eitaa logo
🌻«☆♡ܩܣܥ‌‌ویوܔ♡☆»🌻
1.4هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
18.6هزار ویدیو
126 فایل
کانال ܩܣܥ‌‌ویوܔ عشــاق پســـر فاطمــه(سلام الله)❣️ درخدمتتونیــم با کلی مطالب فوق جذاب دلنــوشــته🤞 پروفایـل🎀 منبرهای مفید👌🏻 کلیپ های آخرالزمانی🌹 پست های انگیزشی🌴 نمازهای مستحبی ارتباط با خادم کانال ادمین فعال کانال @Mitra_nori
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مداحی آنلاین -گفتم این رسم وفا با من مهجور نبود - بذری.mp3
14.72M
مناجات با امام_زمان(عج) 🍃گفتم این رسم وفا با من مهجور نبود 🍃گفت: این عشق تو با شکوه تو جور نبود 🎙حاج محمدرضا_بذری 👌بسیار دلنشین 💔 غروب_جمعه 🌷 اللهم_عجل_لولیک_الفرج کانال ܩܣܥ‌‌ویوܔ @mahdvioon ✅️کپی حلال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔖 چرا غروب جمعه دلگیره؟! 🎙️ حجت الاسلام و المسلمین استاد حسین انصاریان ✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧ 🌷اَلٰا بِذِكْرِٱللّٰـهِ تَطْمَئِنُّ ٱلْقُلُوبُ کانال ܩܣܥ‌‌ویوܔ @mahdvioon ✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بالاخره یه روز با روضه درست میشم .... ✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧ 🌷اَلٰا بِذِكْرِٱللّٰـهِ تَطْمَئِنُّ ٱلْقُلُوبُ کانال ܩܣܥ‌‌ویوܔ @mahdvioon ✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧
رهبر انقلاب، خواندن سوره فتح، دعای چهاردهم صحیفه سجادیه و دعای توسل را برای موفقیت جبهه مقاومت توصیه کردند. ✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧ 🌷اَلٰا بِذِكْرِٱللّٰـهِ تَطْمَئِنُّ ٱلْقُلُوبُ کانال ܩܣܥ‌‌ویوܔ @mahdvioon ✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧
hossein.haghighi-man.ba.to.mimoonam(320).mp3
8.42M
🕊من با تو می مونم ... حسین حقیقی🎙 ✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧ 🌷اَلٰا بِذِكْرِٱللّٰـهِ تَطْمَئِنُّ ٱلْقُلُوبُ کانال ܩܣܥ‌‌ویوܔ @mahdvioon ✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧
داستان تشرفات به محضر امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف 🔹️داستان تشرف شماره1 🔸️داستان تشرف شماره2 🔹️داستان تشرف شماره3 🔸️داستان تشرف شماره4 🔹️داستان تشرف شماره5 🔸️داستان تشرف شماره6 🔹️داستان تشرف شماره7 🔸️داستان تشرف شماره8 🔹️داستان تشرف شماره9 🔸️داستان تشرف شماره10 🔹️داستان تشرف شماره11 🔸️داستان تشرف شماره12 🔹️داستان تشرف شماره13 🔸️داستان تشرف شماره14 🔹️داستان تشرف شماره15 🔸️داستان تشرف شماره16 🔹️داستان تشرف شماره17 🔸️داستان تشرف شماره 18 🔹️داستان تشرف شماره 19 🔸️داستان تشرف شماره 20 🔹️داستان تشرف شماره 21 🔸️داستان تشرف شماره 22 🔹️داستان تشرف شماره 23 🔸️داستان تشرف شماره 24 🔸️داستان تشرف شماره 25 🔸️داستان تشرف شماره 26 🔹️داستان تشرف شماره 27 🔸️داستان تشرف شماره 28 🔹️داستان تشرف شماره 29 🔸️داستان تشرف شماره 30 🔹️داستان تشرف شماره 31 🔸️داستان تشرف شماره 32 🔹️داستان تشرف شماره 33 ادامه دارد.....⏳️ ✳️ جهت نشر، لطفا از گزینه فوروارد⤵️ استفاده نمایید
