضیح بین کسی که پوپولیستی پشت سر مردم حرکت می کند و با هرهری مذهبی و تذبذب اعتقادی، اباحه گری سیاسی را ترویج می کند، با امام و رهبری که مرشد گونه و معلم وار با جامعه مدارا می کند تا مردم تجربه کنند و آگاهانه تصمیم بگیرند، تفاوت است. گرچه ظاهر "صلح عافیت اندیشانه" با "صلح قهرمانانه" یکی است، اما از اولی کرنش مقابل اهریمن و استیصال سیاسی و دویدن به آغوش دشمن در می آید و از دومی تنها مبارزه و استقامت. @mahdian_mohsen
راز عدالتخواهی امیدآفرین مبارزه با ظالمان کوچک یکم. انتظار ما از مبارزه با فساداقتصادی چیست؟ خیلی ساده است. افزایش امید.اما آیا اینگونه است؟ احتمالا تصدیق می کنید که ماجرا بدتر شده است. یعنی برخلاف انتظار، با افزایش مبارزه با فساد مردم دچار بی حسی بیشتر شده و هر روز امیدشان کمتر می شود. یک نشانه اش، "احساس" فساد سیستمی است. اما چرا؟ علت در اولویت های ما در مبارزه با فساد است. به پرونده های فسادی که در ذهنتان مانده مراجعه کنید. ویژگی مشترک شان سیاسی بودن شخصیت های پرونده است. به تعبیر دیگر ما با یک سلبریتی زدگی در مبارزه با فساد مواجه ایم. هیجان سیاسی مبارزه مهمتر از اهمیت و بزرگی پرونده است. اشکال همینجاست. دوم. نتیجه توقف در فساد "سلبریتی های سیاسی" ناامیدی است. مردم می گویند برخورد با فساد این ژنرال سیاسی و آن آقا و آقازاده یک معنی بیشتر ندارد و آن اینکه : "همانطور که فکر می کردیم همه تان با هم فاسدید!" و ترجمه اش فساد سیستمی است. اما چرا اینطور فکر می کنند؟ طبیعی است. چون می بینند مبارزه با فساد منجر به کاهش ناکارآمدی نمی شود و همزمان سفره آنها کوچکتر می شود. طبری و رحیمی و فریدون و بقائی و مهدی هاشمی را هم بگیرید باز با ناکارامدی فلان وزیر و بهمان مدیر بدون هرگونه ارتشا و اختلاسی، ارز 30 هزارتومان و سکه 14 میلیون تومان می شود و دولت با تورم از سفره مردم سرقت می کند. پس مردم می گویند دستگیری این و آن کفاف نمی دهد. حتما سیستم فاسد است که مبارزه با فساد هم نمی تواند کارآمدی ایجاد کند و به این ترتیت، امیدآفرین ترین مطالبه مدنی در همه جای دنیا، در کشور ما منجر به ناامیدی بیشتر می شود. سوم. راه حل چیست؟ چه کنیم که مطالبه ما امیدآفرین باشد؟ راه حل در مبارزه با ظالمان کوچک است. ظالمانی که هرچند اسم سیاسی و پرطمطراق ندارند و مبارزه با انها بی هیجان است؛ هرچند اختلاس نمی کنند و ارتشا ندارد اما تصمیم غلط و سهل انگاری و اهمال و تنبلی شان موجب ظلم های بزرگ می شود و عامل اصلی ناکارآمدی در کشورند. مبارزه را باید ازین نطقه آغاز کرد. این مبارزه با فساد، برای مردم محسوس است و هرقدمی که برداشته شود کارآمدی را بیشتر می کند نه هیجان را فزونتر. "راز عدالتخواهی امیدآفرین" در پیگیری کارآمدی و مبارزه با ظالمان کوچک است. سفرهای استانی رئیسی برای احیای کارخانه های تعطیل شده و سفرهای قالیباف برای پی گیری مشکلات محلی مردم در همین راستا قابل نشانه گذاری و تقدیر است. @mahdian_mohsen
🔻استیضاح و عصر پیچیدگی برخی با شعار استیضاح، جگرشان را باد می زنند؛ اینان مخاطب متن نیستند. برخی هم کاسب لایک های هیجانی اند. ایندسته هم هیچ. برخی نیز چون حرف ایجابی ندارند، صدای بلندشان تنها برای اسکات اعتراض مردمی است و نه هر انگیزه دیگر. ایندسته هم که عمدتا از میان نماینده های مجلس اند، بزودی خواهند نشست. اما عده بسیاری هم هستند که واقعا معتقدند یک روز ماندن آقای رئیس جمهور ضررش بیشتر از هر پیشامد دیگری است. در پاسخ به این گزاره، بسیار نوشته اند و بنای تکرار نیست. از اینکه در تاریخ امروز و فردا استیضاح عملی نیست تا اینکه بی دولتی سرانجامش آشوب و فروپاشی است و غیره. 