🌹🌹امیرالمومنین على عليه السلام:
♦️اِنَّ لِسانَ الْمُؤمِنِ مِنْ وَراءِ قَلْبِهِ وَ اِنَّ قَلْبَ الْمُنافِقِ مِنْ وَراءِ لِسانِهِ
♦️ لاَِنَّالْمُؤمِنَ اِذا اَرادَ اَنْ يَتَـكَلَّمَ بِكَلامٍ تَدَبَّرَهُ فى نَفْسِهِ، فَاِنْ كانَ خَيْرا اَبداهُ وَ اِنْ كانَ شَرّا واراهُ وَ اِنَّ الْمُنافِقَ يَتَـكَلَّمُ بِما اَتى عَلى لِسانِهِ لا يَدرى ماذا لَهُ وَ ماذا عَلَيْهِ؛
♦️زبان مؤمن، در پشت دل اوست و دل منافق، در پشت زبان او
♦️زيرا مؤمن هرگاه بخواهد سخنى بگويد، ابتدا درباره آن مى انديشد، اگر خوب بود اظهارش مى كند و اگر بد بود آن را پنهان مى دارد
♦️اما منافق هر چه به زبانش آيد مى گويد، بى آن كه بداند چه سخنى به سود او و چه سخنى به زيان اوست.
📚 نهج البلاغه،خطبه ۱۷۶
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
من اگه پشه ها بگن با چقدر خون کارشون تا صبح راه میفته حاضرم با سرنگ بکشم بریزم تو بشقاب،
دورشم با ریحون و پوره سیب زمینی دیزاین کنم،فقط بیخیال خودم شن.😂😂
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
✅ مربای زردآلو 😋
✍مواد لازم:
زردآلو دو کیلو
شکر 1800 گرم
اب لیمو تازه دو تا سه قاشق سوپ خوری و یا یک قاشق چایخوری
جوهر لیمو 2 گرم که در دو قاشق آب حل شده باشه
درصورت تمایل سر قاشق چ وانیل
🍜طرز تهیه :
ابتدا زرد آلو ها رو دو نصف کنید و هسته شو بیرون بیارید در آخر هسته زردآلو رو بشکنید و برای داخل مربا تون استفاده کنید
آب 3 لیوان دسته دار
آب و شکر رو با هم مخلوط کنید روی حرارت بزارید تا کاملا بجوشه و قوام بیاد قوام اومدنش باید طوری باشه که مثل عسل غلیظ بشه بعد از قوام اومدن زردآلوهای بدون هسته رو داخلش بریزید وقتی زردآلو ها رو میریزید موقع جوش اومدن یه کفی روی مربا میاد سعی کنید کف روی مربا رو آروم بگیرید.
اجازه بدید نیم ساعت آروم بجوشه وقتی زردآلو رو ریختید هم نزنید بزارید حالتشو حفظ کنه.نیم ساعت که جوشید ده دقیقه هم حرارتو بالا ببرید تا یه قل جانانه بزنه مواظب باشید یه موقع سر نره.
بعد هسته ها رو داخلش بریزید و آبلیمو رو اضافه کنید و بعد از پنج دقیقه خاموش کنید روش یه پارچه چهارلا و یا دمکنی بزارید تا بخار مربا رو جمع کنه. بعد از خنک شدن داخل یخچال بزارید تا قوام مربا بعد از خنک شدن دستتون بیاد اگه راضی بودید داخل شیشه بریزید و یخچال بزارید.
ولی اگه احساس کردید رقیقه و به قوام نرسیده زردآلورو خارج کنید و شربت رو یک مقدار دیگه بجوشونید.
✨یک روش دیگه برای زرد آلو هست که دو نصف کنید و شکر پاش کنید و بیست و چهار ساعت بزارید تا آب بندازه من به اندازه نصف لیوان آب هم روش میپاشم که زودتر آب بندازه بعد روی شعله میزاریم و بیست دقیقه ای اماده میشه بعد آبلیمو میزنیم تا احیانا بعدا شکرک نزنه .این روش هم آسونه دقیقا مثل مربای آلبالو بدون آب میشه .
✔️نکته:
بخاطر اینکه زردآلو دیرتر از آلبالو آب میندازه کمی آب باعث میشه زودتر شکر آب میشه.
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#غذای-بدون_گوشت خوشمزهه😋😍
۱۲۵ گرم کره یا مارگارین
۱ فنجان چایخوری روغن مایع
۱ فنجان چایخوری ماست
۱ عدد تخم مرغ کامل+۱ عدد سفیده ی تخم مرغ
۱ ق چ نمک
۲ ق چ بکینگ پودر
۱ ق غ سرکه سیب یا انگور( یا اینکه میتونین ۱ ق چ جوش شیرین اضافه کنین من جوش شیرین زدم)
۲ عدد هویج رنده شده
۱ دسته شوید
۴ الی ۴ و نیم لیوان آرد الک شده
ابتدا کره ذوب شده و روغن و ماست و یک تخم مرغ کامل و ۱ عدد سفیده و نمک و بکینگ پودر و سرکه و با هم مخلوط و بعد هویج رنده شده و شوید خورد شده میریزیم و آرد الک شده رو به تدریج اضافه و ورز میدیم تا خمیر نرمی بدست بیاد،به پنیر پیتزا پاپریکا اضافه کرده و خمیر رو به قسمت های مساوی تقسیم میکنیم و بینش پنیر میذاریم و میبندیم و داخل سینی فر که کاغذ روغنی انداختیم میچینیم و زرده تخم مرغ و کنجد و سیاهدونه میپاشیم و در فر ۱۸۰ درجه از قبل گرم شده بذاربن تا طلایی رنگ شه
نوووش جان
🥗🍔
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
#ماجرای_آشنایی_شهیدحججی_باهمسرش😍💝
💢از زبان همسر شهید💢
#قسمت۲
…
فردا یا پس فرداش رفتم بابل برای ثبت نام.
نمیدانم چرا اما از موقعی که از #نجف_آباد زدم بیرون ، هیچ آرام و قراری نداشتم.😢😨
همه اش تصویر #محسن از جلو چشمانم رد میشد.
هر جا میرفتم محسن را میدیدم. 😥
حقیقتش نمیتوانستم خودم را گول بزنم..ته دلم احساس میکردم که بهش علاقه دارم. 😇
احساس میکردم #دوستش_دارم. 😌
.
برای همین یکی دو روزی که بابل بودم، توی خلوت خودم #اشک می ریختم. 😭
انگار نمی توانستم دوری محسن را تحمل کنم.
بالاخره طاقت نیاوردم.
زنگ زدم به #پدرم و گفتم: "بابا انتقالی ام رو بگیر. میخواهم برگردم نجف آباد."😢
.
از بابل که برگشتم نمایشگاه تمام شده بود.
یک روز #مادرم بهم گفت: "زهرا، من چندتا از عکس های امام خامنه ای رو نیاز دارم. از کجا گیر بیارم؟"🤔
بهش گفتم:" مامان بذار به بچه های موسسه بگم که چه جور میشه تهیه اش کرد. "
قبلا توی نمایشگاه ، یک زرنگ بازی کرده بودم و شماره محسن را یک طوری بدست آورده بودم.
پیام دادم براش.
برای اولین بار.
نوشت:"شما؟"
جواب دادم: " #خانم_عباسی هستم. "😌
کارم رو بهش گفتم و او هم راهنمایی ام کرد.
.
از آن موقع به بعد ، هر وقت کار #خیلی_ضروری درباره موسسه داشتم، یک تماس #کوتاه و #رسمی با محسن میگرفتم.
تا اینکه یک روز هر چه تماس گرفتم ، گوشی اش خاموش بود.
روز بعد تماس گرفتم. باز گوشی اش خاموش بود!
#نگران شدم.
روز بعد و روز بعد و روزهای بعد هم تماس گرفتم ، اما باز هم خاموش بود. 😔
دیگر از #ترس و #دلهره داشتم میمردم.
دل توی دلم نبود. 😣
فکری شده بودم که نکند برای محسن اتفاقی افتاده باشد; با اینکه با او هیچ نسبتی نداشتم.
آن چند روز آنقدر حالم خراب بود که مریض شدم و افتادم توی رختخواب! 😪‼️
نمی توانستم به پدر و مادرم هم چیزی بگویم. خیلی شرم و حیا میکردم. 😔
تا اینکه یک روز به سرم زد و… ..😯
#ادامه_دارد🍃https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐
#سرای_باقریها
سرای باقریها که با نام خانه باقری نیز شناخته میشود، یکی از بناهای شاخص و مکان های دیدنی گرگان در بافت تاریخی شهر است و نمونهای ارزشمند از معماری بومی مسکونی در شهر بهشمار میرود. این مجموعه حد فاصل محلات نعلبندان و سرچشمه و در حاشیه جنوبی یکی از معابر اصلی و پرگذر بافت قدیم گرگان واقع است. خانه باقری با بیش از ۲۵۰۰ متر مربع وسعت، بزرگترین خانه بافت تاریخی گرگان و نیز بزرگترین خانه تاریخی شمال کشور به حساب میآید. این اثر در تاریخ ۱۶ مهر ۱۳۷۹، با شماره ثبت ۲۸۰۳ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسید و برخی از بخشهای آن شامل شربتخانه، عکاسخانه، فروشگاه صنایع دستی و هتل بوتیک میشود.
