eitaa logo
مَه گُل
668 دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
3.6هزار ویدیو
103 فایل
❤پاتوق دختران فرهیخته❤👧حرفهای نگفتنی نوجوانی و جوانی😄💅هنر و خلاقیت💇 📑اخبار دخترونه و...🎀 📣گل دخترا😍کانال رو به دوستانتون معرفی کنید @Mahgol31 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☀️بیدار شـدن برای دیدن روزی دیگر 🕊 یک نعمت است آنرا دست کم نگیـرید🍂 قدرش را بدانید❤️ و خوشحال باشید از اینکه یک روز 🕊 زیبای دیگر را می‌بینیـد ☀️🍁 . 🐣🍬🍭🌟🍭🍬🐣 ╲\╭┓ ╭ 👼↝𝐉𝐨𝐢𝐧 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از شهید آوینی پرسیدند:شهدا چه ویژگی خاصی داشتند که به این مقام رسیدند؟؟ گفت:یکی را دیدم سه روز در هوای گرم خط مقدم جبهه روزه گرفته بود؛ هرچه از او سوال کردم برادر روزه مستحبی در این شرایط واجب نیس خودت را چرا اذیت میکنی؟!جواب نداد... وقتی شهید شد دفترچه خاطراتش را ورق میزدم نوشته بود: خب اقا مجید یک سیب اضافه خوردی جریمه میشی سه روز، روزه بگیری تا نفس سرکش را مهار کرده باشی...! 🌷🍃https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1🌷🍃🌷🍃🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فصل چهارم : تولد یک پروانه قسمت سوم فقر و نداری دست از سر ما برنمی‌داشت. آبروداری می‌کردم و چیزی به کسی نمی‌گفتم. خیلی اوقات برای مریم غذا درست می‌کردم و به خانه برمی‌گشتم و با امیر نان خالی می‌خوردیم. رجب شکمش سیر بود و شامش را در هتل می‌خورد. اگر خرجی می‌داد، یک ظرف خامه می‌خریدم و همراه امیر دلی از عزا درمی‌آوردیم. حساب جیبش را داشت. یکی دو بار مجبور شدم از شلوارش پول بردارم و برای خانه خرید کنم. وقتی فهمید، دعوایی راه انداخت که از کرده‌ام پشیمان شدم. بعد از ساخت خانه بدتر هم شد. بابت پول مصالح و مزد کارگرها آن‌قدر بدهی بالا آورده بودیم که هرچه درمی‌آورد، یکجا می‌داد دست طلبکار و چیزی برای خرجی خانه باقی نمی‌ماند. مادرم با دست پر به دیدنم می‌آمد؛ اما یک شیشه روغن، مقداری برنج و گوشت کفاف چند روز بیشتر را نمی‌داد و سریع تمام می‌شد. با همه‌ی این مشکلات، بی‌بی خانم برادر ناتنی رجب را خانه‌ی ما گذاشت تا در تهران مشغول به کار شود. کم گرفتاری داشتم، حالا باید به فکر ناهار و شام وجیه‌الله هم می‌بودم! رجب دلِ خوشی از ناپدری و برادرانش نداشت، از همه‌ی آن‌ها بدش می‌آمد؛ ولی به‌خاطر مادرش حرفی نزد و قبول کرد. روایت زندگی زهرا همایونی؛ مادر شهیدان 📙 🌷🌿https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1🌷🌿🌷🌿🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔶 اخرین دلیلی که افراد بی حجاب میارن اینه که میگن خب مردا نگاه نکنن! ببینید مرد با زن خیلی فرق میکنه. 💢 زن ها عموما با دیدن مردها توی خیابون تحریک جنسی نمیشن. چون اساسا زن ها متنفر هستن از اینکه بخوان همزمان با چند تا مرد رابطه جنسی داشته باشن. توی فطرت زن ها این نیست. و زن ها از نظر روانشناسی بیشتر با گوش خودشون علاقمند میشن نه با چشمشون. اونوقت خانم ها فکر میکنن چون خودشون با نگاه کردن تحریک نمیشن و راحت میتونن به نامحرم نگاه نکنن پس مردها هم همینجوری هستن! ⭕️ نه بزرگوار. مرد ها بر خلاف زن ها با نگاه کردن خیلی زود و شدید تحریک میشن. و این رو خدا در مردها قرار داده برای اینکه امتحانشون کنه. برای همین به هیچ وجه نمیشه گفت خانم ها برهنه توی خیابون باشن ولی مردها نگاه نکنن! 