eitaa logo
آقا مهدی
3.1هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
1.3هزار ویدیو
95 فایل
خوشـبـحـال هـر عاشـقـی که اثری از معشوق دارد. شهیدِ حَرَم|شهید مهدی حسینی| کانال رسمی/ بانظارت خانواده شهید ٢٧مرداد١٣٥٩ / ولادت ١٢مهر١٣٩٥ / پرواز مزار:طهران/گلزارشهدا/قطعه٢٦-رديف٩١-شماره٤٤
مشاهده در ایتا
دانلود
✨لا اله الّا الله المَلک الحقّ المبین✨ 🌹سلام. صبح بخیر🌹 #اولین_انتشار #سوریه 💫 پنجشنبه💫 ☀️ ۳۰فروردین ۱۳۹۷ هجری شمسی 🌙 ۲شعبان ۱۴۳۹ هجری قمری 🎄۱۹ آوریل ۲۰۱۸میلادی پلاک|شهیدمهدی حسینی👇| ☑️ @mahdi59hoseini \
˙ غمِ یوسُف بُکشد ! عاشقِ کنعانی را ... @mahdi59hoseini ~
💠شناسنامه شهید| #اولین_انتشار 💔به فیض شهادت نائل آمد💔
﷽ 🌹 یا قاضی الحاجات 🌹 🌹سلام. صبح بخیر🌹 #اولین_انتشار #سوریه_شیخ_هلال 💫 دوشنبه 💫 ☀️ ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۷ هجری شمسی 🌙۲۷ شعبان ۱۴۳۹ هجری قمری 🎄۱۴ می ۲۰۱۸ میلادی ✔️ @mahdi59hoseini
☑️ آخرین باری که ایران بودن ماه رمضان ۹۵ بود و قرار بود یکشنبه راهی منطقه بشه داشتم سحری درست میکردم گفت خانم بیا بشین یه سری حرفها هست که باید بزنم شاید وقتی نباشه و یا نتونم برات بگم می دونستم چی می خواد بگه رفتم و رو براش نشستم گفتم بفرمایید خندید و گفت دقت کن که بادت نره گفتم چشم اول گفتن من از جانب شما خیالم راحته و می دونم از پس زندگی بر میاین همیشه در نبود من به زندگی رسیدگی کردی و نزاشتی مشکلی درست بشه که من اونجا تونستم با خیال راحت کار کنم .گفتن وقتی خبر شهادت منو شنیدی مراقب باش جزع و فزع نکنی صدات و نامحرم نشنوه مراقب حجابت باش روزی که منو میارن روز تشییع مراقب حجابت باش محکم باش نکنه دست نامحرم بهت بخوره دخترم نغمه رو به نحو احسن بزرگ کن که زینبی بزرگ بشه با حجاب و متدین و ولایتی خودت هم همیشه پیروی کن از حرف امامون دونم رفتن من برات سخته اما از جانب شما خیالم راحته .بعد اینکه من بدهکاری ندارم جز چند مورد که میدونی انجام بده نماز و روزه هم قضا ندارم ولی یکسال برام نماز و روزه بده و مقداری پول به محل کار بده شاید من بعضی مواقع زود از محل کار امدم یا دیر رفتم .در آخر از خدا می خوام که پیکری نداشته باشم و گمنام باشم ولی اگر پیکرم برگشت منو قطعه شهدا نزدیک شهید مهدی عزیزی دفن کنید. —---------------------------------------------------— 🌺کانال رسمی شهید مهدی حسینی👇 https://eitaa.com/mahdi59hoseini
⭕️بزودی انتشار وصیت نامه شهید مدافع حرم در چهارمین سالگرد شهادت ایشان ‎ @mahdihoseini_ir
🌱| وصیت نامه |حاج مهدی| 🖥 @mahdihoseini_ir |حـاج مَهـدی 💻 instagram.com/mahdihoseini_ir 🗨 twitter.com/mahdihoseini_ir
نعمت آسمان فقط باران نیست! گاهی خدا؛ کسی را نازل میکند به زلالی باران... @mahdihoseini_ir
دِل است دگر ، یک دفعه تنگ میشود از این دنیا.آنوقت است که به دادش میرسد... 🌷🍀 اسماعیل حیدری ، مهدی حسینی 🖥 - 💻 - 📱 🌐 @mahdihoseini_ir |
هوای خواب ندارد دلی که کرده هوایت دلم هوای تو دارد بگو چه چاره کنم؟ @mahdihoseini_ir