۔(31).mp3
6.32M
🔷 داستان تشرف شماره 33 🔴 داستان اسماعیل بی نماز و نقش امام عصر (عج) در برآورده کردن حوائج همه مردم عالم 🎙 𑁍𑁍𑁍𑁍𑁍𑁍𑁍𑁍𑁍𑁍𑁍𑁍 𑁍𑁍𑁍𑁍𑁍𑁍𑁍𑁍𑁍𑁍𑁍𑁍 ✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧ 🌷اَلٰا بِذِكْرِٱللّٰـهِ تَطْمَئِنُّ ٱلْقُلُوبُ کانال ܩܣܥ‌‌ویوܔ @mahdvioon ✅️کپی حلال ✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 کتاب صوتی "فریاد مهتاب" خاطرات مادر مظلوم مدینه 📗معرفی_کتاب کتاب به قلم شیوای استاد مهدی_خدامیان‌آرانی شرح ۷۵ روز از زندگانی حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها ) ازوفات پیامبراکرم تاشهادت ام‌ابیهااست. فریاد مهتاب فریاد مظلومیت فاطمه سلام الله علیها است و شما می توانید از حوادثی که بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله رخ داده ،هرروز در قالب داستان باخبر شوید. قسمت‌های بارگذاری شده 💠 (لطفا روی متن👇آبی کلیک کنید) 👈قسمت اول فریاد مهتاب 🥀🕊 👈قسمت دوم فریاد مهتاب🥀🕊 👈قسمت سوم فریاد مهتاب🥀🕊 👈قسمت چهارم فریاد مهتاب🥀🕊 👈قسمت پنجم فریاد مهتاب🥀🕊 👈قسمت ششم فریاد مهتاب 🥀🕊 👈قسمت هفتم فریاد مهتاب🥀🕊 👈قسمت هشتم فریاد مهتاب🥀🕊 👈قسمت نهم فریاد مهتاب 🥀🕊 👈قسمت دهم فریاد مهتاب🥀🕊 👈قسمت یازدهم فریادمهتاب🥀🕊 👈قسمت دوازدهم فریادمهتاب🥀🕊 👈قسمت سیزدهم فریادمهتاب🥀🕊 👈قسمت چهاردهم فریادمهتاب🥀🕊 👈قسمت پانزدهم فریادمهتاب 🥀🕊 👈قسمت شانزدهم فریادمهتاب 🥀🕊 🏴 ادامه دارد..............🕯🥀🕊 💥لَـعْـنَ ٱللّٰـهُ 🔥قـٰاتِـلـیٖـکــِــ 🔥وَ ضـٰارِبـیٖـکــِــ 🔥وَ ظـٰالِـمـیٖـکــِــ 🔥وَ غـٰاصِـبـیٖ حقِّـکــِــ ⃟⃝🥀 یـٰامَـوْلٰاتـیٖ یـٰافـٰاطِـمَـةُ ٱݪــزَّهـرٰاۜ 📌جهت نشر، لطفا از گزینه فوروارد⤵️ استفاده نمائید.
4_5765001006463060253.mp3
4.52M
🏴 السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَةُ قسمت 6⃣1⃣ فریاد مهتاب ادامه دارد...... 🍁🥀🍁🥀🍁🥀🍁🥀🍁 🥀 🏴 _مهدویون🖤 ══❈═₪❅🏴❅₪═❈══ ✤|➟@mahdvioon✤ ══❈═₪❅🏴❅₪═❈══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صلوات خاصه امام رضا (ع) رو به حرم رضوی برحسب ادب دست برسینه می گذاریم و می خوانیم. 🕊🌹✨آمــــــدم ای شاه سلامت ڪنم 🕊🌹✨عـــرض ارادت به مقامت ڪنم 🕊💚✨بنیابت ازمولا صاحب الزمان عج 🌺اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی 🍃 الرِّضَا الْمُرتَضَی... 🌺اَلْاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ ، وَحُجَّتِکَ عَلیٰ 🍃مَنْ فَوْقَ الْاَرضِ وَ مَنْ تَحتَ الثَّریٰ، 🌺اَلصِّدّیٖق الشَّهیدِ ، صَلوٰةً کَثیٖرَةً تٰآمَّةً، 🍃زٰاکِیَةً مُتَوٰاصِلَةً ، مُتَوٰاتِرَةً مُتَرٰادِفَةً، 🌺کَأَفْضَلِ مٰا صَلَّیْتَ عَلیٰ اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیٰائِکَ. ✧الســلام علیڪ یا غریب الغربا ✧ ✧الســلام علیڪ یا معین الضعفا ✧ ✧الســلام علیڪ یا علے بن موسی الرضا (؏) ✧بحق امام رئوف عجل لولیڪ الفرج✧ 🤲 ☆🌺〰️🍃〰️🌺〰️🍃☆ 🕊🌺الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌🤲 ┅❅⊰𑁍⊱⊰⊱⊰𑁍⊱⊰⊱⊰𑁍⊱❅┅ 🏴 _مهدویون🖤 ══❈═₪❅🏴❅₪═❈══ ✤|➟@mahdvioon✤ ══❈═₪❅🏴❅₪═❈══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