#گلستان
#ایران_زیبا🇮🇷
#گردشگری😍
✈️ https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
کتاب #عارفانه
زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری
قسمت چهل و سوم
راوی : یکی از دوستان شهید و استاد محمد شاهی
توی پایگاه بسیج مسجد بودیم.بعد از اتمام کار ایست و بازرسی می خواستم برگردم خانه.
طبق معمول از بچهها خداحافظی کردم.
وقتی می خواستم بروم احمداقا آمد و گفت: می خوای با موتور برسونمت؟
گفتم: نه خونهی ما نزدیکهخودم از توی بازار مولوی پیاده میرم.
دوباره نگاهی به من کرد و گفت: یه وقت سگ دنبالت می کنه و اذیت می شی!
گفتم: نه بابا، سگ کجا بود؟
من هرشب دارم این راه رو میرم.
دوباره گفت:بذار برسونمت.
اما من اجازه ندادم وگفتم:از لطف شما متشکرم.
بعد هم از مسجد خارج شدم.
پیچ کوچه مسجد رو رد کردم و وارد بازار مولوی شدم.
یک دفعه دیدم هفت هشت تا سگ گنده و سیاه رو به روی من وسط بازار وایسادن!!
چی کار کنم؟ این ها کجا بودن؟ برم؟برگردم؟!
خلاصه بچه های مسجد را صدا زدم و..
تازه یاد حرف احمد آقا افتادم
یعنی می دونست قراره سگ جلوی من قرار بگیره؟!
ادامه دارد ...
با کسب اجازه از ناشر کتاب ( انتشارات شهید هادی )
امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شهید#احمدعلی_نیری🕊🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
💐💐💐💐💐💐💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺یه روز متوجه میشی که فقط دو چیز میتونه کمکت کنه :
صدای روحت و تجربه های زندگیت.....
🔺در زندگی اگه میخوای هزینه زیادی بابت تجربه های تلخ ندین به ندای روحتون گوش کنین، او چه میخواد، میخواد چکار کنه هدفش چیه؟
🔺باور کن که موفقیت در جهت خواسته های روحه...
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽
'سرم بره چـــــــادرمـــ نمیره...
#ریحانه🌱
#شهیدانه
#خواهــــــــــر_مـحــجــبه ام 💯
میدانم❗️
این روزها کمی به تو سخت میگذرد😔
{گاهی دلسرد میشوی از طعنه ها }
{گاهی ناراحت از باورها }
{و گاهی خشمگین از تلاطم ها }
خواهرم میدانم دست خودت نیست
گاهی خسته میشوی!!!
خسته ات میکند روزگار و آدمهایش💔
در آن لحظات فقط😊👇
#تلنگری بزن به زنانگی ات!!
به اینکه تو مریمی همان که بر پاکیت عیسی سوگند خورد👼
به اینکه تو سمیه ای همان که شهادت را بنا نهاد☝️
به اینکه تو فاطمه ای همان که بانوی اسلام وام ألائمه است😇
به اینکه تو آسیه ای همان که ضرب تازیانه را به تاریکی جهل ترجیح داد👌
به اینکه تو ............❤️زنی❤️
همان که پروردگارت از عرش اعلایش سلامت کرد☝️
و به اینکه تو...........👇
✨✨✨با ارزشی✨✨✨
❌دلسرد مشو خواهرم❌
✔️تو در حصار حجابت آزادترینی✔️
👈باز هم با افتخار در خیابانهای شهر قدم بزن ای {اسطوره ی پاکی}
و بدان حتی زمین نیز به خود میبالد که
قدمهای تورا مهمان است😊https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حس_خوب🌿
تقدیم به دوستان گلم ممنون که همراهمون هستید ❤️❤️
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
#ماجرای_آشنایی_شهیدحججی_باهمسرش😍💝
💢از زبان همسر شهید💢
#قسمت٣
…
تا اینکه یک روز به سرم زد و زنگ زدم ۱۱۸😯
به هر طریقی بود شماره #منزل بابای محسن را ازشان گرفتم.
بعد بدون آن که فکر کنم این کار خوب است یا نه تماس گرفتم منزلشان. 😮
#مادر_محسن گوشی را جواب داد. 😌
گفتم: " آقا محسن هست؟"
گفت: "نه شما؟"
گفتم: "عباسی هستم. از #خواهران_نمایشگاه. لطفاً بهشون بگید با من تماس بگیرن! "
یک ساعت بعد محسن تماس گرفت.
