eitaa logo
یا صاحِبَ الزَمان (عج)
212 دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
3.9هزار ویدیو
456 فایل
برای امام زمان(عج) کار کنید امام خود را تنها نگذارید. 💚 پست های دینی و آموزشی و اخلاقی و تربیتی کاربردی آدرس پی وی برای ارسال سوالات و نظرات به خادم @Ya_mahdi_saheb_zaman لینک کانال: eitaa.com/mahdisahebzaman با نشر مطالب کانال قدمی برای ظهور بر دارید.
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃😉😄🍃 ! گاهی حسودیمان می‌شد از اینکه بعضی اینقدر خوش‌خواب بودند😴 سرشان را نگذاشته روی زمین انگار هفتاد سال بود که خوابیده‌اند😳 و تا دلت بخواهد خواب سنگین بودند، توپ بغل گوششون شلیک می‌کردی، پلک نمی‌زدن😴😴😴 ما هم اذیتشون می‌کردیم😜 دست خودمون نبود. کافی بود مثلاً لنگه دمپایی👡 یا پوتین‌هامون👢 سرجاش نباشه، دیگه معطل نمی‌کردیم😉 صاف می‌رفتیم بالا سر این جوانان خوش خواب: 📣📣📣 «برادر برادر!» دیگه خودشون از حفظ بودند، هنوز نپرسیدیم: «پوتین ما را ندیدی؟» با عصبانیت می‌گفتند:😡 «به پسر پیغمبر ندیدم.» و دوباره خُر و پُف‌شان بلند می‌شد😴 اما این همه ماجرا نبود. چند دقیقه بعد دوباره: «برادر برادر!»😄 بلند می‌شد این دفعه می‌نشست: «برادر و زهرمار دیگه چی شده؟»🤭😡 جواب می‌شنید: «هیچی بخواب خواستم بگم پوتینم پیدا شد!»😅😅
😂🤣 🤭😅 اول ڪه رفته بوديم گفتند كسي حق ورزش ڪردن🚶‍♂ نداره يہ روز يڪي از بچه ها رفت ورزش🏃‍♂ كرد مامور عراقے👮‍♂ تا ديد اومد در حالي ڪه خودڪار✏️ و ڪاغذ📋 دستش بود براي نوشتن اسم دوستمون جلو آمد و گفت : مااسمك؟ اسمت چيه؟🤭 رفيقمون هم ڪه شوخ😉 بود برگشت گفت : گــچ پــژ 🙄 باور نمي ڪنيد تا چند دقيقہ اون مامور عراقي هر ڪاري ڪرد اين اسم رو تلفظ ڪنه نتونست☹️ ول ڪرد گذاشت و رفت و ما همينطور مي خنديديم 💌الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَــرَج💌 😊 @mahdisahebzaman 🌹
😃 طلبه های جوان👳 آمده بودند برای 👀 از جبهه. 0⃣3⃣ نفری بودند. که خوابیده بودیم😴، دو سه نفر بیدارم کردند 😧و شروع کردند به پرسیدن سوال‌های مسخره و الکی!😜 مثلاً می‌گفتند: چه رنگیه برادر؟!🤔 😤 شده بودم. گفتند: بابا بی خیال!😏 تو که بیدار شدی، نخور بیا بریم یکی دیگه رو کنیم!😎 دیدم بد هم نمی‌گویند!🤔🤗😂 خلاصه همین‌طوری سی نفر را بیدار کردیم!😉 👨👨👦👦بیدار شده‌ایم و همه‌مان دنبال شلوغ کاری هستیم! قرار شد یک نفر خودش را به مردن بزند و بقیه در محوطه تشییعش کنند! فوری سفیدی🖱 انداختیم روی محمدرضا و گرفتیم که تحت ⬇️ هر شرایطی خودش را نگه دارد! گذاشتیمش روی 🚿بچه‌ها و راه افتادیم🚶. و زاری!😭 یکی می‌گفت: ممد رضا! ! 😩 چرا تنها رفتی؟ 😱 یکی می‌گفت: تو قرار نبود شی! دیگری داد می‌زد: شهیده دیگه چی میگی؟ مگه تو جبهه نمرده؟ یکی می‌کشید! 😫 یکی می‌کرد! 😑 در مسیر، بقیه بچه‌ها هم اضافه➕ می‌شدند و چون از قضیه با خبر نبودند، واقعاً گریه 😭و راه می‌انداختند! گفتیم برویم سمت اتاق ! را بردیم داخل اتاق. این بندگان خدا📿 که فکر می‌کردند قضیه جدیه، رفتند گرفتند و نشستند به 📖خواندن بالای سر ! در همین بین من به یکی از بچه‌ها گفتم: برو خودت را روی محمدرضا بینداز و یک محکم بگیر!😜😂 رفت گریه کنان پرید 🕊 روی محمدرضا و گفت: محمدرضا! این قرارمون نبود!😭 منم می‌خوام باهات بیام!😖 بعد نیشگونی👌 گرفت که محمدرضا از جا پرید و چنان کشید 😱که هفت هشت نفر از این بچه ها از حال رفتند! ما هم قاه قاه می‌خندیدیم.😂😂😂 خلاصه آن شب سختی شدیم. 🌤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَــرَج🌤 🌩 @mahdisahebzaman
~🕊 😍😂 به سلامتی فرمانده..... دستور بود هیچ کس بالای ۸۰ کیلومتر سرعت،حق ندارد رانندگی کند! یک شب داشتم می آمدم که یکی کنار جاده ،دست تکان داد نگه داشتم سوار شد ، گاز دادم و راه افتادم من با سرعت می راندم و با هم حرف می زدیم! گفت:می گن فرمانده لشکرتون دستور داده تند نرید!راست می گن؟! گفتم:فرمانده گفته! زدم دنده چهار و ادامه دادم: اینم به سلامتی فرمانده باحالمان!!!! مسیرمان تا نزدیکی واحد ما ،یکی بود؛پیاده که شد،دیدم خیلی تحویلش می گیرند!! پرسیدم:کی هستی تو مگه؟! گفت:همون که به افتخارش زدی دنده چهار...☺ ♥️🕊 🌺🌱 💠الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَــرَج💠 🔎 @mahdisahebzaman 💌
😄 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بین راه نگه نمی‌دارم😂 امام جماعت ما بود. اما مثل اینکه شش ماهه دنیا آمده بود. حرف می زد با عجله،، غذا می خورد با عجله، راه می رفت ، انگار می خواست بدود😅 و نماز میخواند به همین ترتیب. اذان، اقامه را که می گفتند با عجلوا بالصلوه دوم قامت بسته بود. قبل از اینکه تکبیر بگوید سرش را بر می گرداند رو به نمازگزاران و می گفت: من نماز تند می خوانم، بجنبید عقب نمانید. راه بیفتم رفته ام،😂 پشت سرم را هم نگاه نمی کنم،😅 بین راه نگه نمی دارم و تو راهی هم سوار نمی کنم!!!😃 💠الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَــرَج💠 🔎 @mahdisahebzaman 💌