eitaa logo
آقا مهدی
3هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
96 فایل
خوشـبـحـال هـر عاشـقـی که اثری از معشوق دارد. شهیدِ حَرَم|شهید مهدی حسینی| کانال رسمی/ بانظارت خانواده شهید ٢٧مرداد١٣٥٩ / ولادت ١٢مهر١٣٩٥ / پرواز مزار:طهران/گلزارشهدا/قطعه٢٦-رديف٩١-شماره٤٤
مشاهده در ایتا
دانلود
|بسم الله الرحمن الرحیم| 🔴سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی در جواب تهدید ترامپ گفته بود: 🌸من به تنهایی برای مقابله با تو کافی ام ترامپ معنی این حرف را نفهمید شهادت سردار سلیمانی 👇 1= آمریکا را مجبور به ترک عراق کرد! 2= مردم عراق را متحد کرد و اثر اغتشاشات را از بین برد! 3= امنیت را به شهر های عتبات بازگرداند! 4= توطئه ایران ستیزی در عراق را از بین برد! 5= اتحاد سیاسی را به ایران برگرداند و نتایج اغتشاشات طراحی شده دشمنان را از اعتراض بحق مردم خنثی کرد! 6=به هممه غلط بودن مذاکره با آمریکا را ثابت نمود ( نقض حاکمیت عراق علی رغم داشتن پیمان امنیتی) 7= لزوم داشتن قدرت نظامی در بالاترین حد ممکن و لزوم اتکا به توانمندیهای داخلی را ثابت کرد! 8=جبهه مقاومت در تمام منطقه متحد و تمام منطقه را برای آمریکا و عواملش نا امن کرد و الان تمام جبهه مقاومت در حال طراحی #انتقام_سخت هستند!!! برای هر کدام از نتایج فوق چندین میلیارد دلار لازم است این تازه اولش است مالک اشتر رهبری ، سردار سپهبد سلیمانی به تنهایی یک ملت بودی و هستی !! ♻️پ.ن : ‏وقتی تصویر سردار سلیمانی و ابومهدی در قلب #آمریکا میچرخد این یعنی ما #ضربه اول را زدیم.. #انتقام_سخت 🆔 @shahid_mahdi_hosseini
📝متن تسلیت🔽 🏷-پیام تسلیت همسر شهید مدافع حرم مهدی حسینی به مردم سربلند بیروت درهفتمین روز انفجار مشکوک بندر . بسم الله الرحمن الرحیم فَاستَقِم كَما أُمِرتَ فاجعه بزرگ و غم انگیز انفجار مهیب در بندر بیروت که منجر به جان باختن و مجروحیت تعداد زیادی از برادران و خواهران لبنانی شد را به ملّت و دولت و الخصوص دبیرکل حزب الله(حضرت سید حسن نصرالله)تسلیت عرض نموده. ما مردم همیشه پیروز جمهوری اسلامی ایران تا آخرین نفس از مردم همیشه صبور لبنان پشتیبانی خواهیم کرد. امروز هفت روز از این انفجار مشکوک میگذرد،و ما در انتظار انتقام سخت از جنایتکاران تاریخ بشریت هستیم.جمهوری اسلامی بزودی ضربه محکمی به آمریکایی ها خواهد زد.لبنان کشور قدرتمند است که مستکبران عالم چشم دیدن پیروزی های این کشور همیشه پیروز را ندارد. هم اکنون لبنان در دام توطئه های بزرگ شیطان بزرگ یعنی افتاده است.که به مدد خدای متعال بازهم آمریکا است که به عقب رانده میشود وملّت شریف لبنان پیروز این جنگ نابرابر میشوند. ملّت مقاومت تا ظهور حجت حق در کنار یک دیگر ایستاده اند. ان شاءالله پیروزی نیروی مقاومت سلیمانی زاده/21/مرداد/1399 @MahdiHoseini_IR | راه حسینی
