سلام علیڪم😇
بله ڪہ میکنیم☺️☺️
^-^✨
@chadoryha_cador
دوستان حمایٺ حمایټ👊🏻
#اࢪسالےشما🌵🧡
ای جآن💕🤩
؏اشق امامِ زمان باشید😃☺️💚
ڪہ در رۆایاټ داریم↯
به هرچیزۍ ڪہ نسبت بہ آن عشق بورزید با آن محشۅر میشوید👑
انشاءالله
هممون با آقا اما زمان محشور شویمツ⌛
#اࢪسالےشما🌵🧡
زندگی به من یاد داده🌸
برای داشتن آرامش و آسایش✨
امروز را با خدا قدم بر دارم🌹
و فردا را به او بسپارم🕊
مےگفت:
+قـشنگزندگےڪن..؛
گفتم:
-مثلاًچجـورے؟!
گفت:
+شھیدانھ...
القصھاینجوریاست...🐚✨
#شہیدانہ ♥️
خوشبختی در سه جمله است:🤩
تجربه از دیروز 😊
استفاده از امروز😄
امید به فردا😌
ما با سه جمله زندگی را تباه میکنیم:😒
حسرت دیروز😢😞
اتلاف امروز 🤭😐
ترس از فردا😰😥
#تلنگرانہ 💡
💡💡💡💡💡💡💡💡
زندگی پر از زیبایی است، به آن توجه کن🦋🌸
به زنبور عسل🐝، به کودک کوچک👶🏻 و چهرههای خندان دقت کن😂😄
باران را نفس بکش💦 و باد را احساس کن💨
زندگیات را زندگی کن✨ و برای رویاهایت مبارزه کن💪🏻⚔
#انگیزشے💪🏻
هدایت شده از آســ و ـپاس
به چه می انديشی؟!
نگرانی بيجاست
عشق اينجا و
خدا هم اینجاست...
-سهرابسپهری
شنیدی می گن امان از دل زینب؟
می دونے چرا به حضرت زینب می گن؟چرا به سایر بنی هاشم
نمی گن؟
چون...
پیامبر پهلو شکسته و بازوی کبود فاطمه را ندید...😔
فاطمه فرق شکسته علی را ندید...😔
علی جگر پاره پاره حسن را ندید...😔
حسن پیکر به خاک و خون کشیده حسین را ندید...😔
حسین جسم بی جان رقیه را ندید...😔
عباس گلوی بریده علی اصغر را ندید...😔
اما زینب...😭
همه رو دید و گفت:
...ما رایت الا جمیلا...:)
#امانازدلزینب
·٠•●@Mahepenhanamm●•٠·
وقٺــ اذانہ✨🌤
نمازمون سرد نشــہ رفیق:)🌱🌈
دعا ڪنیم برای ظہور آقاے بہــار🌸🍃
+الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج 💚
بریم رفیق وایســیم پشٺــ سرِ امام زمانمـوݩ😍😍🌻
#وقت_عاشقی📿
🌸🌳🌸🌳🌸🌳🌸🌳🌸🌳🌸🌳🌸
بہ احٺرام اذان🦋تا یڪ ربع از گذاشتن پسټ معذوریم😇🕊
#التماس_دعــا🤲🏻
این کتاب داستان دختریست به نام سارا،
ایرانی الاصل و مقیم آلمان با پدری که سمپات سازمان مجاهدین خلق بوده و مادری که نقطه ی مقابل پدر قرار دارد.
طی ماجرایی برادرش هم به اسلام گرایش پیدا کرده،
وارد گروه داعش شده و ناپدید می شود.
سارا در حین جستجوی برادر ناخواسته وارد جریانی می شود
که با مبنای وجودی این گروه و جنایت هایش آشنا شده
و اورا بیش از گذشته از شنیدن نام اسلام و مسلمان به هراس می اندازد.
ولی داستان جوری پیش می رود که در آخر او همسر
یک جوان مسلمان و پاسدار ایرانی شده و طعم اسلام حقیقی را می چشد.
این رمان اسلام را با تمام زیبایی هایش مقابل خواننده می چیند و ایمان، قدرت و صلابت ایران و ایرانی و پاسدار واقعی را به رخ تمام جهان می کشد.
چایترامنشیرینمیکنم☕️
نویسنده:زهرا بلنددوست🌸
#معرفےکٺابــ📚
#پیشنہادویژه💯
#یکشنبههاےکتابۍ🧡
هرگز خودتان را با هیچ کس دیگر در این جهان مقایسه نکنید🚫
اگر این کار را بکنید به خودتان توهین کردهاید🥀
#کاش_یاد_بگیرم_که....🌱🌙
•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·
- کسی رو سرزنش نکنیم*-*🍒🌸
- دیگران رو مسخره نکنیم'-' 🦩🕸
- دروغ نگیم و فیک نباشیم"-"👻🌼
- به حفظ محیط زیست اهمیت بدیم*-*🐰🦋
- کسی رو قضاوت نکنیم°•°♡ 🐋
- به همه ملیت ها احترام بزاریم°~°🐞🐤
•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·
@abnabat83🍭🍭
گذشتههایت را ببخش.💐
زیرا آنان همچون کفشهای کودکیات نه تنها برایت کوچک هستند،👟
بلکه تو را از برداشتن گامهای بزرگ باز میدارند.👣🍁
#رفیقانہ 👑
#سخـنبزرگان 🕊
میگفت:
یهجوریزندگیکنیم،
کهتویروزقیامت،
اگهگفتنفلانی،
چیداشتیتویدنیات؟
چیکارکردی،
امام حسین علیهالسلام بیادبگه:
مهمونِمنه؛حسابمیکنمخودم✨
😍❤️🌿
+قشنگزندگیکنیم (:
#حسیݩجــانم ❣
نهایتاًهمونجملهیِامیرالمومنینکھ :
«دنیا ، مضحکهاۍگریهانگیزاست» ؛
- وَتمام .. !
