eitaa logo
مَه گُل
668 دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
3.6هزار ویدیو
103 فایل
❤پاتوق دختران فرهیخته❤👧حرفهای نگفتنی نوجوانی و جوانی😄💅هنر و خلاقیت💇 📑اخبار دخترونه و...🎀 📣گل دخترا😍کانال رو به دوستانتون معرفی کنید @Mahgol31 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
مشاهده در ایتا
دانلود
الهی به امید تو ... بسم الله الرحمن الرحیم مه گل پاتوق دختران فرهیخته https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋
سلام و درود به شما دوستان گرامی ... 😊😉 صبحتون سرحال، پر انرژی و پر نشاط ... مه گل پاتوق دختران فرهیخته https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋
✨﷽✨ ✨ ۱-با کسی بیشتر از جنبه اش شوخی نکن حرمتها شکسته میشود ۲-به کسی بیشتر از جنبه اش خوبی نکن تبدیل به وظیفه میشود ۳-به کسی بیشتر از جنبه اش عشق نورز بی ارزش میشوی https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
هدایت شده از اراک ۳۸/۱۰
#تندرستی خواص شیر شتر 🐪 درمان ⇩ ▪️دیابت ▪️سرطان ▪️بـواسیر ▪️کم‌خونی ▪️فشارخون ▪️زخم مـعده ▪️گرفتگی عروق ▪️پوکی استخوان ▪️بیماریهای عفونی ▪️خاصیت لاغر کنندگی ▪️خاصیت ضد میکروبی 🍀 مه گل پاتوق دختران فرهیخته 🍀 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋
شهيد ذبيح اله ياوری در سال 1345 در گلپايگان به دنيا آمد دوره کودکی را در کنار خانواده ای مذهبی آغاز کرد در سن 6 سالگی قدم در راه تحصيل گذاشت و تا سال سوم راهنمائی به تحصيل ادامه داد. پس از آن به شغل باطری سازی مشغول شد و پس از آنکه موقع رفتن به سربازی شد با دريافت دفترچه آماده به خدمت به جبهه مبارزه با کفر اعزام گرديد. 3 بار در جبهه حضور پيدا کرد و دوبار در منطقه مجروح گرديد و زمانی به جبهه اعزام شد که هنوز مجروحيتش بهبود نيافته بود و سرانجام در تاريخ 4/مرداد/67 در منطقه دار خوئين به مقام رفيع شهادت نائل گشت
motie-sh-imam-bagher-02_332339436878561431.mp3
2.39M
🏴شهادت امام محمد باقر(علیه السلام)تسلیت باد ای جان عالم... 🎤🎤🎤میثم مطیعی https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️📚 📚 🌸🍃 🌺 +تسبیح هدیه دادن خیلی خوبه.توهم اگه خواستی یه وقتی تسبیح هدیه کنی به طرف بگو که تسبیح و میدم به تو ولی هرچی ذکر گفتی باهاش، ثوابش باید به منم برسه،منم اینطوری هدیه کردم. نگاهش به جاده بود. _به چی فکر میکنی؟ +یه پسر شونزده هفده ساله ای از آشناهامون برگشت بهم گفت چرا شما فقط دنبال گریه و غمین؟مردم افسرده میشن.چرا شادی و تبلیغ نمیکنید؟ سر حرفش درباره ی محرم و هیئت های مذهبی بود.خلاصه کلی حرف زدیم و گفتم که این مراسمات از سر غم وغصه یا افسردگی نیست ولی خب مدام حرف های خودش و تکرار میکرد.حرفمون که تموم شد رفتم عکس های صفحه اش و چک کردم.فاطمه همه ی پروفایل هاش راجب خودکشی و بی وفایی و تنهایی و خسته شدن از دنیا و خیانت و از این چیزا بود. بعد واقعا برام سوال شد گفتم تو که باید آدم شادی باشی این فاز منفی تو پروفایلهات چیکار میکنه؟ هیئت و روضه اهل بیت محل تربیت آدم هاست و نه فقط تخلیه احساسات...امیدوارم قانع شده باشه. ولی خیلی عجیب بود برام،امشبم یکی یه چیزی گفت دوباره یادم‌افتاد _تصور خیلی از آدما نسبت به آدمایی مثل ماها اشتباهه.حیف که نمیشه به تک تکشون توضیح داد که باور کنن اونجوری که فکر میکنن نیستیم. راستش چون خودم هم یه همچین تصوراتی داشتم الان خیلی خوب درک میکنم. رسیدیم خونه. از چشماش خستگی موج میزد. گفتم :دعا کردی واسه من ؟ +امکان داره دعا نکنم‌؟ شب پنجم محرم بود،از هیات اومدم بیرون تا با ریحانه بریم آشپزخونه مسجد. تازه سخنرانی تموم شده بود.محمد و دیدم که از در مسجد خارج شد، سوار ماشینش شد و رفت. برام سوال شد ولی چیزی نگفتم. دو شب دیگه هم محمد و دیدم که داره بعد از سخنرانی از مسجد میره. وقتی اومد دنبالم تا بریم خونه بلاخره ازش بپرسیدم _شب ها مسجد نیستی؟ +هستم ولی نه تا پایان مراسم _اشکالی داره بپرسم کجا میری؟ +میرم یه مسجد دیگه. _نمیپرسم چرا چون اگه میخواستی بگی خودت بهم میگفتی ولی منم میام باهات هر جا که میری +باشه دلم میخواست برام توضیح بده خیلی کنجکاو بودم. سکوتش ناراحتم کرد ولی سعی کردم زود قضاوت نکنم. شبِ بعد به گفته ی من،محمد اومد دنبالم و رفتیم جایی که شب ها بدون اینکه به کسی بگه میرفت. مسیر طولانی و گذروندیم و به آخر شهر رسیدیم. +این مسجد و افراد این محل به کمک یه خیّر تازه ساختن،یکی از رفقا ازم کمک خواست و خواهش کرد که این چند شب که مراسم دارن بیام اینجا. چیزی نگفتم. وقتی دید نمیخوام سوالی بپرسم از ماشین پیاده شد. منم پیاده شدم و همراهش رفتم. داشتم میرفتم طرف خانوم ها که محمد گفت: دلخور که نیستی از من ؟ لبخندی زدم و گفتم :نه بابا،دلخور برای چی؟واسه منم دعا کن اینو از ته دلم‌گفته بودم. من هیچ وقت نمیتونستم بیشتر از چند ثانیه از محمد دلخور باشم یخورده که گذشت جمعیت تو مسجد تازه ساخت بیشتر شد. بعد از سخنرانی بیشتر چراغ هارو خاموش کردن. از کیفم دستمال برداشتم و به دستام خیره شدم که صدای محمد از بلندگو ها به گوشم‌رسید. اولش شک کردم‌ ولی وقتی با دقت بیشتر گوش کردم‌مطمئن شدم که این صدای محمد منه! لبخندی روی لبم نشست،خوشحال شدم از اینکه یکی از کار های پنهونی محمد و کشف کردم. روضه خوند و بی صدا اشک ریختم بعد از اتمام مراسم رفتم سمت خانومی که دم مسجد ایستاده بود و خادمی میکرد _ببخشید خانوم، میخواستم بپرسم اسم این مداحتون چیه ؟ خندید و گفت :شما الان چندمین نفری هستین که از شب اول این سوال وازمن میپرسه. بنده اطلاعی ندارم. ایشون خودشون و معرفی نکرده. کسی هم که میشناستشون چیزی از ایشون نمیگه. ولی شنیدم که خیلی به مسجد کمک کردن. مردم اینجاهم دوستش دارن، جمعیتم که میبینید به لطفشون از شب های قبل بیشتر شده.چطور شد که پرسیدین ؟ _هیچی همینطوری،برام سوال شده بود. به هر حال ممنونم از شما،قبول باشه ان شالله. خدانگهدار بہ قلمِ🖊 💙و 💚 است 🤓 🍀 مه گل پاتوق دختران فرهیخته 🍀 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از اراک ۳۸/۱۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آموزش جعبه طرح خرگوش 🐰 🍀 مه گل پاتوق دختران فرهیخته 🍀 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری شهادت امام محمد باقر (ع) تسلیت باد 🖤🖤 🍀 مه گل پاتوق دختران فرهیخته 🍀 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋
🌷🌷#احکام 🌷پنج نکته درباره نماز قضا 1⃣ تمام نماز های خوانده نشده یا باطل خوانده شده، که وقت آن گذشته باید قضا شوند. 2⃣ تمام نمازهای قضا را می توان به جماعت خواند و لازم نیست که نماز امام با مأموم هماهنگ باشد یعنی نماز قضای صبح را می‌توان به نماز ادای ظهر امام جماعت اقتدا کرد. 3⃣ نماز های قضا را در هر وقت می توان خواند، مثلاً قضای نماز مغرب و عشا را در روز هم می توان خواند. 4⃣ نماز قضا تابع اصل است مثلا اگر نماز چهار رکعتی قضا شده باید چهار رکعتی قضا شود و اگر جهری بوده جهری و اگر اخفاتی باید قضا شود. 5⃣ در سفری که نماز شکسته است قضای نمازهای چهار رکعتی را باید کامل به جا آورد. مه گل پاتوق دختران فرهیخته https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍸 🍋 ▫️شیر ۱ لیتر ▫️شکر ۸ ق غ ▫️آرد ۲ ق غ ▫️نشاسته ۲ ق غ ▫️آب دو عدد لیمو ▫️پوست دو عدد لیمو ▫️وانیل نوک ق ▫️کره نصف ق غ ▫️زردچوبه نوک ق چ(خیلی کم) 🔸داخل قابلمه،شیر،آرد،نشاسته،شکر،آب لیمو،پوست لیمو،وزردچوبه بریزید و تا زمانیکه مخلوط شه هم بزنید.زیر اجاقث روشن کنید و مدام هم بزنید(برای اینکه نبره،خیلی تند هم بزنید). بعد از جوشیدن،۱-۲ دقیقه صبر کنید و از روی اجاق بردارید.وانیل و کره اضافه کنید و هم بزنید.داخل کاپها بزارید و بعد از خنک شدن داخل یخچال بزارید دو ساعت بمونه https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ترفند لیموعمانی هم خودت درست کن ابتدا لیمو ها رو شسته و خشک کنید بعد روش نمک بپاشید و به مدت یک روز کناری بزارید این کار برای اینه که پوست لیمو ها نازک بشه. بعد از یک روز لیمو ها رو بشورید و داخل قابلمه ایی که اب و سرکه رو جوش اوردین بریزین و اجازه بدین یک دقیقه بجوشه بعد هم داخل ابکش بریزید امادیگه روش اصلا اب نگیرید بعد از خنک شدن لیمو ها رو با خلال دندون چند تا سوراخ ریز بکنید که لیمو های من داخل عکس این سوراخ ها کاملا مشخصه این کار هم برای اینه که داخل لیمو ها هوا بره و زود خشک بشه و کپک نزنه و بعد هم روی پارچه ایی در افتاب پهن کنید بستگی به درجه هوا داره ولی (حدودا پانزده روز برای هوای این روز های تهران کافیه) بعد از این زمان لیمو ها را داخل سبد بریزید و در سایه قرار بدین تا کاملا خشک بشه . بعد هم میتونید مقداری از اون رو خرد کنید و هسته هاش رو در بیارید و پودر کنید. 🍀 مه گل پاتوق دختران فرهیخته 🍀 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋
مداحی آنلاین - شرط امام باقر برای ظهور امام زمان - استاد پناهیان.mp3
3.8M
🏴 شهادت امام محمد باقر(علیه السلام) تسلیت باد شرط امام باقر(علیه السلام) برای ظهور آخرین امام(عجل الله فرجه) 🎤حجت الاسلام علیرضا پناهیان https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
💆‍♀ زنجبیل رنده شده ۱ قاشق غذا خوری ۱ قاشق غذا خوری روغن جوجوبا این دو را با یکدیگر مخلوط کنید و به صورت مستقیم بر روی پوست سر خود اعمال نمایید و به آرامی ماساژ دهید و اجازه دهید این ترکیب تقریبا یک ساعت و نیم بر روی سرتان بماند . اگر احساس گرم شدن به شما دست داد کاملا طبیعی است. سپس همانند معمول موهای خود را با شامپو و نرم کننده بشویید https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👇 ۳۶🔻🔻 👈 این داستان⇦‌《با من سخن بگو》 ❣✨اوایل به حس ها و چیزهایی که به دلم می افتاد بی اعتنا بودم ... اما کم کم حواسم بهشون جمع شد ... دقیق تر از چیزی بودن که بشه روشون چشم بست ... و بهشون توجه نکرد ... گیج می خوردم و نمی فهمیدم یعنی چی؟ ... با هر کسی هم که صحبت می کردم بی نتیجه بود ... اگر مسخره ام نمی کرد ... جواب درستی هم به دستم نمی رسید ... و در نهایت ... جوابم رو از میان صحبت های یه هادی دیگه پیدا کردم ... بدون اینکه سوال من رو بدونه ... داشت سخنرانی می کرد ...