🔴 باور کنید از ضدانقلاب و دشمن جماعت هم شانس نیاوردیم!!! 🔰 این خانم ادعا کرده چون اغتشاش گران بی برنامه و بی مغز و احمق تشریف داشتند، شانس آورده!!! ⬅️ بله جناب، در احمق بودن این اغتشاش گران فعلی که شکی نیست، اما صرفا جهت اطلاع جنابعالی آنهایی که نظم و برنامه هم داشتند و شماها آنها را صاحبان علم و مغز میدانید هم هیچ غلطی نتوانستند در برابر و بکنند. ✅ اربابان زر و زور و تزویر و استعمار و استثمار یعنی و که شماها آنها را بسیار بزرگ می پندارید هم 44 سال است هزاران غلط اضافی علیه این نظام را آزمایش کرده اند حتی 8 سال جنگ راه انداختند اما باز هم شکست نصیب آنها شد. 👈 مشکل این است که دشمنان این نظام فکر همه جا را کرده اند، اما فکر مردم هم پای این نظام را هیچوقت نکرده و نمی کنند. ⬅️ این ملت خدا را دارد، همان چیزی که شماها یا قبولش ندارید یا تفکری کاملا از آن دارید. پس شکست شماها ربطی به با مغز یا پوک بودن دشمنان نظام ندارد. ✍️ احسان عبادی @mahdihoseini_ir
آقا مهدی
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_سی_و_دوم 😭ناله حیدر همچنان شنیده می‌شد، عزیز دلم درد می‌کشید و کاری از دس
✍️ در حیاط بیمارستان چند تخت گذاشته و غرق خون را همانجا مداوا می‌کردند. پارگی پهلوی رزمنده‌ای را بدون بیهوشی بخیه می‌زدند، می‌گفتند داروی بیهوشی تمام شده و او از شدت و خونریزی خودش از هوش رفت. 🍂دختربچه‌ای در حمله ، پایش قطع شده بود و در حیاط درمانگاه روی دست پدرش و مقابل چشم پرستاری که نمی‌دانست با این چه کند، جان داد. صدای ممتد موتور برق، لامپی که تنها روشنایی حیاط بود، گرمای هوا و درماندگی مردم، عین بود و دل من همچنان از نغمه ناله‌های حیدر پَرپَر می‌زد که بلاخره عمو پرستار مردی را با خودش آورد. 🔺نخ و سوزن بخیه دستش بود، اشاره کرد بلند شوم و تا دست سمت پیشانی‌ام برد، زن‌عمو اعتراض کرد : «سِر نمی‌کنی؟» و همین یک جمله کافی بود تا آتشفشان خشمش فوران کند : «نمی‌بینی وضعیت رو؟ رو بدون بیهوشی درمیارن! نه داروی سرّی داریم نه بیهوشی!» 🔹و در برابر چشمان مردمی که از غوغایش به سمتش چرخیده بودند، فریاد زد : « واسه سنجار و اربیل با هواپیما کمک می‌فرسته! چرا واسه ما نمی‌فرسته؟ اگه اونا آدمن، مام آدمیم!» 👤یکی از فرماندهان شهر پای دیوار روی زمین نشسته و منتظر مداوای رفیقش بود که با ناراحتی صدا بلند کرد : «دولت از آمریکا تقاضای کمک کرده، اما اوباما جواب داده تا تو آمرلی باشه، کمک نمی‌کنه! باید برن تا آمریکا کمک کنه!» و با پوزخندی عصبی نتیجه گرفت : «می‌خوان بره تا آمرلی رو درسته قورت بدن!» پرستار نخ و سوزنی که دستش بود، بالا گرفت تا شاهد ادعایش باشد و با عصبانیت اعتراض کرد : «همینی که الان تو درمانگاه پیدا میشه کار حاج قاسمِ! اما آمریکا نشسته مردم رو تماشا می‌کنه!» از لرزش صدایش پیدا بود دیدن درد مردم جان به لبش کرده و کاری از دستش برنمی‌آمد که دوباره به سمت من چرخید و با که از چشمانش می‌بارید، بخیه را شروع کرد. حالا سوزش سوزن در پیشانی‌ام بهانه خوبی بود که به یاد ناله‌های حیدر ضجه بزنم و بی‌واهمه گریه کنم. 💢به چه کسی می‌شد از این درد شکایت کنم؟ به عمو و زن‌عمو می‌توانستم بگویم فرزندشان در حال جان دادن است یا به خواهرانش؟ حلیه که دلشوره عباس و غصه یوسف برایش بس بود و می‌دانستم نه از عباس که از هیچ‌کس کاری برای نجات حیدر برنمی‌آید. 😢بخیه زخمم تمام شد و من دردی جز حیدر نداشتم که در دلم خون می‌خوردم و از چشمانم خون می‌باریدم. می‌دانستم بوی خون این دل پاره رسوایم می‌کند که از همه فرار می‌کردم و تنها در بستر زار می‌زدم. از همین راه دور، بی آنکه ببینم حس می‌کردم در حال دست و پا زدن است و هر لحظه ناله‌اش را می‌شنیدم که دوباره نغمه غم از گوشی بلند شد. ✔️عدنان امشب کاری جز کشتن من و حیدر نداشت که پیام داده بود : «گفتم شاید دلت بخواد واسه آخرین بار ببینیش!» و بلافاصله فیلمی فرستاد.... 😥انگشتانم مثل تکه‌ای یخ شده و جرأت نمی‌کردم فیلم را باز کنم که می‌دانستم این فیلم کار دلم را تمام خواهد کرد. دلم می‌خواست ببینم حیدرم هنوز نفس می‌کشد و می‌دانستم این نفس کشیدن برایش چه زجری دارد که آرزوی خلاصی و به سرعت از دلم رد شد و به همان سرعت، جانم را به آتش کشید. انگشتم دیگر بی‌تاب شده بود، بی‌اختیار صفحه گوشی را لمس کرد و تصویری دیدم که قلب نگاهم از کار افتاد. پلک می‌زدم بلکه جریان زندگی به نگاهم برگردد و دیدم حیدر با پهلو روی زمین افتاده، دستانش از پشت بسته، پاهایش به هم بسته و حتی چشمان زیبایش را بسته بودند. 😭لب‌هایش را به هم فشار می‌داد تا ناله‌اش بلند نشود، پاهای به هم بسته‌اش را روی خاک می‌کشید و من نمی‌دانستم از کدام زخمش درد می‌کشد که لباسش همه رنگ بود و جای سالم به تنش نمانده بود. فیلم چند ثانیه بیشتر نبود و همین چند ثانیه نفسم را گرفت و را تمام کرد. قلبم از هم پاشیده شد و از چشمان زخمی‌ام به‌جای اشک، خون فواره زد. این درد دیگر غیر قابل تحمل شده بود که با هر دو دستم به زمین چنگ می‌زدم و به التماس می‌کردم تا کند. دیگر به حال خودم نبودم که این گریه‌ها با اهل خانه چه می‌کند، بی‌پروا با هر ضجه تنها نام حیدر را صدا می‌زدم و پیش از آنکه حال من خانه را به هم بریزد، سقوط خمپاره‌های شهر را به هم ریخت. از قداره‌کشی‌های عدنان می‌فهمیدم داعش چقدر به اشغال امیدوار شده و آتش‌بازی این شب‌ها تفریح‌شان شده بود. خمپاره آخر، حیاط خانه را در هم کوبید طوری که حس کردم زمین زیر پایم لرزید و همزمان خانه در تاریکی مطلق فرو رفت... ✍️نویسنده: @mahdihoseini_ir🕊🌹
آقا مهدی
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_سی_و_پنجم 🌙ماه #رمضان تمام شده و ما همچنان روزه بودیم که غذای چندانی در خ
✍️ 🚶‍♂️از صدای پای من مثل اینکه به حال آمده باشد، نگاهم کرد و زیر لب پرسید : «همه سالمید؟» پس از حملات دیشب، نگران حال ما، خود را از خاکریز به خانه کشانده و حالا دیگر رمقی برایش نمانده بود که حالش صدایم لرزید : «پاشو عباس! خودم می‌برمت درمانگاه.» 🍃از لحنم لبخند کمرنگی روی لبش نشست و زمزمه کرد : «خوبم خواهرجون!» شاید هم می‌دانست در درمانگاه دارویی پیدا نمی‌شود و نمی‌خواست دل من بلرزد که چفیه زخمش را با دست دیگرش پوشاند و پرسید : «یوسف بهتره؟» 