🔶 بابا اون آدمه. مرد هست. اگه نگاه نکنه مریضه. علی القاعده نگاه میکنه. از هر یه میلیون تا مرد شاید یکی پیدا بشه که بدنش سالم باشه ولی به یه زن برهنه نگاه نکنه! باید خیلی تقوا داشته باشه باید در حد آیت الله بهجت باشه تا بتونه نگاه نکنه. 👈🏼 اینکه خانم ها یه مقدار رحم داشته باشن و حجاب داشته باشن که خیلی بهتر از اینه که از مردها تقاضا کنیم همگی آیت الله بهجت باشن!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 🌷 .... 🌷غروب روز قبل از حمله به ما اطلاع دادند؛ امشب قطعاً عملیات خواهد شد [عملیات رمضان] و ما افراد را در ساعت ۹ شب جمع کردیم و آنان را نسبت به هدف‌­های نظامی و غیرنظامی این عملیات توجیه کردیم. یک دسته از رزمندگان بسیجی هم همراه دسته نظامی من بودند. در مقابل ما یک گردان خط شکن پیشروی می­‌کرد. بعد از این‌که حدود ۱۰۰ متر پیشروی کردیم، آتش توپخانه دشمن به روی ما باز شد. برای مشخص شدن مسیر حرکت سیم تلفن کشیده بودند، اما این سیم احتمالاً به پای کسی پیچیده و از مسیر خود منحرف شده بود. به همین خاطر.... 🌷به همین خاطر ما راه‌مان را گم کردیم و بعد از تلاش زیاد موفق به پیدا کردن مسیر اصلی شدیم. به هر حال ما به میدان مین دشمن رسیدیم که منظره دلخراشی داشت. تعدادی از افراد گردان خط شکن به روی مین رفته و شهید و مجروح شده و در همان‌جا افتاده بودند و با وجود زخم‌­های شدید به ما روحیه می‌دادند که جلو بروید و به ما توجه نکنید. در مسیر پیشروی به کانال عریض و عمیقی رسیدیم که داخل آن را مین‌گذاری کرده و سیم­‌خاردار کار گذاشته بودند. 🌷خبر رسید که مقاومت اولیه دشمن شکسته شده است. شبانه برای پاکسازی منطقه­‌ای را که به آن رسیده بودیم، اقدام کردیم. تیربارهای دشمن به سوی کانال تیراندازی کرده و مانع پیشروی ما می‌شدند. با روشن شدن هوا، تانک­‌های دشمن نیز به روی ما آتش گشودند. تلفات ما نسبتاً زیاد بود و این امر سبب نگرانی ما شد. به ویژه این‌که یگان‌­های زرهی ما پیشروی نکرده و به ما ملحق نشده بودند. درحالی‌که واحدهای بزرگ زرهی دشمن ما را تهدید می­‌کردند. 🌷حوالی صبح به ما دستور عقب­‌نشینی دادند. عده­‌ای از رزمندگان بسیجی با یک واحد تخریب مین‌­های باقی­مانده را پاک می­‌کردند. در بین آنان یک تیم آر.پی­.جی‌زن وجود داشت که چند تانک دشمن را منهدم کردند و در نتیجه آتش دشمن به روی ما کاهش یافت و تعدادی از افراد دشمن که در خط جلویی بودند، به وسیله نیروهای ما اسیر شدند. چند دستگاه نفربر نیز به غنیمت نیروهای ما درآمد. متأسفانه حدود ۱۰ نفر از خدمه آر.پی­.جی‌زن ما نیز به شهادت رسیده بودند. : ستوان دوم وظیفه حسین سرفراز، از گردان ۱۲۹، لشکر ۷۷ پیاده. 🌹🍃https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1🌹🍃🌹🍃🌹
