eitaa logo
مهدی ایزدی 🚩
180 دنبال‌کننده
164 عکس
35 ویدیو
45 فایل
بیایین تقسیم وظایف کنیم؛ "من می‌نویسم، شما بخونید" 📲 پیام‌دونی: @mahdiizadi_pv 📱آدرس صفحه‌های توئیتر و اینستاگرام و کانال تلگرامم، همین آدرس هست⁦👇🏻⁩
مشاهده در ایتا
دانلود
. "می‌میرم" از کجایش بگویم؟ از کدام لطفِ نکرده گله کنم؟ از کدام معرفتِ نذاشته؟ از کدام؟ هرچه دیدم و دیدم و دیدم، لطف بود و معرفت و منت! به زبان گناه‌آلودم غذای هیئت‌ت را خوراندی! چایِ روضه‌ات را به لبانم چشاندی! اشک مصیبت‌ت را بر چشمان غرق در گناهم هدیه کردی! صدای واعظ و روضه‌خوان‌ت را در گوشِ معصیتم مهمان کردی! قدم‌هایی را که یازده‌ماه سال را در معصیت و گناه حرکت می‌کرد را به روضه‌یِ رضوان‌ت راه دادی! دست شرمسارم را اذن سینه‌زدن دادی! سینه‌ای که مَحرَم هرکه بود إلّا تو را، تو اذن سوختن دادی! جواب کدام خوبیِ نکرده‌ام شده‌ای؟ اینهمه خوبی به منِ بد نمی‌آید! تو کیستی حسین؟ تو چیستی حسین؟ با ما چه کردی که‌ نمک زندگی‌مان شده روضه‌هایت!؟ چه‌کردی که اصلاً این غذا را به طمع نمکش می‌خوریم؟ انصاف است که ما را این چنین پابند خود کنی؟ مروت است این؟ چرا این‌قدر محبت؟ چرا این‌قدر لطف؟ چرا حتی یک داد نمی‌زنی؟ آخر من با تمام وجودم، با و و و و و و تا توانسته‌ام معصیت کرده‌ام! آن مقداری هم که نکرده‌ام، آب نبوده؛ وگرنه من شناگر ماهری‌ام!! مرا غرق در آغوشت کن ! من اگر در آغوش تو نباشم... اصلاً اگر ندارد! اگر نباشم، نیستم! ! والسلام. . . | | 📥 @sardareshgh313
. "ح س ی ن" چندساعتی مانده به شروع مراسمات دهه‌ی اول محرم ۱۴۴۲ قمری! یک محرم ! حقیقتش ؛ ما عادت نداریم با گریه کنیم، فاصله‌ی ۱/۵ متری هم، در کَتِمان نمی‌رود! اصلاً روضه‌ی‌ با ماسک و فاصله از همدیگر به ما نمی‌چسبد، ما آن بودیم که زانوی پشت سری‌مان در کمرمان بود و زانوی ماهم در کمر جلویی. چسبیده به هم! آزاد داد می‌زدیم و نامت را صدا. و عشق می‌کردیم از این داد و ضجه‌هایمان... و سیری چند؟ حبه‌ قندهای خیس شده و دست خورده‌ی در قندان، طعم می‌داد به چای روضه‌ات! اینکه پیرهن مشکی‌مان از خیسی عرق کناری‌مان خیس شود عشق بود، با شالاب و شلوب سینه زدن کناری‌مان جان تازه می‌گرفتیم، در و و و هم، جفت هم بودیم و در عزای تو ماتم‌زده! نمی‌دانم با این وصله‌ی نچسبیده بر صورت و آن فاصله‌ی ۱/۵ متری می‌توانیم عشق کنیم یا نه! اما ! ما را با این‌ چیزها امتحان نکن! ما اگر در روضه‌ات سنگ ببارد هم سینه می‌زنیم، که دیگر برود سراغ خاله‌بازی‌اش! من می‌دانم یک روزی برایت روضه می‌گیریم، و ، جفت هم. در روضه‌ات چهارزانو می‌نشینیم و با سر زانویمان، کمر جلویی را سوراخ می‌کنیم! اصلاً همه‌اش تقصیر خودت است که این‌گونه بارمان آورده‌ای! مارا به ماسک و این چیزها عادت نداده بودی! به ما زار زدن روی دوش کنار دستی و اشک ریختن‌های گوله گوله را یاد داده‌ بودی، از آن دم حسین حسین گرفتن‌هایی که جانمان را جلا می‌داد... القصه؛ ما در غَمَت می‌دهیم حسین! ما در رَهَت می‌دهیم حسین! ۱۴۴۲ . پ.ن: اطاعت از مصوبات بر همگان واجب است. ⁦👆🏻⁩این، فرموده‌ی (روحی‌فداه) و نصب العینِ امسال ماست! . . | | 📥 @sardareshgh313
