eitaa logo
مَه گُل
663 دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
3.6هزار ویدیو
103 فایل
❤پاتوق دختران فرهیخته❤👧حرفهای نگفتنی نوجوانی و جوانی😄💅هنر و خلاقیت💇 📑اخبار دخترونه و...🎀 📣گل دخترا😍کانال رو به دوستانتون معرفی کنید @Mahgol31 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاطرات شیرین🍀🍀🍀 🎤🎤🎤محمد نوبهاری https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋
مهدیه بود که زنگ زد... تماس رو وصل کردم هنوز سلام نکرده شروع کرد کلی غر غر کردن... که حالا نمیشد هم تیمی من یه بچه نباشه!!!! رایحه جان مادر یلدا زنگ زده بهم جگرم رو خون کرد از بس غر زد!!! گفتم: مهدیه جان اولا که بچه نه و یه نوجوان! که خیلی با بچه متفاوته! حالا مگه چی شده؟! گفت: نمیدونم یلدا چکار میکنه؟! مادرش هم حساس شده حسابی شاکی! میگه معلوم نیست با بچم چکار دارین می کنین بیست و چهار ساعت داخل گوشیه و از این حرفها.... آخرشم که قانع نشد گفت: من میخوام مسئولتون رو ببینم تکلیف بچه ام رو مشخص کنم! منم دیگه چاره ای نداشتم شماره ی شما رو بهش دادم... گفتم: باشه مشکلی نیست فقط به یلدا که چیزی نگفتی! گفت: نه نگفتم با تاکید گفتم: اصلا راجع به این موضوع چیزی بهش نگو تا بعدا خودم باهاش صحبت کنم مهدیه گفت: رایحه دردسر نشه برامون! از پشت تلفن خندم گرفت گفتم: نه مهدیه جان مشکلی نیست! این چیزها طبیعیه که حل میشه انشاالله. گوشی رو که قطع کردم مریم گفت اتفاقی افتاده مشکلی پیش اومده؟! گفتم: نه چیز خاصی نیست ظاهرا باید یه صحبتی با مادر یلدا داشته باشم... مریم سری تکون داد و گفت: انشاالله که خیره... در همین حین خانم امیری در اتاق رو زد و اومد داخل و گفت: خانم دکتر نفر بعدی اومدن و منتظرن، چکار کنم بگم بیان داخل؟! مریم مجالی نداد و نگاهی بهم کرد و سریع بلند شد و گفت: رایحه جان‌ بیشتر از این مزاحمت نشم خیلی کمکم کردی امیدوارم بتونم جبران کنم... لبخندی زدم و گفتم: من وظیفه ام رو انجام دادم انشاالله نتیجه بگیری خوب کردی که اومدی خدا رو شکر که مسئله ی خاصی نبود اما اگه میگذاشتی روی هم تلنبار میشد اونوقت کار سخت میشد! در هر صورت بازم اگه مسئله ای بود بی خبرم نذار... بعد از خداحافظی مریم که رفت نفر بعدی داخل شد و من خیالم آسوده از نگرانی ها و تشویش ها بخاطر مریم که مشکل خاصی نداشت. این روش عقلانیش که همیشه برای حل مشکلش اقدام به یادگیری می کنه من رو شیفته ی این دختر کرده بود که دوست داشتم همیشه کنارم باشه... بارها دیده بودم کسانی که به موقع دنبال راه حل نمیرن و حتی زن و یا مردی که اشتباه کرده و کار خودش رو بی‌اهمیت جلوه میده! که در واقع این فرد کار خودش رو بی‌اهمیت جلوه نمیده، آنچه براش بی‌اهمیته احساس بدیه که در طرف مقابلش بوجود اومده!!! البته که این مدل آدم ها هم فارغ از این که با این ترفند هیچ وقت نمی تونن شریک زندگی خودشون رو آرام کنن بلکه چنین بی توجهی ها و بی‌احترامی هایی منجر به عصبانیت بیشتر در طرف مقابل میشه! باعث از هم پاشیدن زندگی! کاش میدونستن بی توجهی به همین مسئله های کوچیک مثل یه عفونت که درمان نشه کل بدن رو نابود میکنه، و کم کم کل زندگی رو از بین میبره خداروشکر کردم که مریم اصلا از این جنس آدم ها نبود... با زنگ زدن مهدیه هم یه نکته واضح برای خودم روشن شد اینکه رابطه ها رو باید درست مدیریت کنیم و این امکان نداره مگر اینکه واقع بین باشیم وگرنه دچار مشکل میشیم... وسط افکارم که دنبال راه حلی برای چنین معضلات پیش اومده واسه بچه های گروهمون بودم خانمی که نوبت مشاوره داشت حواسم رو متوجه خودش کرد... حرفهایی زد که نه تنها ذهن من رو که دلم هم به آتش کشید... ادامه دارد... نویسنده: https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۴ ✨ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم در مورد نیازهای کاذب باید بدونیم که : بیشتر روابط با نامحرم با این دلیل توجیه میشن که من چون نیاز عاطفی دارم مجبورم که با نامحرم ارتباط داشته باشم! در مورد این حرف چند تا نکته باید دقت بشه: یکی اینکه بسیاری از این نیازها واقعی نیست و کاذب هست. نیازهایی هست که رسانه ها برای ما درست میکنند. طبیعیه دختری که هر روز کلی فیلم عاشقانه کره ای و هندی و آمریکایی و البته ایرانی میبینه ناخودآگاه احساس میکنه که اونم نیاز به مردی داره که بهش تکیه کنه و عاشقانه دوستش داشته باشه! در حالی که اگه به جای فیلم دیدن به کارهای مفید میپرداخت اصلا چنین نیازی رو حس نمیکرد و یا خیلی کمتر حس میکرد. هر چقدر آدم خودش رو توی فضاهای احساسی و شهوانی قرار بده ناخوداگاه خواهش و میلش نسبت به جنس مخالف بیشتر میشه تا جایی که دیگه نمیتونه خودش رو کنترل کنه. خوبه که اگه آدم زمان و شرایط ازدواج رو نداره اصلا خودش رو درگیر این جور مسائل نکنه تا زندگیش سخت نشه. خصوصا نوجوانان دختر و پسر نیاز هست که از آهنگ های به ظاهر عاشقانه و فیلم ها و کلیپ های مثلا احساسی دوری کنند و الکی خودشون رو تحت فشار نذارند. https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5کار را انجام نده🦉 درحضور فقیر دم از مالت نزن🔹 درحضوربیمار، سلامتیت را به رخش نکش🔷 دربرابر غصه دار خوشحالی نکن🔷 دربرابر زندانی آزادی ات روجلوه نمایی نکن🔷 دربرابر یتیم ازپدرومادرت نگو🔵✔️🔵 شب به خیر https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
7.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️به نام او که زیباست و زیبایی‌ها را دوست می دارد 🌺✨پنجشنبه تون عالی 💓✨دوستان امروزتان 🌺✨پراز حس خوشبختی 💓✨عشق و محبت 🌺✨نشان لبخند خدا 💓✨در زندگی هاست 🌺✨امیدوارم زندگیتون 💓✨پراز لبخند و نگاه 🌺✨خـدا باشـه 💓✨دلتون همیشه شاد 🌺✨و غصه از شما دور دور 💓✨روزتون زیبا و در پناه خدا https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋
❣برای دریافت آنچه آرزویش را داری ابتدا داشتن آنرا در زندگیت احساس کن... با او زندگی کن با بودنش شاد و سپاسگزار باش آنگاه خودش به زندگیت دعوت میشود و این است معجزه باور🍃🍃 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با سلام خدمت اعضای محترم مه‌گل گاهی بروز شدن ایتا خیلی طول میکشه و ما زمان زیادی باید وقت بگذاریم تا پیامها برامون بیاد. راه حل این مشکل را توضیح میدیم. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ⁉️ ❓چرا وقتی برنامه را باز می‌کنم هیچ گفتگویی بارگیری نمی‌شود؟ 🔹 اگر هنگامی که برنامه را اجرا می‌کنید عبارت در بالای صفحه نمایش داده شده و با وضعیتی مشابه تصویر بالا مواجه می‌شوید: 1️⃣ چنانچه گفتگوها با تاخیر نمایش داده می‌شوند: (مثلا 10، 20 ثانیه یا بیشتر) 🔸 در صورت وارد «تنظیمات» شده و منوی «مدیریت حافظه» را باز کنید. روی گزینه «پایگاه داده محلی» بزنید و آن را پاک کنید. اگر بیش از یک اکانت دارید، این کار را برای حساب‌های دوم و سوم هم تکرار کنید ‼️ نکته: 🔹 با هیچ اطلاعاتی را از دست نمی‌دهید و با ورود مجدد به هر گفتگوی شخصی، گروه یا کانال، متن‌های آن دوباره از سرور دریافت خواهد شد 🔸 برای تسریع سرعت برنامه داخلی ایتا، میتونید حذف حافظه موقت هم داشته باشید👌 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋
از اینکه چقدر راحت این همه سال بخاطر هیچی زندگی خوبش رو از دست داده! شروع کرد صحبت کردن، انگار دلش خیلی پر بود، پر از سالهای حرف نزدن و سکوت کردن... گفت: خانم دکتر اگر الان اینجام برای این نیست که بخوام چیزی رو درست کنم یا دنبال راه حلی باشم نه! چون خیلی خسته ام خیلی فرسوده شدم از مشکلات زندگی و دیگه توان بلند شدن ندارم یعنی نمی تونم بلند شم! گفتم مشکلتون چیه؟ از کجا شروع شد! با نگاه خاصی و حالت کنایه گفت: مشکلم یه دونه که نیست بخوام بگم! شروعش هم شما فرض کن از وقتی به دنیا اومدم! اون از خانوادم و پدر و مادرم که همیشه ی خدا میزدن توی سرم، البته نه با دست که با حرف! با زبونی برنده تر از شمشیر! اینم از شوهر و بچه هام که دست کمی از اونها ندارن! نفس عمیقی کشید و با حسرت ادامه داد: حالا به نظرتون فرقی هم میکنه مشکل چیه و از کی شروع شده! گفتم: خوب حالا شما در مقابل این به اصطلاح مشکلات چکار میکردین؟! با افتخار گفت: سکوت... من اهل لجبازی نبودم و نیستم... حتی همین الان! اصلا بخاطر همین اومدم اینجا... اومدم حرف بزنم! خسته شدم از دیدن مشکلات و خودم رو خفه کردن و هیچی به روی خودم نیاوردن! هر چند کم ولی طی این سالها با افرادی مثل این خانم که به مشاور مراجعه میکردن رو به رو شده بودم افرادی که تمام امید خود رو از دست داده بودند و تنها برای درد و دل گوشی می خواستند برای شنیدن... گفتم: البته که سکوت بعضی جاها خوبه! ولی بعضی جاها هم خوب نیست که هیچ! حتی مضر هم هست! خیلی جدی گفت: به نظر من راه حل دیگه ای وجود نداشت! گفتم: حالا شما چند تا از مشکلاتتون رو مطرح کنید ببینم واقعا راه حل دیگه ای نداشته! شروع کرد گفتن: از بحث های با خانوادش که واقعا مسائل حادی نبودند، تا بگو و مگو های با خانواده ی همسر و زندگی شخصیش و دیدن خطاهایی از بچه هاش که قابل چشم پوشی بودند! چند لحظه ای صبر کردم صحبتش تموم شد... خیلی جدی گفتم: لطفا بایستید... متعجب نگاهم کرد و گفت: ولی من هنوز وقت مشاورم تموم نشده! گفتم: میدونم شما بایستید و در همون حال به برگه ی کاغذ روی میز اشاره کردم و گفتم: این برگه ی کاغذ رو هم بردارید و بگیرید دستتون! متحیر و هاج و واج مونده بود!!! با لبخندگفتم: خوب به نظر شما حالا که ایستادید و این یه دونه کاغذ دست شماست وزن این برگه کاغذ زیاده! دیگه داشت چشم هاش از حدقه میزد بیرون! یه نگاه عاقل اندر سفیه به من کرد و گفت: خوب معلومه که نه!!!! گفتم: من خواهش میکنم تا انتهای صحبتمون این برگه ی کاغذ را همین طور ایستادید در دستتون با همین حالت نگه دارید من بعدش براتون علتش رو توضیح میدم! بنده ی خدا مستاصل شد و به ناچار قبول کرد! گفتم: خوب من میشنوم شما به صحبتمون ادامه بدید... با تردید ادامه داد و از مشکلاتش گفت... از حرفهای نگفته چندین سال بر دل مانده... ده دقیقه ای که گذشت و این خانم همین طور ایستاده و برگه ی کاغذ به دستش بود و حرف میزد که یکدفعه گفت: ببخشید من اینجوری دارم اذیت میشم! میشه برگه رو بزارم سر جاش! دستم خسته شده! گفتم: چرا مگه وزنه برگه تغییری کرده! گفت: نه خوب! اون که تغییری نکرده! دستم خسته شده از نگه داشتنش! گفتم: فکر می‌کنید یک ساعت این برگه کاغذ همینجوری دستتون باشه مشکلی برای دستتون بوجود میاد؟! سری تکون داد و گفت: مشکل که نه! ولی خوب دستم اذیت میشه!!! گفتم: حالا اگه یک روز با همین حالت دستتون باشه چطور؟! گفت: خانم دکتر طبیعتا دستم درد میگیره! گفتم: خوب یک هفته با همین حالت دستتون باشه اونوقت چی میشه؟! با ناراحتی گفت: خوب سوالی می پرسینااا! دستم خشک میشه دیگه!!! گفتم: درسته یعنی میشه یه اتفاق وحشتناک! اما مگه وزن برگه تغییری کرده که باعث چنین اتفاقی بعد از یک هفته میشه؟! سری تکون داد و گفت: نه وزنش تغییر نمی کنه ولی حمل کردنش به صورت دائم با این دست و نگه داشتنش آدم رو داغون میکنه!!!! ادامه دارد... نویسنده: https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