eitaa logo
محفل شهدا🌹
1.6هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
5 فایل
کوچه هایمان را به نامشان کردیم که هرگاه آدرس منزلمان را می‌دهیم بدانیم از گذرگاه خون کدام شهید است که با آرامش به خانه می‌رسیم. ارتباط باما : @karbala13701370
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 فرزند علي و ربابه پهلوان فلاحتي در تاريخ 1348/6/1 در مزرعه ميرسيدمحمد تفت قدم به دنياي خاكي نهاد. تحصيلات خود را در دبستان شهيد باهنر آغاز كرده سپس در مدرسه راهنمايي حاج لطفعلي تفت ادامه داد و دوره‌ي متوسطه را در دبيرستان شهيد صدوقي تا سال دوّم دنبال كرد . احمد كه چهارمين فرزند خانواده بود در اوقات فراغت كار مي‌كرد و جواني بسيار و با محبت بود . او آموزشهاي نظامي را در بسيج فراگرفت و دو نوبت به مناطق جنگي اعزام شد كه يكبار مجروح گرديد. شهيد شاهدي آخرين بار كه به عنوان در عمليات پدافندي منطقه‌ اروندرود شركت داشت در تاريخ1365/11/15بر اثر اصابت تركش به ناحيه‌ي سر، همراه با جريان زلال اروندرود به سرچشمه‌ي وصل پيوست و همنشين سرور شهيدان شد. روانش با محشور باد🌷 «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
16.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صحبت های پدر دختر کاپشن صورتی با آقای دکتر «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رای ما ...🌸!' . «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
💢در سخت‌ترین مواقع هم افسرده نباشید!! 🔹انقلاب با چهره‌ها و دل‌های افسرده تضمین‌ شدنی نیست. انقلاب با دل‌های پرشور و چهره‌های شاداب تضمین می‌شود. 🔹 هیچ‌کس مرا در این دوره نشیب و فراز انقلاب در سخت‌ترین مواقع، نتوانسته است با قیافه افسرده ببیند. چرا افسرده باشیم؟ ما که به دنبال إحدی الحُسنَیَینیم، یا شهادت یا پیروزی؛ دیگر چرا افسردگی؟ افسرده نباشید، چهره‌ها شاداب باشد، نشاط داشته باشید. «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
.سلام.بر.ابراهیم.هادی پارت:هفتاد و سوم روز بعد رفتيم مقر فرماندهي. به ما گفتند: شما چند نفر مسئول انبار مهمات باشيد. بعد يك مدرسه را كه تقريبًا پر از مهمات بود به ما تحويل دادند. يك روز آنجا بوديم و چون امنيت نداشت، مهمات را از شهر خارج كردند. ابراهيم به شوخي ميگفت: بچهها اينجا زياد ياد خدا باشيد، چون اگه خمپاره بياد، هيچي از ما نميمونه! وقتي انبار مهمات تخليه شد، به سمت خط مقدم درگيري رفتيم. سنگرها در غرب سرپل ذهاب تشكيل شده بود. چنــد تن از فرماندهان دوره ديده نظير اصغر وصالي و علي قرباني مســئول نيروهاي رزمنده شده بودند. آنها در منطقه پاوه گروه چريكي به نام دســتمال ســرخها داشتند. حاال با همان نيروها به سرپل آمده بودند. داخل شــهر گشتي زديم. چند نفر از رفقا را پيدا كرديم. محمد شاهرودي، مجيد فريدوند و... با هم رفتيم به سمت محل درگيري با نيروهاي عراقي. در سنگر باالي تپه، فرمانده نيروها به ما گفت: تپه مقابل محل درگيري ما با نيروهاي عراقي است. از تپههاي بعدي هم عراقيها قرار دارند. چند دقيقه بعد، از دور يك سرباز عراقي ديده شد. همه رزمندهها شروع به شليك كردند. ابراهيم داد زد: چيكار ميكنيد! شما كه گلولهها رو تموم كرديد! بچهها همه ساكت شدند. ابراهيم كه مدتي در كردستان بود و آموزشهاي نظامي را به خوبي فرا گرفته بود گفت: صبر كنيد دشمن خوب به شما نزديك بشه، بعد شليك كنيد. در همين حين عراقيها از پايين تپه، شــروع به شــليك كردند. گلولههاي آرپيجي و خمپاره مرتب به سمت ما شليك ميشد. بعد هم به سوي سنگرهاي ما حركت كردند. رزمندههايي كه براي اولين بار اسلحه به دست ميگرفتند با ديدن اين صحنه به سمت سنگرهاي عقب دويدند. «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
.سلام.بر.ابراهیم.هادی پارت:هفتاد و چهارم خيلي ترسيده بوديم. فرمانده داد زد: صبركنيد. نترسيد! لحظاتي بعد صداي شــليك عراقيها كمتر شــد. نگاهي به بيرون ســنگر انداختم. عراقيها خوب به سنگرهاي ما نزديك شده بودند. يكدفعه ابراهيم به همراه چند نفر از دوستان به سمت عراقيها حمله كردند! آنها در حالي كه از سنگر بيرون ميدويدند فرياد زدند: اهلل اكبر شايد چند دقيقهاي نگذشت كه چندين عراقي كشته و مجروح شدند. يازده نفر از عراقيها توســط ابراهيم و دوستانش به اسارت درآمدند . بقيه هم فرار كردند. ابراهيم ســريع آنها را به طرف داخل شهر حركت داد. تمام بچهها از اين حركــت ابراهيم روحيه گرفتند. چند نفر مرتب از اســرا عكس ميانداختند. بعضيها هم با ابراهيم عكس يادگاري ميگرفتند! ســاعتي بعد وارد شهر سرپل شديم. آنجا بود كه خبر دادند: چون راه بسته بوده، پيكر قاسم هنوز در پادگان مانده. ما هم حركت كرديم و در روز پنجم جنگ به همراه پيكر قاسم و با اتومبيل خودش به تهران آمديم. در تهران تشــييع جنازه باشكوهي برگزار شد و اولين شهيد دفاع مقدس در محل، تشييع شد. ّمدل فرياد ميزد: جمعيت بسيار زيادي هم آمده بودند. علي خر فرمانده شهيدم راهت ادامه دارد. «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
...... 🌷🌷🌷