🔻اما استدلال این متن مربوط به یک اشتباه تحلیلی دامنه دارست که هرازگاهی خودش را در یک مصداق روز سیاسی نشان می دهد و آنهم بی اعتنایی به عصرپیچیدگی است. ما در روزگار عصر پیچیدگی بسر می بریم. عصری که مسائل را نمی توان با ساده سازی و تک متغیره ای تحلیل کرد. هر میزان جامعه مردمی تر شود، پیچیدگی مسائل نیز مطابق با ابعاد انسانی متنوع تر و پیچیده تر می شود. عصر پیچیدگی، عصر مصلحت است. در این عصر مصلحت فربه می شود و آرمان را باید به محک واقع بینی خواست و محقق ساخت. عصر پیچیدگی عصر جامع دیدن و جامع تصمیم گرفتن است. عصر پیچیدگی برآمده از جامعه ای است که قدرت اجتماعی در آن فزون یافته و هر روز در معرض دشمنی های بیشتری است. در چنین عصری تصمیمات تک متغیره و غیرواقع بینانه خام اندیشی است و منتهی به هلاکت و شکست. 🔻در همین موضوع استیضاح، برخی بی اعتنا به ابعاد سیاسی- اقتصادی شرایط امروز، تصور می کنند تغییر یک مهره در راس دولت، منجر به خروج از بن بست می شود. این افراد نه تحریم ها را می بینند. نه دشمنی های بی امان را. نه بدنه کهنه مدیریتی و اعتبار ساختاری را می بینند و نه توان و کشش و اعتماد جامعه را. این تلقی ساده انگارانه می پندارد با آمد و شد رئیس جمهور مسائل کشور یک شبه سامان می یابد. از سوی دیگر مشکلات امروز و گرانی ها را می بیند اما تشویش تصمیم گیری و آشوب اراده ها و فروپاشی ساختاری و دوقطبی های ویرانگر اجتماعی را پس از تغییر نمی بیند. فهم مصلحت در عصر پیچیدگی گوهر نابی است که اصل و اساسش را باید از دست امام جامعه گرفت تا هم از گزند توهم گرایی ظاهرگرایان در امان ماند و هم عافیت اندیشی دنیاپرستان. @mahdian_mohsen
‏یک مشت آدم ظاهرگرا هم هستند که ناجا را با پلیس آمریکا مقایسه می کنند. اینا پیشتر هم یک خطای شهرداری رابا رژیم صهیونیستی مقایسه کردند. عزیزم جورج فلویدنشانه است. خودش مهم نیست. جورج فلوید نشانه ظلم ساختاری است. اما ماجرای ناجا یک خطاست. خطا در یک ساختار اسلامی فرق ایندو روشن نیست؟ @mahdian_mohsen
میگه از قتل سلمان رشدی رسیدیم به نامه برای جوانان فرانسوی. به خیالش بین امام و رهبری تفاوت است. توضیح رهبری امروز راهگشا است. این تفاوت ناشی از رشد مردم است. حکم قتل برای زنده نگه داشتن وجدان مسلمین است. امروز که مسلمین بیدارند و معترض، روز افشای طاغوت پشت سر سلمان رشدی هاست. ‏روز بیدار کردن مستضعفین فکری. تفاوت دو رفتار اینجاست. فرق بیدار کردن وجدان ها با روشن کردن ذهن ها. امروز رهبری گفت مسلمین بیدارند و اعتراض کردند. اما دنیا باید ابر هتاک و عروسک گردان های فاسد را بشناسند. انشالله روشن است. @mahdian_mohsen
سه خبر امروز؛ بی ربط یا با ربط @mahdian_mohsen
✅امید به بایدن و طعنه به مردم ✅چه باید کرد؟! به مردم خرده نگیریم. اولا هرکس از بی حیثیتی و تحقیر ترامپ خوشحال شود الزاما به معنی دل بستن به بایدن نیست. دل هم ببندد باز حسابش از غربزده ها جداست. چرا؟ دونظرسنجی متفاوت از مردم ایران وجود دارد که قابل تامل است. دسته ای از نظرسنجی ها نشان می دهد که مردم بعد از برجام و ترور حاج قاسم نسبت به بدعهدی و مکاری و خدعه و ناشرفی آمریکایی ها بی اعتمادتر و ستیزه جویانه تر شدند. اما دسته ای از نظرسنجی ها نشان می دهد همچنان جمعیت قابل اعتنایی هستند که می گویند مذاکره. این دسته این روزها خوشحالند و احتمالا دل به آینده بستند. شاید لگام این روزها بر ارز و سکه ناشی از رفتار همین گروه باشد. اما جمع ایندو چگونه است؟ خیلی ساده است. عملکرد دولت محترم باعث شده است مردم مذاکره و امید به امثال بایدن را در دوقطبی مرگ و زندگی بفهمند. وقتی مقابل این همه برهوت تدبیر و باتلاق معیشتی هیچ نشانه ای از اقدام امیدساز نمی بینند ناچارند دل به سراب ببندند. گرانی ها کارد را به استخوان رسانده و یک نفر حتا حاضر نیست توضیح دهد که چرا و چه و چه. 6 ماه کالای اساسی در گمرک تلنبار می شود و دست آخر با تذکر رهبری باید جلسه هماهنگی برگزار شود. در این سطح هم تذکر رهبری؟ بازهم فهرست کنم؟ خلاصه حساب مردم از غربزده های ایدئولوژیک و تقی زاده های همه زمانی و همه مکانی جداست. بجای طعنه زدن به مردم کافیست توضیح دهیم "راه هست" و "حرکت هست یا ممکن است" و اقدام و امید تنها محصور و منحصر به دولت نیست. حتا در دولت نیز متوقف به این و آن نیست و هستند کسانی که باید باشند تا چرخ بچرخد. حرکت هست هرچند کم رمق است. انگاه خواهیم دید که با شکستن دو قطبی مرگ و زندگی، بایدن و ترامپ نزد جامعه ما هم سکه می شوند. @mahdian_mohsen