. "حرارةً فی قلوب" چند شبی از مراسمات دهه اول ۱۴۴۲ می‌گذرد! هنوز‌‌ به گریه‌ی با عادت نکردیم! هنوز‌ فاصله‌ی ۱/۵ با بغل دستی‌ها، برایمان عادی نشده! جماعت را غربت خاصی فرا گرفته و این چفت هم نَشِستَن، روضه‌ایست برای خودش! ما ندیدیم اما می‌گویند باد آمده‌ی تهران هم از نصب پرچم و علم عزا کوتاهی کرده! (حقیقتاً شهرداری تهران، کوچک‌شده‌ی همان هیئت عقب مانده‌ست) اما امسال ورق برگشته! در هیئت‌های امسال پروتکل‌های شاید نامنصفانه به سختی رعایت می‌شود؛ آن‌قدر سخت که شاید در خود هم این‌گونه رعایت نشود. حاج محمود هم فجازی را تسخیر و محله‌های را جارو می‌کند. طرح هم، مداحان شهیر را به کوی و برزن‌های چند متری جنوب شهر کشانده، با جمعیتی زیر ۲۰ نفر! همه و همه در تکاپو‌ اند که امسال را بلندتر فریاد بزنند! هرچقدر هم که‌ ماسک لیبرال‌ها و بی‌انصاف‌ها جلوی این دهان را گرفته باشد، یارای در مقابل فریاد مارا ندارد! و این یعنی همان: ﴿إنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام الْمُؤمنینَ، لا تَبْرُدُ اَبَداً﴾ یک نکته‌ی جالب هم بگویم؛ محرم امسال باهمه‌ی غربت خاص‌ش، به‌نظرم زیباتر و باشکوه‌تر از سال‌های قبل درحال برگزاری‌ست، مذهبی‌ها و هیئتی‌ها و حزب‌اللهی‌ها درحال نهادینه کردن و از در کشور هستند. فرهنگی که آن و بزرگوار و آن عزیز ماسک نزده و آن شمال رفته‌ی بی‌دلیل، خیلی وقت است کمتر به آن پایبند شده‌اند؛ فرهنگ قانون‌مداری! ۱۴۴۲ . . | | | | | | | | 📥 @sardareshgh313
نیمی از روز نداریم به‌خدا تاب عطش! من بمیرم که سه روز آب نخوردی تو ... 📥 @sardareshgh313
مارا گناه محتاج این و آن کرده؛ ورنه می‌داد، نان مارا...
"کاسه به دست" بوتراب در میان دُرّنامه‌اش، گوهری دارد با این مضمون که: هر مسألت، شخصیتت را می‌بلعد، پس بدان که در برابر چه کسی مسئلت داری. ما نیز اقتدا کردیم به بوتراب و اشک بردیم بر درگاه فرزندانش، غصه بردیم بر دامان همسرش و حاجت خواستیم از خودش. حاجت خواستیم که ما از خودش به غیر خودش حواله ندهد و دست‌مان را از درب خانه‌ش کوتَه نسازد که ما جز او و فرزندانش هیچ نداریم و هیچ نیستیم و هیچ نمی‌شویم. حال که ساعات آخر دو ماهِ مشکی‌پوشی و آه‌کشی و سینه‌زنی و عزاداری و ماتم‌زدگی بر فرزند شهیدِ بوتراب، حسین‌بن مظلوم است، کاسه به دست، چشم به انتظار و دل به اضطراب، بست‌نشینِ خانه‌ی شهیدِ دو عالَم نشسته‌ایم که مزد بگیریم از مادرش و نگاه بگیریم از پدرش تا مگر تفضل شود و شهید عنوان گرفتیم و قتیل محشور شویم. خدای را چه دیدی؟ او که مارا در عزاخانه‌ش راه داده و در اربعینش اذن داده و در موکبش جا داده و در حرمش نفس داده، یک شهادت نداده؟ حاشا از این خدا که نعمت دهد و اتمام نکند به خون و اکمال نکند به و احلیٰ بالشهادة... . . . . | |