ماهـِ پنهان
#سخـنبزرگان 🕊 میگفت: یهجوریزندگیکنیم، کهتویروزقیامت، اگهگفتنفلانی، چیداشتیتویدنیات؟ چی
😍اللهم الرزقنا شفاعت الحسین یوم الورود😍
صلوات امام رضا.mp3
1.13M
صلوات خاصہ
حضرتعلیبنموسیرضا«علیه السلام»
#امامࢪضاےدلم♡
#بہوقتدلتنگی💔
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #سی_ودو
دستم را گرفت تا از ماشین پیاده شوم و نگاهم هنوز دنبال #خط_خون مصطفی🌸 بود..که قدم روی زمین گذاشتم و دلم پیش عطرش جا ماند...
سعد میترسید #فرار کنم..
که دستم را رها نمیکرد، با دست دیگرش مقابل ماشینها را میگرفت و من تازه چشمم به تابلوی میان جاده افتاد که حسی در دلم شکست...
دستم در دست سعد مانده..
و دلم از قفس سینه پرید😍🕊 که روی تابلو، 💚مسیر زینبیه دمشق💚 نشان داده شده..
و #همین_اسم چلچراغ گریه را دوباره در چشمم شکست.😭😍
🔥سعد🔥 از گریه هایم کلافه شده بود و نمیدانست اینبار خیال دیگری خانه خاطراتم را زیر و رو کرده که دلم تنها آغوش مادرم🤗😢 را تمنا میکرد.
همیشه از 💚زینبیه دمشق💚میگفت...
و #نذری که در حرم حضرت زینب(سلام الله علیها) کرده و اجابت شده بود..
تا نام مرا #زینب😍 و نام برادرم را #ابوالفضل😍 بگذارد؛
🕊ابوالفضل 🕊پای #نذرمادر ماند..
و من تمام این اعتقادات را #دشمن_آزادی میدیدم😔 که حتی نامم را به مادرم پس دادم و نازنین شدم.
سالها بود خدا و دین و مذهب را به #بهانه آزادی از یاد برده و حالا در مسیر مبارزه برای همین آزادی، در چاه بی انتهایی گرفتار شده بودم که دیگر امید رهایی نبود.
حتی روزی که به بهای 🔥وصال سعد🔥 ترکشان میکردم،..
در آخرین لحظات خروج از خانه مادرم
دستم را گرفت و به پایم التماس میکرد که
_ "تو هدیه حضرت زینبی، نرو!" 😢💚
و من #هویتم را پیش از سعد از دست داده و خانواده را هم #فدای عشقم کردم که به #همه_چیزم پشت پا زدم و رفتم.
حالا در این غربت دیگر هیچ چیز برایم نمانده بود که همین #نام_زینب آتشم میزد...
و سعد بیخبر از خاطرم...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🕌 #کپی_فقط_باذکرنام_نویسنده
·٠•●@Mahepenhanamm●•٠·
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #سی_وسه
سعد بیخبر از خاطرم پرخاش کرد
_بس کن نازنین! داری. دیوونه ام میکنی!😡
و همین پرخاش مثل خنجر در قلبم فرو رفت..
و دست خودم نبود که دوباره ناله مصطفی🌸 در گوشم پیچید..و آرزو کردم ای کاش هنوز نفس میکشید و باز هم مراقبم بود.
در تاکسی🚕 که نشستیم..
خودش را به سمتم کشید و زیر گوشم نجوا کرد
_میخوام ببرمت یه جای خوب که حال و هوات عوض شه! فقط نمیخوام با هیچکس حرف بزنی، نمیخوام کسی بدونه #ایرانی هستی که دوباره دردسر بشه!
از کنار صورتش نگاهم به تابلوی زینبیه😢 ماند..
و دیدم تاکسی به مسیر دیگری میرود که دلم لرزید و دوباره از وحشت مقصدی که نمیدانستم کجاست، ترسیدم...😰😰
چشمان بی حالم را به سمتش کشیدم و تا خواستم سوال کنم، انگشت اشاره اش را روی دهانم فشار داد و بیشتر #تحقیرم کرد
_هیس! اصلاً نمیخوام حرف بزنی که بفهمن #ایرانی هستی!
و شاید رمز اشکهایم را پای تابلوی زینبیه فهمیده بود که نگاه سردش روی صورتم
ماسید و با #لحن_کثیفش حالم را به هم زد
_تو همه چیات خوبه نازنین، فقط همین #ایرانی و #شیعه_بودنت کار رو خراب میکنه!
حس میکردم از حرارت بدنش تنم میسوزد که خودم را به سمت در کشیدم و دلم میخواست از شرّش خالص شوم..
که نگاهم به سمت دستگیره رفت..
و خط نگاهم را دید که مچم را محکم گرفت و تنها یک جمله گفت
_دیوونه من دوسِت دارم!
از ضبط صوت تاکسی آهنگ عربی تندی پخش میشد و او چشمانش از عشقم خمار شده بود که دیوانگی اش را به رخم کشید
_نازنین یا پیشم #میمونی یا #میکُشمت! تو یا برای منی
یا نمیذارم زنده بمونی!😈
و درِ تاکسی را از داخل قفل کرد تا حتی...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🕌 #کپی_فقط_باذکرنام_نویسنده
·٠•●@Mahepenhanamm●•٠·