⭕️بیاد آبان... قبول دارم؛ آبان را روایت نکردیم. رویترز نوشت 1500 نفر کشته شدند. هنوز برخی در حال تکذیب هستند. اما ابالیس جعل و کذب کارشان را بلدند. 1500 را فرض گرفتند و برای اش شعر سرودند و ندبه کردند. فرض گرفتن روایت و عبور کردن از آن، یک راه رسانه ای برای تکرار و بسامدسازی دروغ است. کشته سازی راه می اندازند و سرقبر خالی گریه می کنند و تندیس می سازند و پرستش می کنند و برخی منفعلانه هنوز درگیراین نمایش اند و بدتر از بدتر واداده این صحنه سازی. یک سال گذشت؛ هنوز هم روایت آبان در مهجوریت تمام. کار به جائی رسیده ست که عملیات تروریستی آبان ماه را به چماقی علیه اعتراض مردمی نام زدند و ما تماشا کردیم. میگویند مردم. کدام مردم؟ اعتراض مردم را هم به صحنه ترور بدل کردند و آدم کشتند و کشتند و کشتند. آبان صحنه یک عملیات تروریستی تمام عیار بود. مرور کنیم. حافظه های ما نیازمند مرور است تابه خود زنی و خودحقیر پنداری نیافتیم. جمهوری اسلامی با اعتراض مردمی مخالف است؟ تنها 330 تجمع و اعتراض مردمی و قانونی در همان سال 98 در وزارت کشور ثبت شده است. عبور کنیم. اعتراض بنزینی مردم را در شب اول اعتراضات ببینید. اولین اعتراض برای وکیل آباد مشهداست. هزاران نفر در خیابان جمع شدند. متمولین مشهدی شعار می دادند مرگ بر دیکتاتور. ناجا کجاست؟ فیلم ها را ببینید. ایستادند و مراقبت می کنند تا عده ای شعار ساختارشکنانه دهند. جوان ترها شاید یادشان نباشد اما این صحنه عجیب نیست. اوایل انقلاب عده ای علیه حجاب در این کشور راه پیمایی کردند و علیه اسلام شعار می دادند. کیهان آنروز نوشت سپاه پاسداران جمهوری اسلامی با مراقبت از این راه پیمایی اجازه نداد تا مخالفان متعرض معترضین شوند. سوال ساده؛ چرا نظام در وکیل آباد برخورد نکرد؟ چرا در شب های بعد ورود کرد؟ پاسخ ساده است. اعتراض مردمی را تبدیل به صحنه خونریزی و ترور مردم کردند. فکر می کنید اولین کشته آبان برای چه وقت است؟ حرکت تروریست ها به سمت انبار نفت سیرجان برای انفجار. حداقل 15 هزار میلیارد تومان حجم خسارت های مستقیم و غیرمستقیم در آن ایام است که تروریست ها به حق الناس و بیت المال وارد کردند. فقط فروشگاه رفاه اعلام کرد 700 میلیارد تومان خسارت دیده است. وزیر کشورمیگوید یک پنجم کشته ها توسط سلاح غیرنظامی کشته شدند؛ یعنی توسط اوباش اجیر شده. ناجا در دربند تهران 4 خمپاره انداز کشف کرد. 59 پمپ بنزین 256 بانک و 23پایگاه بسیج و بیش از 700 خودروی مردمی را آتش زدند. اعتراضات مردمی بود؟ هیچ کشوری سر امنیت مردمش شوخی و قمار نمی کند. اینجا که عملیات تروریستی بود و دهها شهید امنیت دادیم. اما گاردین و یواس ای تو دی و واشنگتن پست و رادیو ملی آمریکا و شخص رئیس ستاد مشترک نیروی مسلح آمریکا اعلام کردند تجمعات در آمریکا کاملا مسالمت آمیز است و باز هم در یک هفته 10نفر آدم کشتند. حرف تمام است. آبان را روایت نکردیم. @mahdian_mohsen
زشت نیست؟! @mahdian_mohsen
نماینده محترم مجلس بجای اظهار نظر رسانه ای شبیه فعالان شبکه اجتماعی، قانون را اصلاح کند. کار دست شماست @mahdian_mohsen
خلاصه هر دادزدنی حریت نیست @mahdian_mohsen
کدام انتقام سخت؟ @mahdian_mohsen