19.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اونقدَر رضا میگم تا دردمو دوا کنی💔😔 ‌ أَلسَّــلٰامُ‌عَلَیـکَ‌یٰاعَلی‌اِبنِ‌موسَــی‌أَلرّضٰا ঊঊঊ🌺🍃ঊঊঊ ┅═‎✧❁°یاامام‌رضا°❁✧═‎┅ ঊঊঊ🍃🌺ঊঈঊ
@madahi - حاج آقا عالی.mp3
2.55M
🎧 | (عج) 📝 چرا غیبت برای ما عادی شده؟ 👤 🔸 ✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧ 🌷اَلٰا بِذِكْرِٱللّٰـهِ تَطْمَئِنُّ ٱلْقُلُوبُ کانال ܩܣܥ‌‌ویوܔ @mahdvioon ✅️کپی حلال ✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
24.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✊🏻 قیام لله بانوان کفن پوش ایلامی، منطق امامین انقلاب درباره محو اسراییل را با درخواست وعده صادق ۳ فریاد زدند✌️ ☑️ شورای عالی امنیت ملی باید به این نکته مهم دقت کنه که 👈 هزینه سازش از مقاومت قطعا بیشتر است ✅ مقام معظم رهبری: اگر غلطی از اسراییل سر بزند،جمهوری اسلامی ایران، حیفا و تلاویو را با خاک یکسان می کند. 🏷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌻«☆♡ܩܣܥ‌‌ویوܔ♡☆»🌻
#روایت دلدادگی #قسمت ۶۵ 🎬 : سهراب چای جلویش را یک نفس سر کشید و با تمسخر گفت اگر داخل گونی نیست حکم
دلدادگی ۶۶🎬 : حسن آقا قبل از غروب آفتاب به همراه سهراب از راهرویی در انتهای آن خانه ی بزرگ، گذشت و در کمال تعجب وارد خانه ی وسیع دیگری شد که به نظر میرسید نوعی انبار بزرگ است که همه چیز در آن وجود داشت. حسن آقا ،مستقیم به حیاط پشتی خانه رفت ،گاری مورد نظر را که به دو اسب بسته شده بود با نیمکت های توخالی نشان داد و سپس دست سهراب را گرفت و وارد حیاط اولی شد و مستقیم به طرف اتاقی رفت که یک نگهبان داشت. از جیب قبایش کلید اتاق را بیرون آورد....سهراب با تعجب تمام حرکات او را زیر نظر داشت و هر چه که زمان بیشتر می گذشت به رفتار و‌ گفتار صادقانه ی میزبانش ،بیشتر پی می برد. بالاخره وارد اتاق نیمه تاریک شدند. اتاقی که پر از وسایل رنگ وارنگ بود. حسن آقا به سمت دخمه ای در انتهای اتاق رفت ، سرش را داخل دخمه برد و پارچه ای سفید را از روی دو صندوقچه ی چوبی بیرون کشید . سهراب را صدا زد تا جلوتر بیاید و درب صندوق ها را گشود. سهراب همانطور که خیره به جواهرات داخل صندوق ها بود ، با خود می گفت : به خدا نیمی از اینها برای زندگی شاهانه ی من و تمام بچه های من تا هفتاد نسل ، کفایت می کند.... حسن آقا که سهراب را مطمئن نمود ،دوباره به سمت خانه ی اول راه افتاد و در حین رفتن گفت : ببین پسرم ،همانطور که می بینی ، همه چیز مهیا برای سفر است ، برو داخل اتاقت خوب استراحت کن که فردا راهی سفری.... سهراب که هنوز در شوک دیدن آن خروار جواهرات بود ،سری تکان داد و گفت : باشد...همان کنم که شما گویی...او هر چه که فکر می کرد بیشتر به این نتیجه می رسید که باید این گنجینه را از آنِ خود کند. بالاخره بعد از نماز ظهر، کاروان کوچک قصه ی ما که شامل ده نفر میشد ،به راه افتاد و از آن طرف در قصر خبرهایی دیگر بود... فرنگیس با بی تابی طول و عرض اتاق را می پیمود و منتظر رسیدن گلناز و شنیدن خبری خوش از طرف او بود که تقه ای به درب خورد... فرنگیس در حالیکه صدایش می لرزید گفت : بیا داخل گلناز، بیا که منتظر.... ناگهان با باز شدن درب و ظاهر شدن قامت روح انگیز در چارچوب درب ، حرف در دهان فرنگیس خشکید‌.... دارد.... 📝به قلم :ط_حسینی 💦🌨💦🌨💦🌨
دلدادگی ۶۷🎬 : فرنگیس همانطور که با تعجب به چهره ی مادرش خیره شده بود گفت : چه؟!...شما از چه حرف می زنید؟! روح انگیز لبخندی زد و از جا بلند شد ، نزدیک دخترش آمد و‌گفت : فکر نکن من نفهمیدم که چرا آن تب عجیب به جانت افتاد و به یک باره از تنت بیرون شد ،آنهم فقط با یک بار رفتن به زیارت...درست است که زیارت شفاست ، اما شفای تو چیز دیگری بود که خبرهایش به من هم رسید ، یعنی آنقدر پرس و جو کردم تا موضوع را متوجه شدم. فرنگیس که با هر سخن مادرش ، خون بیشتری به رخسارش می دوید و الان مطمئن بود که صورتش مثل لبو سرخ شده ،با من و من گفت : ب...ببینم ، گلناز چیزی گفته؟! روح انگیز خنده ی بلندی کرد و گفت : نه من از گلناز چیزی نشنیدم ،اما دیدی حدسم درست بود.... فرنگیس باورش نمی شد که مادرش به این راحتی ، علاقه ی دختر یکی یکدانه اش را به پسرکی ندار و سیستانی پذیرفته باشد ، اما خدا را شکر می کرد که کارها کم کم رو به راه میشود ،تا اینکه با حرف بعدی مادر ، انگار کاسه ی آبی سرد بر سر او ریخته باشند، تمام رؤیاهایش به فنا رفت... روح انگیز همانطور که از کشف جدیدش و عاشق شدن دخترش روی پا بند نبود ، روبه روی فرنگیس قرار گرفته ،دو طرف شانه ی او را گرفت و همانطور که با نوازشی مادرانه دست می کشید ادامه داد: وقتی شنیدم که تو به زیارت رفته ای و اتفاقا پس از تو مهرداد ،پسر مشاور اعظم حاکم هم به حرم مشرف شده و تو را پس از برگشتن، سرحال و قبراق یافتم ، فهمیدم که دخترکم دل در گرو چه کسی داده ... روح انگیز روی پاشنه ی پایش چرخید و همانطور که به سمت آینه ی کنار دیوار می رفت و دستی به گونه اش می کشید گفت : من انتخابت را تحسین می کنم ، مهراد بسیار برازنده تر از بهادرخان است ، درست است بهادرخان ، جنگاوری بی نظیر است اما مهرداد چه از لحاظ قیافه و چه نسب و اصالت از بهادر سرتر است، درضمن رابطه اش با برادرت فرهاد هم بسیار نزدیک است و الان هم آمدم تا مژده دهم ، با پدرت در این مورد صحبت کردم و به زودی بساط عروسی را در همین قصر به راه می اندازیم ، چنان جشنی بگیرم که همه ی بزرگان ،انگشت به دهان بمانند .... روح انگیز با زدن این حرف ، دل از آینه کند و به طرف دخترش برگشت تا عکس العملش را ببیند و فرنگیس چون مجسمه ای بی روح بر صندلی نشسته بود و سخنی نمی گفت ،در این هنگام تقه ای به درب خورد.... دارد... 📝 به قلم :ط_حسینی 🌨💦🌨💦🌨💦🌨💦
