eitaa logo
مهدویت استان گلستان
324 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
2.6هزار ویدیو
34 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
امام حسین (ع) : مهدی ما در عصر خودش مظلوم است تا می‌توانید درباره او سخن بگویید و قلم فرسایی کنید . 🌹نشر‌حداکثری🌹
. 💠دنیای فانی با شتاب در حالِ گذر است... 🔹چندین بار تماس گرفتم، امّا همسرم جواب نداد … اوّلش اهمیت ندادم، ولی وقتی این جواب ندادن‌ها تا بعد از ظهر طول کشید، نگرانیَم کم کم بالا گرفت! سرم به شدّت شلوغ بود و کارها پیچیده … امّا دلواپسیِ خانواده‌ام مرا وا می‌داشت که با همه‌ی گرفتاریم مابینِ کارها با عجله زنگی به خانه بزنم و بعد دوباره مشغولِ ادامه ی امور بشوم. وقتِ ناهار در حالیکه بی‌وقفه سرگرمِ شماره‌گیری بودم، غذایم را گرم کردم و در حینِ خوردن، نیز با نگرانی به صفحه‌ی گوشی خیره ماندم .. از نماز هم چیزِ زیادی نفهمیدم و در قنوت و سجود و هر جا که شد از خداوند برای خانواده‌ام سلامتی و دوری از بلا را خواستم. حوالیِ عصر کم کم به این فکر افتادم که مرخصی بگیرم و به خانه بروم، چون سابقه نداشت تا این موقع زنگ‌ها و پیامک‌هایم از طرفِ همسرم بی‌جواب بماند!! در همین حین، گوشی به صدا در آمد و با دیدنِ کلمه ی “بانو” روی صفحه، خیالم کمی آسوده شد. بعد از صحبت و گلگی و شنیدنِ توضیحاتش، دیگر آرام شده بودم. همسرم به خاطرِ حالِ ناخوشِ خواهرزاده‌اش خانه را ترک کرده و هنگامِ بیرون رفتن گوشی‌اش را جا گذاشته بود … 🔹امّا این ماجرا برایم کمی تلخ تمام شد! وقتی با خودم خلوت کردم و دیدم که توصیه‌ی پیامبرِ مهربانم صلّی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم را در موردِ اهل بیتش رعایت نکرده‌ام … آنجا که فرمودند: “خانواده‌ی مرا از خانواده‌ی خودتان بیشتر دوست بدارید …” من که برای چند ساعتی جواب نشنیدن از همسرم چنان مضطرب شدم که در آخر نمی‌توانستم مدّتی کوتاه را تا تمام شدنِ وقتِ کاری تاب بیاورم و تصمیم داشتم تا مرخصی بگیرم و خودم را به خانه برسانم .. من که در کلِّ روز با وجود همه‌ی گرفتاریم تماس با خانه را به هر شکلِ ممکن انجام دادم، چطور در این همه سال دوری از فرزندِ حیِّ پیغمبر صلّی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم لحظه‌ای نگران و دلواپس نشدم و در میانِ روزمرگی‌های کسل‌کننده و بی‌حاصلم زمانی را به جویا شدنِ حالِ امامِ عصر و زمانم اختصاص نداده‌ام!؟ باری، دنیای فانی با شتاب در حالِ گذر است و من در قبالِ برکات و عنایاتِ خداوندم و نیز رسول و خلیفه‌اش، رسم و مرامِ شکر و قدردانی و حق‌شناسی را به جا نیاورده‌ام … 🌙قسم به ماه دو نیمه به وقت تنهایی قسم به زلزلة القلب و عشق و شیدایی... 🌙قسم به آیه ی چشمت به معجزه به غزل تو را قسم به خدایت چه وقت می آیی؟ ‌ تعجیل در فرج مولایمان صلوات 🌙 @mahdiyat
🌙قسم به ماه دو نیمه به وقت تنهایی قسم به زلزلة القلب و عشق و شیدایی... 🌙قسم به آیه ی چشمت به معجزه به غزل تو را قسم به خدایت چه وقت می آیی؟ ‌ تعجیل در فرج مولایمان صلوات 🌙 @mahdiyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سرزِمستےبرنگیردتابصبحِ‌روزِحَشر هرڪہ‌چون‌من‌درازل‌یک‌جرعہ‌خورد‌ ازجامِ‌دوست "حافظ شیرازے" 🏝سلام حضرت منجی، مهدی جان دستمان از چاره کوتاه شده در محاصره‌ی اندوهیم در تلاطم سنگینِ احساس بی‌کسی در هجوم دردها و اضطراب‌ها ما در تاریک‌سرای آخرالزمان گرفتار شده‌ایم ... بیایید و نجاتمان بخشید ای دست خدا🏝 🌙 @mahdiyat