شوخ طبعی و مزاح رو موقع مرگ دیدید؟؟؟ داشتم تو جبهه مصاحبه می گرفتم کنارم ایستاده بود که یه هو خمپاره اومد و بوممممم ... . نگاه کردم دیدم ترکش بهش خورده و افتاده زمین.دوربینو برداشتم رفتم سراغش.بهش گفتم : تو این لحظات آخر زندگی اگه حرفی صحبتی داری بگو ... در حالی که داشت اشهد و شهادتینش رو زیر لب زمزمه می کرد گفت: من از امت شهید پرور ایران یه خواهش دارم. اونم اینه که وقتی کمپوت می فرستید جبهه خواهشا پوستشو نکنید! بهش گفتم :بابا این چه جمله ایه!قراره از تلویزیون پخش بشه ها... یه جمله بهتر بگو برادر ... با همون لهجه اصفهانیش گفت : اخوی آخه نمی دونی تا حالا سه دفعه به من رب گوجه افتاده! 😂😂😂😂😂😂 🌹🕊https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 استاد 🌷 یه عزیزی از من پرسید؛ من می‌خوام برای امام زمان عجل الله تعالی فرجه کار کنم. 🌺 چکار کنم که امامم دوست داشته باشه! 🌱🌱🌱🌱🌱🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍶🍃 🔴۲نوع سرفه 🔻خشک 🔻خلط دار 🍃سرفه خلط دار: دمکرده آویشن +عسل 🍃سرفه خشک:دمکرده گیاهان لعاب دار مانند:گل ختمی،گل پنیرک،به دانه خاکشیر،قدومه،چهارتخم 💐🍃https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1💐🍃💐🍃💐🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 تدابیر پاییز برای 🚫 پرهیز از پرخوری 🚫 پرهیز از نوشیدن آب و مایعات بسیار خنک ✅ مصرف نوشیدنی‌های افزاینده رطوبت مانند آب هویج، ، آب لیموشیرین، ، ماءالشعیر طبی ✅ مصرف غذاهای افزاینده رطوبت مانند زرده تخم مرغ عسلی، حریره بادام، فرنی، شیربرنج، سوپ جو، آش‌های ساده، آبگوشت، خورش کدو، خورش به آلو ✅ مصرف شیرینی های تهیه شده از مغز بادام و پسته مانند جوزقند و لوز بادام یا پسته ✅ مصرف میوه های فصل مانند سیب، به، گلابی، لیمو شیرین 🚫 پرهیز از مصرف مواد افزایش دهنده خشکی مانند گوشت گاو و گوساله، سوسیس و کالباس، فست فودها و انواع کنسرو 📉مصرف کمتر مواد غذایی مانند بادمجان، عدس، قارچ، انواع کلم، غذاهای سرخ کردنی 🚫و پرهیز از ادویه‌های تند و تیز، کاکائو، سس 🌸🌿https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1🌸🌿🌸🌿🌸🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
43.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😍 کار زیبای رفقای هنرمندمون در گروه زهرائیون اهواز در حمایت از مردم مظلوم فلسطین رو ببینید و لذت ببرید... 🎥 موزیک ویدیو "وین" (کجایند) 🎙 بازخوانی قطعه وین جولیا پطروس 👥 گروه سرود زهرائیون 🎬 کارگردان : مهدیار عقابی 🎶 تنظیم : احسان جوادی ✔️ تهیه کننده : علی فلاحت 🔰 تهیه شده در شهر سرود 🌐 مرکز موسیقی ماوا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بدون تعارف با پزشکی که به‌جای گرفتن ویزیت برای نیازمندان کمک جمع می‌کند 🦋✨https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1🦋✨🦋✨🦋✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برای غـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــزه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍😋 موادلازم برنج ۴ پیمانه لوبیا چشم بلبلی ۲ پیمانه شوید نیم کیلو ادویه پلویی به مقدار لازم نمک و زرد چوبه مقداری آب رو جوش بیارید