eitaa logo
محفل شهدا🌹
1.6هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
5 فایل
کوچه هایمان را به نامشان کردیم که هرگاه آدرس منزلمان را می‌دهیم بدانیم از گذرگاه خون کدام شهید است که با آرامش به خانه می‌رسیم. ارتباط باما : @karbala13701370
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀  مصطفی، وصیتی هم کرده بود؟ از وسایلش چه چیزهایی به جا ماند؟ وصیت نامه کوتاهی با این مضمون نوشته که مختصری نماز و روزه بدهکارم و پدرش را وصی خود انتخاب کرده است. خواسته بود او را کنار شهدای گمنام پارک قائم(منطقه 18)دفن کنیم و اگر نشد، هر جایی پدرش راضی بود دفن شود. همچنین وصیت کرده بود او را در امامزاده زید، دفن نکنیم. شاید به این خاطر بوده که می‌گفتم: «من را در امامزاده زید به خاک بسپارید.» وقتی مصطفی دلیلش را می‌پرسید، می‌گفتم:«چون نزدیک است و راحت می‌توانید کنار مزارم بیایید.» به نظرم فکر می‌کرده اگر اینجا دفن شود، تمام کار و زندگی‌ام را تعطیل می‌کنم و دائم سر مزارش می‌روم و به همین دلیل، نخواسته بود اینجا به خاک سپرده شود. چند روز پیش وسایلش را برایمان آوردند. خیلی ناراحت شدم و تک تک لباس‌هایش را بو کردم. یک تسبیح شاه مقصود از مشهد خریده بود و همیشه همراهش بود. توی وسایلش یک تسبیح قرمز رنگ بود که گفتم این برای مصطفی نیست، ولی وقتی مهره‌های آن را در دستانم فشردم، متوجه شدم خون‌های پسرم، روی آن خشک شده و آن را قرمز رنگ کرده است. «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
🥀  مصطفی، وصیتی هم کرده بود؟ از وسایلش چه چیزهایی به جا ماند؟ وصیت نامه کوتاهی با این مضمون نوشته که مختصری نماز و روزه بدهکارم و پدرش را وصی خود انتخاب کرده است. خواسته بود او را کنار شهدای گمنام پارک قائم(منطقه 18)دفن کنیم و اگر نشد، هر جایی پدرش راضی بود دفن شود. همچنین وصیت کرده بود او را در امامزاده زید، دفن نکنیم. شاید به این خاطر بوده که می‌گفتم: «من را در امامزاده زید به خاک بسپارید.» وقتی مصطفی دلیلش را می‌پرسید، می‌گفتم:«چون نزدیک است و راحت می‌توانید کنار مزارم بیایید به نظرم فکر می‌کرده اگر اینجا دفن شود، تمام کار و زندگی‌ام را تعطیل می‌کنم و دائم سر مزارش می‌روم و به همین دلیل، نخواسته بود اینجا به خاک سپرده شود. چند روز پیش وسایلش را برایمان آوردند. خیلی ناراحت شدم و تک تک لباس‌هایش را بو کردم. یک تسبیح شاه مقصود از مشهد خریده بود و همیشه همراهش بود. توی وسایلش یک تسبیح قرمز رنگ بود که گفتم این برای مصطفی نیست، ولی وقتی مهره‌های آن را در دستانم فشردم، متوجه شدم خون‌های پسرم، روی آن خشک شده و آن را قرمز رنگ کرده است. «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 بسم رب الشهداء و الصدیقین اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله و اشهد ان علی ولی الله این‌جانب حیدر جلیلوند فرزند محمّد در صحت کامل این را می‌نویسم. من عبد گناه‌کار بودم و شرم دارم خود را از بندگان خداوند بخوانم. خداوند منان را سپاسگزارم که به من توفیق حضور در جبهه حق علیه باطل را بر من ارزانی داد و از او خواستار مرگ باعزت یعنی شهادت هستم. گرچه اصلاً خود را لایق نمی‌دانم امّا هرچه از مهربانی و رحمت پروردگارم بگویم کم است. سلام گرم مرا به پدر و مادرم برسانید و به برادرانم همچنین. در این دنیا