4_5841544826985647264.mp3
2.31M
مجموعه صوتی 🔖قسمت دوم 🔸نکاتی پیرامون عهد با امام عصر علیه‌السلام 👌کوتاه و شنیدنی 👈حتماً بشنوید و نشر دهید.🌙 @mahdiya
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ضامن چشمان آهوها؛ به دادم میرسی؟! ✋(أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰآ) 💚 @mahdiyat
. 💠دعای فرج... 🔹به دخترم مرضیه آموخته بودم که همیشه قبل از خوردن غذا، دعای فرج بخواند. برای عروسی یکی از اقوام دعوت شده بودیم به سالن زیبایی که تنوع غذاهای رنگارنگش توجه همه را جلب کرده بود. 🔹وقتی مهمانان دعوت به شام شدند، مرضیه که با چند تایی دختر خانم‌های هم سن و سالش مشغول بازی بود، به عادت همیشگی، دوستانش را هم دعوت کرد تا قبل از صرف شام، دعای فرج بخوانند. 🔹البته مرضیه منتظر جواب دوستانش نماند و وقتی دستهای کوچکش را بالا برد و شروع به خواندن دعا کرد، دوستانش نیز جلوی جمعیت با او همراه شدند. خواندن دعای فرج توسط کودکانی خردسال و با بیانی شیرین در حالی که دستانشان به حالت دعا گشوده شده بود، موجب شد صحنه‌ی بدیعی در سالن ایجاد شود. 🔹این صحنه آن قدر زیبا بود که زیبایی سالن و غذاهای رنگین را تحت الشعاع قرار داده بود و کسی برای خوردن غذا پا پیش نگذاشت. چشمانم پر از اشک شده بود و من هم بی اختیار، هم آوا و هم نوا با کودکان مشغول خواندن دعا بودم و وقتی سربلند کردم، دیدم همه‌ی فامیل به همراه مرضیه و دوستانش دعای فرج را زمزمه می‌کنند… @mahdiyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرای حمال جوانی که هر هفته با دیدار‌ داشت و در جوانی دلدادۀ (علیه السلام) شد... 👌 بسیار زیبا 👈ببینید و نشردهید. @mahdiyat
۱۷ 🌷شهید نوروزعلی امیرفخریان 🔸در منطقه شوش دانیال باهم بودیم. گاهی برای حراست از خط مقدم و گاهی برای پشتیبانی نیروها ،وارد عمل می شدیم. شهید نوروزعلی امیرفخریان در بین ما بی نظیر بود. هرشب نماز آقا عجل الله را می خواند. یک روز از او پرسیدم: چطور می توانیم راه امام حسین علیه السلام را ادامه بدهیم؟ حرف دل خود را به من زد و گفت: راه امام حسین علیه السلام،همان راهی است که امام انتخاب کرده است. هدیه به روح این شهید بزرگوار صلوات🌷 @mahdiyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مژده‌دادندکہ‌برما،گذرےخواهےڪرد نیّتِ‌خیرمگردان‌ڪہ‌مبارڪ‌ فالیست ڪوهِ‌اندوهِ‌فراقت‌بہ‌چہ‌حالت‌بِڪشد حافظِ‌خستہ‌کہ‌ازنالہ‌تَنَش‌چون‌نالیست "حافظ شیرازے" 🏝سلام یگانه دلخوشی من، مهدی جان می‌دانم که چقدر قلب مهربانتان را شکسته‌ام، می‌دانم که چقدر روح صبورتان را آزرده‌ام اما... به خودتان سوگند مهربان من که دوستتان دارم ذره ذره‌ی وجودم از مهر شما سرشار است و قلبم از یادتان معطر و زبانم از نامتان متبرک من به محبتتان زنده‌ام و به نوکری‌تان مفتخر ... این دلخوشی را از من دریغ مکنید🏝 @mahdiyat
4_5848098088085884146.mp3
2.09M
مجموعه صوتی 🔖قسمت سوم 🔸نکاتی پیرامون عهد با امام عصر علیه‌السلام 👌کوتاه و شنیدنی 👈حتماً بشنوید و نشر دهید. @mahdiyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🎙حجت‌الاسلام عالی 🔸به چه کسی منتظر میگن؟! آیا ما منتظریم؟! 👌کوتاه و شنیدنی کلاس پنجم ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @mahdiyat