✅برای تقویت هوش هیجان سیاسی چه کنیم؟ "هیجان سیاسی" چیست؟ وقتی مثلا با یک خبر بد مواجه می شوید اول احساسات تان درگیر می شود. بعد هم متناسب با این احساسات به یک شناختی می رسید و در نهایت یک رفتارهیجان زده از خود نشان می دهید. البته هیجان سیاسی همیشه هم بد نیست. حالا؛ "هوش هیجان سیاسی" چیست؟ نوعی مهارت برای کنترل هیجان ها در برخورد با رویداد های سیاسی. این روزها که عصر شهروند رسانه است، فاصله "تحریک پذیری سیاسی" تا "رفتار رسانه ای" به اندازه نوشتن یک توئیت است. به این "هوش هیجانی" رسیدگی نکنیم اول به خودمان ضرر می زنیم و بعد هم به دیگران. یک روز به خودمان می آئیم، می بینیم تبدیل به یک ربات "هورا کش" و "هوار کش" شدیم. ثمره اش چیست؟ مهمترین عارضه اینست که "ائمه خبائث و پلیدی" روی این هیجان ما "حساب ویژه" باز کرده اند و اگر مراقبت نکنیم ناخواسته به "شبکه توزیع اهریمن" تبدیل می شویم. ببخشید اگر صریح نوشتم؛ اما مهم است. چون اغلب هم هیجان را با اسم آرمانخواهی به خوردمان می دهند. چه کنیم؟ یکم. اول تلاش و تمرین کنیم هیجانی شدنمان را ببینیم. "خودآگاهی هیجانی" نیازداریم تا متوجه شویم چه وقت هیجانی شدیم. دوم. به محض اینکه متوجه هیجان شدیم توقف کنیم. شنیدید در دعوا می گویند صلوات ختم کن. همان. مختصری تامل کنیم تا فرصت تمرکز پیدا کنید. سوم.ببینیم می شود هیجان مان را با استدلال توضیح دهیم؟ اگر نتوانستیم و دیدیم هنوز به فحش دادن نیاز داریم، یعنی زود است. بازهم صبر. چهارم. حالا به اصل موضوع مراجعه کنیم ببینیم ماجرا را درست دیدیم یا تحریف شده. این مرحله یعنی هیجان شناختی. اولا روایت را باید از منابع دست اول بگیریم. روایت اکثریت و روایت سلبریتی های اینوری و آنوری نمی شود منبع معتبر. دوم. برای اینکه جو گیر نشویم باید مغالطات دشمن را بشناسیم. مثلا مراقبت کنید در دام مغالطه استقرایی "تعمیم جز به کل" نیافتیم. امان از "تعمیم شتاب زده"؛ دراین باره انشالله بیشتر خواهم نوشت. مرحله پنجم هیجان رفتاری است. این مرحله هم مهم است. چند نکته: اولا هیچ چیز انقدر حیثیتی نیست که نتوان درباره اش استدلال کرد. دوم اینکه هیچ چیز صفر و صد نیست. ما با مسائل خاکستری اغلب مواجهیم. سوم اینکه در کنار هر بلا و مصیبتی، نعمت ها را هم ببینیم. چهارم اینکه حق تنها نزد من و شما نیست. پنجم وزن کشی. وزن مسائل فرعی را باید در کنار مسائل اصلی ببینیم. ششم اینکه آرمان بدون دیدن واقعیت ها، توهم و خاک بازی کودکانه است. درنهایت تلاش کنیم بجای فریاد محوری غلیانی، مساله محور باشیم. مساله محوری یعنی توجه به علت ها و فکر کردن برای راه حل ها. فاصله "خنک کردن جگر" تا "انتقاد دلسوزانه" همین هوش هیجانی است. @mahdian_mohsen
✅بیائید گول نخوریم! ماجرای بنیاد سردار قلب ها و پاسخ دخترشان را تاکجا مطلعید؟ پاسخ سازمان برنامه را هم خواندید؟ بعید است. دوران توضیح و تصحیح و تکذیب گذشته است. سخنان سردار فدوی را درباره سبک ترور دانشمندهسته ای خواندید؟ ✅دو نمونه را ذکر می کنم و رد می شوم. مهم است و هشدار نسبت به موارد مشابه. ضدانقلاب روی هیجان های ناشی از جهل ما حساب ویژه باز کرده است. ✅روایت زینب خانم نوشتند بنیاد سردارمان، 8 میلیارد بودجه می گیرد و آنهم بدست زینب خانم می رسد. ضدانقلاب هجمه کرد. عده ای هم با ژست آرمانخواهی گفتند و نوشتند و زمین دادند. دختر حاج قاسم توضیح داد که ما بی خبریم. اصلا درخواست بودجه ندادیم. ماجرا تمام نشد. در ادامه عده ای از سر تلقی توطئه آمیز بودن همه رویدادها در جمهوری اسلامی نوشتند: اگر دختر سردار خبر ندارد پس کاسه ای زیر نیم کاسه است. دولت سرخود بودجه داده است تا ضدانقلاب دست بگیرد و ارزش ها هو شود. اما بالاخره سازمان برنامه توضیح داد. کل ماجرا هیچ و پوچ بود. این بودجه تکرار بودجه سال قبل سپاه است که به نام بنیاد وشهید هسته ای ردیف خورده است. ✅اما روایت سردار فدوی شهید فخرمان که ترور شد، عده ای قصه هالیوودی ساختند که آی چه نشسته اید که 12 نفر تروریست بودند و حداقل 50 نفر عقب تر نشسته بودند و برنامه ریزی می کردند و سیستم اطلاعاتی و امنیتی کشور خواب بوده است. همین قصه خیالی را هم بهانه کردند و بجای لعن کردن تروریست ها به "آقای جمهوری اسلامی" طعنه زدند. یک رسانه نوشت که اصلا تروریستی در صحنه نبوده است و همه چی الکترونیکی مدیریت شده است. اما تکذیب کردند. همزبان با ضدانقلاب گفتند که این رسانه خواسته ضعف ها را بپوشاند. شمخانی خبر را تائید کرد. امروز هم جناب فدوی. توضیح داد که رگبار نیسان ماهواره ای هدایت شده است. ✅نتیجه اینکه گول نخوریم رسانه اهریمن چه می کند؟ «فریب غافلگیرانه» با انتشار اطلاعات ترکیبی و درست و نادرست. البته این سناریو نمی گیرد مگر با «توزیع گسترده» و لایک وریشیر های دوست و دشمن. با انگیزه های مغرضانه و آرمانخواهانه یک روایت را «تکرار» می کنند و در نهایت «تکثر روایت» برای مخاطب عادی، «قطعیت» می سازد. ✅چه باید کرد؟ هر لایک مان را در این جنگ تمام عیار ذهنی و تروریستی دشمن باید در قبر و قیامت پاسخگو باشیم؛ هر لایک. ریشیر که بماند. تولید محتوا که هیچ. قبل از هیجان زده شدن حتما و حتما اول سراغ منابع معتبر رویم. دیر موضع گرفتن بهتر از موضع دشمن گرفتن است. و مهمتر اینکه هر موضوع فرعی را در نسبت یک موضوع اصلی ببینیم و تحلیل کنیم و اگرنه ندید خطا زدیم و لاغیر. @mahdian_mohsen
✅«لطفن بیشتر لخت نشو...» عکسی از آقای آقامیری با شلوارک و در کنار یک سگ منتشر شد که مورد توجه کاربران مجازی قرار گرفت. در همین رابطه خانومی در توئیتر تعریضی به این عکس داشت که از جهت سواد رسانه قابل تامل است. آن خانوم خطاب به جناب آقامیری نوشته بود "فهمیدیم مثل مائید لطفا بیشتر لخت نشو" آدم ها را همیشه از جهت رفتار ملون شان تحلیل کرده ایم. اینکه رفتار فلانی برای محبوبیت و منبرش ممبرسازی است. مثلا همین آقای آقامیری عزیز مدتی پیش با خانومی رقاصه به لایو نشست و برایش تصنیف روحوضی می خواند. نمی دانم شاید به این دلیل که بعد محبوبیت بیشتر روی طرفدارها اثر اخلاقی و چه و چه بگذارد. اما اینبار به سبک دیگری به موضوع توجه کنیم. اینبار از زاویه مخاطب به مساله نگاه کنید. اینکه چه اتفاقی می افتد که من و شما بازیگرهای عرصه رسانه و سیاست را باور می کنیم؟ دقیقا امثال ایشان با لخت شدن چه می کنند؟ چه فرآیندی در ذهن من و شما می گذرد که پروسه فریب کامل می شود و ما این افراد را فالو و به سمت شان کشش پیدا می کنیم؟ سواد رسانه ی اینجاست. لطفا نگوئید لخت شدن روی شما بی تاثیر است. بله درست است؛ احتمالا بخش قابل اعتنایی از مخاطبان این متن از شومن ها تاثیر نمی گیرند. اما از بازیگران دیگری با ژانرهای عدالت خواهی و آرمان خواهی هم تاثیر نمی گیرند؟ مثلا از خود رابین هود پندارها؟ این تاثیر چه نوع اثری است؟ ماجرا ساده است. شما چون خودتان را دوست دارید، هرکس که شما را تائید کند رهبرتان می شود. نمی شود؟ لطفا صادق باشید. من وشما در رسانه ها و لابه لای این همه انبوه مطالب دنبال چه می گردیم؟ حقیقت؟ شوخی نکنید. اجازه دهید از ناخوداگاه تان خبر دهم. شما دنبال حقیقت نیستید. شما دنبال هرآنچه هستید که تائیدتان کند. بگوید شما درست فکر می کنید. درست زندگی می کنید. اصلا تحلیلی می خوانید که شما را تائید کند. کمکتان بکنم؟ به حلقه کسانی که در توئیتر و اینستاگرام فالو کردید و به ترکیب گروه های مشترک تلگرامی تان مراجعه کنید. نکته مشترک همه آنها چیست؟ مثل هم بودن. شبیه هم هستید. همدیگر را تائید می کنید. همین. این گارد رسانه ای من و شماست که عده ای را به هوس می اندازد، خریدار هیجان و کاسب لایک های تان شوند. این افراد چه بسا خلوت شان با جلوت شان متفاوت باشد. از هویت شان هم می گذرند تا باتائیدتان، کاسب توجهات شما باشند. بنابراین حرفی نمی زنند که حق باشد، حرفی می زنند که شما دوست داشته باشید. اما بیائید یک بار از این افراد عبور کنیم. چه شد که اجازه دادیم فریب مان دهند؟ حالا صادقانه نظرتان چیست؟ بهتر نبود بجای نقد خودمان، آقای آقامیری را نقد می کردم؟ @mahdian_mohsen
