💚 اللَّهُمَّ وَ كَمَا نَصَبْتَ بِهِ مُحَمَّداً عَلَماً لِلدَّلَالَةِ عَلَيْكَ ، وَ أَنْهَجْتَ بِآلِهِ سُبُلَ الرِّضَا إِلَيْكَ ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ اجْعَلِ الْقُرْآنَ وَسِيلَةً لَنَا إِلَى أَشْرَفِ مَنَازِلِ الْكَرَامَةِ ، وَ سُلَّماً نَعْرُجُ فِيهِ إِلَى مَحَلِّ السَّلَامَةِ ، وَ سَبَباً نُجْزَى بِهِ النَّجَاةَ فِي عَرْصَةِ الْقِيَامَةِ ، وَ ذَرِيعَةً نَقْدَمُ بِهَا عَلَى نَعِيمِ دَارِ الْمُقَامَةِ . 🌿 خدایا! همان گونه که محمّد را به وسیلۀ قرآن، نشانه‌ای برای هدایت به سوی خود منصوب کردی؛ و به سبب آل او، راه‌های خشنودی خود را آشکار ساختی؛ پس بر محمّد و آلش درود فرست و قرآن را برای ما وسیلۀ رسیدن به بالاترین جایگاه‌های کرامت و نردبانی که به سوی محل سلامت بالا رویم و سببی که به وسیلۀ آن، رهایی در عرصۀ قیامت را پاداش داده شویم و واسطه و شفیعی که از برکت آن در نعمت‌های سرای اقامت وارد گردیم، قرار ده. #صحیفه_سجادیه @mahdyar_59

آقا امیرالمومنین‌علیه‌السلام: #شکر مایه تداوم روزی است...

#طنز شب‌هایی که صبحش میخواستم برم اردو😂 @mahdyar_59

اهم اهم😌 محتوا در حال آماده سازیست... در صورت آمادگی برای دیدن این محتوا گزینه "💚" را به این آدرس بفرستید👇😉 @admiinmahdyyar

خب 😌 مثل اینکه همه آماده ان... بریم قسمت جدید احکام رو ببینیم 😉🌱 @mahdyar_59

حالتون چطـــــــــوره رفقاااا😍 خب امروز اومدیم با یه قسمت دیگه از احکام با موضوعی که سوال خیلیییی از شما مهدیاری های عزیزمونه😇💓 حکم شرعیه تخته نرد ، بیلیارد ، شطرنج و پاسور چیـــــه🧐 بریم ببینیم حکمش چیه😉🌱 #احکام_شرعی @mahdyar_59

با دوستم آقا میگم کلاغ پر🪶 تا برات پر بزنه بشه کبوتر🕊 دوست داری من یا کبوتراتو بیشتر؟کیو بیشترر؟😍🦋 عیدتون مبارک رفقاااااا😍😍✨🌱🌸 #پیشنهاد_استوری @mahdyar_59

#قصه_شب اﻫﺎﻟﯽ يک ﺭﻭﺳﺘﺎ از بهلول برای سخنراني ﺩﻋﻮﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. بهلول قبول مي کند اما در ازای آن صد سکه از آنها طلب می کند.💰 مردم کنجکاو سکه ها را تهيه کرده و در ميدان جمع می شوند تا ببينند بهلول چه مطلب باارزشي دارد؟!🤨 در رﻭﺯ ﻣﻮﻋﻮﺩ بهلول ﺑﻪ ﺑﺎﻻﯼ ﻣﻨﺒﺮ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﻭ ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﯽ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ. ﺳﭙﺲ ﺍﺯ ﻣﻨﺒﺮ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺁﻣﺪﻩ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻣردم مي ﮔﻮﯾﺪ: ﺑﯿﺎﯾﯿﺪ و ﭘﻮﻟﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﺲ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﺍﻫﺎﻟﯽ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﻫﺎﺝ ﻭ ﻭﺍﺝ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﮔﻨﮓ ﻭ ﮔﯿﺞ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ : ﺁﻥ ﭘﻮﻝ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﮐﺮﺩﻧﺖ ﭼﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﯾﻦ ﭘﺲ ﺩﺍﺩﻥ ﭼﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﺩﺍﺭﺩ؟🧐 بهلول ﻟﺒﺨﻨﺪی ﻣﯽ ﺯﻧﺪ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ: ﺩﻭ ﻧﮑﺘﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺍﺳﺖ. ﺍﻭﻝ ﺍﯾﻨﮑﻪ، ﺁﺩﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎﺑﺖ ﭼﯿﺰﯼ ﭘﻮﻝ ﻣﯽ ﭘﺮﺩﺍﺯﺩ ﺳﻌﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺑﻪ ﻧﺤﻮ ﺍﺣﺴﻦ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﻨﺪ. ﺩﻭﻡ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺁﺩﻡ ﭘﻮﻝ ﺗﻮﯼ جیبش ﺑﺎﺷﺪ ﺧﯿﻠﯽ ﻗﺸﻨﮓ ﺻﺤﺒﺖ می کند. @mahdyar_59

