eitaa logo
آقا مهدی
3هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
1.3هزار ویدیو
95 فایل
خوشـبـحـال هـر عاشـقـی که اثری از معشوق دارد. شهیدِ حَرَم|شهید مهدی حسینی| کانال رسمی/ بانظارت خانواده شهید ٢٧مرداد١٣٥٩ / ولادت ١٢مهر١٣٩٥ / پرواز مزار:طهران/گلزارشهدا/قطعه٢٦-رديف٩١-شماره٤٤
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱 قبل از برگشت، زیارت هر دو حرم را در پیش گرفتیم. هوای حرم مثل روز‌های قبل، غربت می‌بارید. تکیه دادم به دیوار حیاط حرم و چشمم را دوختم به گنبد و اشک‌هایم جاری شد و نجوا کردم : «خانم جان! خداحافظی نمی‌کنم. دلم می‌خواهد دوباره برگردم. مهدی خیلی حرف از شهادت می‌زند. بخریدش. حقش است. نوش جانش. ولی پیکرش را می‌خواهم.» از حرم که بیرون آمدیم، حس می‌کردم همه چیز حتی راه رفتن‌هایمان تغییر کرده است.... | نغمه جان در کنار پدر/ روایت همسر معزز 📲 @mahdihoseini_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹داستان حلقه هایی که خواهر و برادر برای شهیدنوید و همسرش تدارک دیدند... نظر لطف (ع) و (س)| روایت همسر ■ ۵ آذر سالروز شناسایی و تفحص شهید 📲 @mahdihoseini_ir
▪️انَّ لِلَّهِ حَرَماً وَهُوَ مَکةَ، وَانَ لِلرَّسُولِ حَرَماً وَهُوَ الْمَدینَةُ، وَانَّ لِامیرِالْمُؤْمِنینَ حَرَماً وَهُوَ الْکوفَةُ، وَانَّ لَنا حَرَماً وَهُوَ بَلْدَةُ قُمْ، وَسَتُدْفَنُ فیها امْرَأَةٌ مِنْ اوْلادی تُسَمّی فاطِمَةُ، فَمَنْ زارَها وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ. قالَ الرَّاوی: وَکانَ هذا الْکلامُ مِنْهُ قَبْلَ انْ یولَدَ الْکاظِمُ علیه السلام خداوند حرمی دارد که مکه است، و برای پیامبر صلی الله علیه و آله هم حرمی است و آن مدینه است. و حرم امیرالمؤمنین علیه السلام کوفه است و حرم ما اهل البیت شهر قم است و بزودی در قم، زنی از فرزندان من به نام فاطمه دفن می شود که هرکس مرقد او را زیارت کند بهشت بر وی واجب می گردد. راوی گوید : امام صادق علیه السلام این سخن را قبل از تولّد امام کاظم علیه السلام پدر بزرگوار حضرت فاطمه معصومه علیها السلام بیان کرد. (ع)| بحارالانوار، ج۶۰، ص۲۱۶، ح۴۱؛ ج۴۸، ص۳۱۷/ (س)| حوزه 📲 @mahdihoseini_ir
▫️در سالن ترانزیت، خانواده‌های شهدا هم بودند. مهدی مثل همیشه مراقب بود خیلی کنار من دیده نشود. این از مهم‌ترین دغدغه‌هایش بود که نکند یک لحظه باعث سوختن دل همسران شهدا شویم. به نغمه هم یاد داده بود در آن شرایط، بابا صدایش نکند. 🍒فرزند یکی از شهدای مدافع، وقتی عروسک نغمه را دید، از مادرش تقاضای آن عروسک را کرد. نغمه هم راضی نمی‌شد عروسک خود را بدهد. آن را از حرم حضرت رقیه به او هدیه داده بودند، برای همین نغمه این عروسک را طور دیگری دوست داشت. مهدی که متوجه موضوع شد، بدون این‌که توجه کسی جلب شود، خیلی بی صدا نغمه را با خودش برد گوشه‌ای که دیده نشود. 😊روی زانوهایش نشست، صورت نغمه را بوسید و گفت : «دختر عزیزم عروسکش را هدیه می‌دهد؟» نغمه لحظه‌ای مکث کرد، به صورت مهدی نگاه کرد و سرش را به علامت تأیید تکان داد. مهدی دوباره صورتش را بوسید و گفت: «ممنونم بابایی، حرف منو گوش کردی.» و رو به من ادامه داد : «مامانش، برگشتی برو هرچی دخترم دلش می‌خواهد برایش بخر.» | روایت همسر معزز 📲 @mahdihoseini_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تنها کمتر از ۴۰ روز مانده است به اولین سالگرد شهادتت عزیزدلها، ... . . . غم نبود و از دست دادنت کمرنگ تر نشد، ولی اِن شاءالله ما قوی تر شده و خواهیم شد و همواره در مقابل ظلم، ظالم و آمریکای جنایتکار و هم پیاله هایش آرام نخواهیم نشست تا آخرین قطره ی خونمان... اِن شاءالله فتح قدس شریف و اقامه ی نماز پشت سر آقاسیدعلی خامنه ای رهبر معظم انقلاب 📲 @mahdihoseini_ir
