کتاب #عارفانه
زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری
قسمت هشتم
راوی : جمعی از دوستان شهید
احمد اقا در سنین نوجوانی الگوی کاملی از اخلاق و رفتار اسلامی شد.
یکی از ویژگی های خاص ایشان احترام فوق العاده به پدر و مادرش بود. به طوری که هربار مادرش وارد اتاق می شد حتما به احترام مادر از جا بلند می شد.
این احترام تا جایی ادامه داشت که یک بار دیدم احمد اقا به مسجد آمده و ناراحت است!
با تعجب از علت ناراحتی او پرسیدم. گفت: هربار که مادرم وارد اتاق می شد جلوی پایش بلند می شدم. تا اینکه امروز مادرم به من اعتراض کرد که چرا این کار را می کنی؟ من از این همه احترام گذاشتن تو اذیت می شوم و...
احمد به صله رحم بسیار اهمیت می داد. وقتی دفتر خاطرات او را ورق می زنیم با زندگی یک انسان عادی مواجه می شویم، مثلا در جایی آورده:
« امروز به خانه عمه رفتم و مشغول صحبت شدم. بعد به خانه آمدم و رفتم نان خریدم و بعد کمی استراحت کردم. مسجد رفتم و آمدم مشغول مطالعه شدم»
احمد آقا ادب را از استاد خود آیت الله حق شناس، فرا گرفته بود.
همیشه در سلام کردن پیشقدم بود حتی مقابل بچه های کوچک.
هیچ گاه ندیدیم که احمد در کوچه و خیابان چیزی بخورد. می ترسید کسی که مشکل مالی دارد ببیند و ناراحت شود.
او هرچه پول تو جیبی از پدرش می گرفت یا کار کرده بود را خرج دیگران بخصوص کسانی که می دانست مشکل مالی دارند می کرد.
ادامه دارد ...
با کسب اجازه از ناشر کتاب ( انتشارات شهید هادی )
امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شهید #احمد_علی_نیری
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
کتاب #عارفانه
زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری
قسمت نهم
راوی : جمعی از دوستان شهید
بارها شده بود که احمد آقا در مسجد برای ما صحبت می کرد و بچه ها یکی یکی به جمع ما وارد می شدند.ایشان با تواضع جلوی پای همه این بچه ها بلند می شد و به آن ها احترام می کرد
خدا می داند که احترام و ادبی که برای بچه ها قائل بود چقدر در روحیه آن ها تاثیر داشت.
بچه هایی که تشنه محبت بودند، با یک مربی ارتباط داشتند که اینگونه برای آنها احترام قائل بود..
خانواده آنها نسبتاً ثروتمند بود.پدرش از خارج از کشور برای او یک کتانی بسیار زیبا آورده بود.
آن موقع این چیزها اصلا نبود.
احمد آقا همان شب کتانی را به مسجد آورد و به من نشان داد.
می دانست که خانواده ما بضاعت مالی چندانی ندارد، برای همین اصرار داشت که من آن کتانی را بردارم.می گفت: من یک کتانی دیگر دارم.
در خانه وقتی می خواست بخوابد به انداختن تشک و یا داشتن تخت و... مقید نبود، بااینکه در خانه هر چه که می خواست برایش فراهم بود، اما یک پتو بر می داشت و به سادگی هرچه تمام تر می خوابید.
مدتی در چای فروشی کار کرد، احتیاجی به پول نداشت اما« می دانست که اهل بیت؛ بیکاری را بزرگترین خطر برای جوانان معرفی کرده اند»
آخر هفته حقوق می گرفت.همان موقع خمس حقوق را حساب می کرد و سهم سادات آن را به یکی از سادات مستحق می رساند.
سهم امام را نیز غیر مستقیم به حاج آقا حق شناس می داد.
اماکارش زیاد طول نکشید..
او بسیار اهل مطالعه بود، برخی کتابهای ایشان اصلا در حد یک جوان یا نوجوان نبود اما با کمک اساتید حوزه از آنها استفاده می کرد.این کتابها بعد ها جمع آوری و به حوزه علمیه قم اهدا شد.
ادامه دارد ...
با کسب اجازه از ناشر کتاب ( انتشارات شهید هادی )
امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شهید #احمد_علی_نیری
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