#شکرگزاری خدایــــا ازت ممنونم... که امامی به مهربونی و رئوفی امام رضا (ع) داریم 😍💛 @mahdyar_59

رفقا این چالشو یادتونه؟😉 بریم کلیپ و صداهای خوشگلتون رو ببینیم و بشنویم؟؟... 😃💫 👇

#چالش میدونی چند وقته حرم ندیدیم؟🥺 مارا کرمش داد ز هر غصه نجات🌱 بر معرفت و مرام سلطان صلوات✨ [[تولدت مبارک عزیزقلبم🥺❤️]] رفقا تا جایی که میتونید منتشر کنید🌸 @mahdyar_59

#دغدغه_داغ در چه حالی مهدیـــــــار😍💓 امروز اومدیم با یه قســـمت خفن از... دغدغه داااااااغ🔥 آقا شُبه ای که خیلیییی برای اکثریت دوستان به وجود اومده اینه که... ما آخر نماز میگیم «اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیهَا النَّبِیُّ وَ رَحْمَةُ اللّه وَ بَرَکاتُهُ» درسته؟؟؟؟ خب حالا سوال اینه: پیـــامبر وقتی نماز میخوندن، آخر نماز به خودشون درود میفرستن؟؟ چطوری ممکنه؟ توصیه میکنم حتمــــــــــــاً این قسمت از دغدغه داغ رو ببینی💫🌝 و در آخــــــــــــر: اگه فکر میکنی برای دوستات هم این سوال پیش اومده یا براشون جالبه این موضوع، بفرست بره😉 @mahdyar_59

#طنز یعنی خوده خودشه😂 @mahdyar_59

خودتم... خودتم مثل همون گنبد زردت طِلایی💛😍 برا ما ایرانیا خودت یه پا کربلایی...😌🥰 تولدت مبارکمون بـــــابــــــا رضـــــا❤️🌱

#انگیزشی وقتی هدف داری... هیچ چیز نباید تورو متوقف کنه⚡️ تنها یک جا متوقف میشی... و اون خط پایانه😌💓 @mahdyar_59

#قصه_شب چهارشنبه بود که استاد ﺳﺮ ﮐﻼﺱ ﺑﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻧﺶ ﮔﻔﺖ : ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﻣﯿﮕﯿﺮﻡ ﺑﺼﻮﺭﺕ ﺷﻔﺎﻫﯽ! ﻫﻤﺎﻥ لحظه ﮔﻔﺖ : ﺍﺻﻼ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﻣﯿﮕﯿﺮﻡ ﻭ ﺍﻭﻥ ﻫﻢ ﮐﺘﺒﯽ! ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﺮﺩﻧﺪ اما استاد ﮔﻔﺖ : همین ﮐﻪ ﻫﺴﺖ!! ﻫﺮ ﮐﺲ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﺩ ﺑﯿﺎﺩ ﺟﻠﻮ ﺩﺭ ﮐﻼﺱ ﺑﺎﯾﺴﺘﻪ! 👈 اﺯ 50 ﻧﻔﺮ فقط 3 ﻧﻔﺮ ﺭﻓﺘﻦ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺭ ﻭ استاد ﺍﺯ ﺑﻘﯿﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﮔﺮﻓﺖ! ﺑﻌﺪ از امتحان رو ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺷﻤﺎ 10 ﻧﻤﺮﻩ ﮐﻢ ﻣﯿﮑﻨﻢ! ﻫﻤﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﺮﺩﻧﺪ... استاد ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ: ﻧﻤﺮﻩ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺍﯾﻦ 3 ﻧﻔﺮ ﻫﻢ 20 ﺭﺩ ﻣﯿﮑﻨﻢ! ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﻫﺎ ﺑﺎ ﺷﺪﺕ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﺮﺩﻧﺪ که چرا ... 👈 استاد ﮔﻔﺖ: ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺷﻤﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭ ﻇﻠﻢ ﺭﻓﺘﯿﺪ ... "ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﺭﺱ ﻇﻠﻢ ﺳﺘﯿﺰﯼ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ " یاد بگیرید هیچ وقت زیر بار حرف زور نروید. آن استاد کسی نبود جز دکترحسابی @mahdyar_59

