نیایش شبانه با حضرت عشق ❤️❤️
خـدایا🙏
در این شبهـای پایانی پاییـز🍁
پناهمان باش و
صندوقچه زندگیمان را
پر کن از خوبی ها
و به فرشتگانت بسپار
در سختی های روزگار
یاری رسان دوستانم باشند🙏
✨آمیـــن یا رَبَّ 🙏
🍂 امیـدوارم
🍂 در واپسین شـبهایِ پاییـز
🍂 خـزان غصـههاتـون بـرسه
🍂 و نسیـم شـادی هاتـون
🍂 وزیـدن بگیـره
🍂 و دسـت آرامـش
🍂 نـوازشگر لحظـه هاتون باشـه
🍂 شبتـون آرومـ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🕊
❤️🍃بسم الله الرحمن الرحیم
🌼🍃السلام علیک یااباصالحمهدی
✨بی تو با سردترین
✨ فصل زمستان چه کنم؟
✨با دلِ یخ زده و
✨پیکر بی جان چه کنم؟
✨گیرم از مهلکهی
✨سردیِ دی ، جان بِبَرَم
✨با هوای قفس
✨و نم نم باران چه کنم؟
🌼🍃اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلَیَّکَ الْفَرَج ✨
#امام_زمان
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🌹🍃جمعههای دلتنگی💔
❤️🍃رهبر انقلاب اسلامی: "نام امام زمان (عجّلاللهتعالیفرجهالشریف) و یاد این بزرگوار، دائماً به ما یادآوری میکند که طلوع خورشیدِ حق و عدل در پایان این شب ظلمانی، قطعی است."
🍃🌹«اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»
✨قرار ما جمعهها ختم صلوات به نیت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان (عجلالله تعالی فرجه الشریف) ✨
🍃🌹............................
🍃🌹 لطفاً روی لینک زیر بزنید 👇و با ذکر تعداد صلوات کلمه #ثبت را بزنید.
https://EitaaBot.ir/counter/d7czt
با ارسال این پست به کانالها و گروهها موثر در فرج باشید.🙏🌹
🌱کپی آزاد ☺️
#فاطمیه
#امام_زمان
#جمعههای_دلتنگی
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁
👏👏👏👏👏👏👏👏👏
اعلام برندگان مسابقات هوش آذر ماه مه گلی
❤️ ❤️
❤️❤️ ❤️ ❤️
❤️❤️❤️❤️
❤️❤️
❤️
سرکار خانم مهناز عابدی
جناب اقای اکبر محمدپور
📌لطفا جهت اخذ هدیه تان تاامشب به ایدی زیر مراجعه کنید👇
@mariamm313
🎁
👏
🎁
👏
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
❤️قسمت شانزده❤️
.
توی #بله_برون مخالف زیاد بود.
مخالف های دلسوزی که دیگر زورشان نمی رسید جلوی این وصلت را بگیرند.
دایی منوچهر، که همان اول مهمانی با مامان حرفش شده بود و زده بود بیرون...
از چهره ی مادر ایوب هم می شد فهمید چندان راضی نیست.
توی تبریز، طبق رسمشان برای ایوب دختر نشان کرده بودند.
کار ایوب یک جور سنت شکنی بود.
داشت دختر غریبه می گرفت، آن هم از تهران.
ایوب کنار مادرش نشسته بود و به ترکی می گفت:
_ ناسلامتی بله برون من است آ...اخم هایت را باز کن.
دایی حسین از جایش بلند شد. همه ساکت شدند.رفت #قرآن را از روی تاقچه برداشت و بلند گفت:
-الان همه هستیم؛ هم شما خانواده داماد، هم ما خانواده عروس، من قبلا هم گفتم راضی به این وصلت نیستم چون شرایط پسر شما را می دانم. اصلا زندگی با #جانباز سخت است، ما هم شما را نمی شناسیم، از طرفی می ترسیم دخترمان توی زندگی عذاب بکشد، #مهریه ای هم ندارد که بگوییم پشتوانه درست و حسابی مالی دارد.
دایی قرآن را گرفت جلوی خودش و گفت:
- برای آرامش خودمان یک راه می ماند، این که قرآن را شاهد بگیریم.