خطبه ۱۹۳و در بعضی چاپها۱۸۲ 🌹پارت سوم 🌹 🌹پرهیزکاران در شب برپا ایستاده مشغول نمازند. 🌹قرآن را جزء جزء و با تفکر و اندیشه می خوانند. 🌹باقران جان خودرا محزون و داروی درد خود را می یابند. 🌹وقتی به آیه ای برسند که تشویقی در آن است، با شوق و طمع بهشت به آن روی آورند و با جان پر شوق در آن خیره شوند و گمان می برند که نعمت های بهشت در برابر دیدگانشان قرار دارد. 🌹و هرگاه به آیه میرسند که ترس از خدا در آن باشد گوش دل به آن می سپارند و گویا صدای برهم خوردن شعله های آتش در گوششان طنین افکن است. 🌹پس قامت به شکل رکوع کرده پیشانی و دست و پا بر خاک مالیده از خدا آزادی خود را از آتش جهنم می‌طلبند. ادامه دارد..... نذر ظهور عج نشر دهید @mahdiyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_1563479903.mp3
18.66M
مستند داستان‌های محضر 🌙 📝 ماجرای ملا قاسم علی رشتی... دعای ما کجا و دعای او کجا⁉️😭💔 عج @mahdiyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🎙حجت الاسلام عالی 🔸 واسطه مهربانی... 👌بسیار زیباست 👈حتما ببینید و نشر دهید. @mahdiyat
💠 آغوش گرم پدر... 🔹در تعطیلات نوروز به همراه خانواده ام به دریا رفته بودیم. فرزندانم در ساحل مشغول بازی بودند و من در کنار آنها بودم و نظاره گر آنها، یک آقایی به همراه کودک حدودا ۴ یا ۵ ساله اش آمد و از من اجازه گرفت که کودکش در کنار فرزندان من مشغول ماسه بازی شود. بعد از مدتی کوتاه که بچه ها کاملا سرگرم بازی بودند، آن مرد از من خواست همانطور که حواسم به بچه های خودم است، مواظب کودک او هم باشم بعد از ما فاصله گرفت و رفت درون ماشینش که چندین متر از ما فاصله داشت نشست و در حالی که حواسش به کودکش هم بود مشغول کاری که داشت شد. 🔹من از فرزند خودم و آن کودک فاصله ای نداشتم و اوضاع تحت کنترلم بود، کمی بعد کودک سرش را بلند کرد در حالی که از شوق ماسه بازی چشمانش برق می زد اما در عین ناباوری پدرش رو پیدا نکرد، آن همه خوشحالی و شوق و شادی در چشمانش رنگ باخت و انگار دنیا بر سرش آور شد، چشمانش اشک بار و صدای گریه اش فضا را پر کرده بود، با اینکه من کنارش بودم و پدرش را که در اتومبیل نشسته بود به او نشان دادم اما قانع نشد و با سرعت به سمت پدرش دوید، پدرش هم سراسیمه از اتومبیل پیاده شد و سمت طفل صغیرش دوید تا او را در آغوش بگیرد و آرامش کند. همه این اتفاقات چند لحظه بیشتر طول نکشید اما ذهن من برای مدت ها درگیر بود. به این فکر می کردم که آن کودک چه خوب غیبت پدرش رو درک کرد؛ چه مشتاقانه به سمتش دوید و سرانجام پدرش را در آغوش گرفت. اما من چه؟! 😔چه آسوده دوران غیبت پدرم را سر می کنم، غافل از اینکه پدرم در کنارم نیست. چه مشتاقانه مشغول بازی های دنیا شده ام و پدر را فراموش کرده ام ولی او… ولی او چشم از من برنداشته که اگر غیر این بود مشکلات، من را از پا در می آورد. ✋سلام پدر مهربانم شرمنده ات هستم بابت تمام نبودن هایم، این که هیچ وقت به فکرتان نبودم، بیادتان نبودم، در کنارتان نبودم، هیچگاه برای شما نبودم. اما حال بسیار پشیمانم و دوست دارم که بر گردم، مطمئن هستم که هنوز هم راهی هست، آخر مگر می شود پدر دست پسرش را نگیرد هنگامی که می داند پسرش جز آغوش او راه دیگری ندارد. @mahdiyat