⭕️آخرین منبر آیت الله امجد... آقای امجد گردن خیلی از ما حق دارند. چه شب هایی که پای منبرکوی دانشگاه ایشان مقدرات شب قدرمان رقم خورد. استاد اخلاق و عرفان و زندگی. اما سالهاست که روزگار تلخی پشت سر می گذرانند. روزهایی که البته باز هم برای همه ما درس است و آموزنده. آقای امجد عزیز سالهاست تحت تاثیر آقازاده و غیره بارها و بارها ناروا و ناسزا و ناحق علیه انقلاب موضع گرفتند و ناشایست و نامعقول بر رهبری نظام تاختند؛ اما اخیرا کار بدانجا رسیده است که از یک تروریست رسانه ای دفاع می کنند. دفاع از روح الله زم با کدام حجت؟ کسی که حتا قبل دستگیری اش معترف بود برای تحریم اقتصادی مردم به دشمن گرا داده و برای موشک های دشمن آدرس و برای ترور سردار دل ها نقشه و مسیر راه شده است. کسی که برای تخریب اموال مردم و آدم کشتن در تجمعات دستورالعمل آموزشی منتشر می کرد تاآنجا که آش آنقدر شور شد که رسانه اش را نهادهای غیرایرانی مسدود کردند. کسی که خودش معترف بود رهبر آشوب دی ماه است. همان آشوبی که دهها تن در آتشش سوختند و به اعتراف استکبار بهانه تحریم بیشتر مردم می شود. دفاع از یک تروریست رسانه ای که علیه مردم ایران شرارت داشت دارای چه منطقی است؟ این روزهای جناب امجد هم برای ما آموزنده است. چه آنکه حقیقتا اگر شناخت و چارچوب سیاسی نباشد، استاد کامل اخلاق و عرفان هم به خدمت اهریمن می رود. جناب امجد این چند روز تیتر یک رسانه های خناسی است که کمترین خواسته شان خفت ملت ایران است. اگر به حقانیت جمهوری اسلامی تردید دارند، آیا سوت وکف شیاطین رسانه ای و ناخن تیز کردن دیوهای خبیث و آب ریختن از دهان عفریته های خبری را هم نمی بینند؟ این روزها خواهد گذشت. اما در روز افتادن پرده ها و به وعده موعود با کدام ادب اخلاقی و داشته عرفانی شان، تاب پاسخ به این ظلم ها را خواهند داشت؟ فارغ از تعیین مصداق، رهبرانقلاب خوش فرمود: « خاک بر سرِ آن عالم اعلم و افقه! خاک بر سرِ آن عالِمی که قلباً خوشحال شود از این‌که ببیند رادیوهای دشمنان اسلام، در مقابل نظام اسلامی، از او تمجید و تعریف میکنند! باید گریه کند! حالا گیرم از لحاظ فقاهت و علم هم خیلی بالا باشد، که آن هم علم نیست، جهل است. نور نیست، ظلمت است» آخرین منبر جناب امجد انذار از عاقبت به شری است، هرچند دعا می کنیم واپسین منبرشان را حق، خیر و توبه و انابه قرار دهند. @mahdian_mohsen
🔴درباره سحرتبر و نوجوان 14 ساله یکم. سحر تبر با قید وثیقه آزاد شد. پیشتر گفته شد قاضی 10 سال برای او زندان بریده است. منتقدان معتقدند روا نیست چنین حکمی. سحر تبر باید درمان شود نه زندان. دوم. وقتی اعترافات مائده هژبر یک رقصنده اینستاگرامی از رسانه ملی پخش شد، نقدمان این بود که موضوعات فرهنگی جنسش اعتراف نیست. اعتراف به چه؟ مشکلات فرهنگی در این سن و سال ناشی از جهل است. جهل را اعتراف نمی گیرند، بلکه آگاهی می دهند. سوم. چند روزی است لایو یک خانوم مبتذل در اینستا با یک نوجوان 14 ساله در شبکه های اجتماعی دست به دست می شود.دردناک است. هرکس ببیند از این اباحه گری رایج غمین می شود. خاصه وقتی پای قربانی شدن یک نوجوان در میان باشد. فرض کنید روش مواجه قضایی با سحر تبر را نرویم. روش امنیتی در برخورد با مائده هژبر نیز. سوال ایسنت: اگر جای پدر یا مادر این نوجوان باشید چه می کنید؟ سوال دقیق است. حتا اگر ازدواج نکردید یا فرزندی ندارید به این سوال توجه کنیم. راه مواجهه چیست؟ اهل تساهل با اباحه گری مخاطب این متن نیست. مخاطب من خانواده ایمانی است که با هرگرایشی سلامت روحی و روانی فرزندش برایش اهمیت دارد و البته در اکثریت اند. ماجرای این نوجوان 14 ساله نه غریب است و نه بعید. این روزها خیلی از پدرومادر ها با آن مواجه اند؛ نه در این سطح، اما درگیرند. چه باید کرد؟ برخورد قهرآمیز یا مدارا؟ به چه روشی؟ با کدام مهارت ارتباطی؟ اساسا چطور باید نظارت کنند؟ اگر علم پیدا کردند چطور مواجهه کنند؟ چطور بر خشم خود مسلط شوند؟ چطور مانع شوند؟ چطور آگاهی دهند؟ محدودیت تا کجا؟ همراهی تا کجا؟ خط قرمزها چیست؟ فرق مدارا با تسامح چیست؟ مسائل نظام تربیتی ما تغییر کرده است. نیازمند فهم مسائل جدید هستیم. چالش "اکنون گریزی" در نظام تربیتی ما دردآور است. حوزه های علمیه ما نیز احتمالا درگیر مسائل مهمترند. بماند. پیشنهاد می کنم از همین امروز خانواده ها خود را مجهز کنند. مجهز به مهارت های ارتباطی با کودک و نوجوان. مجهز به سواد رسانه ای و مجهز به آشنائی های تکنولوژیکی. از هرچه دم دستمان است. کتاب و مقاله و استاد و معلم و غیره. از گناه کمکاری های دولت ها و غیره مطلعم. آنهم بجای خود. اما منتظر و متوقف این و آن نباید شد. آینده فرزندان ما شبیه اقتصاد و سیاست نیست که درست و نادرست به دیگران حواله دهیم و وجدانمان را برای نشستن آسوده کنیم. نوجوان 14ساله و مائده ها وسحرها اول از همه محصول جهل خانواده ها هستند. هم خودمان بلند شویم و هم مدد دهیم به دیگران. @mahdian_mohsen