بعد رو کرد به من و ایوب
- بلند شوید بچه ها، بیایید دستتان را روی قرآن بگذارید.
من و ایوب بلند شدیم و دست هایمان را کنار هم روی قرآن گذاشتیم.
دایی گفت:
- قسم بخورید ک هیچ شیله پیله ای توی زندگیتان نباشد، به مال و ناموس هم خیانت نکنید، هوای هم را داشته باشید...
قسم خوردیم.
قرآن دوباره بین ما حکم شد.
❤️قسمت هفده❤️
فردای بله برون ک خانواده ایوب برگشتند تبریز، ایوب هر روز خانه ما بود.
هفته تا #عقد وقت داشتیم و باید خرید هایمان را می کردیم.
یک دست لباس خریدیم و ساعت و #حلقه.
ایوب شش تا #النگو برایم انتخاب کرده بود. آنقدر اصرار کردم که به دو تا راضی شد.
تا ظهر از جمع شش نفره مان فقط من و ایوب ماندیم.
پرسید:
_ گرسنه نیستی؟؟
سرم را تکان دادم.
گفت:
_ من هم خیلی گرسنه ام.
به چلو کبابی توی خیابان اشاره کرد.
دو پرس، چلوکباب گرفت با مخلفات.
گفت: بفرما
بسم الله گفت و خودش شروع کرد.
سرش را پایین انداخته بود، انگار توی خانه اش باشد.
چنگال را فرو کردم توی گوجه، گلویم گرفته بود، حس، می کردم صد تا چشم نگاهم می کند.
از این سخت تر، روبرویم اولین مرد نامحرمی، نشسته بود که باهاش هم سفره می شدم؛ مردی ک توی بی تکلفی کسی به پایش نمی رسید.
آب گوجه در آمده بود، اما هنوز نمی توانستم غذا بخورم.
ایوب پرسید
_ نمیخوری؟؟
توی ظرفش چیزی نمانده بود.
سرم را انداختم بالا
_ مگر گرسنه نبودی؟؟
+ آره ولی نمیتونم.
ظرفم را برداشت "حیف است حاج خانم،پولش را دادیم.
از حرفش خوشم نیامد.
او که چند ساعت پیش سر خریدن النگو با من چانه می زد، حالا چرا حرفی می زد که بوی خساست می داد.
😕
#ادامه_دارد
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
دستور این کیک خوشمزه با بافتی عالی
من کشمشو گردو رو حذف کردم به جاش موز گذاشتم لابه لای کیک عالیه👌👌
مواد لازم:
1-تخم مرغ 4 عدد
2-شکر 1 پیمانه
3-شیر1پیمانه
4-آرد2/5پیمانه
5-روغن1 پیمانه
6-ماست سفت 2 قاشق غذاخوری
7-بکینگ پودر 2 قاشق مرباخوری
8-وانیل مایع 1 قاشق چایخوری
9-کشمش سیاه نصف لیوان
10-گردو خرد شده دلخواه
طرزتهیه:
تخم مرغ و شکر و وانیل را 5 دقیقه میزنیم تا حجم مواد دوبرابر وسفت تر بشه ماست را اضافه و بعد شیر و بعد روغن مایع در آخر آرد و بکینگ پودر را الک به مواد اضافه و با لیسک خیلی آهسته دورانی هم میزنیم وکشمش را شسته خشک کرده با یک قاشق آرد مخلوط تا کف قالب نره و نسوزهه به مواد اضافه قالب رو با کره چرب و آرد پاشی آرد اضافی رو خالی و مواد کیک را داخلش میریزم و اگه دوست داشتین روش گردو برشته وتست و خرد شده بریزید که بسیار خوشمزه تر میشود از قالبهای دیگه هم میشه استفاده کنیدداخل فر از قبل گرم درجه 180 مدت 45 دقیقه بپزید فرها متفاوته حتما چک کنید بعداز فر و خنک شدن اگر قالبتون ساده است می تونید روش رو با پودر قند و شابلون تزیین کنید🍃🍃 این کیک هم بسیار پوک و هم ماندگاری بالایی داره اگر خواستین درست کنید مواد رو کم و زیاد نکنید تا به همین نتیجه خوب
برسید
چگونه می توان از سیب زمینی برای خلاص شدن از گردن تیره استفاده کرد؟😎
.
