eitaa logo
مَه گُل
661 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
103 فایل
❤پاتوق دختران فرهیخته❤👧حرفهای نگفتنی نوجوانی و جوانی😄💅هنر و خلاقیت💇 📑اخبار دخترونه و...🎀 📣گل دخترا😍کانال رو به دوستانتون معرفی کنید @Mahgol31 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🌷🌷 🌷🌷وضوی ارتماسی: صورت و دستها را به قصد وضو از بالای پیشانی به پایین در آب فرو می بریم؛ یعنی صورت را از طرف پیشانی و دستها را از طرف آرنج در آب فرو برده و به همین صورت از آب بیرون می آوریم. 🌷مسأله: در وضو می شود بعضی از اعضاء را ارتماسی و بعضی دیگر را غیر ارتماسی انجام داد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بابام ميگه اینهمه میگن جلال آل احمد، جلال آل احمد: مگه چیکار کرده یه کتاب بوف کور نوشته دیگه بهش گفتم پدر جان بوف کور کتاب صادق هدایته میگه : بیاتازه اونم صادق هدایت نوشته 😅😁😅 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به داداشم میگفتم هوا سرد شده زمستون اومده بهم گفت به نظرم بعد تابستون پاییزه نه زمستون یه الف بچه بدجور بهم ضد حال زد 😬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رنگ طوسی، در واقع رنگی خنثی است که به خوبی می­‌تواند با بیشتر رنگ‌­ها ترکیب و ست شود. معمولا براي فصول سرد سال استفاده از رنگ‌های گرم توصیه می­‌شود. بنابراین اگر مانتو طوسی را در فصل پاییز یا زمستان انتخاب کرده‌­اید، یکی از ترکیب رنگی مناسب در کنار طوسی در این فصول، ترکیب رنگ زرشکی وقرمز با طوسی است https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋🦋🦋
يبارم يدونه از اين كلاهبردار تلفني ها به بهانه جايزه دادن منو كشوند پاي دستگاه عابربانك رمز دوم و اينا رو كه زدم موجودي حسابو ديد زنگ زد گفت داداش ١٠٠ تومن ريختم به حسابت ، تا سر ماه يجوري خودتو برسون😐 😁😅😁😅 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻 👈این داستان⇦《 سناریو 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎مثل فنر از جا پریدم و کوله رو از روی زمین برداشتم ... می‌خواستم برم و از اونجا دور بشم ... یاد پدرم و نارنجی گفتن‌هاش افتاده بودم ... یه حسی می‌گفت ... با این اشک ریختن ... بدجور خودت رو تحقیر کردی ...😭😔 🔹حالم به حدی خراب بود که حس و حالی نداشتم ... روی جنس این تفکر فکر کنم ... خدائیه یا خطوات شیطان🤔 ... که نزاره حرفم رو بزنم ... 🔸هنوز قدم از قدم برنداشته ... صدای سعید از بالای بلندی ... بلند شد ... مهرااااان ... کوله رو بیار بالا ... همه چیزم اون توئه ...🎒 🔻راه افتادم ... دکتر با فاصله‌ی چند قدمی پشت سرم ... آتیش🔥 روشن کرده بودن و دورش نشسته بودن ... به خنده و شوخی ... سرم رو انداختم پایین ... با فاصله ایستادم و سعید رو صدا کردم ... 💠 اومد سمتم ... و کوله رو ازم گرفت ... تو چیزی از توش نمی‌خوای؟ ... ▫️اشتها نداشتم ... - مامان چند تا ساندویچ اضافه هم درست کرد ... رفتی تعارف کن ... علی‌الخصوص به فرهاد ... 💢نفهمیدم چند قدمی‌مون ایستاده ... خوب واسه خودت حال کردی‌ها ... رفتی پایین ... توی سکوت ... 🔰ادامه سناریوی سینا و دکتر با فرهاد بود ... ولی من دیگه حس حرف زدن نداشتم ... لبخند تلخی صورتم رو پر کرد ...😏 ااا ... زاویه، پشت درخت بودی ندیدمت ... 🎒سریع کوله رو از سعید گرفتم ... و یه ساندویچ از توش در آوردم ... و گرفتم سمتش ... - بسم الله ...🍃✨ ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ @modafehh https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋
عباس دست طلا (9).mp3
9.28M
#بشنوید عباس دست طلا قسمت نه https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