برنج رو که از قبل خیس کردین داخلش بریزید بهش نمک و زرد چوبه اضافه کنید وقتس نیم پز شد لوبیا رو که از قبل خیس کردیم و پختیم داخل برنج بریزید و برنج رو ابکش کنید کف قابلمه ته دیگ مورد نظرتون رو بندازید و یک لایه برنج یک لایه ادویه پلویی و دارچین و لایه بعد شوید تازه به دلخواه میتونید مابینش پیاز داغ هم بریزید این کار رو تا اتمام برنج ادامه بدید روی برنج رو میتونید اب و روغن بدید و ۴۵ دقیقه بذارید دم بکشه نوش جان .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
معرکه‌ای‌برپاست‌ودوست‌و؛ دشمن‌خیره‌به‌فلسطین‌است.. قَسم‌به‌قافِ‌مقاومت‌وقَسم به‌قُدس‌وقاسِم؛ در‌این‌نبردهرپرچمی‌جزپرچم مقاومت‌محکوم‌به‌شکست‌است. https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :0⃣1⃣2⃣ خدیجه و معصومه هم پیشمان بودند. برایمان فیلم سینمایی گذاشته بودند تا ماشین ها آماده شوند. خانمی توی سالن آمد و با صدای بلند گفت: «خانم محمدی را جلوی در می خواهند.» سمیه را دادم به مادرشوهرم و دویدم جلوی در. صمد روی پله ها ایستاده بود. با نگرانی پرسیدم: «چی شده؟!» گفت: «اول مژدگانی بده.» خندیدم و گفتم: «باشد. برایت سوغات می آورم.» آمد جلوتر و آهسته گفت: «این بچه که توی راه است، قدمش طلاست. مواظبش باش.» و همان طور که به شکمم نگاه می کرد، گفت: «اصلاً چطور است اگر دختر بود، اسمش را بگذاریم قدم خیر.» می دانست که از اسمم خوشم نمی آید. به همین خاطر بعضی وقت ها سربه سرم می گذاشت. گفتم: «اذیت نکن. جان من زود باش بگو چی شده؟!» گفت: «اسممان برای ماشین درآمده.» خوشحال شدم. گفتم: «مبارک باشد. ان شاءالله دفعه دیگر با ماشین خودمان می رویم مشهد.» دستش را رو به آسمان گرفت و گفت: «الهی آمین خدا خودش می داند چقدر دلم زیارت می خواهد.» ادامه دارد...✒️ 💐🍃https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1💐🍃💐🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :1⃣1⃣2⃣ وقتی دوباره برگشتم توی سالن، با خودم گفتم: «چه خوب، صمد راست می گوید این بچه چقدر خوش قدم است. اول که زیارت مشهد برایمان درست شد، حالا هم که ماشین. خدا کند سومی اش هم خیر باشد.» هنوز داشتیم فیلم سینمایی نگاه می کردیم که دوباره همان خانم صدایم کرد: «خانم محمدی را جلوی در کار دارند.» صمد ایستاده بود جلوی در. گفتم: « ها، چی شده؟! سومی اش هم به خیر شد؟!» خندید و گفت: «نه، دلم برایت تنگ شده. بیا تا اتوبوس ها آماده می شوند، برویم با هم توی خیابان قدم بزنیم.» خندیدم و گفتم: «مرد! خجالت بکش. مگر تو کار نداری؟!» گفت: «مرخصی ساعتی می گیرم.» گفتم: «بچه ها چی؟! مامانت را اذیت می کنند. بنده خدا حوصله ندارد.» گفت: «می رویم تا همین نزدیکی. آرامگاه باباطاهر و برمی گردیم.» گفتم: «باشد. تو برو مرخصی ات را بگیر و بیا، تا من هم به مادرت بگویم.» دوباره برگشتم و توی سالن نشستم. فیلم انگار تمام شدنی نبود. کمی بعد همان خانم آمد و گفت: «خانم ها اتوبوس آماده است. بفرمایید سوار شوید.» ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 💐🍃https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1💐🍃💐🍃💐