پسرانم در طول دو سال چند بار به سوریه اعزام شدند؛ سیداسحاق آرزوی شهادت داشت و همیشه از من میخواست برای شهادتش دعا کنم. او یک انگشتر داشت؛ یکبار به او گفتم: این انگشتر را عوض کن؛ در سن رشد هستی، یک وقت برای انگشتت تنگ میشود و خطرناک است. سیداسحاق گفت: "مامان من به سن ۲۴ سالگی هم نمیرسم و مثل جدم امام حسین (ع) شهید میشوم و انگشت و انگشترم را میبَرَند."
همینطور هم شد. پیکر اسحاق بعد از شهادت به دست داعشیها افتاد و سر و دستها و پاهایش را قطع کرده بودند؛ وقتی بعد از یک سال پیکر او به ایران برگشت، فقط تن او را تحویل گرفتیم و با دیدن پیکرش یاد حرفش افتادم که میگفت من مثل جدم امام حسین (ع) شهید میشوم.
#شهید_سید_اسحاق_موسوی|
روایت ام الشهدا بی بی موسوی
#دفاع_پرس📲
🌱 @mahdihoseini_ir | #آقا_مهدی