🌱 برای برگزاری یک جشنواره فرهنگی به مناسبت هفته دفاع مقدس، دنبال لباس مناسب میگشتیم تا همه کادر برگزاری یک دست باشیم. پیشنهادات زیادی از لباس های نظامی مختلف مطرح می شد که همگی شامل رنگهای خاکی، سبز و لباس های نظامی بود. اما مسعود نظرش متفاوت بود. میگفت: مردم همش ما بسیجیارو با لباس نظامی دیدن و می بینند، این بار رو با یه لباس ساده و شاد به مردم خدمت کنیم. پیشنهادش متفاوت بود و عجیب... دوتایی سوار بر موتور راهی بازار شدیم تا لباسی که تو ذهنش نقش بسته بود رو پیدا کردیم و یک دست به سایز خودش خریدیم. لباس رو پیش فرمانده بردیم، ایشون هم با روی باز از این پیشنهاد استقبال کرد و برای همه پرسنل اجرایی اون جشنواره یک تیشرت آبی فیروزه ای و یک شلوار کتان طوسی خریدیم. نتیجش تو نگاه های مردم قابل لمس بود... | شهید مدافع حرم 📲 @mahdihoseini_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تاثیر اخلاق خوش و بد در زندگی انسان استاد محمد شجاعی 📲 @mahdihoseini_ir
نریمان پناهی.mp3
6.95M
بَده که نوکرت بمیره و شهید نشه ... 🎙نریمان پناهی 🍂🌹 @mahdihoseini_ir
❤️🌱 جاذبـہ . . . هـمان چشـمهـای توست نگـــــاهـم كن كہ بی تــو در زمين و آســـــمان معلّق خـــــواهــــم ماند . . . | حاج مَهدی 🌱راه حسینی ادامه دارد ... 🆔 eitaa.com/mahdihoseini_ir 🆔 twitter.com/mahdihoseini_ir 🆔 instagram.com/mahdihoseini_ir
📍
قسمتی از وصیت نامه شهید مدافع حرم مهدی حسینی(خطاب به همسرشان)
-استوار باش.همانند خانم زینب(س)که در صحرای کربلا مثل کوه بود.من دوست دارم تورا اینطور ببینم... راه حسینی ادامه دارد|🚩 💻| @MahdiHoseini_ir
سید مهدی20.jpg
1.61M
🖨نسخه قابل چاپ
با اینکه به تمام منطقه ی تحت سیطره ی نیروها با خبر بود.و به خوبی میتوانست نقشه های عملیاتی بکشد،اما همیشه از نیروهایش دعوت میکرد و برنامه های آنها را هم میپرسد. مهدی حسینی هیچگاه ادعای فرماندهی نداشت و هیچ وقت خودش را گُم نکرد. @MahdiHoseini_ir
یامهدی...💔 گاهی اوقات گناه که می کنم، تو سرت را پایین می اندازی…!! 📲 @mahdihoseini_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 ساعاتی قبل محسن فخری زاده یکی از دانشمندان حوزه هسته‌ای کشور به دست عوامل تروریست در آبسرد دماوند - تهران ترور شد. 🔴فعلا از وضعیت سلامتی ایشان از خبرگزاری رسمی، خبری اعلام نشده است. 📲 @mahdihoseini_ir
▪️متاسفانه دانشمند هسته ای آقای محسن فخری زاده به شهادت رسیدند... شهادتشان مبارک😔😭 منبع : شبکه خبر 📲 @mahdihoseini_ir
این دانشمند شهید رئیس سازمان نوآوری و پژوهش های وزارت دفاع بوده اند و علاوه بر پروژه های مهم دفاعی و نظامی بتازگی موفقیت های خیلی مهمی در تهیه واکسن کرونا ایرانی داشته اند که امروز توسط رژیم صهیونیستی به شهادت رسیدند .
شهادت این دانشمند برجسته عرصه دفاعی را به ایرانیان عزیز و رهبر انقلاب تسلیت عرض می نمایم .
