#تلنگـر🌟
ﺭﻭﺯﻗﯿــﺎﻣـﺖ
ﻧﯿﮑـیﻫﺎمــانࢪرﺍ🌱
ﺑـﻪﻣﺤﺒـــﻮﺏﺗﺮﯾـﻦ♥️
ﻓـــــﺮﺩﺯﻧﺪﮔﯿمــان
ﻧﺨـﻮﺍﻫیــــمﺩﺍﺩ...🖐🏻
ﺍﻣـﺎمجـﺒــﻮﺭﻣﯿﺸﻮیـمبـﻪﮐﺴﯽ
ﻧﯿـﮑﯽﻫﺎیمـانﺭﺍﺑـﺪﻫیـم
ﮐﻪﺍﺯﺍﻭمـﺘﻨﻔــﺮﺑﻮﺩیـم
ﻭﻏﯿﺒﺘﺶ راﮐﺮﺩیم!!!
👥حقالناس...
اوج حمــاقت است نهزرنـگی!
زرنـگی بنـــدگی خــداستـــ☘️
•┈••✾•✨💙✨•✾••┈•
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
✨
🔹تعقیبات سفارش شده امام زمان علیه السلام بعد از نمازهای پنج گانه
امام زمان علیهالسلام در جریان تشرف آیت الله مرعشی تأکید فرمودند که بعد از نمازهای پنج گانه این دعا را بخوان:
🌕 اللّهُمَّ سَرِّحْنِی عَنِ الْهُمُومِ وَ الْغُمُومِ وَ وَحْشَةِ الصَّدْرِ وَ وَسْوَسَةِ الشَّيطانِ بِرَحْمَتِکَ يا أرْحَمَ الرّاحِمِينَ.
🔺 خداوندا راحتم کن از هم و غم ها و وحشت سینه و وسوسه شیطان به رحمتت ای مهربانترین مهربانان
📚 تشرفات مرعشیه صفحه ۲۹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
19.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دمی گوجه با ته انداز مرغ😍🍗
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🗓۱۴۰۲/۸/۲۲
🌺 سلام و درود بر شما
🌺 صبح زیباتون بخیر
🌼 صبح بوی زندگی
🌼 بوی دوست داشتن
🌺 بوی عشق و مهربانی
🌺 و بوی امید میدهد
🌼 الهی زندگیتون مثل صبح
🌼 پراز عطر خوش گلها باشد...
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸💕🌸
🌸روز دوشنبه خود را
✨معطر می کنیم به
🌸عطر دل نشین صلوات
✨بر حضرت محمد و آل محمد(ص)
🌸اَللّٰهُــمَّ صَلِّ عَلی ٰمُحَمَّدٍ
💕وَّ آلِ محمد
🌸وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🌸در پناه حضرت محمد(ص)
و خاندان پاکش روزتون پربرکت🌸
#گیف https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🔴 هرگاه ازخوبی کسی
صحبتی به میان آید
دیگران سکوت میکنند
و هرگاه از بدی کسی حرفی شود
اظهار نظرها آغاز میگردد
و این بزرگترین مصیبت است ...!!!
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
ازخواجه عبدالله انصاری پرسیدن:
"عبادت" چیست؟
فرمود:
عبادت "خدمت" کردن به "خلق" است...
پرسیدند: چگونه؟!
گفت: اگر هر پیشه ای که به آن اشتغال
داری، "رضای خدا" و "مردم" را در نظر
داشته باشی؛
"این نامش عبادت است."
پرسیدند:
پس "نماز و روزه و خمس..."
این ها چه هستند؟؟؟
گفت: اینها "اطاعت" هستند که باید
بنده برای "نزدیک شدن" به "خدا" انجام
دهد تا "انوار حق" بگیرد...
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
وقتي ناراحتي،
ميگن خدا اون بالا هست...
وقتي نا اميدي،
ميگن اميدت به خدا باشه
وقتي مسافري،
ميگن خدا پشت و پناهت
وقتي مظلوم واقع باشي،
ميگن خدا جاي حق نشسته
وقتي گرفتاري،
ميگن خدا همه چيو درست ميکنه
وقتي هدفي تو دلت داري،
ميگن از تو حرکت از خدا برکت
پس وقتي خدا حواسش
به همه و همه چي هست..
ديگه غصه چرا؟؟
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
✨ذکر روز "دوشنبه"✨
"۱۰۰مرتبه"🍃🌸ياقاضِي الحاجات🌸🍃
🌸دوشنبه تون مبارک🌸
✨ذکر روز دوشنبه✨
🍃موجب کثرت مال می شود🍃
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
📸 نامه سردار سلیمانی به محمد الضیف فرمانده عملیات طوفان الاقصی
🔹رژیم صهیونیستی در سال ۲۰۱۴ با حمله موشکی به منزل محمد ضیف که فرماندهی عملیات امروز را بر عهده داشت، همسر و دختر او را شهید کردند.
🔹سردار سلیمانی پس از آن حمله، در نامهای به فرمانده گردانهای قسام، او را فردی مقاوم و شجاع معرفی کرد و شهید زنده خواند.
🔹در نامه سردار سلیمانی آمده است: همگی مطمئن باشید ایران با وجود فشارها و محکم شدن محاصره، فلسطین را تنها نخواهد گذاشت. پیروزی نزدیک است و با لطف پروردگار، صدای زنگ مرگ صهیونیستهای تجاوزگر به صدا درآمده است.
🌷🍃https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1🌷🍃🌷🍃🌷💐
حاج حسين رزمندهها را عاشقـــــانه دوست داشت و گاه اين عشق را جوری نشان میداد كه انسان حيران میشد.
يك شـب تانكها را آماده كرده بوديم و منتظـــــر دستـور حركــــت بوديم. من نشسته بودم كنار برجــــك و حواسـم به پیرامونمـــــان بود و تحركاتـــــی كه گاه بچهها داشتند. يك وقت ديدم يك نفـــر بين تانكها راه میرود و با سرنشيــنها گفت و گوهای كوتاه میكند. كنجكـــــاو شدم ببينم كيست.
مرد توی تاريكی چرخيد و چرخيد تا سرانجام رسيد كنـــــار تانكـــــی كه مـن نشسته بودم رويــش. همين كه خواستم از جايم تـــــكان بخورم، دو دستـــــی به پوتينم چسبيد و پايم را بوسيــــد. گفت: به خدا سپردمتون!
تا صداش را شنيدم، نفسم بريد. گفتم: حاج حسين؟
گفت: هيـــــس؛ صدات در نياد! و رفـــت سراغ تانک بعدی.
شهید#حاج_حسین_خرازی🕊🌹
سلام صبحتون شهدایی...❣
🌷🍃https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1🌷🍃🌷🍃🌷🍃
فصل پنجم : خداحافظ مادر
قسمت سوم
یک چشمم اشک بود و چشم دیگرم خون. رجب خودش از حال و روزم فهمید دوباره باردار شدم. اخمهایش در هم رفت. طوری رفتار میکرد انگار من مقصر هستم. تا قبل از آن تحویلم نمیگرفت؛ حالا بیمحلیهایش هم بیشتر شد. فرصت و توان سر کار رفتن نداشتم. رجب مرا گذاشت بالای سر کارگرهای خانه و گفت: «بالا سر کارگر جماعت نباشی، از کار میزنه! چهارچشمی حواست بهشون باشه که کارشون رو درست انجام بدن.» یک پایم خانه بود و پای دیگرم در مصالح فروشی. با آن بچهی در شکمم شب و روزم یکی شده بود و فرصت نمیکردم یک دقیقه بنشینم. دو اتاق بزرگ و یک آشپزخانه ساختند، کار به کندی پیش میرفت. کارگرها هرچه احتیاج داشتند من باید برایشان فراهم میکردم. «حاجخانوم! قیر میخوایم. حاجخانوم! گچ میخوایم. حاجخانوم! گونی بیار. حاجخانوم! گاز کپسول تموم شد.»
پولهایمان ته کشید. رجب کارگرها را مرخص کرد و من باید کنار دست بنّاها میایستادم. بلوک سیمانی را بلند میکردم و میبردم برای اوستا. خاک آبانبار را با طناب میکشیدم بالا و خالی میکردم گوشه حیاط. میرفتم سر پل امامزاده معصوم (علیهالسلام) نزدیک دوراهی قپان، قیر و گونی میخریدم بار وانت میزدم و در حیاط خانه خالی میکردم. در و همسایه به حالم گریه میکردند. هنوز عرقم خشک نشده باید بساط ناهار را ردیف میکردم.