همسری دارم که بسیار مهربان و باصداقت بوده در زندگانی من خدای عزوجل را شاهد می‌گیرم که هیچ بدی از او ندیدم و بسیار برایم قابل احترام است از او تقاضا دارم دختر عزیزم ثنا جان را به‌خوبی خودش تربیت کند. دلم برایشان تنگ‌شده است امّا خدا می‌داند که جهاد فی سبیل الله چقدر مهم است. ان‌شاءالله که مقبول گردد. همسرم از تو می‌خواهم در نبود من صبوری کنی و از مادر سادات حضرت صدیقه طاهره(س) استمداد کنی، عفت پیشه کنی و به فرزندمان بیاموزی، که در محشر سرافکنده و خجل ظاهر نشوی. از پدر و مادر بزرگوارم که مرا تربیت نموده و در این راه قرار داده‌اند تشکر می‌کنم و از آن‌ها خواستار صبر و شکیبایی هستم. خداوندا من بنده گنه‌کار توأم مرا ببخش و بیامرز. دوست داشتم در زمان حیاتم یکبار با همسر و دخترم خدمت رهبر عزیزم برسم امّا نشد. ولی الآن از خدا می‌خواهم که بعد از شهادتم رهبر بزرگوارم دست نوازشی بر سر دخترم بکشد و رهبرم اجازه بدهند خانواده‌ام ایشان را ملاقات نمایند. تمام حساب‌وکتاب زندگی من را همسرم می‌داند و همه‌چیز را اعم از دارای هرچه که هست را به او می‌بخشم. در پایان، دوست دارم در گلزار شهدای ملارد در جوار سنگ یادبود شهید حاج حسن تهرانی مقدم دفن شوم و این مکان را به دوستم برادر پاسدار مهدی شریفی گفته‌ام و مکان را نشانش داده‌ام و فقط و فقط به خانواده‌ام و همسرم می‌گویم که نماز اول وقت را فراموش نکنند و عفت پیشه کنند. هرچه که در زندگی دارم از کرامات و بزرگی حضرت زهرا (س) است. و همه شما را به خداوند عزوجل می‌سپارم. 🕊 ✨❤🌹 «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 اولین سفارش که بعنوان دارم همین کلمه است، روحانیت، آخوند، ملا، طلبه، چقدر این کلمات ارزش دارد و معنا، ای همه‌ی کسانی که سفارشم به گوش و دیده‌تان خواهد رسید مبادا روحانیت را تنها بگذارید، بدانید که تمام تلاش ابرقدرتها در از بین بردن اسلام، روبروی روحانیت قرار دارد. سفارش دوم من درباره سپاه می‌ باشد به عنوان بازوی مسلح ولایت فقیه و روحانیت؛ باید سپاه آنچنان شود که پاسداران بعنوان فریضه واجب خدمت نمایند، نه به عنوان شغل، چرا که این دو بازوی ولی فقیه سپاه و روحانیت شغلی ندارد و نباید سپاهی بودن و روحانی بودن را شغل حساب نمود، چقدر ابر قدرتها از این سپاه نو پا می‌ترسند، چرا که برادر سپاهی به عنوان فریضه وارد سپاه می‌گردد، نه حق مأموریت می‌خواهد نه فوق‌العاده بدی آب و هوا، بلکه هر کجا که سختر باشد وارد می‌شود که اجرش عظیم‌تر است. پدر و مادرم از اینکه زحمات بسیار در تربیت فرزندتان کشیدید، امیدوارم که خداوند اجرتان را افزونتر دهد، من خود به یاد دارم که قرآن را در دامان مادرم فرا گرفتم و با بیل پدرم رنجها را چشیده‌ام. پدر جان تو خود بهتر می‌دانی که دنیا دار فناست و آخرت مسلماً بهتر است و باقی که: «الدنیا دار الفناء و الاخرة خیر و ابقی».... در خاتمه آخرین کلمات را به نگارش درمی‌آورم: برادران فقط باید به فکر اسلام بود و بس و برای یاری اسلام باید اکنون از روحانیت و سپاه یاری جست و امام را یاری کرد و باید بدانیم که به قول قرآن: «ماعندکم ینفد و ماعند الله باق، ماتنفقوا من شیء فی سبیل الله یوفّ علیکم»... ۱۳۶۰/۸/۱۱، مطابق با عید فطر. 🕊 «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
بسم الله… 💥قسمت 8️⃣1️⃣💥 📛قبل از خواندن حتما حتما کنید📛 💙نکته: این پست کلیپ هست حتما گوش بدین😭 😔قرار بود صبح اعزام شود سوریه. شب قبلش با هم رفتیم . تا بخواهیم برسیم گلزار ، توی ماشین فقط گریه میکردم و اشک میریختم. دیگر نفسم بالا نمی آمد.😢 بهم می گفت: "صبور باش زهرا. صبور باش خانم." میگفتم: "نمیتونم محسن. نمیتونم."😭 به گلزار که رسیدیم، رفتیم سر مزار "علیرضا نوری" و "روح الله کافی زاده". بعد از مقداری محسن پاشد و رفت طرف سنگ شهدای . گفت: "میخوام ازشون اجازه رفتن بگیرم."😌 دنبالش میرفتم و برای خودم میکردم و زار میزدم. برگشت. بازویم را گرفت و گفت: "زهرا توروخدا گریه نکن. دارم میمیرم."😭 گفتم: "چیکار کنم محسن. ناآرومم. تو که نباشی انگار منم نیستم. انگار هیچ و پوچم. نمیتونم بهت بگم نرو. اما بگو با چیکار کنم؟"😩 رفتیم خانه. تا رسیدیم کاغذ و خودکاری برداشت و رفت توی اتاق. بهم گفت: "میخوام باشم." فهمیدم میخواهد اش را بنویسد. مقداری بعد از اتاق آمد بیرون. نگاه کردم به . سرخ بود و پف کرده بود. معلوم بود حسابی گریه کرده. 😭😭 ✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿ روز اعزام بود. موقع خداحافظی. به پدر و مادرش گفت: "نذر کرده بودم اگر دوباره قسمتم شد و رفتم سوریه پاتون رو ببوسم."😍 افتاد و پای و ش را بوسید. بعد هم خواهرهاش رو توی بغل گرفت و ازشان خداحافظی کرد. همه میکردند.😭 همه بودند. رو کرد بهشان و گفت: "یاد بی بی حضرت زینب علیها السلام کنید. یاد اسیریش.😔یاد غم ها و مصیبت هاش.😭اینجور آروم میشید. خداحافظ." ✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿ رفتیم برای بدرقه اش. پدر و مادرم بودند و مامان خودش و آبجی هاش. علی کوچولو هم که بغل من بود. تک تک مان را بوسید و ازمان خداحافظی کرد. پایش را که توی اتوبوس گذاشت، یک لحظه برگشت. 😌 نگاهمان کرد و گفت: "جوانان ، داره می ره! " همه زدیم زیر گریه. 😭😭😭 . «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
💠 حرف آخر آنچه می‌بینند ما نمی‌توانیم ببینیم و آن را درک کنیم. انسانی‌هایی وارسته هستند که خود نعمت به آنها الهام می‌شود. در زمان 8 سال دفاع مقدس می‌دیدیم رزمندگان که ده‌ها عملیات بودند اما نمی‌نوشتن اما در آن عملیاتی که می‌شدند از شب قبل اقدام به نوشتن می‌کردند که اینها همه نشان از ذات پاک و دارد. حرف آخر آنکه نعمت و سعادتی است که لایق اهلش می‌شود. زمانی که به رسید. سردار کمیل به منزل آمدند و گفتند:به پدر حاجی هشت سال جبهه بودی نتونستی بشی. اما پسرت چه زود به این رسید.پدر می گوید: در آن لحظه یاد سخنان حضرت آقا، افتادم که فرمودند. ما سینه زدیم، بی‌صدا باریدند         از هر چه که دم زدیم، آنها دیدند ما مدعیانِ صفِ اول بودیم                از آخر مجلس را چیدند «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
💠زندگینامه💠 مصطفی روز پنج شنبه هجدهم آبان ۱۳۷۴ در ساعت ده و نیم صبح متولد شد. نوزاد سالمی بود که جای شکر کردن داشت. پنج سالش بود که تجربه جدیدی در بازی‌هایش پیدا کرد. مصطفی از گل چیزهای قشنگی می‌ساخت که در آن سن دور از انتظار بود. آجرهای گلی ریز می‌ساخت و بعد از خشک شدن با آنها خانه‌های زیبایی می‌ساخت. خیلی به جعبه ابزار علاقه داشت. برایش یک جعبه ابزار اسباب بازی پلاستیکی تهیه کردیم؛ اما باز سراغ ابزار واقعی می‌رفت. آشنایی با جعبه ابزار، زمینه ابتکار و خلاقیت را در او زنده کرد. کاردستی‌های بسیار زیبایی می‌ساخت. اول یک تراکتور، بعد خانه‌های زیبا و ظریف، چراغ خواب و … ساخت. ذهن خلاقی داشت و استعداد مهندسی‌اش از همان دوران کودکی شکوفا بود. اولین تابستانی که سرکار رفت، شانزده ساله بود. همراه پسر خاله اش رنگکاری وسایل چوبی انجام میدادند. با اولین حقوقش برای من بلیت سفر مشهد خرید. در دبیرستان رشته ریاضی فیزیک را انتخاب کرد. از انتخاب رشته ریاضی در دبیرستان هدف داشت. فقط بحث علاقه نبود. می‌گفت: «می‌خواهم در آینده طراح ناو شوم. یک روزی می‌رسد که ناوی را طراحی کنم و ناظر ساختن آن میشوم. حتماً مهندسی‌اش را خودم به عهده می‌گیرم و کامل نظارت می‌کنم تا به بهترین نحو ساخته شود.» اولین سال کنکورش، فیزیک اتمی دانشگاه دولتی بیرجند قبول شد. سال بعد مهندسی مکانیک دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران غرب و رشته فیزیک مهندسی دانشگاه دولتی دامغان قبول شد، اما بخاطر علاقه زیاد به مکانیک رشته مهندسی مکانیک را برای ادامه تحصیل انتخاب کرد. شهیدان عباس بابایی، شهید آوینی و شهید چمران الگوی خود قرار داده بود. کتاب‌های دکتر شریعتی، شهید چمران، شهید آوینی، رحیم پور ازغدی و تفاسیر قرآن را مطالعه می‌کرد. می‌گفت رویای اصلی من این است که خلبان شوم و با هواپیمای پر از مهمات به قلب تلآویو بزنم. مصطفی بسیار نوآور بود اول راهنمایی که بود به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی جهت نمایشگاه مدرسه هلیکوپتر و زیر دریایی ساخت. روزی که میخواست عازم سوریه شود، آرام و قرار نداشت. منتظر ماند تا اذان ظهر شود. سجده رکعت دوم بودم که متوجه بستن در و صدای مصطفی شدم که گفت: «مامان، من رفتم خداحافظ». علاقه‌ی مصطفی به کتابخوانی به قدری بود که سه کتاب از جمله زندگی نامه حاج قاسم سلیمانی را با خود به سوریه برد. مصطفی در دیدارش با حاج قاسم خواسته بود کتابش را امضاء کند که سردار گفته بود من دست شما را می‌بوسم و شما باید به من امضاء بدهید. کوتاهی با این مضمون نوشته که مختصری نماز و روزه بدهکارم و پدرش را وصی خود انتخاب کرده است. خواسته بود او را کنار شهدای گمنام پارک قائم(منطقه 18)دفن کنیم و اگر نشد، هر جایی پدرش راضی بود دفن شود. همچنین کرده بود او را در امامزاده زید، دفن نکنیم. شاید به این خاطر بوده که می‌گفتم: «من را در امامزاده زید به خاک بسپارید.» وقتی مصطفی دلیلش را می‌پرسید، می‌گفتم:«چون نزدیک است و راحت می‌توانید کنار مزارم بیایید.» به نظرم فکر می‌کرده اگر اینجا دفن شود، تمام کار و زندگی‌ام را تعطیل می‌کنم و دائم سر مزارش می‌روم و به همین دلیل، نخواسته بود اینجا به خاک سپرده شود. چند روز پیش وسایلش را برایمان آوردند. خیلی ناراحت شدم و تک تک لباس‌هایش را بو کردم. یک تسبیح شاه مقصود از مشهد خریده بود و همیشه همراهش بود. توی وسایلش یک تسبیح قرمز رنگ بود که گفتم این برای مصطفی نیست، ولی وقتی مهره‌های آن را در دستانم فشردم، متوجه شدم خون‌های پسرم، روی آن خشک شده و آن را قرمز رنگ کرده است🌷 «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ با آرزوى طول عمر هر چه بیشتر امام امت رهبر عزیزمان و امید تمام مسلمین و مستضعفان جهان و بالاخص ایران و پیروزى هر چه بیشتر و زودتر رزمندگان اسلام، خود را آغاز می‌کنم . 🍂نخستین وصیت من این است که در هر موقع و هر کجا که هستید اول به امام عزیزمان دعا کنید و شعار "خدایا خدایا تا انقلاب مهدى خمینى را نگهدار" را هیچ موقع فراموش نکنید و ذکر همیشگی‌تان باشد.🌹 🍂دومین وصیت من این است که همیشه روحانیت مبارز را پشتیبان باشید تا شکست نخورید که به قول امام "اسلام بدون روحانیت، مثل کشور بدون طبیب است".🌹 🕊 «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