⭕️دلم برای پدر زم سوخت گفت: در مراسم شب هفتم روح الله زم پدر ایستاده و عکس فرزند در آغوش و نوحه محمود کریمی گذاشتند: "غریب گیر آوردنت" عکسی که چند روز است بین رسانه های اهریمنی دست به دست می شود. این عکس ها ادامه همان بیانیه اولیه آقای زم است. همان بیانیه ای که قدیس سازی از طریق خلجان احساسات بود. دلم برای پدر زم سوخت. در بهترین حالت و با تسامح درگیر عواطف است و نمی بیند با خود چه می کند؛ انقلاب و مردم بماند. اما ضرب دست وارونه نمایی عاطفی همین یکی دو روز است؛ آنگاه او می ماند و تاریخ. دلم سوخت که پدر خواسته یا ناخواسته واپسین پازل فرزند جنایتکارش را با تحریف تاریخ و جابجایی جلاد و شهید تکمیل کرد. تحریف تنها برای امروز نیست.سالهاست که رسانه ها را به خدمت تحریف کشانده اند. چه انکه در روزگار بی رسانه ای مگر تلاش نشد یزید را بی گناه کربلا جا بزنند؟ شد؟ یعنی تاریخ فراموش کند که زم چطور آموزش آدم کشی به اوباش می داد؟ فراموش کند چطور مسیر راه نقطه زنی تحریم ملت ایران شد؟ فراموش کند چطور اجیر جلادترین دشمنان مردم بود؟ ممکن نیست. همه خون هایی که با تحریک و تحریض آمدنیوز ریخته شده به گردن فرزند جناب زم است. تاریخ این را هم فراموش نمی کند که پدری دلش از مرگ فرزند افسرده بود، اما وجدانش در مقابل خون های ریخته شد آرامش داشت. ثبت ماند بر جریده تاریخ رسانه، که تروریستی با لباس خبرنگاری آدم کشت و بدان فخر کرد. لباس رسانه ای زم نه از سر نفاق او که به گفته خودش ابزار رزمش بود. با این حال عده ای به خونخواهی جاهلانه فریاد می کنند که او تنها یک خبرنگار بود. دلم برای پدر زم سوخت. او همراه با جنازه پاره تنش، همه هویتش را در خاک گذاشت؛ هویت اخلاقی و دینی و انقلابی. اما هنوز راه هست. ای کاش بعد از این دلسوزان انقلاب دورش حلقه کنند و اجازه ندهند به نام و نشان روح الله ش تمام شود. باید به او توجه داد که مرهم زخم ها، تنها نام انقلاب روح الله است. حرف تمام است؛ اما خدا اینچنین آزمون برزخی را نصیب احدی نکند. @mahdian_mohsen
⛔️ "آقای جمهوری اسلامی" و سندرم گُندِگی فکر می‌کنید منشأ بسیاری از تحلیل‌های شاذ و هیجانی در توئیتر چیست؟ یا علّت بسیاری از داد و فریادهای رسانه‌ای؟ یا ناسزاهای سیاسی؟ مثلاً طعنه‌های رایج و به هر بهانه‌ای به "آقای جمهوری اسلامی"؟ واقعاً فکر می‌کنید اغلب، مبنای اعتقادی و گرایشی دارند؟! من این‌طور فکر نمی‌کنم. توئیتر کجاست؟ جائی که باید به اختصار حرف بزنید. همین؟! خیر؛ باید حرف جدید هم بزنید. دیگه؟ باید خوب دست‌به‌دست شوید؛ چرا؟ تا بازدید و لایک ممبر بگیرید. هیچ‌کدام از این موارد بد نیست. اتفاقاً رعایتش هنر است، اگر در خدمت محتوای عالمانه قرار بگیرد. ماجرا کجا تبدیل به آسیب می‌شود؟ وقتی برخی در رعایت این موارد دچار بدفهمی و بدسلیقگی شده و توان جمع‌کردن همه را با هم ندارند. در نتیجه گرفتار 4 نقش توهمی می‌شوند: ⟨حکیم‌باش‌ها⟩ - ⟨پهلوان‌باش‌ها⟩ - ⟨هَوارکِش‌ها⟩ - ⟨هُوراکِش‌ها⟩ 1⃣ یکم: حکیم‌باش‌ها 🔺 برخی بعد از مدتی موجزنویسی جدّی‌جدّی احساس می‌کنند حکمت می‌نویسند. قَبای حکیم‌باشی به تن می‌کنند و هر روز صبح، خود را موظّف می‌دانند که حکمت بگویند. این حس توهّمی باعث می‌شود متن‌ها دچار تصلّب و تعصّب شود. «همین است و جز این نیست»ها، ناشی از همین قبای تنگ است. «منیت»ها نیز. 2⃣ دوم: پهلوان‌باش‌ها 🔺 برخی «تازگی» را به‌غلط، «متفاوت‌بودن» برداشت کردند. تصور می.