☺️ - اینطور نیست که خدا فقط با پیامبرش صحبت کنه 👌... نزول وحی و هم کلامی با فرشته وحی ... فقط مختص پیامبران و حضرت زهرا و حضرت مریم بوده ... اما قلب انسان جایگاه خداست ❤️... جایی که شیطان اجازه نزدیک شدن بهش رو نداره ... مگه اینکه خود انسان ... بهش اجازه ورود بده ... قلب جایگاه خداست ... و اگر شخصی سعی کنه وجودش رو برای خدا خالص کنه ... این جاده دو طرفه است ... خدا رو که در قلبت راه بدی ... این رابطه شروع بشه و به پیش بره... قلبت❤️ که لایق بشه ... اون وقت دیگه امر عجیبی نیست... خدا به قلبت الهام می کنه و می کنه ... و شیطان مثل قبل ... با خطواتش حمله می کنه ... خیابان خلوت ... داشتم رد می شدم ... وسط گل کاری ... همین که اومدم پام رو بزارم طرف دیگه و از گل کاری خارج شم ... به قوی ترین شکل ممکن گفت ... بایست ...🌸🌼 💠از شوک و ناگهانی بودن این حالت ... ناخودآگاه پاهام خشک شد ... و ماشین با سرعت عجیبی ... مثل برق از کنارم رد شد ... به حدی نزدیک ... که آینه بغلش محکم خورد توی دست چپم ... و چند هفته رفت توی گچ ...😢 این آخرین باری بود که شک کردم ... بین توهم و واقعیت ... بین الهام و خطوات ... اما ترس اینکه روزی به جای الهام ... درگیر خطوات بشم ... هنوز هم با منه ... مرزهای باریک اونها... و گاهی درک تفاوتش به باریکی یک موست🌷 اما اون روز ... رسیدیم ... مادبزرگم با همون لبخند همیشه اومد دم در ... بقیه جلوتر از من ... بهش که رسیدم... تمام ذوق و لبخندم کور شد ... اون حس ... تلخ ترین کلام عمرم رو به زبان آورد ...💐✨ ــــــ~~ــــــ~~ــــــ~~ــــــ~~ــ ....🌸 @modafehh https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋
🔻 سی و هفتم ۳۷ 👈این داستان⇦ ‌《 تلخ ترین عید 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ▫️توی در خشک شدم ... و مادربزرگم مبهوت که چرا یهو حالتم... صد و هشتاد درجه تغییر کرد ... چشم هایی که از شادی می درخشید ... منتظر تکانی بود ... تا کنترل اشک از اختیارم خارج بشه ... و سرازیر بشه ...😭 - چی شدی مادر؟ ... خودم رو پرت کردم توی بغلش ... - هیچی ... دلم برات خیلی تنگ شده بود بی بی ...💔 بی حس و حال بود ... تا تکان می خورد دنبالش می دویدم... تلخ ترین عید عمرم ... به سخت ترین شکل ممکن می گذشت ... بقیه غرق شادی و عید دیدنی و خوشگذرانی ... من ... چشم ها👀 و پاهام ... همه جا دنبال بی بی ... اون حس ... چیزهایی بهم می گفت ... که دلم نمی خواست باور کنم ...▪️ عید به آخر می رسید ... و عین همیشه ... یازده فروردین ... وقت برگشت بود ...🗓 پدر ... دو سه بار سرم تشر زد ... - وسایل رو ببر توی ماشین 🚙 ... مگه با تو نیستم؟ ... اما پای من به رفتن نبود👣 ... توی راه ... تمام مدت ... بی اختیار از چشم هام اشک می بارید😭 ... و پدرم ... باز هم مسخره ام می کرد ... - چته عین زن های بچه مرده ... یه ریز داری گریه می کنی ...❓ دل توی دلم نبود ... خرداد و امتحاناتش تموم بشه ... و دوباره برگردیم مشهد ...✨🍃 هفته ای چند بار زنگ می زدم و احوال بی بی رو می پرسیدم📞 ... تا اینکه بالاخره کارنامه ها رو دادن ... 🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅 ـ ـ 🍃💠🍃 @modafehh https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خلاقیت ایده های جالب با سیخ چوبی 👌👌 🍀 مه گل پاتوق دختران فرهیخته 🍀 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا