#حل_المسائل_حجاب ۱
🔰برای پاسخگویی به سوالات و شبهات حجاب باید دستتون پر باشه👇
1⃣ این نوع پوشش انتخاب من هست یک جامعه متمدن به انتخاب شهروندان احترام می گذارد:
▪️ انتخاب شما در جامعه نباید مغایر با قانون باشد، اگر انتخاب شما مغایرتی با قوانین داشته باشد دیگر این انتخاب محترم شمرده نمی شود. مثل اینکه یکی بگوید انتخاب من جلو زدن از صف است(بی قانونی در موضوع اجتماعی).
2⃣ آخر مگر من به شما میگم که چی بپوشید؟ چرا شما به من میگویید؟
▪️اگر پوشش من در جامعه هم مخالف قانون بود، شما هم به من تذکر دهید. ولی در حال حاضر، شما در جامعه در حال بی قانونی کردن هستید.
(بی قانونی در موضوع اجتماعی)
3⃣ موسی به دین خود، عیسی به دین خود.
▪️این برای وقتی هست که موسی و عیسی در یک جامعه زندگی نکنند، وقتی که با هم در یک مکان زندگی می کنند و رفتارهای اجتماعی موسی و عیسی روی هم تاثیر میگذارد، باید یک قانونی وضع کنند و طبق قانون عمل کنند. موسی و عیسی در زندگی شخصی خودشون هر کاری میخوان بکنند ولی جامعه قانون داره.
4⃣ من قانون رو قبول ندارم.
▪️ این مشکل شما است، مشکل جامعه نیست. پس شما یک فرد قانون گریز هستی، دقیقا مثل همون اختلاس گر که قانون رو قبول نداشت و بهش عمل نکرد.
5⃣ من حجاب داشته باشم مشکل مملکت حل میشه؟
▪️قرار نیست با پوشش شما همه مشکلات حل بشه، یکی از مشکلات همین قانون گریزی عده ای هست، که بله این قسمتش حل میشه، ضمن اینکه با لخت شدن هم مشکلی حل نمیشه.
6⃣ برید جلو دزدی ها رو بگیرید..
▪️دزدی یک نمونه بی قانونی در جامعه است.
وگرنه دزد اگر داخل خونه خودش چیزی را بر می داشت که ربطی به کسی نداشت، کسی به اون کاری نداشت. اگر دزدی پیدا بشه جلوش را میگیرند و پدرش هم در میارن، همانطور که سابقه داشته و کلی حکم زندان و اعدام و ... برای دزد ها صادر شده. این مثال مثل اینه که بگیم به خلاف من کاری نداشته باش برو فعلا به خلاف بقلی برس. بی قانونی، بی قانونی است. باید رسیدگی شود.
7⃣ مردم نبینند.
▪️مگر تو جامعه میشه به همه گفت من کاری که دلم میخواد بکنم مردم خودشون را با من وفق بدن؟
مثل این میمونه که بگی من دوست دارم اول صف باشم هرکس خوشش نمیاد تو صف نایسته. (بی قانونی در موضوع اجتماعی)
8⃣ کی گفته حجاب موضوع اجتماعیه؟
▪️همه دنیا میگن، Dress Code برای همین هست و در تمام دنیا قوانین پوششی وجود داره، در ایران هم این قوانین وجود داره و مطابق دین اسلام هست، این قوانین رو هم مردم انتخاب کردن. چون مسلمان هستند.
9⃣ من از سر لجبازی اینکار را میکنم.
▪️احتمالا اگر میدونی اینکار اشتباه هست و داری لجبازی می کنی شما یک آدم بی منطق هستی. ضمن اینکه با بی حجابی تونستی کدام مشکل را حل کنی؟
🔟 ببین غرب با بی حجابی پیشرفت کرده.
▪️غرب با تلاش و کوشش و دست آورد علمی و زحمت پیشرفت کرده و نه با بی حجابی، اتفاقا این موضوع جز نقاط ضعف غرب محسوب میشه و نه نقطه قوت . ایران ۴۳ سال بی حجابی اجباری را تجربه کرد از سال ۱۳۱۴ تا ۱۳۵۷ چه دست آوردی داشت؟
ضمن اینکه اگر پیشرفتی با بی حجابی حاصل میشد که مردم پهلوی را شوت نمیکردند بیرون؟
با بیحجابی چه نوع پیشرفتی حاصل میشه؟
مقاله ای نوشته میشه؟ توان خرید مضاعف میشه؟ اختراعی حاصل میشه؟ اکتشافی رخ میده؟
1⃣1⃣ مگر پوشش من چه اشکالی داره؟
▪️پوشش شما در جامعه خلاف قانون هست، هم قانون کشور و هم قانون خدا. هرچند جلوی محارم خودتون ممکنه بسیار مناسب و زیبا هم باشه.
2⃣1⃣ خیلی از مردم اینجوری (کشف حجاب)شدند.
▪️مطمئنا خیلی ها هم نشدند، ضمن اینکه قوانین اجتماعی، با تعداد زیاد متخلف تغییر نمیکنه، مثلا تعدادی از مردم تصمیم بگیرند چراغ قرمز را رد کنند. تخلف رد شدن از چراغ قرمز تغییر نمیکنه. ضمن اینکه قطعا تخلف باعث هرج و مرج جامعه میشه و عده ای که به قانون احترام میگذارند، معترض به این وضعیت می شوند.
#حجاب
@mahemadari
16.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆ماشاءالله و احسنت به این عمار آقا سیدعلی
🚨کل ضد انقلاب رو رنده کرد گذاشت کنار
🌱توصیه میکنم حتما بشنوید
#جهاد_تبیین
#حجاب
@mahemadari
♟سارا خادمالشريعه شطرنجباز که تو جمهوری اسلامی چندین مدال و عنوان بینالمللی بدست آورد ؛ بخاطر اینکه معتقد بود #حجاب محدودیت میاره از ایران رفت، تابعیت اسپانیایی گرفت و تو دور اول مسابقاتش برای اسپانیا به حریف باحجاب اندونزیایی خورد و با یک باخت از مسابقات حذف شد (:
✍آدم
@mahemadari
10.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️نخستین روایت شیرین از دختربچه دهه نود حادثه تروریستی حرم مطهر شاهچراغ(ع)
✓غیرت و شجاعت این دهه نودی ها همه را شگفت زده کرده است.
#دهه_نودی
#سربازان_ظهور
#حجاب
#شاهچراغ
#شیراز_تسلیت
─━━━⊱🌺🌸️⊰━━━━─
قرارگاه جهاد فرهنگی شیراز
@JahadefarhangiSHZ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 دختر ۹ ساله رو معتاد گناه و بی حجابی نکن!
صحبتهای آقای قرائتی در مورد تربیت دینی کودک
#حجاب
#تربیت_کودک
@mahemadari
9.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟣 بازسازی لحظات شهادت زینب کمایی دانشآموزی که با چادرش توسط منافقین به شهادت رسید.
🔷خاطرهای از علاقه زینب به حجاب:
✍یک روز کنارم نشست و گفت:«مامان، من دلم میخواهد با حجاب شوم.» از شنیدن این حرفش خیلی خوشحال شدم. غیر از این هم انتظار نداشتم زینب نیم دیگر من بود. پس حتما به حجاب علاقه داشت. مادرم هم که شنید خوشحال شد.
کلاس چهارم دبستان با حجاب شد. مادرم سه تا روسری برایش خرید. از آن به بعد روسری سرش میکرد و به مدرسه میرفت.همکلاسی هایش او را مسخره میکردند و اُمل صدایش میزدند. بعضی روزها ناراحت به خانه میآمد معلوم بود گریه کرده است. میگفت:« مامان به من میگویند اُمل.» یک روز به او گفتم:« تو برای خدا حجاب زدی یا برای مردم؟» جواب داد:« خب معلوم است برای خدا!» گفتم:«پس بگذار هرچه میخواهند بگویند"
✅زینب کمایی دختری عاقل،کوشا، اگاه، مومن و فعال فرهنگی بود که در 14 سالگی فقط به جرم عشق به امام خمینی و انقلاب با چادرش خفه میکنند و این چنین مظلومانه او را به شهادت میرسانند. و اینچنین نشان میدهند آنها حتی از اثرگذاری چادریهای ۱۴ ساله هم هراس دارند.
#حجاب
#شهیده_زینب_کمایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✖️۸۳ درصد از اندام زن برای تمامی مردان تحریک کننده است...
✖️۸۳ درصد از گویش مرد زن را به هم میریزد...
#سعید_عزیزی
#حجاب
#سبک_زندگی
@mahemadari
⚠️ همه ی دغدغه اش شده بود ظاهرش.
⭕️ دختر کوچکش می گفت: مامان میای فقط یه کوچولو با هم بازی کنیم؟
اما مادر
🔘 سه ساعت بود که جلوی آینه مشغول آرایش بود، آخر قرار بود یک ساعت برود بیرون! می گفت: یک لحظه آرام باش! مگر نمی بینی دارم آرایش می کنم؟!
❌ مدتها بود که همسرش میخواست ماشین قدیمی اش را عوض کند، اما نمی توانست، چون او حتماً باید هر ماه به آرایشگاه می رفت و خرج های آنچنانی می کرد.
❌ هر هفته سر این موضوع با همسرش دعوا بود. همین چند وقت پیش ابرویش را یک مدلی زده بود ولی حالا باید می رفت آرایشگاه و عوضش می کرد، چون مدل دیگری مد شده بود.
❌ یک روز نبود که به شکل بینی اش فکر نکند. همه ی فکر و ذکرش شده بود اینکه یک جوری پولی جور کند تا بتواند عملش کند. حاضر نبود حتی یک بچه ی دیگر بیاورد، چون شنیده بود "با هر بچه زیبایی آدم کم می شود".
🔺️زیبایی برای زندگی بود،
اما او زندگی می کرد برای زیبایی.
🚫 اما زمان را نمی توان با لوازم آرایشی نگه داشت.
🔴 یک روز که بین همه ی این هیاهو ها رفت جلوی آینه، دید هر کرم پودری می زند، هر چقدر رژ را روی لبش خالی می کند، هر خط چشمی که می کشد، آن آدم قدیم نمی شود.
یک دفعه به خودش آمد و تازه فهمید چه اتفاقی افتاده...
۶۰ ساله شده بود
📢 لب و لوچه اش آویزان شد، از آینه کمی فاصله گرفت. تک دخترش دیگر نیازی به همبازی نداشت و حالا سر زندگی اش بود.
‼️ همسرش پیر شده بود و دیگر حرفی از ماشین جدید نبود. خبری از سر و صدای نوه ها و عروس ها و داماد ها هم نبود.
❌ آری آخر "با هر بچه از زیبایی آدم کم می شود"...
📎 یاد نماز هایش افتاد، نماز هایی که هر بار به یک بهانه آنها را نخوانده بود. یک بار به خاطر پودر ها و کرم های روی صورتش، یک بار به بهانه ی لاک ناخنش، یک بار....
🌐 نگاهش از توی آینه افتاد به کتاب های دست نخورده ی توی قفسه.
💐 و بعد نگاهش خورد به قرآن.
اشک توی چشم هایش جمع شد
❌ یاد روزی افتاد که آیه ی عفاف را دیده بود، همان آیه ای که تویش خدا با مهربانی گفته بود زنها زینتهایشان را آشکار نکنند
یک لحظه به فکر فرو رفت.
❌ معلوم نبود با آرایش هایش برای نامحرمان، چند زندگی را سرد کرده بود.
معلوم نبود.
📝 به مدهای روز که روزی همه ی دنیایش بودند فکر کرد. یک لحظه حالش از فکر کردن به کلمه ی "مد" بد شد. اصلا چه کسی مد ها را تعیین می کرد؟
❌ چه کسی برای ۳۰_۴۰ سال از زندگی او تصمیم گرفته بود؟ چرا باید به حرفِ کسی که نمی دانست کیست، دست توی ظاهر خدادادی اش می برد؟
📣 چرا وقتی برای علم و اندیشه اش نگذاشته بود؟ چرا از زیبایی اش به جای خانه برای بیرون از خانه استفاده کرده بود؟
پس چرا برای زیبا کردنِ "روحش" کاری نکرده بود؟
💠 دوباره در آینه به خودش نگاه کرد.
او تمام زندگی اش را برای زیبایی گذاشته بود و حالا زیبایی از دستش رفته بود.
‼️ راه توبه همیشه باز بود.
اما با خودش گفت:
کاش این ۶۰ سال زندگی ام را کمی بیشتر صرف "زندگی کردن" می کردم!
#حجاب
#زن_عفت_افتخار
#نه_به_بی_حجابی_اجباری
💢رسانه باشید ونشردهید📣
💥کانال آسیب های اجتماعی نوپدید (جهاد تبیین) را در پیام رسان ایتا دنبال کنید👇👇
@asibha_ejtemai
22.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ویدئوی جدید #حاج_علی ✌️
👈 این قسمت: برید تو جنگل زندگی کنید ...! 😏
#حجاب
#انقلابیون
کانالی متفاوت در موضوعات:
💕«ازدواج» ، «خانواده» و «جمعیت»
https://eitaa.com/joinchat/1284047165Ca74c9aa859
جهت تأمل
🔸 صبح جمعه برای شرکت در نماز جمعه به تهران رفتم.
خیلی شلوغ بود، ترافیک سنگینی بود!
🔸 البته شاید اولین باری بود که از ترافیک لذت می بردم! از این همه شلوغی خوشحال بودم...
🔸 الحمدلله. حضور مردم عالی بود.
🔺 اما در راه برگشت، ذهنم درگیر یک مطلب بود:
🔸 ما مردم، صدای جنگ نظامی را شنیدیم و اینگونه در میدان حاضر شدیم.
🔸 چه باید کرد تا صدای جنگ سنگین فرهنگی را هم بشنویم و در میدان حاضر بشویم!؟
🔸 چه کنیم تا همان طور که قربانیان بمباران نظامی را می بینیم، قربانیان بمباران فرهنگی را هم ببینیم؟
🔸 اگر صدای جنگ فرهنگی را می شنیدیم!
اگر خطر بمباران فرهنگی توسط دشمن از جمله همین اسرائیل خبیث را درک می کردیم، وضعیت فرهنگی و سبک زندگی و #حجاب ما در کشور به ویژه در همان تهران، به مراتب بهتر بود.
یاعلی🌹
#طلبه_ای_در_قم
محمد صالح مشفقی پور
🌷بِسْـمِـ الّلهِ النُّور
🍁رمان هیجانی و فانتزی
🌷 #مثل_هیچکس
🍁قسمت #هجدهم
تابستان به یاد ماندنی گذشت...
ترم سوم آغاز شد.
انگار این #عشق #پخته_ترم کرد.😊 #صبورتر شده بودم.✨
در برابر پدر و مادرم #بااحتیاط_بیشتری رفتار می کردم.👌
دختر دلنشین قصه ام را فراموش نکرده بودم. حتی گاهی صدا و چهره اش را مرور می کردم.
اما دیگر ساعتها در بهشت زهرا به انتظار نمی نشستم و مثل سابق هفته ای یکبار همراه محمد به آنجا می رفتم. 😇🌷بیشتر تمرکزم روی درس هایم بود.
مادرم متوجه شده بود چند وقتی است با کسی به نام #محمد آشنا شدم.
اصرار داشت دعوتش کنم تا از نزدیک با او آشنا شود.😐 اما میدانستم اگر محمد را ببیند مرا از دوستی با او #منع می کند. 😕
با اصرار شدید مادر قرار شد شب تولدم (که اواخر مهر بود) برای جشن چهار نفره محمد را دعوت کنم.
برخلاف تصورم به محض اینکه پیشنهاد مادر را گفتم قبول کرد. 🙁
آن روز تا عصر کلاس داشتم.
پس از کلاس باهم به کتابفروشی رفتیم و بعد به سمت خانه حرکت کردیم. وقتی رسیدیم ماشین پدر🚗 در پارکینگ نبود. هرچقدر زنگ زدم کسی در را باز نکرد. فکر کردم حتما کار مهمی پیش آمده و رفتهاند.
در را باز کردم. همه جا تاریک بود.
به محض اینکه سمت کلید برق رفتم، چراغ ها روشن شد. 💡که ایکاش هرگز روشن نمی شد...😱😥
"تولد تولد تولدت مبارک / مبارک مبارک تولدت مبارک..."
تمام اهل فامیل به #دعوت_مادرم جمع شده بودند.
در فامیل ما کسی به #حجاب اعتقادی نداشت. انگار دنیا روی سرم آوار شده بود. 😥😓از شرمندگی پیش محمد آب شدم. طفلک سرش را زمین انداخته بود و نمیدانست چه کند.
با بدبختی به بهانه ی لباس عوض کردن از وسط مهمان ها رد شدیم و به اتاق رفتیم. لال شده بودم. با خجالت به محمد گفتم :
_ بخدا من نمیدونستم مادرم اینارو دعوت کرده. 😓واقعا معذرت میخوام.😞 خیلی شرمنده شدم. منو ببخش. اگه میدونستم اینجوریه هیچوقت نمیگفتم امشب بیای. قرار بود فقط من و تو و مادر و پدرم باشیم. نمیدونم چی شد...😑😔
محمد با ناراحتی لبخندی زورکی زد و گفت :
+ ایرادی نداره. گاهی پیش میاد. اگه اجازه بدی من برم.😒🙂
_ شرمندم...اصلا نمیدونم چی بگم.😓😔
مادرم را صدا زدم و گفتم محمد قصد خداحافظی دارد چون جمع خانوادگی است و او معذب می شود.😒
مادر هم که دلیل رفتن محمد را فهمیده بود #باتمسخر از او عذرخواهی کرد و گفت برای #غافلگیرکردن من از قبل چیزی درباره ی تعداد مهمان ها نگفته بود.
آن شب کاملا فهمیدم که مادرم بو برده بود آشنایی با محمد باعث تغییر سبک زندگی ام شده 😕و با این کار میخواست آب پاکی را روی دست محمد بریزد.😐
از عصبانیت😠 نمیتوانستم حتی یک لبخند خشک و خالی بزنم...
هدیه ی تولد پدر و مادرم سوییچ یک رنوی سبز بود.
دهه ی هفتاد تقریبا این ماشین روی بورس بود. با اینکه از دیدن این هدیه غافلگیر شدم اما ذره ای از ناراحتی ام کم نشد...😔🚙
ادامه دارد....
نویسنده:فائزه ریاضی
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━━━┓
@romanemazhabi
┗━━─━━━━⊰✾✿✾⊱━┛
🌷بِسْـمِـ الّلهِ النُّور
🍁رمان هیجانی و فانتزی
🌷 #مثل_هیچکس
🍁قسمت #چهل_وسه
مدتی بعد امیلی درخواست کرد که در صورت امکان یک روز برای ملاقات با فاطمه به منزلمان بیاید...
برای شام دعوتش کردیم.🍛😋 وقتی رسید فاطمه #به_گرمی از او استقبال کرد.🤗🤗
نشستند و مشغول صحبت شدند...
فاطمه بعضی کلمات و اصطلاحات را بلد نبود و گاهی برای فهمیدن حرف های امیلی یا گفتن جملاتش از من کمک می گرفت.