یک سیب زمینی را به اندازه متوسط برداشته و پوست آن را پوست بگیرید
.
سیب زمینی را رنده کنید
آب اونو با کمک یک صافی جدا کنید
.
چند قطره آب لیمو به آن اضافه کنید و این دو را خیلی خوب با هم مخلوط کنید
.
یک پد پنبه ای بگیرید و از این مخلوط بر روی ناحیه گردن در حرکت به سمت بالا بمالید تا از شر گرد و غبار خاک و سیاه شدن روی گردن خلاص شوید
.
حالا مقداری روغن نارگیل را روی پد پنبه بریزید و آن را در همان جهت به سمت بالا بمالید.
.
این کمک می کند تا از شر آن سیاهی یا خاکی که بر روی ناحیه گردن نشسته است خلاص شوید
.
بعد از پنج دقیقه آن را با آب گرم بشویید و مرتباً تکرار کنید تا در اسرع وقت بهترین نتیجه را بگیرید
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
#رمان_داستانی_پازل
#بر_اساس_واقعیت
#قسمت_بیست_وسوم
خونه که رسیدیم اولین کار زنگ زدم خانم عزیز الهی باهاش راجع به عاکفه صحبت کردم...
بنده خدا گفت: ما یکی، دو نفر دیگه نیرو میخوایم چون بالاخره کار پژوهشی هست حالا اگر شما می شناسیدشون مانعی نداره فقط اینکه طبیعتا ایشون حضوری باید بیان!
گفتم: حتما چون مجرد هستن مشکلی ندارن و بعد از گفتن یکسری نکات از هم خداحافظی کردیم
خودم کلی ذوق کردم حتما عاکفه هم حسابی خوشحال میشه تلفن رو که قطع کردم.
باید خبر رو زودتر به عاکفه میدادم می دونستم الان منتظره...
عاکفه که فکر نمیکرد اینقدر زود تماس گرفته باشم با زنگ زدنم توقع داشت کار دیگه ایی باهاش دارم! وقتی بهش گفتم: اینقدر خوشحال شده بود که می تونستم از پشت گوشی قیافه اش رو مجسم کنم که چه شکلی شده! بعد از کلی تشکر گفت: رضوان یه سوالی ذهنم رو خیلی درگیر کرده ازت بپرسم ؟!
با لحن خاصی مثل توی فیلم ها گفتم: ندانستن عیب نیست نپرسیدن عیب است !
بپرس دختر ببینم چی گره انداخته به فکرت!
گفت: ناراحت نشیا رضوان!!!
ولی تو که همیشه می گفتی مسئولیت ما توی خونه است و اولویتمون همسر و بچه هامونه!
پس چی شد که تصمیم گرفتی کار کنی؟
نکنه اولویت هات جابه جا شدن؟!
حرفش حساب بود باید در مورد نتیجه ای که بهش رسیده بودم باهاش حرف میزدم گفتم: عاکفه به سبک زندگی های امروزمون دقت کردی؟
توی جامعه امروز ما رفاه خیلی بیشتر هست مثلا خیلی راحت توی خونه نشستیم و ماشین لباسشویی لباسها رو میشوره یا جارو برقی سرعت جارو کردن رو خیلی بالا میبره یا مثلا با یه گوشی پول جابجا میکنیم یا خیلیامون خرید اینترنتی انجام میدیم وخیلی کارای دیگه که اینها باعث میشه چه اتفاقی بیفته؟!
عاکفه مکثی کرد و اجازه داد ادامه بدم...
گفتم: اینها باعث میشه ما وقت بیشتری داشته باشیم نسبت به خانم هایی که چند سال پیش زندگی می کردن درسته! یعنی از صبح تا شب درگیر شستشو و پخت و پز و خرید و بچه داری اینها نیستم دیگه!
ولی با اینکه وقتمون آزادتر شده دقت کنی دغدغه های زندگی ها مون ،بی حوصله گی هامون،اضطراب ونگرانیمون بیشترشده؟!
فکر می کنی چراااااا؟
گفت: رضوان ییست سوالی نپرس وسط بحث! ادامه بده ببینم آخرش چی میشه...
با اینکه از لحن حالتش خندم گرفت گفتم: علتش کاملا واضح ما وقتمون با خودمون تنظیم نیست!
در نتیجه رشدی هم نمی کنیم و این رشد نکردن ما رو به سمت افسردگی و غصه خوردن پیش میبره...
اما مردم قدیم زمانشون با خودشون و کارهاشون تنظیم بود به همین خاطر احساس پوچی و بی حوصلگی نمیکردن چون باید خیلی کار انجام میدادن و تمام وقتشون پر بود از کارهای مفید و این دقیقا متناسب با اولویت ها و رشد روحشون بود.
اما... اما الان ما متناسب با زمانمون وقت بیشتری داریم اما اولویت هامون رو بیشتر نکردیم! یعنی کلی وقت اضافی داریم بدون هیچ کار مفیدی!
نه اینکه اولویت هامون رو جا به جا کنیم نه!
منظورم اینه مثلا توی امتحان ریاضی۱۳ می گیریم و با اینکه میتونیم با امکانات امروز تلاش کنیم ونمره بهتری بگیریم اما دریغ میکنیم!
و راضیم به قبول شدن به همین سادگی!
در واقع آدمهایی هستیم که باوجوداینکه میدونیم با این امکانات و رفاه اگه سعی وتلاش بیشتری بکنیم توی همه ی زمینه ها رشد و اثر گذاری قابل توجهی خواهیم داشت ولی ای دریغ خواهر!
حالا عاکفه نکته جالبش میدونی چیه!
اینکه یه خانمی مثل بنت الهدی صدر حدود سی، چهل سال قبل بدون این امکانات و رفاه طوری وقتش رو تنظیم کرده که نه تنها اولویت هاش جا به جا نشدن بلکه به اون رشد و اثر گذاری رسیده!
ادامه دارد....
نویسنده:#سیده_زهرا_بهادر
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
چشم شتره چند پلک دارد؟
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
دوستان متمایل به شرکت در تست هوش تا فردا شب پاسخ پیشنهادی خود رابه آیدی زیر ارسال فرمایید👇👇
@mariamm313
الـهی در ایـن 💫
شـب سرد زمستانی💫
زندگی دوستانم را سبز💫
تـنـور دل شـان را گــرم 💫
فـانـوس دلشـان را روشـن💫
لحظه هایشان را بدون غم💫
و چـرخ روزگـار را
بـه کامشان بـچرخان 💫
شب زیباتون خوش 💫
┈••✾❀🕊﷽🕊❀✾••┈•
🌸🍃به نام آنکه
✨در جان و روان است
🌸🍃توانایی ده هر ناتوانست
✨با توکل به اسم اعظم الله
🌸🍃شروع میکنیم روزی نو را
🌸بسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ
✨الهی به امیدتو نه خلق روزگار
🌱#اللہمعجللولیڪالفرج 🌱
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
#چند_شاخه_لطافت
🍀🍀🍀
ان شالله خوب و خوش و سلامت باشین وپر از انگیزه برای رسیدن به هدف👌🌹
به نام او...
#چگونه_تاثیر_گذار_باشیم۱۱
گفتیم برای تاثیر گذاربودن باید شاد باشیم و برای شاد بودن باید غمها را درون خودمون از بین ببریم، که جلسه قبل چگونگی آن را بررسی کردیم.
امروز دو مثال از تاثیر گذاری یک نفره براتون میاریم:
بعد از قتل عمر، در شورای شش نفره برای انتخاب خلیفه سوم، عثمان دو رأی داشت و امیرالمؤمنین یک رأی، همه چشمها به رأی عبدالرحمن بن عوف بود، عبدالرحمن به هرکس رأی میداد او خلیفه میشد، چون عمر تعیین کرده بود اگر نتیجه ۲ به ۲ مساوی شد، کسی که عبدالرحمن به او رأی داده، خلیفه میشود. عبدالرحمن اما به امیرالمؤمنین رأی نداد و عثمان خلیفه شد.
یک تک رأی این گونه
یک تاریخ
را میتواند عوض کند.
در ماجرای حکمیت بین امیرالمؤمنین علی علیه السلام و معاویه، عمروعاص به ابوموسی اشعری گفت:
نه به علی رأی دهیم و نه به معاویه، و شخص دیگری را انتخاب کنیم.
ابوموسی قبول کرد، قرار بر این شد که ابتدا ابوموسی نظرش را اعلام کند.
ابوموسی بر فراز منبر رفت و گفت من به هیچکدام رأی نمیدهم، سپس عمروعاص بر فراز منبر رفت و گفت من به معاویه رأی میدهم،
اینگونه شد که با رأی ندادن ابوموسی،
حکمیت با یک تک رأی عمروعاص
به ضرر جبهه حق
یعنی امیرالمؤمنین
به پایان رسید.
#پایان
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🌹🍃همیشه
به بخش روشن تر زندگی نگاه کنید.
چون بخش هاى تيره
فقط قسمت كوچكى از زندگى هستند.
🌻🍃مثل گل آفتابگردان باشيد
که هميشه
به سوی آفتاب نگاه می کند
نه ابرهای سیاه👌🌻
امروزتون
پر از بركت و شادكامى💜
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
❤️قسمت هجده❤
.
از چلو کبابی که بیرون آمدیم #اذان گفته بودند.
ایوب از این و آن سراغ نزدیک ترین مسجد را می گرفت.
گفت:
_ اگر #مسجد را پیدا نکنم، همین جا می ایستم به #نماز
اطراف را نگاه کردم
+ اینجا؟؟ وسط پیاده رو؟؟
سرش را تکان داد گفتم:
+ زشت است مردم تماشایمان می کنند.
نگاهم کرد
_ این خانم ها بدون اینکه خجالت بکشند با این سر و وضع می آیند بیرون، آن وقت تو از اینکه دستور خدا را انجام بدهی خجالت میکشی؟؟
.
❤️قسمت نوزده❤️
.
آقاجون این رفت و آمد های ایوب را دوست نداشت. می گفت:
- نامحرمید و گناه دارد.
اما ایوب از رفت و آمدش کم نکرد. برای، من هم سخت بود.
یک روز با ایوب رفتیم خانه ی روحانی محلمان.
همان جلوی در گفتم: "حاج آقا می شود بین ما صیغه محرمیت بخوانید؟؟" او را می شناختیم.
او هم ما و آقاجون را می شناخت.
همان جا محرم شدیم.
یک جعبه شیرینی ناپلئونی خریدیم و برگشتیم خانه.
مامان از دیدن صورت گل انداخته من و جعبه شیرینی تعجب کرد.
- خبری شده؟؟
نخ دور جعبه را باز کردم و گرفتم جلوی مامان.
گفتم:
+ مامان!....ما......رفتیم....موقتا محرم شدیم.
دست مامان تو هوا خشک شد.
#ادامه دارد
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
به من باشه کنار همه پله ها یه سرسره میزارم😍
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#آموزش
آموزش گلسازی با کنف 🌹
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
♦️ملاک های اشتباه♦️
#همسرداری
🔮وسواس در سلامت جسمانی
💜 یکی دیگر از ملاک هایی که مانع تسهیل در امر ازدواج است، حساسیت افراطی روی سلامت جسمانی طرف مقابل است.
🔮نداشتن سلامت جسمانی را می توان به دو گروه تقسیم کرد: گاهی طرف مقابل به اندازه ای از سلامت جسمانی محروم است که همه یا برخی از کارهای او را همسرش باید انجام دهد و یا اینکه بیماری ژنتیکی است که به صورت ارثی قابل انتقال به فرزند است.
💜 اما گاهی این گونه نیست؛ یعنی اگر چه طرف مقابل از سلامت جسمانی محروم است؛ ولی همه کارهای خود را خودش انجام می دهد و موروثی هم نیست. مگر ازدواج با این فرد چه اشکالی دارد؟
#قبل_از_ازدواج
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اینجا نمازت کامله!
🌹🍃نماز اول وقت
دیگر قسمت ها: yun.ir/o84t3d
#احکام
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1