باصدایی همراه با بغض و اشک پرسیدم«کی باید مراقب من باشه؟»بدون اینکه سعی در آرام کردن دلم داشته باشد،گفت«تو مقاومی» تمنای بی خزان خاطرات شهید مدافع حرم مهدی حسینی @mahdihoseini_ir
▫️روزی در منطقه‌ای در سوریه حاجی خواست با دوربین دید بزنه، خیلی محل خطرناکی بود. من بلوکی را که سوراخی داشت بلند کردم که بذارم بالای دیوار که دوربین استتار بشه. همین که گذاشتمش بالا، تک  تیرانداز بلوک رو طوری زد که تکه تکه شد ریخت روی سر و صورت ما. ▫️حاجی کمی فاصله گرفت. خواست دوباره با دوربین دید بزنه که این بار، گلوله‌ای نشست کنار گوشش روی دیوار، خلاصه شناسایی به خیر گذشت. بعد از شناسایی داخل خانه‌ای شدیم برای تجدید وضو، احساس کردم اوضاع اصلا مناسب نیست؛ به اصرار زیاد حاجی رو سوار ماشین کردیم و راه افتادیم. هنوز زیاد دور نشده بودیم که همون خونه در جا منفجر شد و حدود هفده تن شهید شدند. بعداز این اتفاق حاجی (۱) به من گفت : حسین امروز چند بار نزدیک بود شهید بشیم، اما حیف... خاطرات | ۱) 🌱 @mahdihoseini_ir
🛫هنگام بدرقه، تا پای پرواز همراهی‌ام کرد. این اولین باری بود که دلش نمی‌آمد برود و تاجایی‌که می‌توانست همراهی مان کرد. نزدیک پرواز، دستم را آرام فشرد و گفت: «مراقب خودت باش زهرای من!» و بعد آرام‌تر گفت: «خیلی یه جوری‌ام! حلالم کن زهرا.» دلم باز، از حرف‌هایش گرفته بود. مانده بودم بمانم، یا نه. ولی ناچار بودم برای برگزاری مراسم محرم، برگردم. سعی کردم آرامش کنم با این حرف‌ها، «مراسم تمام شود، برمی گردم. زود!» 😓دلم از حرف‌هایش آشوب بود. روزشماری می‌کردم زودتر ایام دهه اول محرم بگذرد و من پیش مهدی برگردم. هنوز محرم نیامده بود، همه جا را سیاه‌پوش کردم و خانه حسینیه شد. جای مهدی خیلی خالی بود. فردا (دوشنبه) روز اول محرم بود. رفتم کنار کتیبه‌ای و شماره مهدی را گرفتم. «سلام آقا مهدی!» «سلام به روی ماهت عزیزم، چه به موقع تماس گرفتی! خدا قوت، پشت سرت کتیبه رو می‌بینم. چه خوب شده. دل من همیشه و همه وقت با شماست...» | روایت همسر معزز 📲 @mahdihoseini_ir
إنَّ الشَّقِیَّ مَن حُرِمَ نَفعَ ما اُوتِیَ مِنَ العَقلِ و التَّجرِبَهِ. بدبخت کسى است که از عقل و تجربه خود بهره نگیرد. (ع)| میزان الحکمه، ج ۵، محمّد محمّدی ری شهری، ص ۶۰۰، قسمتی از نامه ۷۸ نهج البلاغه 📲 @mahdihoseini_ir
▪️محرم آغاز شد. دل زهرا در حرم حضرت زینب (س) بود. بعد از نماز صبح، خوابش نمی‌برد. حس مناجات و روضه شب قبلش، حال خوشی برایش درست کرده بود. اما این دلهره... 😢دستش به کار نمی‌رفت. دور خودش هی می‌چرخید و منتظر بود. زمانی پشیمان بود که چرا آرزوی شهادت کرده و زمانی هم به خودش افتخار می‌کرد که به خانم گفته بود : «حیفه مهدی شهید نشود.» 📲تک صدای گوشی بلند شد. «سلام صبح بخیر عزیزم.» پیام مهدی بود و کار خودش را کرد. کلا مهدی بلد بود چطور باید دل همسرش را آرام کند. دلهره‌ها تا ظهر بیشتر می‌شد و تنها آرامش بخش زهرا هم، نگاه به پیام سراسر آرامش و عاشقانه مهدی بود... 😞از آخرین پیام مهدی ساعت‌ها می‌گذشت، ولی خبری از او نبود. دومین شب هیات رسید. با ورود به حسینیه، رفتم گوشه‌ای نشستم و آنلاین شدم. رفتم روی صفحه مهدی، چشم دوختم به آخرین پیامش «سلام، صبح بخیر عزیزم» آن شب حال و هوای عجیبی داشت. فقط روضه حضرت زینب خوانده می‌شد و مداح هیات هم برای چندمین بار تکرار کرد : «نمی‌دانم چرا امشب هوای هیات زینبیه. امشب حضرت زینب یکی رو از بین ما خریده که این طوری شور زینبی افتاده توی هیات.»😭 | روایت همسر معزز 🖥 @mahdihoseini_ir
هوای این روزای من هوای سنگرِ سیدامیر حسینی.mp3
1.92M
هوای این روزای من هوای سنگرِ... 🎙سیدامیر حسینی| جامانده ایم و حوصله ی شرح قصه نیست... 📲 @mahdihoseini_ir