مشغول خوردن کیک و چای بودند و همانطور که صدایشان را می شنیدم خودم را به کارهایم مشغول کردم. امیلی گفت :
_ میتونم ازت یه سوالی بپرسم؟
+ بله، حتما. بپرس؟😊
_ از اینکه رضا نمیذاره به مردها نزدیک شی و بهشون دست بزنی ناراحت نمیشی؟😟
فاطمه خندید و گفت :
+ نه. اتفاقا وقتی که میبینم رضا من رو فقط برای خودش میخواد عشقم بهش بیشتر میشه.😍☺️ البته رضا منو مجبور نمیکنه نزدیک مردها نشم! چون میدونه خودم به این مساله تمایلی ندارم کمکم میکنه تا چیزی برخلاف خواسته ام پیش نیاد.😇
_ راستش زندگیتون کمی برای من عجیبه.😕 نمیفهمم تو که چهره ای به این زیبایی داری چرا وقتی میری بیرون از خونه انقدر خودت رو می پوشونی؟ فکر می کردم شاید مشکل یا بیماری خاصی داشته باشی. اما الان که از نزدیک دیدمت فهمیدم نه تنها هیچ مشکلی نداری بلکه واقعا یک زن شایسته ای.😟😊
+ ممنون از لطفت.☺️ خب جواب این سوالت کمی پیچیده ست. اما دلیلش اینه که ما توی باورهامون به " #حجاب" معتقدیم.😊 البته این فقط مختص دین ما نیست، توی #ادیان_دیگه هم بهش توصیه شده.👌
_ ولی من به رضا هم گفتم که به هیچ دینی اعتقاد ندارم. 😕یعنی باور داشتن به هر دینی از نظرم خرافه است.🙄 همه ی حرفهای پیامبرها شعار بوده. واقعیت زندگی آدم ها خیلی غم انگیزتر از دنیای رویایی اونهاست.😑
من هرگز چیزی درباره ی امیلی به فاطمه نگفته بودم...
اما خودش از حرف هایش فهمید #زندگی_سختی داشته. گفت :
+ نمیخوام وارد #حریم_خصوصیت بشم، ولی میتونم بپرسم که آیا توی زندگیت شکست خوردی؟
_ بله. بارها و بارها. یعنی بجز چند باری که شانس آوردم بقیه ی زندگیمو شکست خوردم.😒
امیلی بغضش گرفت😢 و چشمانش پر از اشک شد. فورا با آستینش اشکهایش را پاک کرد و ادامه داد :
_ چند ساله هیچ خبری از مادرم ندارم. آخرین باری که دیدمش روزی بود که منو از خونه ش بیرون کرد.😔 چند ماه بعد وقتی رفتم سراغش از اون خونه رفته بود. دیگه هیچوقت پیداش نکردم.
+ پدرت چی؟ پدرتم از دست دادی؟😒
_ پدر! هه... من حتی نمیدونم پدرم
کیه...😕😔
فاطمه دستش را گرفت و با ناراحتی گفت :
+ متاسفم.😒
سکوت کرد و ادامه داد :
+ من میدونم تحمل شکست ها و رنج ها چقدر سخت و دردناکه، ولی ما آدم ها خودمون دنیای خودمونو میسازیم. تو از من درباره ی حجابم پرسیدی. حالا که میگی به هیچ دینی اعتقاد نداری من جور دیگه ای برات توضیح میدم. تو تحصیلکرده ای👌 و حتما میدونی که همه ی موجودات انرژی دارن. بیا فرض کنیم تمام مردهای دنیا الکتریسیته ی مثبت و تمام زن های دنیا الکتریسیته ی منفی ساطع می کنن، و قطعا همیشه دو قطب مخالف همدیگرو جذب می کنن. حجاب میتونه یک مختل کننده برای این میدان مغناطیسی باشه. اینجوری یک زن از بین مردهای اطرافش فقط برای همسرش جاذبه ایجاد می کنه و دیگه اتفاقاتی رخ نمیده که طی اون یک امیلی دیگه بدنیا بیاد و هرگز نفهمه پدرش کی بوده...😊
_ پس چرا فقط زن ها باید رنج پوشوندن خودشونو تحمل کنن. این یه تبعیض جنسیتیه!😐
+ البته فقط #زن ها نیستن که باید #حجاب داشته باشن. #مردا هم باید بخشی از پوشش خودشونو رعایت کنن. ولی خب این درسته که زن ها باید #بیشتر به حجاب مقید باشن. و قطعا هم این یک تبعیض نیست! با هر دین و تفکری اگه بخوای #عادلانه قضاوت کنی باید اینو بپذیری که قدرت خودداری زن ها بیشتر از مرد هاست. یه حقوقدان فرانسوی هم گفته که "قوانين طبيعت حکم مي کنه زن خوددار باشه!"😊 یعنی #طبیعتاً و #ذاتاً زن ها بیشتر از مردها میتونن توی این مساله جلوی خودشونو بگیرن. پس رعایت حجاب و دشواریهاشم به نسبت برای زن ها راحت تر از مردهاست.👌
ادامه👇