دار قالی…پنجره فولاد… مادر سال ها بس که روی هم گره زد بخت خواهر باز شد #امام_رضا 🕊 ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═

راهکاری برای کسانی که بهم ریخته هستند امام رضا (ع) فرمودند : 🟢وقتی یک گرفتاری و گره محکمی برات پیش میاد … ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═

می نشینی به تماشای سوال دل من چه کسی غیر دلت سوخت به حال دل من #پخش_حرم_مطهر🕌🕊 ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═

به امام رضا بگو... ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═

هر موقع رفتی حرم امام رضا خادم افتخاری باش😍 #خادم_حرم🕌 ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═

پیرمردی که در صحن حرم امام رضا گریه میکرد و می گفت ؛ شیر آب با من حرف می زند !! #امام_رضا ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═

#حکمت_خدا #قسمت_ششم منم رفتم سمت آشپزخونه و مشغول آشپزی شدم .یکی دو ساعت گذشت و امین اومد خونه ،، محمدجوادم از خواب بیدار شد و نشستیم و باهم شام رو خوردیم ،،بعدش من رفتم و مشغول شستن ظرفا شدم ، امین با اینکه خسته بود ولی رفت با محمدجواد بازی کرد ،، بعد اینکه کلی به محمدجواد جان خوش گذشت برقارو خاموش کردیم و رفتیم بخوابیم ولی من درد بدی رو زیر شکمم احساس میکردم ،، امین و محمد جواد هردو غرق خواب بودن و من از شدت درد خوابم نمی‌برد ،،نزدیک های اذان صبح بود که درد زیر شکمم بیشتر شد طوری که دیگه برام قابل تحمل نبود.امین رو بیدار کردم وقتی حال و روزمو دید سریع بیدارشد و راه افتادیم سمت بیمارستان ،،نزدیک های ساعت ۱ بعدازظهر بود که بعد از تحمل دردهای زیادی که داشتم بالاخره دخترکوچولومو بغل گرفتم و میتونم بگم که با بغل گرفتنش تموم غم و غصه و سختی های این مدت رو فراموش کردم ،، اسم دخترمونو حسنا گذاشتیم و خداروشکر محمد جواد خیلی زود باهاش کنار اومد و خیلی دوستش داره و من هرروز خداروشکر میکنم که معجزه شو بهم نشون داد. #پایان. #کپی_حرام.

این شخص که تصور نمی کرد امام رضا در جنوب اسپانیا هم به داد او برسد... #امام_رئوف #امام_رضا ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═

دکلمه بسیار زیبای : گفتم امشبو میرم زیارت امام رضا🥺 ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═

🔹رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم: به شخص بدهکاری که از پرداخت بدهی اش ناتوان بود، فرمود: این ذکر را بسیار بگو: «توکلّتُ علَى الحُىّ الذى لا یَموتُ والحمدُللهِ الّذى لَم یَتّخِذ صاحِبَهً و لا وَلَدا و لم یَکُن له شریکٌ فى المُلک و لم یَکُن له ولىّ مِن الذّلّ و کَبّرهُ تَکبیرا» پس از مدتی، قرضش ادا و روزی اش زیاد شد. 📚کافى/ج4/ص337 ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═

از یکی از خادم‌های حرم پرسیدم: عجیب ترین چیزی که دیدین چی بوده؟! #ببینید چی جواب میدن🥺😭 ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═

#چشم_پوشی #قسمت_اول ازدواج من و وحید کاملا سنتی بود .‌ وحید شش سالی از من بزرگتر بود با اینکه آشنایی و ازدواج کاملا سنتی بود اما بعد از شروع زندگی مشترک عاشق هم شدیم . خداروشکر که زندگی خوبی داشتم. شوهرم مرد کاری بود و وضعیت مالی خوبی هم داشتیم.. یک سالی از زندگی مشترکمون گذشت که خدا بهمون یه دختر هدیه داد .. .بعد از تولد دخترم ملیکا خوشبختی به خونمون اومد .. هم من و هم وحید عاشق دخترمون بودیم.. دخترمون با اومدنش زندگی جدیدی رو برای ما به ارمغان آورد .‌ از طرفی شوهرم هم حسابی تو کارش پیشرفت کرد و این از پا قدم خوب دخترمون بود . اما وقتی که دخترم دو سالش شد یه علائم عجیبی داشت که یکی از اطرافیانم گفت که احتمالا اوتیسم داشته باشه! خیلی ترسیده بودم تنها راهم این بود که دخترمو ببرم تست بده و اینطوری حداقل خیالم راحت میشد که دخترم به همچین بیماری مبتلا نشده .. #ادامه_دارد. #کپی_حرام.