#شکرگزاری خدایا ازت ممنونم... بابات دوستای خوبی که دارم و میتونم روشون حساب کنم🥰🌱 @mahdyar_59

سلــــــــــــام به شما😍 صبحتون بخیر رفقا🥰💓 مهدیاری ها کانال کلبه رو دارید؟؟🤔 کلبه داره یک کارگاهی برگزار میکنه... که میتونید برید تو کانال و با کارگاهشون آشنا شید... اگه خواستید توی این کارگاه شرکت کنید و کانال کلبه رو ندارید روی <کلبه> کلیک کنید و تو کانال عضو شید💓🌱

#لایو_ضبط_شده جا مانده های لایو روز دختر کجایین... 😌🧐 ⭕️به درخواست خـیلی از شما عزیزان که نتونستید تو لایو روز دختر شرکت کنید لینک لایو ضبط شده رو میزارم👇 (https://aparat.com/v/efWQB ) بزنید رو لینک و به طور مستقیم از آپارات ضبط شده لایو رو نگاه کنید😉💞 @mahdyar_59

#طنز اوج خلاقیت😁😂 @mahdyar_59

حس خوب یعنی جشن تولد امام رضا 😎 ⭕️ تیزر جشن دیشب یزد حتی دیدن کلیپش و خنده ها و شادی های حضار حال آدمو خووب می کنه😍 امام رضا گفتن: شکرگزاری حال آدمو خوب می کنه و یکی از مراحل شکر اینه که با نعمت های خدا گناه نکنیم👌 ⭕️ چه جمله نازیه👆 #سیدکاظم_روحبخش

قسمت هایی از جشن یزدی های باحال😍💚🍃

#معرفی_بازی 🔹اسم بازی: بهشت آشپزی 🔹ژانر: شبیه‌سازی 🔸پلتفرم: اندروید 🔶حجم بازی: ۵۴ مگابایت 🟠 امشب قراره تو یه مهمونی بزرگ آشپزی کنی. می‌گن بین‌شون مهمونای مشهور کم نیستن. از ناصر‌الدین شاه بگیر تا دیه‌گو مارادونا. اونا این همه راه اومدن تا دستپخت تو رو بچشن. با بهشت آشپزی برای طی کردن یه مسیر خوشمزه و طولانی همراه باش! تو این مسیر کلی غذای جدید یاد می‌گیری، به کشورهای مختلف سفر می‌کنی و با شخصیت‌های معروف هر کشور و غذای موردعلاقه‌اشون آشنا می‌شی! مهم‌تر از همه به مهمونی‌های مختلف دعوت می‌شی تا برای مهمون‌ها غذا بپزی. 🧑🏻‍🍳 @mahdyar_59

#قصه_شب مسافری خسته که از راهی دور می‌آمد به درختی رسید و تصمیم گرفت که در سایه آن قدری استراحت کند غافل از این که آن درخت جادویی بود؛🌳 درختی که می‌توانست آن چه که بر دلش می‌گذرد برآورده سازد! وقتی مسافر روی زمین سخت نشست با خودش فکر کرد که چه خوب می‌شد اگـر تختخواب نرمی در آن جا بود و او می‌توانست قدری روی آن بیارامد🛏 فـوراً تختی که آرزویش را کرده بود در کنارش پدیدار شـد! مسافر با خود گفت: «چقدر گرسنه هستم. کاش غذای لذیذی داشتم.»🥘🍕 ناگهان میزی مملو از غذاهای رنگارنگ و دلپذیر در برابرش آشکار شد مرد با خوشحالی غذاها را خورد و نوشید. بعد از سیر شدن، کمی سرش گیج رفت و پلک‌هایش به خاطـر خستگی و غذایی که خورده بود سنگین شدند. خودش را روی آن تخت رها کرد و در حالی که به اتفـاق‌های شگفت‌انگیز آن روز عجیب فکر می‌کرد با خودش گفت: «قدری می‌خوابم. ولی اگر یک ببر گرسنه از این جا بگذرد چه؟»🐯 ناگهان ببـری ظاهـر شـد و او را درید هر یک از ما در درون خود درختی جادویی داریم که منتظر سفارش‌هایی از جانب ماست ولی باید حواسمان باشد. چون این درخت افکار منفی، ترس‌ها و نگرانی‌ها را نیز تحقق می‌بخشد. بنابر این مراقب آن چه که به آن می‌اندیشید باشید. @mahdyar_59