😔در برابر نگاه نگرانش نتوانستم حقیقت حال یوسف را بگویم و او از سکوتم آیه را خواند، سرش را دوباره به دیوار تکیه داد و با صدایی که از خستگی خش افتاده بود، نجوا کرد : « نمی‌ذاره وضعیت اینجوری بمونه، یجوری رو دست به سر می‌کنه تا هلی‌کوپترها بتونن بیان.» 🔸سپس به سمتم چرخید و حرفی زد که دلم آتش گرفت : «دلم واسه یوسف تنگ شده، سه روزه ندیدمش!» 😢اشکی که تا روی گونه‌ام رسیده بود پاک کردم و پرسیدم : «می‌خوای بیدارش کنم؟» سرش را به نشانه منفی تکان داد، نگاهی به خودش کرد و با خجالت پاسخ داد : «اوضام خیلی خرابه!» 💔و از چشمان شکسته‌ام فهمیده بود از غم دوری حیدر کمر خم کرده‌ام که با لبخندی دلربا دلداری‌ام داد : «ان‌شاءالله می‌شکنه و حیدر برمی‌گرده!» و خبر نداشت آخرین خبرم از حیدر نغمه ناله‌هایی بود که امیدم را برای دیدارش ناامید کرده است. دلم می‌خواست از حال حیدر و داغ بگویم، اما صورت سفید و پیشانی بلندش که از ضعف و درد خیس عرق شده بود، امانم نمی‌داد. با همان دست مجروحش پرده عرق را از پلک و پیشانی‌اش کنار زد و طاقت او هم تمام شده بود که برایم درددل کرد : «نرجس دعا کن برامون بیارن!» نفس بلندی کشید تا سینه‌اش سبک شود و صدای گرفته‌اش را به سختی شنیدم : «دیشب داعش یکی از خاکریزهامون رو کوبید، دو تا از بچه‌ها شدن. اگه فقط چندتا از اون اسلحه‌هایی که واسه کردها می‌فرسته دست ما بود، نفس داعش رو می‌گرفتیم.» ▪️سپس غریبانه نگاهم کرد و عاشقانه شهادت داد : «انگار داریم با همه دنیا می‌جنگیم! فقط و پشت ما هستن!» اما همین پشتیبانی به قلبش قوّت می‌داد که لبخندی فاتحانه صورتش را پُر کرد و ساکت سر به زیر انداخت. محو نیمرخ صورت زیبایش شده بودم که دوباره سرش را بالا آورد، آهی کشید و با صدایی خسته خبر داد : « با همه پشتیبانی که آمریکا از کردها می‌کرد، آخر افتاد دست داعش!» صورتش از قطرات عرق پُر شده و نمی‌خواست دل مرا خالی کند که دیگر از سنجار حرفی نزد، دستش را جلو آورد و چیزی نشانم داد که نگاهم به لرزه افتاد. 💣در میان انگشتانش جا خوش کرده بود و حرفی زد که در این گرما تمام تنم یخ زد : «تا زمانی که یه نفر از ما زنده باشه، نمی‌ذاریم دست داعش به شما برسه! اما این واسه روزیه که دیگه ما نباشیم!» دستش همچنان مقابلم بود و من جرأت نمی‌کردم نارنجک را از دستش بگیرم که لبخندی زد و با شیرین سوال کرد : «بلدی باهاش کار کنی؟» ‼️من هنوز نمی‌فهمیدم چه می‌گوید و او اضطرابم را حس می‌کرد که با گلوی خشکش نفس بلندی کشید و گفت : «نترس خواهرجون! این همیشه باید دم دست‌تون باشه، اگه روزی ما نبودیم و پای به شهر باز شد...» 😓و از فکر نزدیک شدن داعش به صورت رنگ پریده‌اش گل انداخت و نشد حرفش را ادامه دهد، ضامن نارنجک را نشانم داد و تنها یک جمله گفت : «هروقت نیاز شد فقط این ضامن رو بکش.» با دست‌هایی که از تصور داعش می‌لرزید، نارنجک را از دستش گرفتم و با چشمان خودم دیدم تا نارنجک را به دستم داد، مرد و زنده شد. ✔️این نارنجک قرار بود پس از برادرم فرشته نجاتم باشد، باید با آن جان خود و داعش را یکجا می‌گرفتیم و عباس از همین درد در حال جان دادن بود که با نگاه شرمنده‌اش به پای چشمان وحشتزده‌ام افتاد : «ان‌شاءالله کار به اونجا نمی‌رسه...» دیگر نفسش بالا نیامد تا حرفش را تمام کند، به‌سختی از جا بلند شد و با قامتی شکسته از پله‌های ایوان پایین رفت؛ او می‌رفت و دل من از رفتنش زیر و رو می‌شد که پشت سرش دویدم و پیش از آنکه صدایش کنم، صدای در حیاط بلند شد. 