#داستان_انگیزشی
👨🏻🌾 کشاورزی الاغ پیری داشت که یک روز اتفاقی به درون یک چاه بدون آب افتاد.
🐴 کشاورز هر چه سعی کرد نتوانست الاغ را از درون چاه بیرون بیاورد.
😦 پس برای اینکه حیوان بیچاره زیاد زجر نکشد، کشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خاک پر کنند تا الاغ زودتر بمیرد و مرگ تدریجی او باعث عذابش نشود.
🕳 مردم با سطل روی سر الاغ خاک میریختند اما الاغ هر بار خاکهای روی بدنش را میتکاند و زیر پایش میریخت و وقتی خاک زیر پایش بالا میآمد، سعی میکرد روی خاکها بایستد.
👀 روستاییها همینطور به زنده به گور کردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم همینطور به بالا آمدن ادامه داد تا اینکه به لبه چاه رسید و در حیرت کشاورز و روستائیان از چاه بیرون آمد ...
🤯 مشکلات، مانند تلی از خاک بر سر ما میریزند و ما همواره دو انتخاب داریم:
😖 اول اینکه اجازه بدهیم مشکلات ما را زنده به گور کنند
👊🏼 و دوم اینکه از مشکلات سکویی بسازیم برای #صعود
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1