کنند به‌جای زاویهٔ دیدِ جدید، باید متفاوت بود. متفاوت‌نمایی را هم در دوقطبی‌سازی دیدند. این‌که حتماً باید یک غیریّت، ساخته شود، تا «من» دیده شوم. لُغُزخوانی‌های استقلال-پرسپولیسی در سیاست (تحلیل‌های صفر و یکی)، برای همین پهلوان‌بازی‌هاست. 3⃣ سوم: هَوارکِش‌ها 🔺 برخی، دست‌به‌دست‌شدن را، تنها در هیجانی‌نوشتن می‌دانند. هیجانی‌نویسی را هم، در داد زدن. یک‌وقت‌هایی هم که همه داد می‌زنند، برای یک پرده بالاتر، به فحش و ناسزا می‌رسند تا در بازار مِسگرها شنیده شوند. 4⃣ چهارم: هُوراکِش‌ها 🔺 خیلی‌ها برای دیده‌شدن سعی می‌کنند همیشه در تیم برنده‌ها باشند. تیم برنده‌ها چه تیمی است؟ تیم اکثریت. لذا به ذائقهٔ اکثریت می‌نویسند. این افراد عمدتاً در بیان حق، لکنت دارند. 👆 این 4 آسیب، سَندرم گُندِگی می‌سازد. ➕ طعنه به "آقای جمهوری اسلامی" یکی از عوارض این بیماری است. هم حسّ حکیم‌باشی به فرد می‌دهد؛ بالاخره تعبیر آقای جمهوری اسلامی، خودش معرکه‌ساز است. هم پهلوانی است در کوچهٔ بن‌بست؛ چون کسی نیست یقه‌ای بگیرد. هم در بازار مِسگرها صدایی است پُرطنین و در نهایت بابِ‌میلِ جماعتی که با "ما بی‌شماریم" زنده‌اند. @mahdian_mohsen
‏تعریف داغ در نظرت جور دیگری ست ای کربلا به چشم تو زیباتر از همه... . سلام و صلوات بر "پیام بر" و "خبرنگار" حقیقی کربلا، که "کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود..." @mahdian_mohsen
💀اگر این علائم را دارید؛ گرفتار مازوخیسم اید 🌒آیا خبرهای خوب تان را در مقابل خبرهای دیگران دست کم می گیرید؟ مثلا چشمتان با خبرواکسن آمریکایی و انگلیسی برق زد و خبر واکسن ایرانی را جدی نگرفتید؟ 🌓آیا در کنار هر خبر مثبتی دنبال یک خبر منفی هستید؟ مثلا رونمایی از تولید خودروی ایرانی تارا را ندیدید و روشن نشدن خودرو توجه تان را جلب کرد؟ احتمالا بعدا هم پی گیری نکردید که اصل خبر دروغ بوده است. 🌓آیا هر خبر مثبتی را با یک برداشت تلخ و منفی بازنمایی می کنید؟ مثلا وقتی عدلیه عده ای را مورد رافت قرار داده و از زندان آزاد می کند پیش بینی افزایش فساد کردید؟ یا دادگاه های مبارزه با فساد را صوری و فرمایشی تحلیل کردید؟ 🌓آیا شما از آن دسته افرادی هستیدکه اخبار منفی را از هرجا برسد می پذیرید و برایش ندبه و آنرا دست به دست می کنید؟ مثلا خبر فلفل دادن به دختر بچه فقیر به ازای پول را دیدید و باور کردید که این ماجرا برای ایران است؟ 🌓آیا شما از آن دسته اید که خبر منفی را چندین برابر بزرگنمایی می کنید؟ مثلا خبر ترور شهید هسته ای را می شنوید و به دنبال آن گزارش هالیوودی اینکه دهها نفر تروریست در صحنه بودند و زدند و رفتند و یک تیر هم نخوردند؟ 🌓آیا گرفتار تعمیم وبزرگنمایی اخبار منفی هستید؟ مثلا یک خبر از فساد اقتصادی بشنوید میگویید کشور ما دچار فساد سیستمی است؟ یا یک خانه در بندرعباس خراب شود میگوئید پس فرق ما با اسرائیلی هاچیست؟ 🌓آیا اصلا میتوایند خبرهای مثبت را ببینید؟ یا جلوی چشم تان هم بگذارند از کنارش رد می شوید؟ مثلا خبر برق رایگان را شنیدید؟ افزایش سرمایه گذاری در دوران تحریم چه؟ رشد اشتغال در بنگاه های بزرگ سال قبل چی؟ رشد فرزندخواندگی در بهزیستی چی؟ و .... 🌓بدتر اینکه نعمت ها و داشته های تان را به تمسخر می گیرید؟ مثالش بماند 🌓سوال آخر؛ آیا به شنیدن اشکالات و ضعف های دشمنان تان بی تمایلید؟ مثلا اگر از شمابخواهند درباره بی حیثیتی تاریخی آمریکا در هک شدن اطلاعاتش سه خط بنویسید، برای تان میسر است؟ چقدر اطلاعات دارید؟ 🌑 اگر این نشانه ها را در خودتان دارید حتما به بیماری خودحقیرپنداری و مازوخیست سیاسی گرفتارید. مهم نیست بیماری تان را چه صدا می زنید. مثلا ممکن است اسم خود را آرمانخواه بگذارید اما این آرمانخواهی که بی اعتنا به واقع و دارایی های یک ملت است افسانه ای توهمی وخیال انگیز بیش نیست. متاسفانه باید بگویم رسانه های سادیسمی ضدانقلاب که از تحقیر ملت ایران لذت می برند روی مازوخیسم های داخلی که از تحقیرشدن لذت می برند حساب ویژه باز کردند. @mahdian_mohsen