eitaa logo
محفل شهدا🌹
1.6هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
5 فایل
کوچه هایمان را به نامشان کردیم که هرگاه آدرس منزلمان را می‌دهیم بدانیم از گذرگاه خون کدام شهید است که با آرامش به خانه می‌رسیم. ارتباط باما : @karbala13701370
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 در سال 1347 در يكي از روستاهاي توابع شهرستان اهر به نام روستاي دامن آباد در يك و نسبتاً‌ پرجمعيت چشم به جهان گشود دوران كودكي را در روستا به سر برد و چون چندان امكاناتي براي تحصيل در روستا نبود تا پنجم ابتدايي درس خواند و بعد از آن در ايام نوجواني به شهر تبريز رفته و در آن جا سكونت كرد و به كار مشغول شد ايشان جواني با و بود و در نماز و روزه‌هايش كوتاهي نمي‌كرد و آدم خيلي آرام و بي‌آزاري بود اگر كسي با او صحبتي نمي‌كرد او همچنان در سكوت مي‌ماند و براي پدر و مادرش احترام زيادي مي‌گذاشت و اهل خانواده او خيلي را دوست مي‌داشتند. ايشان همه ساله ماه مبارك رمضان و ماه محرم در مسجد عزاداري و مراسم سينه زني، زنجير زني كه برگزار مي‌شد شركت مي‌كردند و از خود آگاه مي‌شدند اين گونه برنامه‌ها باعث مي‌شد اهالي به دينشان بيشتر علاقمند شوند. از آن زمان كه دوستان و هم سالان او به سربازي و جبهه مي‌رفتند ايشان هم مشتاق رفتن به سربازي و جبهه شد ايشان خيلي به نظام علاقه‌مند بود و علاقه زيادي به سربازي داشت برادر بزرگترشان هم چندين ماه در منطقه جنوب دوران سربازي را به سر برد و در جنگ حق عليه باطل شركت داشتند و در محاصره آبادان همان جا بودند احمد دوران آموزشي را در تهران در لشكر 21 حمزه گذرانده و بعد از اتمام آموزش به منطقه دهلران اعزام شد بعد از اتمام آموزش ايشان براي مرخصي آمده بود و خودش مي‌گفت ما بايستي بقيه خدمتمان را در باشيم، البته ما هم برايش سفارش كرديم اگر به منطقه رسيدي حتماً براي ما نامه مي‌نويستي تا از سلامتيتان آگاه باشيم آن وقت بود كه ايشان فقط يك نامه به خانواده ارسال كرده بود كه در نامه نوشته بود در قسمت توپخانه بوده ماهم از آمدن  نامه‌اش و سالم بودن و مشخص شدن محل خدمتش مطلع شديم، ولي دوست و رفيق اشنائي محلي كه در كنارش و همسنگرش بوده باشد نداشت. بعد از مدتي جنگ تمام شد و جريان قبول قطع نامه 598 از سوي ايران پيش آمد با كمك ارتش عراق به خاك ايران تجاوز كردند و چون ايشان در منطقه بودند چندين بار به آدرس ايشان تلگراف زديم ولي اصلاً‌اطلاعي حاصل نكرديم و از آن زمان به بعد خبري از ايشان نداريم.🌷 «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
🌷شهید مدافع حرم سید مهدی_سادات ششمین فرزند حاجی قلندر از هست که در استان یزد در تاریخ 15/ 7/  1370 چشم به جهان گشود وی در یکی از محله های استان یزد به نام قلعه اسدان بزرگ شد. در دبستان انصار همان محل شروع به ادامه تحصیل میداد وبعد الظهر ها به کمک پدرش به میرفت کفاشی پدرش مجاور مسجد مقدس صاحب الزمان خیابان مهدی بود شهید هم همیشه داخل مسجد بود کمک به مسجد میکرد به مردم چایی میداد جارو میکرد.  یه جورها کمکی به بود همیشه تو امام حسین تو مسجد بود یک جورهایی با مسجد انس  گرفته بود خیلی کار ها خوب میکرد تاسن 17 سالگی میرفت اطراف یزد باگروه عباس افسانی یکی از تعزیه خوان های یزد هست.  تو ماه محرم شهید چایی میداد ونوحه میخواند همیشه میخواست یک خدمتی به بکنه همیشه درخواست عاقبت بخیری از خاندان اهل بیت میکرد شهید خیلی اهمیت به رفیق میدادن   چند سالی گذشت داماد شد وبعد از در گیری ها و تهدید کردن به خراب کردن حرم عمه سادات عزم سفر به سوریه کرد از همه مردم می طلبید بامردم مهربانی میکرد.  هرروز بعد از نماز صبح با صدای بلند. بلند گریه میکرد.  یک روز رفت پیش پدر خود گفت که میخواد  مدافع حرم حضرت زینب بشه پدرش بدون اینکه ازوی ناراحت بشه یا ازش جلو گیری کنه گفت برو دفاع کن از حرم عمه جانم خدا حافظی کرد واعزام به جنگ شد. هم رزم هایش میگفتن که شهید مهدی همیشه باری از دوش رزمندگان برمیداشت میگفت کفش ها رزمنده‌ای واکس میزد تا می تانست کمک رزمنده ها میکرد  تا تاریخ 13/ 6 / 1395 شب رفتن منطقه حماه میخورند به کمین دشمن سید مهدی که دستش بود شلیک میکنه جلو داعشی ها را میگیره دشمن با ارپیچی میزنن و سیدمهدے به میرسد. برادر هیچ وقت فرزندت علیرضا را تنها نمیزارم 🌷 ✍ : برادر شهید سید جان اقا سادات «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══