🌷عباس زودتر از من به در رسیده بود و تا در را باز کرد، دیدم زن همسایه، امّ جعفر است. کودک شیرخوارش در آغوشش بی‌حال افتاده و در برابر ما با درماندگی التماس کرد : «دو روزه فقط بهش آب چاه دادم! دیگه صداش درنمیاد، شما دارید؟»... ✍️نویسنده: @mahdihoseini_ir🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینکه کاخ سفید هم از مصی علینژاد خواسته هویتش رو تغییر بده معانی خیلی مهمی داره: ۱- آمریکا هم علیرغم هارت و پورت ظاهری، فهمیده به این جریان ضد ایران هیچ امیدی نباید بست، بلکه بهتره در پستو پنهانش کرد! ۲- کسی که مملکت و ملت خودش رو به بیگانه میفروشه، عاقبت باید هویت خودش رو هم رایگان بده بره! @mahdihoseini_ir
هروقت تونستید برای انقلابتون اینطوری فداکاری کنید بیاید درباره براندازی حرف بزنیم. 🔗 Sadra  @mahdihoseini_ir
8.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 روایت خبرنگار صداوسیما از تجمع ضدانقلاب در نیویورک ♦️یوسف سلامی که به عنوان خبرنگار صداوسیما در نیویورک‌حضور دارد، امروز به میان تجمع ضد انقلاب رفت و با صحنه‌های جالبی روبرو شد. ♦️آنچنان که این گزارش روایت می‌کند، استقبال ضدانقلاب از این تجمع که با تبلیغات زیاد، اختصاص اتوبوس و ارائه خدمات جانبی از جمله غذا همراه بوده، بسیار اندک و مضحک‌بوده است. بیشترین شرکت‌کنندگان اعضای منافقین هستند و با الفاظ رکیک به سلامی حمله کردند. @mahdihoseini_ir
🚨 کُد های مهم سخنرانی سید حسن | یک مرحله قبل از آتش بزرگ در منطقه | تهدید مستقیم ناوهای جنگی آمریکایی | مقصر دانستن آمریکا به عنوان حامی اصلی اسرائیل 🔥 شدت عملیات به شدت عمل صهیونیست‌ها در بستگی دارد، اگر اسرائیل بخواهد لبنان را هدف قرار دهد، تمامی منطقه آتش میگیرد... 🔥 گسترش جبهه عراق علیه آمریکا 🔥 توسعه عملیات یمنی‌ها در منطقه 🔥 دخالت مستقیم آمریکا در این جنگ مساوی است با غرق‌شدن تمامی ناوهای جنگی و انهدام پایگاه‌های متعدد منطقه‌ای آنها ‌‌‏‌✍ تدبیر نبرد از سوی : سیدحسن نصرالله درحالی‌که حزب‌الله به شکل مستمر، اهداف اسرائیلی را منهدم و صهیونیست‌ها را تحقیر می‌کند، تعمدا در سخنرانی‌اش اعلام جنگ نکرد و آنرا در چهارچوبی منطقی، امری جاری و طبیعی جلوه داد! در غیر این صورت، و با حمله به کل لبنان، ابتکار عمل را از حزب‌الله می‌گرفتند. ✍ دوستانی که و جهان را به صورت حرفه‌ای رصد میکنند، به خوبی متوجه شده‌اند که جمهوری اسلامی ایران و یاران منطقه‌ای آن، چگونه و در سیاست هوشمندانه قورباغه آرام‌پز، در حال پیاده‌سازی طرح نرم و است. کافی‌ست حوادث یکسال قبل جهان، منطقه و ایران را، با تحولات این روزها، قیاس کنید! ✍ غزه، باتلاق صهیونیست‌ها میشود. @mahdihoseini_ir🕊🌹