eitaa logo
منتظران حضرت مهدی
980 دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
6.4هزار ویدیو
196 فایل
بعشق اهلبیت‌علیهم‌السلام خصوصا امام‌زمان‌علیه‌السلام❤ و بعشق رهبرمظلوممان🌸 و بعشق شهدای عزیز کانالی داریم جهت خدمتگزاری به منتظران پاسخ به سوالات احکام و اعتقادی @Pasokhgooeee 👈کپی با ذکر صلوات ناشناس https://harfeto.timefriend.net/17366260458313
مشاهده در ایتا
دانلود
✾❀🌸🍃🌻🌺🌻🍃🌸❀✾ ‌                 *❁﷽❁* مرحوم‌آیت‌الله‌محمّدتقی‌بافقی با علیه السلام🌹 🌸امام_زمان علیه السلام گرچه از چشمان ما غایب هستد، اما حضور دارند و از احوال ما آگاهند، و هر کسی قادر به دیدار ایشان نخواهد بود، مگر آنکه رضایت را جلب نماید؛ در ادامه داستانی از دیدار امام_زمان علیه السلام با مرد مسافر را بخوانید. 🔹 مرحوم حجّة الاسلام ملاَّ اسد الله بافقی به نقل از برادرش مرحوم آیت الله محمّد تقی بافقی می‌گوید: 🔹«قصد داشتم از نجف اشرف پیاده، به مشهد مقدّس برای زیارت بروم. فصل زمستانی بود که حرکت کردم و وارد ایران شدم. کوه‌ها ودرّه‌های عظیمی سر راهم بود وبرف هم بسیار باریده بود. یک روز نزدیک غروب آفتاب که هوا هم سرد بود وسراسر دشت را برف پوشانده بود، به قهوه خانه‌ای رسیدم؛ که نزدیک گردنه‌ای بود، با خودم گفتم: «امشب در میان این قهوه خانه می‌مانم، صبح به راه ادامه می‌دهم». 🔹پس وارد قهوه خانه شدم، دیدم جمعی از کرد‌های ایزدی در میان قهوه خانه نشسته ومشغول لهو ولعب وقمار هستند، با خودم گفتم: «خدایا چه بکنم؟! این‌ها را که نمی‌شود نهی از منکر کرد، من هم که نمی‌توانم با آن‌ها مجالست نمایم، هوای بیرون هم که فوق العاده سرد است». 🔹همینطور که بیرون قهوه خانه ایستاده بودم وفکر می‌کردم و کم کم هوا تاریک می‌شد، صدائی شنیدم که می‌گفت: «محمّد تقی! بیا اینجا». بطرف آن صدا رفتم، دیدم شخصی باعظمت زیر درخت سبز وخرّمی نشسته ومرا بطرف خود می‌طلبد. 🔹نزدیک او رفتم واو سلام کرد وفرمود: «محمّد تقی آنجا جای تو نیست». 🔹من زیر آن درخت رفتم، دیدم، در حریم این درخت، هوا ملایم است وکاملاً می‌توان با استراحت در آنجا ماند وحتّی زمین زیر درخت، خشک وبدون رطوبت است، ولی بقیّه صحرا پُر از برف است وسرمای کُشنده‌ای دارد. 🔹با قرائنی متوجّه شدم او است به هر حال شب را خدمت بیتوته کردم وآنچه لیاقت داشتم استفاده کنم از آن وجود مقدّس استفاده کردم. 🔹صبح که طالع شد ونماز صبح را با آن خواندم، آقا فرمودند: «هوا روشن شد، برویم». 🔹من گفتم: «اجازه بفرمائید من در خدمتتان همیشه باشم وبا شما بیایم». 🔹 فرمود: «تو نمی‌توانی با من بیائی». گفتم: «پس بعد از این کجا خدمتتان برسم؟» 🔹 فرمود: «در این سفر دوبار تو را خواهم دید ومن نزد تو می‌آیم. بار اوّل خواهد بود ومرتبه دوّم نزدیک تو را ملاقات می‌کنم». ناگهان آن از نظرم غائب شد. 🔹من به شوق دیدار آن ، تا سر از پا نشناختم وبه راه ادامه دادم، تا آنکه پس از چند روز وارد شدم وسه روز برای زیارت ووعده تشرّف به محضر آن در ماندم، ولی خدمت آن حضرت نرسیدم. 🔹از حرکت کردم وفوق العاده از این بی توفیقی وکم سعادتی متأثّر بودم، تا آنکه پس از یک ماه به نزدیک شهر رسیدم. 🔹همین که شهر از دور معلوم شد با خودم گفتم: «چرا خُلف وعده شد؟! من که در آن را ندیدم، این هم شهر باز هم خدمتش نرسیدم». 🔹در همین فکر‌ها بودم، که صدای پای اسبی شنیدم، برگشتم دیدم (ارواحنا فداه) سوار بر اسبی هستند وبطرف من تشریف می‌آورند وبه مجرّد آنکه به ایشان چشمم افتاد ایستادند وبه من سلام کردند ومن به ایشان عرض ارادت وادب نمودم. 🔹گفتم: «آقا جان! وعده فرموده بودید که در هم خدمتتان برسم، ولی موفّق نشدم؟!» 🔹 فرمود: «محمّد تقی! ما در فلان ساعت وفلان شب نزد تو آمدیم، تو از حرم عمّه ام بیرون آمده بودی، زنی از اهل تهران از تو مسأله‌ای می‌پرسید، تو سرت را پائین انداخته بودی وجواب او را می‌دادی، من در کنارت ایستاده بودم وتو به من توجّه نکردی، من رفتم» . ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤 علیه السلام 🍃🌺منتظران حضرت مهدی🌺🍃 👇👇👇👇👇👇👇👇👇 ایتا https://eitaa.com/joinchat/2113863728C2c2c70cc22 واتساپ https://chat.whatsapp.com/FJffl3Op2pb4Can2BvdRjX ✾❀🌸🍃🌻🌺🌻🍃🌸❀✾