12.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. امام خمینی (رحمةالله): پنجاه سال عبادت کردید و خدا قبول کند ،یک روز هم یکی از این ها رو بگیرید و مطالعه کنید و فکر کنید. «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
‍ 🌷قسمتی از : ✍دیروز از هر چه بود گذشتیم، امروز از هر چه بودیم گذشتیم. _ آنجا پشت خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز. _دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود. _ جبهه بوی ایمان میداد و اینجا ایمانمان بو میدهد. _ آنجا بر درب اتاقمان مینوشتیم یاحسین فرماندهی ازان توست؛ _ الان مینویسیم: بدون هماهنگی وارد نشوید. الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم، بصیرمان کن تا از مسیر برنگردیم. آزادمان کن تا اسیر نگردیم....🤲🏻🤲🏻   ... «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
🌷 در خانواده ای مذهبی در روستای اکبرآباد کوار متولد شد و پس از گذراندن دوره راهنمایی نزدیک به دوسال در کارهای کشاورزی به پدر خود کمک میکرد .اما بعد از آن در شهر شیراز کمک میکرد و در این زمان به دلیل اینکه اوایل انقلاب بود در چندین نوبت محل کار خود را ترک میکرد و به تظاهرات کنندگانِ میپیوست . در تاريخ ۲۲/۲/۱۳۶۰ از طريق اعزام نيروي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي كوار همراه با شهيد غلامرضا باقري که دوست او بود  حدود ۱۵ماه براي گذراندن دوره آموزشي عمومي بسيج به اكبرآباد اعزام شدند.آنها درطول اين مدت با توجه به اينكه  آموزش هاي سخت و فشرده ای داشتند  بخاطر عشق و علاقه زيادي كه به و (ره) داشتند ، همه  آن سختی ها را به جان خريدند .به حدی که زمانی که ازدوره  آموزشي برای  مرخصي به منزل آمده بودند آنقدر از روحيه بالا و نشاط برخوردار بودند كه موجب تعجب دیگران میشدند آنها  چنان بي طاقت و مشتاق بودند كه دوست داشتند  هر چه زودتر به اعزام شوند . شهید بزرگوار در تمام دوران زندگي از اخلاق ويژه اي برخوردار بود و براي پدر و مادرش احترام خاصي قائل بود.هميشه با مردم به مهرباني و عطوفت رفتار مي كرد و به اهميت زيادي مي داد و همچنين به روزه گرفتن و انجام کار خیر بسيار مقيد بود تا آنجائيكه درماه مبارك رمضان كار روزمره خود را انجام مي داد و هر سال روزه خود را به دقت به جا می آورد.بیشتر وقتش را به مي رفت و در نماز جماعت شركت مي كرد و نسبت به و كوشا بود. شهيد عزيز با شهيد غلامرضا باقري از همان دوران كودكي با هم بودند و در هنگام مدرسه و در موقع كار در شيراز و همچنين در مجتمع شير و گوشت فزريس هر دو با هم بودند و هر دو با هم به آموزشي رفتند و با هم به مرخصي آمدند و مجددا به جبهه اعزام مي شدند تا اينكه در ميدان تير آبادان بر اثر اصابت تركش خمپاره دريك سنگر به درجه رفيع شهادت نائل شدند و حتی هر دو يك تنظيم كرده بودند .🌷 ✨️❤️🌹 «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══