#متن_پست
#اینستاگرام
.
"اذان فراق"
جماعتِ مورخ، سیاهه کردند که بعد از رهایی روح رسول گرامی از دست و خائنان و جاهلان و منافقان و خناثان؛ بنت رسول، بلالِ سیه چرده را درخواست اذانی داد تا از فراق پدر، راحت آه بکشد.
بلال، قصد مأذنه کرد و گلو صاف؛ حدیث نفس کرد که: بلال! بنت رسول، تو را درخواستی دارد؛ اجابت کن که والله، خسران است غیر اجابت. مگر بنت رسول کم کسیست؟!
تهلیل و تکبیرِ بلال که مدینه را ماتمکدهتر کرد، بانگ شیون نسوانِ مَدنی، آسمان را خراشید. رجال هم صیحه کشیدند از عروج خلیفةالله!
بانگ شهادتِ بر رسالت، که بر بیتآلالله رسید؛ بنت رسول از حال رفت.
یاد پدر بود که از دهان بلال، اذان میشد بر جان اسلام و مسلمین!
حال، از پدر فقط یادش مانده و یادش!
بعد هفتاد یا نود و اندی روز، بنت رسول به رسول، دست الصاق داد و شدند دو یاد!
اما اینبار نه بلال برای علی، "اذان فراق" سر داد و نه رجال و نسوانِ مدنی، گریبان چاک!
چراکه تاریخ به خود ندیده که قاتل بر مقتولِ خود گریبان چاک دهد!
سهم علی از اذان فراق، شد پنج تکبیر در ظلمات لیل، در برابر قبری بینام و نشان!
و بعد هم استرجاع که: همه به سوی او باز میگردیم.
کسی چه میداند؟
لعلّ که علی، بر خود استرجاع خوانده!
القصه؛
اذان فراق سر دهید که علی، با فاطمه یکی بودند و انفکاک شیءِ واحد، محالٌ!
پس علی، هم برای خود استرجاع خواند، هم برای جانِ خود، فاطمه!
#بهتاریخشهادتمادرمافسانهنیست
.
.
| #أبکی_مخافة_أن_تطول_حیاتی |
📥 @sardareshgh313