دلدادگی ۶۸ 🎬 : روح انگیز همانطور که به طرف درب می رفت ،رو به دخترش گفت : می دانم الان از اینهمه تیزبینی و هوش و ذکاوت مادرت شوکه شده ای ، بدان به زودی به مراد دلت خواهی رسید ، حالاهم از بهت و تعجب خارج شو و تکانی به خود بده عروس خانم دربار و با زدن این حرف ،خنده ی بلندی سر داد و درب را باز کرد... پشت درب کسی جز گلناز نمی توانست باشد. روح انگیز که چهره ی غمگین گلناز را دید ،دستی به گونه ی سفید و لطیف دخترک کشید و گفت : بیا داخل که عروس خانم منتظر آمدنت بود و دوباره خنده ای کرد و به بیرون از اتاق رفت. گلناز که از این حرف ،شاهبانوی قصر متعجب بود ، برای لحظه ای، خبر بدی را که قرار بود بدهد فراموش کرد ، وارد اتاق شد و چون فرنگیس را با رنگی پریده و بی حرکت بر صندلی دید ، خود را به او رساند، جلوی صندلی زانو زد و دستان سرد فرنگیس را در دستان ظریفش گرفت و‌گفت : چه شده بانوی من؟ شاه بانو از چه حرف میزد؟ فرنگیس آهی کشید و همانطور که قطره ی اشک گوشه ی چشمش را می گرفت گفت : خبرمرگ مرا به ارمغان داشت و ناگهان مانند اسپند روی آتش از جا جهید و درحالیکه بی هدف اتاق را می پیمود ادامه داد: می خواهد بساط عروسی مرا راه بیاندازد....بهادر خان کم بود ، حالا مهرداد هم اضافه شد ،مادرم به گمان اینکه منِ بدبخـت دل در گرو مهر پسر مشاور اعظم داده ام ، در ذهنش تدارک جشنی بزرگ دیده و از بدشانسی من ، به پدرم هم گفته ، حالا من چه خاکی به سرم کنم؟! فرنگیس با زدن این حرف به طرف گلناز برگشت و تازه متوجه شد ،حال گلناز هم دست کمی از او ندارد.... آرام به طرف گلناز رفت و‌گفت : چه شده گلناز؟ گمانم تو هم حامل خبر بدی هستی، درست است؟ گلناز آب دهنش را قورت داد و آرام گفت : مهرداد خودش به شما ابراز عشق کرده؟! فرنگیس که از شنیدن این حرف گلناز ، در اوج عصبانیت خنده اش گرفت و گفت : چه می گویی دختر؟! تو که شب و روز بامن هستی، از تمام اسرار من که هیچ‌کس ،حتی مادرم هم خبر ندارد ،باخبری،احتمالا این یکی هم پدرش واسطه شده، من از کم و کیف این خاطرخواهی خبر ندارم،اما تو خوب می دانی که من اندازه ی سر سوزنی به مهرداد نه علاقه دارم و نه توجه میکنم حالا بگو ببینم چرا چنین سؤالی میپرسی؟! و ناگهان انگار چیزی را فهمیده باشد ، چشمانش را ریز کرد و خودش را به گلناز رساند و همانطور که بازوهای او را فشار میداد گفت : گلناز...من از تو چیزی مخفی ندارم ، راستش را بگو ،تو‌چه چیزی از من پنهان می کنی؟ گلناز که صورتش مانند گل سرخی ، قرمز شده بود ،سرش را پایین انداخت و‌گفت : راستش....راستش..‌ دارد.... 📝به قلم :ط_حسینی 🌨💦🌨💦🌨💦🌨 ❥‌‌‌❥‌‌‌❥‌‌‌🌺@mahdvioon 🌺❥‌‌‌❥‌‌‌❥‌‌‌ ٠٠••●●❥❥❥❥🌸 ٠٠••●●❥❥❥❥🌺 ٠٠••●●❥❥❥❥🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
➷🌺➹➷🌸➹➷🌼➹➷🌺 🌼☝️جلو زبونت رو بگیر ... 🌺🎙 🌸 أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ 🌼 وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ . 🌺 وای بر هر عیبجوی هرزه زبان . 🌸📙سوره همزه ، آیه ۱ . @mahdvioon🌺 ٠٠••●●❥❥❥❥🌸 ٠٠••●●❥❥❥❥🌺 ٠٠••●●❥❥❥❥🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سوره مبارک یس ✅ فایل پاکسازی چاکرای قلب هرشب قبل خواب👈👈کلیک کنید ❤️❤️❤️❤️❤️ اگه باز نشد بزن رو لینک تا باز بشه👇👇👇 ✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧ 🌷اَلٰا بِذِكْرِٱللّٰـهِ تَطْمَئِنُّ ٱلْقُلُوبُ کانال ܩܣܥ‌‌ویوܔ @mahdvioon ✅️کپی حلال ✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