#شکرگزاری خدایا شکرت که بهم شکر گزاری رو یاد دادی🥰🌱 @mahdyar_59

رفقا فراخوان مجازی رو که یادتون نرفته... 🤔 فقــــــط همین امروز رو فرصت داری پس سریع برو پیام بده و تو این رقابت جذاب شرکت کن😉🎊 ⭕️یک نکته ای هم بگم... یه سری از مهدیاری ها پیام دادن نتونستن از طریق شماره پیام بدن... اگه این مشکل و داری و نمیتونی پیام بدی به این آیدی پیام بده👇 @Ad_academyroohbakhsh

#طنز ‏وقتی سر سفره یک لحظه حواست از بچه ها پرت میشه😍😂 @mahdyar_59

#پادکست_امام_زمان {یآصــــآحب الزمـــــــآن!} 💚🌿 عُمرِ مَن قَد نمی دَهـــــــــد .... 😔 به پروردگار بگو : {کوتـــــــــآه بیآید}😢 @mahdyar_59

#حدیث امام علی علیه السلام: از هر دانشى بهترينش را انتخاب كنيد. زنبورِ عسل از هر گلى زيباترينش را مى خورد. در نتيجه دو جواهر گران بها از آن توليد مى شود...🐝🌼 @mahdyar_59

#قصه_شب پادشاهی می خواست نخست وزیرش را انتخاب کند... چهار اندیشمند بزرگ کشور فراخوانده شدند. آنان را در اتاقی قرار دادند و پادشاه به آنان گفت که: «در اتاق به روی شما بسته خواهد شد و قفل اتاق، قفلی معمولی نیست و با یک جدول ریاضی باز خواهد شد، تا زمانی که آن جدول را حل نکنید نخواهید توانست قفل را باز کنید. اگر بتوانید مسئله را حل کنید می توانید در را باز کنید و بیرون بیایید»... پادشاه بیرون رفت و در را بست...🗝 سه تن از آن چهار مرد بلافاصله شروع به کار کردند. اعدادی روی قفل نوشته شده بود، آنان اعداد را نوشتند و با آن اعداد، شروع به کار کردند.🔐 نفر چهارم فقط در گوشه ای نشسته بود! آن سه نفر فکر کردند که او دیوانه است. او با چشمان بسته در گوشه ای نشسته بود و کاری نمی کرد. پس از مدتی او برخاست، به طرف در رفت، در را هل داد،باز شد و بیرون رفت!!! و آن سه تن پیوسته مشغول کار بودند. آنان حتی ندیدند که چه اتفاقی افتاد که نفر چهارم از اتاق بیرون رفته! وقتی پادشاه با این شخص به اتاق بازگشت، گفت: «کار را بس کنید. آزمون پایان یافته و من نخست وزیرم را انتخاب کردم». آنان نتوانستند باور کنند و پرسیدند: «چه اتفاقی افتاد؟ او کاری نمی کرد، او فقط در گوشه ای نشسته بود. او چگونه توانست مسئله را حل کند؟» مرد گفت: «مسئله ای در کار نبود. من فقط نشستم و نخستین سؤال و نکته ی اساسی این بود که آیا قفل بسته شده بود یا نه؟ لحظه ای که این احساس را کردم فقط در سکوت مراقبه کردم. کاملأ ساکت شدم و به خودم گفتم که از کجا شروع کنم؟ نخستین چیزی که هر انسان هوشمندی خواهد پرسید این است که آیا واقعأ مسأله ای وجود دارد، چگونه می توان آن را حل کرد؟ اگر سعی کنی آن را حل کنی تا بی نهایت به قهقرا خواهی رفت؛ هرگز از آن بیرون نخواهی رفت. پس من فقط رفتم که ببینم آیا در، واقعأ قفل است یا نه و دیدم قفل باز است».🔓 پادشاه گفت: «آری، کلک در همین بود. در قفل نبود. قفل باز بود. من منتظر بودم که یکی از شما پرسش واقعی را بپرسد و شما شروع به حل آن کردید؛ در همین جا نکته را از دست دادید. اگر تمام عمرتان هم روی آن کار می کردید نمی توانستید آن را حل کنید. این مرد، می داند که چگونه در یک موقعیت هشیار باشد. پرسش درست را او مطرح کرد». @mahdyar_59