. ناراحت میشد وقتی میدید بعضی از افرادی را که وقتی وارد میشدند.همه چیز از یادشان میرفت و فقط به فکر ارتقاء درجه و یا اضافه حقوق بودند. بیشتر اوقات در بحث هایی که اتفاق میافتاد چه در محل کار و چه در سوریه به ما میگفت:وقتی لباس رو تنمون میکنیم.کار اصلی ما شروع میشه.. پ.ن:عکس مربوط به سوریه سال94میباشد. . 🌷 @mahdihoseini_ir |
آقا مهدی
#راه_حسینی1 . ناراحت میشد وقتی میدید بعضی از افرادی را که وقتی وارد #سپاه میشدند.همه چیز از یادشان م
. با اینکه قبل از غروب راه افتادیم،اما هوا تاریک شده بود،که به مقرمان در حماه(یکی از شهرهای سوریه) رسیدیم. سرمای هوا یک طرف،قطع برق هم یک طرف،حسابی در ذوقمان خورده بود.موقعیت مناسبی برای معرفی خودمان به فرماندهی هم نبود.تصمیم گرفتیم یک جایی برای خواب پیدا کنیم. یکی از بچه ها چندتا پتو روی یک دستش بود و بین بچه ها تقسیم میکرد. رفتم جلو دیدم خودمان است.گفتم:حاج مهدی شما کجا اینجا کجا. لبخندی زد و گفت: -آمدم برای کمک به بچه ها.پتومیدم،غذا درست میکنم،خلاصه هرکاری داشتی بهم خبر بده. .گفتم: قربونت بشم آقا همین تو خیلی خوبه،اگه یه چایی هم بدی که دیگه خیلی عالی میشه. چایی رو برام آورد. وقتی خواستیم بخوابیم یکی از بچه گفت فردا قراره فرمانده بیاد برای سخنرانی. فردا صبح مهدی امده و با بچه سلام علیک کرد. پیش خودم گفتم شاید مهدی آمده حرف بزند تا بعدش فرمانده بیاد؛اما کـم کـم توضیحات مهدی مهم تر شدو جزء به جزء منطقه و وظیفه اصلی تک تک ما که حفظ جاده بود را توضیح می داد. از حرفهایش فهمیدم فرماندهی مقردست خود آقا مهدی است. به تواضع و حال خوب دلش غبطه خوردم. پ.ن:نباید دنبال خود نمایی باشیم از خدا بخواییم که فقط کار برای رضای خودش انجام بشه. . پ.ن:عکس مربوط به سوریه سال94میباشد. 🌾 @mahdihoseini_ir |
آقا مهدی
#راه_حسینی2 . با اینکه قبل از غروب راه افتادیم،اما هوا تاریک شده بود،که به مقرمان در حماه(یکی از شهر
تابستان95بود که به ما خبر داد بیایید سوریه پیش من،ماهم راهی شدیم.در فرودگاه دمشق بدرقه ما آمد.مارا سوار ماشین کرد.روبه من کرد و گفت:میخوام همه جارو نشونتون بدم. رسیدیم محل اسکان توی سوریه،رفتیم داخل دیدم هوا خیلی گرمه...گفتم مهدی کولر رو روشن نمیکنی؟؟ -نه!! پنکه رو روشن کرد.. تعجب کردم و گفتم کولر به این بزرگی و خوبی،چرا پنکه رو روشن میکنی.هوا بیشتر دم کرده. -ببین خانم،نیروهای من الان وسط جاده های گرم وایسادن،بدون کولر...اگر هم توی مقر باشن بازم کولر ندارن دارن.. مگه من چه فرقی با نیروهام دارم که اونا با پنکه خنک بشن من با کولر گازی.چه فرقی میکنه.همه ی ما محافظ حرمیم.چه فرمانده باشیم که سرباز. ازآن توست یا حسین🌹 🌾 @mahdihoseini_ir |
.. بی‌غم عشق تو صد حیف ز عمری که گذشت! بیش از این کاش گرفتارِ غمت می‌بودم.. .. @mahdihoseini_ir
(ع) ▫️به روایت همسر بزرگوار آقامهدی وقتی گفت خانه مان بیت الحسن باشد، نگاهی با عمق وجودم به چشمانش انداختم. تا یادم می آمد، دستش را کریم دیده بودم. می گویند کریم یعنی کسی که می بخشد بدون آن که منتظر جبران باشد و مهدی می بخشید بدون آن که در انتظار جبران باشد این جمله اش خوب توی ذهنم مانده که می گفت: امام حسن غریبه، تا میتونیم باید کاری براشون انجام بدیم و همین بود که هر سال شب میلاد امام مجتبی افطاری می دادیم. (ع) 📍به قلم سرکار خانم شیرین زارع پور @mahdihoseini_ir