صدایش را که شنیدم پشت تلفن #بغضم_ترکید و شروع کردم به #گریه😭
.
پرسیدم:"خوبی؟"😢
گفت: "بله."
گفتم: "همین برام مهم بود. دیگه به من زنگ نزن! "
گوشی را #قطع_کردم.
یک لحظه با خودم گفتم: "وای خدایا!من چی کردم!! 😲 ‼️
چه کار اشتباهی انجام دادم!
با این وجود،بیش از هر موقع دلم برایش لک می زد.😭
محسن شروع کرد به زنگ زدم به من.
گوشی را جواب نمی دادم.
پیام داد: "زهرا خانم تورو خدا بردارین."
آنقدر زنگ زد و زنگ زد که بالاخره گوشی را برداشتم🙂
.
#بی_مقدمه گفت: "حقیقتش من حس می کنم این تماس های ما داره #گناه_آلود میشه. "
.
لحظه ای #سکوت کرد و گفت: "برای همین می خوام بیام خواستگاری تون. "😌
.
اشک و خنده هام توی هم قاطی شده بود.
از خوشحالی داشتم بال درمیآوردم داشتم از ذوق می مردم می خواستم داد بزنم. 😭😍
.
.
#مادر زهرا عباسی:
از زهرایم شنیدم که محسن میخواهد بیاید خواستگاری.
می دانستم توی "کتاب شهر" کار می کند.
چادرم را سر کردم و به بهانه خرید کتاب رفتم آنجا.
.
می خواستم ببینمش. براندازش کنم. اخلاق و رفتار و برخوردش را ببینم. 🤨
باهاش که حرف زدم حتی سرش را بالا نیاورد که نگاهم کند. 😌
همان موقع رفت توی دلم. 😍
با خودم گفتم: "این بهترین شوهر برای زهرای منه. "
.
وقتی هم مادرش آمد خانه مان که زهرا را ببیند، هی وسوسه شدم که همان موقع جواب بله را بدهم.😮
با خودم گفتم زشته خوبیت نداره الان چه فکری درباره من و زهرا میکنن.
.
گذاشتم تا آن روز تمام شود فرداش که نماز صبح را خواندم دیگر #طاقت_نیاوردم همان کله صبح زنگ زدم خانهشان.!😇
.
به مادرش گفتم:" حاج خانوم ما فکر می کردیم استخاره هم خوب اومده. جوابمون بله است.
از این لحظه به بعد آقا محسن پسر ما هم هست."😍
.
ادامه دارد..
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹
گویند:
ملا مهرعلی خویی، روزی در کوچه دید دو کودک بر سر یک گردو با هم دعوا میکنند.
به خاطر یک گردو یکی زد چشم دیگری را با چوب کور کرد.
یکی را درد چشم گرفت و دیگری را ترس چشم درآوردن، گردو را روی زمین رها کردند و از محل دور شدند.
ملا رفت گردو را برداشت و شکست و دید، گردو از مغز تهی است.
گریه کرد.
پرسیدند تو چرا گریه میکنی؟
گفت: از نادانی و حس کودکانه، سر گردویی دعوا میکردند که پوچ بود و مغزی هم نداشت.
دنیا نیز چنین است، مانند گردویی است بدون مغز! که بر سر آن میجنگیم و وقتی خسته شدیم و آسیب به خود رساندیم و یا پیر شدیم، چنین رها کرده و برای همیشه میرویم.
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
#ﺣﻠﻮﺍﯼ_آرد_گندم_زعفرانی 🍮
▫️آردگندم 300 گرم
▫️شکر 250گرم
▫️روغن مایع 150گرم
▫️کره 100گرم
▫️آب 300میلی لیتر
▫️هل 1/2قاشق سوپخوری
▫️محلول زعفران غلیظ 2قاشق سوپخوری
▫️گلاب 1/2پیمانه
🔸آب رو با شکر روی حرارت قرار دهید تا بجوشد شربت حاصل را سپس از روی حرارت بردارید و کنار بگذارید
روغن رو تو ظرفی( ترجیحا مسی )بریزید تا روغن ذوب شود سپس آرد را به آن اضافه کنید و آنقدر هم بزنید تا بوی خامی آرد گرفته بشه و رنگش طلایی بشه (میزان تفت آرد بدلخواه ) ،آرد رو از روی حرارت بردارید و شربت آماده را روی اون بریزید.بعد روی حرارت هم بزنیدو همزمان هل و گلاب و زعفران را به آن اضافه کنید و هم بزنید تا خودش رو بگیره و باصطلاح قنداقی بشه
درضمن استفاده ﺍﺯﺭﻭﻏﻦ جامد ویامایع ویاهردو کاملا اختیاریست
🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1